تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,762 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,968 |
مشخصات کلی نظام آموزشی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1367، شماره 87، اسفند 1367 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
ساختار نظام اجرائی کشور قسمت بیست و هشتم مشخصات کلی نظام آموزشی محمدرضا حافظ نیا همانطور که در مقالات گذشته اشاره گردید، استعمار غرب نقش تعیین کنندهای در نظام آموزشی کشورهای تحت سلطه داشته و نظام آموزشی شکل گرفته در ایران نیز متأثر از فرهنگ استعماری غرب بوده است و طبعا بگونهای شکل گرفته که اهداف بلند مدت استعمار را تأمین نماید و لذا دادهها و تراوشات و نتایج این نظام آموزشی، نتوانسته است قدم مؤثری در جهت رشد و توسعه کشور و کسب مدارج علمی و تخصصی و رهائی از چنگال استعمار نو و وابستگیهای اسارت بار اقتصادی و علمی و فنی بردارد. مشخصههای عمده نظام آموزشی باقی مانده از گذشته در کشور بشرح ذیل میباشد: 1- بنیاد غربی و استعماری داشتن: نظام آموزشی مدارس و دانشگاههای کشور دارای شالوده و بنیادی غربی بوده که نه تنها با نظام آموزشی سنتی و بومی متداول کشور هماهنگی نداشته است بلکه با آن در تعارض بوده و با گسترش آن که توسط حکومتهای دست نشانده انجام گیرفت، نظام آوزشی سنتی و بومی به حاشیه رانده شده و منزوی گردیده است. نظام آموزشی سنتی و بومی که عمدتا در قالب حوزههای علمیه و مکتب خانهها تجلی مییافت در اثر تهاجم بیرحمانه نظام آموزشی استعماری و فرهنگ غرب از صحنه جامعه کنار زده شده و مورد بیلطفی قرار گرفت.[1] این امر علت داشت و آن اینکه اگر روح حاکم بر نظام آموزشی سنتی و بومی بهمراه مشخصههای خاص خودر در نظام آموزشی کشور تجلی مییافت، یقینا اوضاع به گونهای دیگر بود و ایران امروز اقتدار علمی و تکنیکی و فنی جهان را در دست خود میداشت و اصولا جهان استکباری که در پناه قدرت تکنولوژیکی خود بر جهان زیر سلطه، ستم مینماید، نمیتوانست قدرت بلامنازع بوده و بخود اجازه هرگونه تجاوز به جوامع زیر سلطه را بدهد. این بود که استعمار بدنبال پیاده شدن نوعی نظام آموزشی بود که زمینه عقب افتادگی علمی و تکنیکی کشور و ادامه وابستگی فزاینده آنرا فراهم آورد. جالب اینکه نتیجه برای استعمار، مطلوب بود چرا که امروزه با گسترش این همه مؤسسات باصطلاح آموزشی مدرسهای و دانشگاهی در ایران و سایر کشورهای جهان سوم، متأسفانه آنها فاقد توانائی علمی و تخصصی مورد نیاز میباشند. 2- القاء روحیه دنیا طلبی بجای خدا طلبی: نظام آموزشی در افراد گرایشی ایجاد میکرد که به دنیا بیاندیشند و حاصل کار و نتایج نهائی تحصیل را بدست آوردن امتیازات و توانائیهایی بدانند که بتواند نیازهای دنیائی آنها را در حد مطلوب تأمین نماید. دیدگاه القاء شده در نظام آموزشی متداول به افراد، بر رضایت خداوند استوار نبود بلکه بر رفع نیازهای مادی و تأمین حداکثر رفاه و آسایش دنیوی متکی بود. وقتی افراد در چنین سیستم آموزشی قرار میگیرند از همان ابتدا