تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,075 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,024 |
تقدیر خداوند | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1368، شماره 88، فروردین 1368 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
هدایت در قرآن «تفسیر سوره رعد» تقدیر خداوند قسمت بیستم ـ آیة الله جوادی آملی علم به مافی الارحام آنچه در سوره مبارکه «رعد» بیش از هر مسأله ای مورد نظر است توحید ربوبی است و لذا آیاتی که دلالت بر آن می نماید در این سوره فراوان آمده است. آنگاه در این مقام که مقام تبیین توحید ربوبی خدای سبحان است، نخست از علم شروع می نماید، زیرا مدبر بودن و مربی بودن علم امکان پذیر نیست و سپس علم «بکل شیء» و نظم ضروری «کل شی» را بیان می نماید تا می رسد به اینکه خداوند، رب «کل شیء» است، لذا در آیه هشتم و نهم این سوره می فرماید: « الله یعلم ما تحمل کل انثی و ما تغیض الارحام و ما تزدادو کل شیء عنده بمقدار. عالم الغیب و الشهادة الکبیر المتعال». خدای سبحان به آنچه که هر ماده ای در رحم حمل می نماید عالم است، اعم از انسان و حیوان و چنانچه گیاهان هم ذکر و انثی داشته باشند هر چه را یک گیاه ماده و انثی حمل می کند خدای سبحان به آن آگاه می باشد. در قرآن کریم چنانچه اصل آفرینش ما فی الارحام را هم به او نسبت داده است، و نیز صورتگری ما فی الارحام را به خداوند ارتباط و نسبت داده، بنابر این آنچه در رحم قرار می گیردبا جمیع شئونش، تحت علم حق تعالی است، هم اصل وجودش و هم نحوه و مقدار کیفیت وجود، چرا که آنچه در ارحام وجود می یابد، هبه الهی است. در سوره «شوری» آیه 48 فرموده: «لله ملک السموات و الارض یخلق ما یشاء یهب لمن یشاء اناثاو یهب لمن یشاء الذکور»خدا است مالک آسمانها و زمین، به هر کس مصلحت بداند دختر و به هر کس مصلحت بداند پسر مرحمت می نماید، و چون ذکور پیش مردم آن زمان معملا اولای از اناث بودند، لذا ذکور را معرفه آورده و اناث را نکره و بدون الف و لام تعریف و گرنه در اسلام فرقی میان ذکور و اناث نمی باشد و از این رو معصومین علیهم السلام و مخصوصاحضرت سجاد سلام الله علیها هنگامی که دارای فرزندی می شدند، نمی پرسیدند آیا پسر است یا دختر؟ زیا چیزی که نه در اختیار پدر است و نه در اختیار مادر و حسن و قبحش هم مربوط به علم کسی نیست، سوالی ندارد، و سعادت هم به مذکر و یا مونث بودن مربوط نمی باشد بلکه با انسانیت انسان ارتباط می یابد، و انسانیت انسان به جنسیت او کاری ندارد، این حقیقت و جان آدمی است که معیار سعادت است، لذا در سوره «نحل» فرمود: «من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مومن فلنحیینه حیاه طیبه» اگر کسی دارای دو رکن اعتقاد صحیح و ایمان صالح باشد، مرد باشد یا زن، ما او را به زندگی پاکیزه و حیات طیبه می رسانیم. بنابراین، زن و مرد از این نظرمساوی با یکدیگرند، و جان انسان که حقیقت انسانیت او است نه مذکر است و نه مونث، بلکه این پیکر است که چنین و یا چنان ساخته و آفریده می شود، و به همین دلیل در هیچ مقامی از مقامات و کمالات دینی ذکور بودن شرط و انوثیت مانع نیست، بلکه در مقام اجرای کارها است که تقسیم مسئولیتها بوجود آمده و گفته اند مرد باید فلان کگار و زن فلان کار را انجام دهد، و اینها مسائل اجرائی است. مریم سلام الله علیها تنها زنی است که قرآن از او به نام یاد می نماید و بالاتر از او فاطمه زهرا سلام الله علیها که هم سطح علی بن ابی طالب علیه السلام است، به آن مقام والا رسیده اند. در ادامه آیه گذشته می خوانیم: «اویزوجهم ذکرانا و اناثا و یجعل من یشاء عقیما انه علیم قدیر»- وقسم سوم این است که به یک نفر هم پسر و هم دختر مرحمت می نماید، و قسم چهارم این است که که هر کس را بخواهد عقیم می سازد، و به او فرزندی نمیدهد،چرا؟ زیرا او عالم به مصالح و قادر به هر کاری است،هم می داند به کی چه بدهد و هم می تواند مطابق اعمالش عمل بکند، چون وجود فرزند در ارحام به بخشش الهی است، پس او می داند که چه داده است. «الله یعلم ما تحمل کل انثی و ما تغیض الارحام و ما تزداد»- خداوند آنچه را که هر انسان و حیوان ماده ای حامله به آن می باشند و نیز آنچه رحم ها کم و زیاد می کنند می داند. دانش آموز بطور قطع نمی تو.اند به آن پی ببرد بلکه از روی حدس و تخمین چیزی می گوید ولی ائمه معصومین علیهم السلام عالم به این علم می باشند و اگر حصری در مورد این علم وجود دارد، حصر اضافی است، یعنی ذات اقدس «الله» عالم به ما فی الارحام است و ائمه معصومین (ع) از ناحیه حق تعالی به آن علم دارند، ما هم چیزهائی را که می دانیم به عنایت الهی است حتی درک کلیاتی چون «الکل اعظم من الجزء» و درک ساده ترین مطلب مانند حاصل ضرب 2×2 که می شود 4، چرا که انسان را خداوند به دنیا می آورد در حالی که به هیچ چیز علم و آگاهی ندارد، چنانچه در سوره «نحل» آیه 78 می فرماید: «و الله اخرجکم من بطون امهاتکم لا تعلمون شیئا و جعل لکم السمع و الابصار افئدة لعلکم تشکرون»- خداوند شما را از شکم مادرانتان خارج نمود در حالی که هیچ نمی دانستید و برایتان گوش و چشم و عقل قرار داد تا شکر نعمت او را بجای آورید. همه ما در روز تولد چیزی نمی دانستیم، او مجاری ادراک را به ما بخشید، پس اگر حصر باشد، نباید غیر از خدا کسی چیزی بداند، در صورتی که دیگران هم چیزهائی می دانند.
معجزه ای از امام حسین علیه السلام حضرت امام حسین علیه السلام در یکی از سالها که پیاده عازم مکه بود، پاهای مبارکش متورم گشت به آن حضرت عرض شد:سوار مرکب شوید تا پاهایتان رفع شود، امام نپذیرفت و به مستخدم خود فرمود: وقتی که به منزل بعدی برسیم، مردی سیاه چهره پیش تو خواهد آمد که روغنی به همراه دارد، آن روغن را از خریداری کن و تمام بهای آن را بپرداز آن مرد گفت: منزلی پیش روی ما نیست و چنان فردی هم که این دوا را بفروشد در آنجا نیست! امام فرمود: چرا، قبل از آن اقامتگاه آن مرد را می بینی. به اندازه یک میل مسافت را طی کردند که به آن مرد سیاه چهره رسیدند، امام آن مرد را به مستخدمش نشان داد و به او گفت که آن روغن را از او بگیرد، و او چنین کرد. آن مرد پرسید: روغن را برای کی می خواهی؟ مستخدم گفت برای حسین بن علی علیه السلام. با هم به طرف امام به راه افتادند، و چون خدمت آن حضرت رسید عرض کرد: یا ابن رسول الله، من غلام شمایم از شما پولی دریافت نخواهم کرد، ولی از شما می خواهم، از خداوند مسئلت نمائی تا به من پسری مرحمت کند که از نظر خلقت کامل و محب و دوستدار شما اهل بیت باشد، من خانواده ام را در حال وضع حمل ترک گفته ام. فرمود: «انطلق الی منزلک فان الله قد وهب لک ولدا ذکرا سویا»- به خانه ات برگرد، خداوند به تو پسری کامل الخلقه عنایت فرمود. مرد رفت و چنان شد که امام فرموده بود، و سپس، خدمت امام بازگشت و به امالم دعا نمود و پای امام هم بواسطه آن روغن خوب شد.
