تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,076 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,024 |
پرتگاه تشریفات و رفاه زدگی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1368، شماره 89، اردیبهشت 1368 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
ارزشهای اسلام و انقلاب را پاسداری کنیم (4) پرتگاه تشریفات و رفاه زدگی حجة الاسلام محمد تقی رهبر امیرالمؤمنین (ع)می فرماید: «اگر خداوند می خواست «آدم» را از نوری که چشم ها را خیره می کند و منظره اش عقل ها را مبهوت می سازد و از عطری که شما مه دل آفرینش نفس ها را در قبضه می گیرد، بیافریند، چنین می کرد و در این صورت گردن ها در برابرش فرود می آمد و آزمایش فرشتگان نیز آسان می گشت، لکن پروردگار مخلوقات را به چیزی که از کنه آن خبر ندارند به بوته آزمایش نهاد تا بدین سان آنان را گزینش کند و کبر و خودبینی را از آنان طرد و نفی نماید.»[1] این است فلسفه آفرینش انسان از خاک و در عین خاکی بودن با پرواز در ملکوت پای بر کنگره افلاک نهادن و مسجود فرشتگان شدن. از همین رو پیامبران مرسل و گزیدگان خدا با خصلت «خاکی» و به دور از جلوه های کور کنندۀ مادی در صحنه پیکار اعتقادات و آرمان ها ظاهر شدند. امام متقین سلام الله علیه در فصلی دیگر می فرماید: «فلو رخص الله فی الکبر لاحد من عباده لرخص فیه لخاصة انبیائه و أولیائه و لکنه سبحانه کره الیهم التکابر و رضی لهم التواضع فألصقوا بالأرض خدودهم و عفّروا فی التراب وجوههم... و خفضوا اجنحتهم للمؤمنین و کانوا قوماً مستضعفین قد اختبرهم الله بالمخمصة و ابتلاهم بالمجهدة و امتحنهم بالمخاوف و مخّضهم بالمکاره».[2] اگر خداوند به احدی از بندگان خود رخصت کبر و منیت می داد، شایسته ترین آنها پیامبران و اولیاء خاص خدا بودند. اما خدای بزرگ کبر و خود بزرگ بینی را در نظرشان منفور ساخت و فروتنی را برای آنان پسندید، از این رو صورت بر زمین نهادند و چهره بر خاک سائیدند و در برابر مومنان خاضع شدند، آنها مردمی بودند مستضعف که خداوندگارشان با فقر و گرسنگی و مشقت و رنج و بیم و هراس بیاموزد و با ناملایمات، پالایش و تصفیه نمود... . این است سنت خدائی در آفرینش آدمیان و گزینش نخبه گان و فلسفه فقر و رنج و محنت و ناملایمات و تهدید و تعقیب و شهادت برای فرزندان آدم... این در حالی است که قطب استکباری و جبهه شیطانی در بهره گیری از زخارف و زیورهای زمین و لذت های گوناگون جهان خاک و عالم طبیعت لحظه ای فرو گذار نکرد و به تکالب و تکاثر و بلعیدن و دریدن و لجام گسیختگی سرگرم بوده که فلسفه وجودی او نیز در این است. این دو رگ از آب شور و شیرین، از آدم تا نفخ صور بر خلایق جریان دارد و ارزشها نیز در این دو قطب متضاد مادی و معنوی قرار می گیرند. باز هم از علی (ع)بگوئیم؛ از کسی که دنیا را در چهره واقعی اش رسوا نموده و در قول و عمل تجسمی از زهد و بی رغبتی به دنیا بوده است. از علی بگوئیم که برای جهان انسانی گفتنی بسیار داشت و به اعتقاد دوستان و اعتراف دشمنان کلمه کلمه آیات وجودش درسی بود و