هدفهائی را جلوی چشم خود مییابند که بر ارزشهای دنیاطلبی متکی است. بچه با آرزوی مهندس شدن ـ دکتر شدن و خلبان شدن درس میخواند. دلیلش مشخص است چون پول و اعتبار کاذب اجتماعی در اینگونه عنوانهای تحصیلی قرار دارد. متأسفانه از گذشته در جامعه ما ارزشهای کاذب جایگزین ارزشهای واقع یگردیدهاند، و مدارج تحصیلی و مشاغلی که به این مدارج تعلق دارند مشتری فراوانی پیدا کردهاند و پدرها و مادرها و اقوام ومعلم و هر کس که با بچه برخورد کند عمدتا تحت تأثیر فضای فکری مزبور، متأسفانه از همان ابتدا هدف دکتر شدن ـ مهندس شدن و... را در چشم انداز زندگی او قرار میدهند. گرایش جامعه بسوی این مشاغل عموما مبتنی بر ارزش علمی و تخصصی این مدارج نیست بلکه بر ارزشهای کاذب اجتماعی مربوط و از همه مهمتر حجم پولسازی این مدارج مبتنی میباشد و بهمین خاطر رشتههای یاد شده در بین جوانان و نوجوانان و قضاوت اجتماعی جامعه بیشترین مشتری دارد. ناگفته نماند که ارزش اجتماعی این مدارج در جامعه تابعی از قانون عرضه و تقاضا است و علت اصلی اینامر، ناچیز بودن عرضه این مدارج از سوی مراکز علمی و دانشگاهی مربوطه است و اگر متخصصین برنامهریزی توسعه بخشی و مسئولین ذیربط اقدام به گسترش این رشتهها و جذب دانشجو بنمایند و عرضه آن زیاد گردد، یقینا ارزش کذاب اجتماعی آنها که مبتنی بر حجم پولسازی است کاهش خواهد یافت کما اینکه در بعضی از کشورها چون پاکستان ـ هند ت فیلیپین و غیره چنین پدیدهای در خصوص پزشکی ظاهر گردیده است بهر حال خاستگاه گرایشی و قضاوت اجتماعی جامعه در خصوص اینگونه رشتهها جنبه پولسازی آنهاست و پول زمینه رفاه و تأمین نیازهای مادی و دنیوی افراد را بوجود میآورد. نظام آموزشی نیز برای تأمین این معنی سازمان یافته است. نظام آموزشی متأسفانه جهت خدائی نداشته است و اگر جهت خدائی میداشت افراد مختلف تخصصها را بخاطر رضای خدا کسب می کردند و نه جنبه پولسازی آن. و یا براسا اینکه علوم و تخصصهایی را کسب کنند که اجرای احکام الهی موقوف به آن است یا کاربرد اجتماعی و خدمت به مردم را در آن جستجو مینمایند برای خود جهتگیری علمی و تخصصی مینمودند. نظام آموزشی متداول چنین معنی و مفهومی را به افراد القاء نمیکند و انسانهای درون آن عمدتا تحصیل را بخاطر تأمین نیازهای دنیوی خود تعقیب می نمایند و بهمین خاطر افراد تحصیل کننده، دنبال علمجوئی و تخصصجوئی به معنای واقعی کلمه، خیلی نیستند و بدنبال چیزی هستند که معیار ارزش گذاری است و آن مدرک است و عبارت ذیل مصداق پیدا میکند که اگر از دانش آموز و دانشجو پرسیده شود برای چه به مدرسه و دانشگاه آمدهاید، عموما این معنی را تکرار خواهند کرد که: ما برای اخذ مدرک آمدیم نی برای درک مطلب آمدیم!؟. در نظام آموزشی حوزه، خدا طلبی بجای دنیا طلبی هدف اصلی طلبه میباشد و لذا افراد به قصد رضای خدا و کسب علم و دانش، تمام ناگواریها و سختیها و مرارتهای مسیر علم جوئی را بر خود همراه مینمایند که جای طرح آن اینجا نیست و بحث جداگانهای را طلب مینماید. 