قوه مصوره این از علوم غیبی است که خدای سبحان به ائمه علیهم السلام داده است، و معصومین (ع) از مطالبی بالاتر از این هم خبر داده اند. بنابر این، این حصرها حصر اضافی است. در آیه 6 سوره «آل عمران» می فرماید: «هو الذی یصورکم فی الارحام کیف یشاء لا اله الا هو العزیز الحکیم»- خدای سبحان است که در رحمها فرزند ها را صورت نگاری می نماید، مذکر و مونث بودن و زشت و زیبا بودن ناقص الخلقه و تام الخلقه بودن و دیگر مسائل را. بعضی گفته اند نفس مادر دارای قوه مصورهای است که این صورتگری را به عهده دارد. در متن تجوید مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آمده: «و المصوره عندنا باطلة»- ما این قوه مصوره ای را که می گوئید در نفس مادر است نمی پذیریم، و مصور ما فی الارحام فقط خدای سبحان است، و در برابر او نمی توان مصور دیگری را پذیرفت. یکی از ماموران و مجاری فیض الهی قوه مصوره است که آن هم از جنود الهی است، نه در قبال امر الهی. و چیزی در جهان نیست که از سپاه حق نباشد «و للهجنود السموات و الارض»- هر چه در جهان امکان است از جنود الهی است، بنابراین اگر وجود قوه مصوره هم در نفس مالدر ثابت شد، آن هم یکی از مجاری فیض ذات اقدس «الله» است لذا امیر مومنان علیه السلام می فرماید: «ان الله سبحانه و تعالی لا یخفی[1] علیه ما العباد مفتر فون فی لیلهم و نهارهم ...اعضاوکم شهوده و جوارحکم جنوده[2]»- آنچه را بندگان در شب و روزشان مرتکب می گردند بر خدای سبحان، مخفی نمی ماند، اعضاء بدن شما شاهدان او و جوارحتان جنود و سربازان خداوند می باشند، اگر خداوند بخواهد شما را ساقط سازد بوسیله دست و پا و زبان و جوارحتان سقوط می دهد، مثلا سخنی می گوئید یا چیزی را امضاء می کنید یا جائی قدم می گذارید که در افکار عموم ساقط می شوید. و حضرت در همان خطبه بدنبال جمله یاد شده می فرماید: «و ضمائرکم عیونه و خلواتکم عیانه»- دلهای شما دیده بانان او هستند و نهانهای شما نزد او آشکار است. هر جا که هستید نه پندارید که تنهائید، خلوت شما جلوت ذات اقدس الهی است، چنین نیست که شما خلوتی داشته باشید که بتوانید کاری پنهان انجام دهید.
نظم عالم، نظم طبیعی است «و ما تغیض الارحام» غیض یعنی فرو بردن، آنچه در دوره حمل و بارداری و یا هنگام زایمان رحم جذب و فرو می برد مانند خون، خدا می داند و نیز آنچه را فرو می ریزد «و کل شیء عنده بمقدار» هر چیز با اندازه گیری و هندسه و مقداری معین است چرا که عالم، عالم نظم است مانند نظم حلقات و درجات اعداد، نه نظم اعتباری مانند نظم افراد نمازگزار در صفوف جماعت که به ترتیب و نظم در کنار هم ایستاده اند، کسی که در صف اول است اگر جایش را با کسی که در صف آخر است عوض کند اشکالی ندارد، چرا که یک نظم اعتباری است. نظم صناعی هم نیست که در صناعات معمول است که هر اتومبیل و رادیوئی را مثلا روی حساب نظمی خاص می سازند. بلکه نظم عالم، نظم طبیعی است و هر چه در جهان یافت شود با نظم خاص عندالله یافت می شود و دارای اندازه ای است که هندسه هم معرب همین اندازه می باشد. در بعضی از روایات هم سخن از مهندس بودن خدا است، خدا جهان را با اندازه خاصی خلق کرده است، و برایش حدی است. و این همین اصل قرآنی «و کل شیءٍ عنده بمقدار» است و در سوره «حجر» آیه 212 همین مطلب را تاکید می نماید «و کل شیءٍ مِنْ الّا عندنا خزائنهُ و ما تنزّله الّا بقدر معلوم» خزائن همه چیز نزد ما است ولی ما جز به اندازه معین آن را نازل نمی کنیم. هر شیء معلوم خزائن غیبی دارد، ممکن است بعضی از درجات غیب را یکی از اولیاء الهی بداند و بالاتر از آن را خبر نداشته باشد. ولی ولیّ کاملتر آن را بداند، و هر شیء هم روی اندازه و هندسه ای حساب شده از مخزن غیب تنزل داده می شود. و در سوره «قمر» آیه 49 در این باره می فرماید: «انّا کل شیءٍ خلقناه بقدر» ـ ما هر چیز را به اندازه آفریدیم، هر چیز اندازه ای دارد، اگر موطنش فرا نرسد که یافت نمی شود، و اگر موطنش فرا برسد در آن لحظه یافت می شود. در سوره «طلاق» هم در آیه 3 می فرماید: «قَدْ جَعَلَ الله لِکُلّ شیءٍ قدراً» ـ خداوند برای هر شیء اندازه ای قرار داده است، زیرا همه چیز غیر از خداوند محدود است،و بنابراین هر چیز حدی دارد، و تنها خدای سبحان است که حدی برایش تصور نمی شوود و مُقدّرالأمور است، «لانّه لا حدّ له» و از این مساله تقدیر در سوره «فرقان» هم سخن به میان آ«ده است و در دومین آیه آن فرموده: «و خلق کلّ شیءٍ فقدّره تقدیرا» ـ خداوند جمیع اشیاء را آفرید و برای همه آ»ها قدر و اندازه ای قرار داد. ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 116 |