اعتباری و اسوه ئی و الگوئی. آن حضرت در یکی از خطبه ها با اشاره به سیره پیامبران، یعنی حاکمان واقعی مردم، نمونه هائی را از دنیا گریزی و وارستگی گزیده گان خدا می آورد که به اینها نه به رسم معمول، یعنی تکریم چهره ها، بلکه به عنوان الگوی وارستگی و اعراض از تجمل و تشریفات دنیا باید نگریست. در این باره چنین می فرماید: «و لقد کان فی رسول الله ـ (ص)و سلم ـ کاف لک فی الأسوة و دلیلٌ لک علی ذم الدنیا و عیبها و کثرة مخازنها و مساویها، اذ قبضت عنه اطرافها و وطئت لغیره اکتافها و فطم عن رضاعها و زوی عن زخارفها...» «در سیره پیامبر خدا برای تو بهترین الگوهاست و هم نشانه ای بر نکوهش دنیا و معایب آن و انبوه نکبت ها و زشتی هایش، چرا که دنیا از پیرامون آن حضرت دامن برچید و برای دیگران آغوش بگسترانید. او چون کودکی که از شیر گیرند، از مام دنیا فاصله گرفت و زر و زیورهای آن را طرد کرد. و اگر می خواهی از موسای کلیم الله بگویم که می گفت: «بار خدایا من بدان چه مرا روزی فرمائی نیازمندم»، و به خدا که او جز قرص نانی که سد جوع کند نخواست. چه از علف زمین می خورد و سبزی گیاهان از شدت لاغری در پوست شکم او دیده می شد. و اگر می خواهی از داود بگویم، آن که دارند سرودهای ملکوتی و قاری اهل بهشت است او از لیف خرما با دست خود زنبیل می بافت و به یارانش می گفت: «کدام یک از شما آن را برای من به فروش می رساند» و با پبول آن قرص نان جوینی تهیه می کرد. و اگر می خواهی درباره عیسی (ع) بگویم، او سنگ را بالش ساخته و لباس خشن در بر می کرد و خوراک ناگوار می خورد. خورش او گرسنگی بود و چراغ او در شب نور ماه و سایبانش در زمستان شرق و غرب زمین، گل و ریحان او گیاهانی بودند که از زمین می روئید و حیوانات می خوردند». و سپس با اشاره مجدد به زهد پیامبر (ص) می گوید: «پیامبر خدا بر خاک زمین غذا می خرود و چون غلامان می نشست و کفش خود را با دست خویش می دوخت و جامه اش را وصله می زد و بر الاغ برهنه سوار می شد و بر ترک آن دیگری را سوار می کرد، در یکی از روزها پرده ای که به تصویرها مزین بود درب اطاق خود آویخته دید، به یکی از همسران خود خطاب کرد و گفت این را از جلوی چشم من بردار! زیرا چون به آن می نگرم یاد دنیا و زیبائیهایش را می کنم. آری، پیامبر با قلب خویش از دنیا روی بگرداند و یاد آن را از دل خویش زدود و دوست می داشت چشمش آن را نبیند... اگر کسی بگوید خداوند پیامبر خود را با تنگ دستی و گرسنگی مورد اهانت قرار داده که به خدا دروغ است و اگر بگوید گرامی داشته بود بنابراین دیگران را که دنیائی گسترده داده اهانت کرده است، پس بیائید به پیامبر خدا تاسی جوئید و راه او را ادامه دهید که جز این مایه هلاکت است. پیامبر مشعل هدایت و نوید دهنده بهشت و بیم دهنده عقوبت ها بود، او از دنیا به عالم آخرت با شکم گرسنه و خاطر آسوده بار یافت و سنگی بر سنگ ننهاد تا داعی حق را لبیک گفت...». حضرت سپس به وارستگی و زهد خویش اشاره نموده و ضمن مباهات به پیروی از پیامبر «ص» چنین می فرماید: «والله لقد رقعت مدرعتی هذه حتی استحییت من راقعها و لقد قال لی قائل: ألا تنبذها عنک؟ فقلت: اغُرب عنّی فعند الصباح یحمد القوم السری». «به خدا سوگند جامه ای که در بردارم آن قدار وصله زده ام که دیگر از وصله دوز آن شرمنده ام. شخصی با من گفت: آن را دور نمی اندازی؟ پاسخ دادم: از من دور شو! چه، شب روان در صبحگاهان ستوده شدند».[3] اینها پیامبران و اولیاء خدا هستند که در سطح گیتی نام و شکوه و عظمتشان طنین افکن است، دولت های بزرگ در برابر آنان بودند و سیاست مداران پر قدرت در مصر، روم، ایران و شامات و دیگر اقطار جهان در کسوت فرعون ها و قیصرها و خسروان و شاهان و شاهزادگان که بر جمجمه مظلومان و محرومان، کاخ جبروت می ساختند. از کاخ ها و اهرام مصر گرفته تا ایوان مدائن و قصور افسانه ای شام و هزار و یک شب بغداد که در صفحات تاریخ اسنادی بر جنایات آن جباران است. طبیعی است که در برابر آن روش مسرفانه و مرفهان لجام گسیخته و تبذیرهای شیطانی، پیامبران باید راه و رسم دیگری پیش می گرفتند، همان راه و رسمی که علی (ع) توصیف نمود و خود بدان عمل کرد. این قهرمانان توحید خواستند به بشریت نشان دهند چگونه باید زیست و به دنبال و تجمل و رفاه پشت کرد و سیاست مردمداری و نجات محرومین در چه رمزی نهفته است. در حالی که قطب استکباری همه ارزشها را در مایدت و کاخ و طلا و تجمل و رفاه و عیش و نوش خلاصه می کرد، رهبران معنوی انسانیت نشان دادند که ارزشها نه در این زندگی عفن و ننگ بار مادی است بلکه در عظمت روح و وارستگی نفس و جلال و جمال اخلاق و تجمل رفتار و ناچیز انگاشتن لذائذ جسمانی و تمایلات نفسانی است. راز این که روایات اسلامی آن قدر از دنیا نکوهش کرده در همین نکته است. زیرا پس از پیامبر اسلام ربع قرن نگذشت که سیاست و حکومت اسلامی به کلی تغییر مسیر داد و ضد ارزشها به صورت ارزش در آمد، کاخ های سبز و سرخ شام و هزار و یک شب بغداد جایگزین حجره مستضعفانه محمد (ص) و علی (ع) گردید و سزارها و خسروها و شاهان عرب و عجم جای خود را به خلفائی دادند که با سیره و سیاست جابرانه و دنیا گرایانه خویش، پرونده جنایات فراعنه و شاهان ایران و روم را تطهیر کردند و سردمدار بارز چنین خط مشی، معاویه طاغوت اموی بود که حاکمیت اشرافی و سیاست لذت و جنایت را در اسلام زنده کرد. و داستان های او زیاده از آن است که نیاز به ذکر و بیان باشد... اما برای نمونه: ـ احنف بن قیس گفت: بر معاویه وارد شدم، آنقدر از غذاهای ترش و شیرین نزد من آورد که موجب شگفتی من شد، باز هم دستور داد نوع دیگر بیاورند، نوعی از غذا آوردند که من ندانستم چیست. پرسیدم این چه غذائی است؟ معاویه گفت: چینه دان مرغابی با مغز گوسفند و روغن پسته که با آمیزه ای از شکر مخلوط گشته است! احنف گفت: از این سخن به گریه افتادم. معاویه گفت: چرا می گریی؟ گفتم: در یکی از شبها هنگام افطار شرفیاب محضر علی (ع) شدم. به من فرمود: برخیز با حسن و حسین صرف شام کن. آن گاه به نماز ایستاد و چون از نماز فارغ شد، همیانی را طلبید که سر آن را مهر کرده بود، از داخل آن نان جو بیرون آورد و باز آن را مهر نمود. عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! فکر نمی کردم شما بخیل باشید، چرا نان جوین را مهر کرده اید؟ فرمود: از روی بخل آن را مهر نکرده ام ولی ترسیدم حسن و حسین آن را به روغن یا خورش دیگر بیالایند. گفتم: آیا این حرام است؟ فرمود: نه، اما بر زمامداران حق لازم است در خوراک و پوشاک به بی نواترین افراد رعیت تاسی جویند و به چیزی که آنان دسترسی ندارند اعتبار نداشته باشند تا فقر آن را ببینند و به روزی خداداد راضی باشند و توانگران با مشاهده آن شکر و تواضع خود را افزون سازند.[4] رمز این که روایات اهل بیت (ع) آنقدر دنیا را تحقیر و تقییح کرده است برای مقابله با این گرایشات است که در اسلام پدید آمد و گرنه ـ همان طور که در مقاله پیشین از نظر گذشت ـ تحصیل دنیا و استفاده از آن نه تنها معنی ندارد بلکه با هدف انسانی و منطقی و به منظور رفع نیاز از خود و خاندان و هم نوعان و تحصیل سعادت آخرت مورد سفارش نیز قرار گرفته است، همان گونه در روایات آمده «لیس منّا من ترک دنیا لآخرته و من ترک آخرته لدنیاه». کسی که دنیا را برای آخرت یا آخرت را برای دنیا خود رها سازد از ما نیست. در هر حال، اسلام برای ایجاد موازنه در امر دنیا و آخرت برنامه و رهنمود داده و بر آن تاکید می کند و در عین حال از خطر غوطه وری در مادیات و تشریفات و لذت گرائی هشدار می دهد و آن را بلای خانمان سوز برای یک امت می داند. چه در زندگی فردی و خانوادگی و چه در زندگی اجتماعی و چه در سطح حاکمیت و دولت. مع الاسف زهد سیاسی که شعبه ای از آن وارستگی در شیوه زندگی و پشت پا زدن به مادیت و تجمل گرائی است، بعد از علی (ع) در تاریخ جز نامی از آن نماند، زیرا یکّه تاز میدان ریاست و سیاست هرگز صالحان و خداجویان نبودند. گوئیا حاکمیت و لذت با یکدیگر گره خورده و کمتر کسی می تواند از این زنجیر پولادین خود را رها سازد. امروزه نیز وضع به همین منوال است و میان حکام و زمامداران کشورهای اسلامی و غیر اسلامی از این نظر نمی توان تفاوتی یافت. همان تجمل و رفاه و خودکامگی و لجام گسیختگی که بر کاخ های جهان کفر و استکباری سایه شوم افکنده، بر کاخ های جبروت زمامداران به نام اسلام نیز سایه افکن است. و این همان «اسلام آمریکائی» است که از «اسلام ناب محمدی (ص)» فرسنگها فاصله دارد.
در دوران انقلاب اسلامی رمز این که این انقلاب توانست توده های عظیم مستضعف عالم را به خود متوجه گرداند همین بود. مردم سر خورده از مادیت کور که طعم تلخ رفاه طلبی های مسرفانه و قساوت و غارت قشرهای حاکم را چشیده بودند و سیه روزی و گرسنگی و ناکامی خود و دیگر محرومان و پرخوری و شکم بارگی طبقات مرفه را در سایه این نظام ها نظاره می کردند بنا گاه آهنگی دیگر شنیدند، آهنگی که با فطرت آشنا بود و از موسی و عیسی و محمد و علی (علیهم الصلوة و السلام) یعنی منادیان عدالت نشانه ای داشت و بر سر مسرفین و مترفین فریاد می کشید و آرمان خویش را دفاع از مستضعفین اعلام می نمود. آهنگ انقلاب اسلامی، از ایران خانه اهلبیت و قبله آمال و امیدها. پیروزی انقلاب اسلامی تبلوری از غلبه نور بر ظلمت و حاکمیت معنویت