3- القاء از خودب یگانگی: نظام آموزش چون شالودهای استعماری داشته است، عموما در تمامی سطوح تحقیر، ذلت، ناتوانی و عدم اتکای به نفس را القاء مینماید و متقابلا از غرب و تمدن غرب، چهرهای برتر ترسیم میکند تا در فرد احساس حقارت را بوجود آورده و این معنی را در او بیاوراند. دانش آموز و دانشجو در تمامی مراحل تحصیل، خود را میراث خوار دست آوردهای علمی و تمدن غرب میداند و دانشمندان و مخترعین و مکتشفین محتواهای آموزشی و علمی خود را عموما از چشم مغرب زمین میبینند. خواننده در کتاب درسی بندرت نامی و یادی آشنا پیدا میکند و این مسئله در افراد، روحیه عجز و ناتوانی و اتکای به غرب را به وجود میآورد و غرب و الگوهای علمی و تخصصی و دانشمندان عرفی شده به او برای الگو سرمشق قرار میگیرند و چون همگی از غرب برخاستهاند، بنابراین مغرب زمین برای او بزرگ جلوه کرده و آرزوی تعلق به آن را می نماید. کما اینکه اکثر مهرههای استعمار فرهنگی، دچار چنین مرض روحی و روانی شده بودند. اینجا است که در روحیه دانش آموز و دانشجو مقدمات از خود بیگانگی و الگوگیری از دیگران بوجود میآید. 4- لوکس پروری: نظام آموزشی افرادکارآمد را که دستشان به کار یدی سازگار باشد تحویل نمیدهد. افراد در مدرسه و دانشگاه با روحیه پشت میز نشینی و ریاست کردن و کارمند شدن و دست به سیاه وس فید نزدن رشد میکنند. مهندس کشاورزی پرورده میشود در حالی که از بیل بدست گرفتن پرهیز میکند. دامپزشک تربیت میشود در حالی که با دام سروکار ندارد و شاید جرأت تماس را نیز پیدا نکند! مهندس فنی از دانشگاه فارغ التحصیل میشود در حالی که با الفبای کار عملی آشنائی ندارد و برای اینکه بتواند در هنرستان خوب تدریس کند باید بعد از فراغت از دانشگاه و در آغاز ورود به هنرستان دوره آموزش توجیهی و کارآموزی ببیند. دانشآموزان دیپلم میگیرد در حالی که کاری بلد نیست و از کار کردن فرار میکند و آنرا ننگ میداند. این لوکس پروریها خاستگاه اصلی وجود مستخدم ـ چای ریز ـ نظافتچی ـ خدمتگزار ـ سپور و در زندگی اجتماعی و اداری جامعه ما می باشد و آنچنان این روحیه در جامعه ما تعمیق داده شده است که اگر راننده هستیم ننگمان میآید لاستیک پنجری را تعویض کنیم و یا اتومبیل را بشوئیم و یا کفش خود را خودمان واکس بزنیم یا وسیله خانگی را خودمان تعمیر کنیم و بطور کلی نیازمندیهای روزمره و عادی خود را خودمان تأمین کنیم. بنابراین در کارهای پیش پا افتاده زندگیمان متکی به دیگران هستیم و از دست به کارها و سیاه و سفید زدنها هراس داریم؛ این روحیه غلط نیز القاء نظام آموزشی متداول در کشور است. 5- طبقاتی بودن: نظام آموزشی، نظامی است که بصورت طبقاتی عمل میکند بنحوی که طبقات مرفّه و اشراف در این سیستم بهتر و بیشتر از طبقات متوسط و مستضعفین و محرومین و پا برهنگان میتوانند رشد کرده و از آن برخوردار شوند یعنی بین میزان توانائی مالی خانواده و میزان برخورداری از امکانات و زمینههای رشد این نظام آموزشی رابطة مستقیم وجود دارد. فرزندان اشراف بلحاظ تمکن و بضاعت مالی میتوانند از فرصتهای بهتی با توجه به هدفهای دنیاطلبی که ذکر شد برخوردار شوند. طبقات محروم جامعه کمتر میتوانند به درجات بالای علمی و تخصصی و طبعا پایگاههای اجتماعی دست یابند. تربیت شدگان نظام آموزشی غرب و اشراف زادگان چون از امکانات مالی برخوردار بودهاندف فرزندان خود را از حیث علمی و تخصی تجهیز نمودهاند و مدارج بالای دانشگاهی را کسب کرده و به دانشگاههای خارج اعزام کرده، که با مدرک بالا پستهای مهم و کلیدی کشور را تدریجاً اشغال نمودهاند. طبقات مرفه با گرفتن معلم سرخانه و کلاس تقویتی و کنکور، فرزندان خود را برای شرکت در کنکور و اشغال دانشگاهها آماده میکنند و اکثر پذیرفته شدگان کنکور دانشگاه را آنها تشکیل میدهند. تداوم اشغال مراکز علمی و دانشگاهی خط تداوم حاکمیت ثروتمندان و اشراف را بر جامعه بدنبال دارد. چون سیساتمداران ـ اقتصاد دانان ـ برنامهریزان ـ مهندسان ـ پزشکان و اساتید دانشگاه اکثرا از این قشر و طبقة اجتماعی خواهند بود، و اینها تدریجاً در سیستم اجرائی و اداره امور کشور نفوذ نموده و پستها را اشغال کرده و نهایتا خطر شرقی کردن و یا غربی کردن جامعه را در پی خواهند داشت. تداوم حاکمیت مستضعفین و مرحومین که یکی از اصول اساسی انقلاب اسلامی است مستلزم فراهم شدن بیقید و شرط شرایط تحصیلی در مدرسه و دانشگاه برای آنهاست تا بتوانند با کسب مدارج علمی بالاتر زمام امور جامعه را در راستای اهداف مقدس اسلامی بعهده داشته و به آن وفادار بمانند. بررسیهای بعمل آمده حاکی از نگرانی تداوم حاکمیت ثروتمندان، از درون سیستم آموزشی است. در کنکور سال 1365 قبولیهای یک دبیرستان شمال شهر تهران در دانشگاهها، بیش از قبولیهای دو استان محروم کشور یعنی هرمزگان و کهکیلویه و بویر احمر بوده است. تازه قبولیهای شمال شهر براساس دیدگاه دنیاطلبی حاکم بر سیستم آموزشی اکثرا در رشتههای پزشکی و مهندسی و باصطلاح سطح بالا بودهاند در صورتی که فراوانی قبولیهای استانهای محروم در رشتههای کاردانی و... بیشتر بوده است. پذیرفته شدگان در داخل همان استانها نیز عمدتا از فرزندان طبقات مرفه بودهاند. اولیاء دانش آموزان شمال شهر تهران که بیان گردید از بضاعت مالی برخوردار بوده و اکثر از ثروتمندان میباشند. برابر بررسیهای بعمل آمده برای هر ساعت معلم سرخانه یک هزار تومان، و برای هزینه یک ترم کلاس کنکور 20 نفر از دانش آموزان دبیرستان مزبور سیصد هزار تومان پرداختهاند. مطالعهای که در مورد مدرسه تیزهوشان تهران انجام پذیرفته است نشان داده که بین سالهای 61 تا 64 سهمیه شمال شهر 7 برابر جنوب شهر تهران بوده است زیرا اکثر ثروتمندان در شمال شهر و اکثر فقرا و پابرهنگان در جنوب تهران هستند. این امر باعث میگردد که متأسفانه قضاوت نادرستی نیز انجام پذیرد، و آن اینکه ثروتمندان با هوشترن و پابرهنگان کودن و کم هوش!؟ جریان رشد طبقات مرفه در دوران این سیستمآموزشی کاملا ملموس است و نیازی به توضیح بیشتر ندارد. حتی در مناطق محروم کشور نیز پذیرفته شدگان عمدتا از ثروتمندان خود آن مناطق هستند. اینجا است که ثروت و سرمایه و پول و اشرافیت در درون سیستم آموزشی متداول و غرب زده کشور، ملاک اصلی رشد و ارتقاء اجتماعی و کسب درجات علمی و تخصصی و اشغال مراکز کلیدی جامعه میگردد، و فرزندان پول و ثروت جلو میفتند و پابرهنگان شهر و روستا همچنان با دیده حسرت، در آرزوی خیالی ارتقا علمی و اجتماعی باقی میمانند. در صورتیکه در حوزههای علمیه برای ارتقاء و رشد علمی و کسب مدارج بالای علمی معیار پول و ثروت تعیین کننده نیست و بیشتر افرادی که مدارج بالای علمی را طی کرده و میکنند عمدتا از طبقات محروم جامعه هستند. حرکت اخیر دولت جمهوری اسلامی در خصوص تخصصی سهمیه برای رزمندگان عزیز اسلام حرکتی بسیار مفید و عاقلانه بود که دور تسلسل طبقاتی بودن سیستم آموزشی را دچار تلاشی و گسستگی مینمود و این حرکت باید با جرأت و قدرت گسترش یابد و با بعضی بهانهجوئیها و استدلالهای بیپایه مبنی بر پائین آمدن سطح سواد، بطور جدی برخورد شود. رزمندگان عزیز اسلام از عاشقان و وفاداران به انقلاب اسلامی و عمدتا از طبقات محروم جامعه میباشند و فرضا اگر پائین بودن سطح سواد مدرسهای آنان مصداق پیدا کند بر دولت و استدلال کنندگان این مطلب است که کلاسهای جبرانی را برای آنان تشکیل دهند که بحمدالله این حرکت نیز در شرف شکلگیری است و این وفادارن بانقلاب اسلامی که به قصد خداطلبی ایثار کردهاند همچنانکه در صحنههای رزم پیشتاز بودهاند یقینا در صحنههای علم و دانش و تکنولوژی نیز پیشتاز خواهند بود و منشاء شکستن دور تسلسل عقب افتادگی علمی و تکنولوژیکی کشور نیز همین عاشقان راه خدا و وفاداران به انقلاب اسلامی خواهند گردید. لازم به توضیح است که استدلال کنندگان بیمنطق یاد شده در خصوص پائین بودن سطح سواد، متأسفانه خودشان بر اساس اصل طبقاتی بودن سیستم آموزشی، اکثراً از بین طبقات مرفه و ثروتمندان بی درد جامعه برخاستهاند و طبقا وفادار به اشراف زادگان باقی خواهند ماند. «ادامه دارد»
[1]- داور شیخاوندی که یکی از صاحبنظران آموزش و پروش جدید بوده است که در کتاب«برنامهریزی آموزش و پرورش و رشد اقتصادی و اجتماعی» در رابطه با جدال نظام آموزشی وارداتی غرب و نظامهای آموزشی سنتی و بومی اشاره به بعضی کشورهای آفریقائی میکند و مینویسد: «این دو نظام نمایاننده دو ایدئولوژی و طرز پندار و اندیشه است که در بین نسل جدید و قدیم جامعه وجود دارد که یکی برای پیشرفت میخواهد قید و بندهای سنتی را بشکند! و از راهی رود که دول پیشرفته کنونی رفتهاند ولی دیگری که بجنگل خو گرفته است نمیتواند از زندگی چادرنشینی دل بکند و بهر نحو است برای دوام نظام قدیم میکوشد. بدینسان دو نظام متضاد در کنار یکدیگر قرار میگیرند که سرانجام یکی بر دیگری تفوق خواهد یافت و آنرا در خود مستحیل خواهد ساخت». در جاری دیگر مینویسد: «با گذشت زمان و ضروریات پیشرفت، عوامل مختلف ... بخاطر ترقی و اعتلای ملی در یک نظام واحد متمرکز میشوند. چنانکه در مورد ایران مکتبهای قدیم که بیشتر جنبه سنتی داشتند در مدارس جدید بالاخره مستحیل شدند».؟! | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 161 |