و تجسمی از آمال و امیدهای بر باد رفته ای بود که در بهار انقلاب جوانه زد و هر چه گذشت ریشه دارتر شد و شاخ و برگ آن گسترده تر گردید: (کزرعٍ اخرج شیطأه فآزره فاستغلظ فاستوی علی سوقه یعجب الزراع لیغیظ بهم الکفار) ـ برزیگرانی که این نهال را با خون خویش آبیاری کردند بیشتر بدان دل بستند. با این امید که بذری که در این مزرع عشق افشاندند به بار نشیند و برای دیگر نسل ها و مستضعفان جای جای جهان اثر و ثمر به بار آورد. و در همین حال خشم و تنفر کفار و ملحدان و مستکبران و چپاول گران را از غرب و شرق برانگیخت و توطئه های سیاسی، فرهنگی، نظامی و اقتصادی را برای درهم شکستن مقاومت انقلاب سامان دادند و در هر توطئه شکست خوردند. عامل این پیروزی و سربلندی برای امت تنها در یک اصل نهفته و آن معنویت انقلاب است و ناچیز انگاشتن مادیات و صبر و تحمل مشکلات و کمبودها و قطع امید از بیگانگان و این را مدیون رهبری های پیامبرانه امام والا همت و بزرگوارمان هستیم که اگر آن روحیه و قاطعیت نبود، معلوم نبود دیگران چگونه عمل می کردند. برای مثال در ماجرای کتاب کفرآمیز آیه های شیطانی که شیاطین صهیونیسم و امپریالیسم و غرب صلیبی توطئه دیده و عوامل سیاسی و اقتصادی وسیعی را پشت سر آن بسیج کرده بودند، اگر محاسبه های محافظه کارانه مادی برخی عناصر ضعیف ابتکار عمل را به دست می گرفت (چنان که بعضا نغمه هائی به گوش می رسید که فتوای تاریخی و تعیین کننده حضرت امام مشکلاتی را در صحنه سیاسی و اقتصادی و حتی احتمالا نظامی برای ما به بار می آورد) در این صورت ما می بایست حیثیت و کرامت انسانی و اسلامی را فدای منافع موهوم می کردیم و پیش خدا و پیامبر و خلق آزاد جهان سرافکندگی را پذیرا می شدیم. اما مثل همیشه این معضل بسیار پیچیده را ایمان، شهامت و روشن بینی امام حل کرد و با سرلوحه قرار دادن مسئولیت حمایت از اسلام و پیامبر و قرآن، همه چیز دیگر را نادیده گرفت و برای هر پیش آمد احتمالی اعلام آمادگی کرد. و دیدیم که در این نبرد فرهنگی و اعتقادی بسیار مهم و حساس پیروزی نصیب امت ما شد و دنیای لعنتی غرب و استکباری از گذشته رسواتر گردید. این نتیجه بی رنگ ساختن مادیات و اصالت دادن به معنویات است، که دست اندرکاران باید این را از امام یاد گیرند و بدان گونه که شایسته امام و امت فداکار است عمل کند. حقیقت این است که بسیاری از ما هنوز خط امام را به راستی نشناخته ایم و یا در آن ذوب نشده ایم. پیروزی خط امام در سایه رعد و برق مادی و مانورهای سیاسی نیست. خط امام عصیان علیه مادیت است که انسان ها را به مسخ می کشد و همین است جاذبه انقلاب اسلامی ما و به همین دلیل جلوه های مادی و گم شدن در تشریفات برای این خط و رهروانش نه تنها ارزش نیست بلکه ضد ارزش است. وقتی امام هیئت اعزامی را به کاخ کرملین گسیل می دارند تا پیام آسمانی و جهانی توحید را به گوش آنها برسانند یادآور می شوند که شکوه آن کاخ و جبروت آن قدرت شما را نگیرد. شما به مبدئی تکیه دارید که همه جلوه های جهان در برابر او بی رنگ است. درست بمانند نامه رسانهای پیامبر (ص) به دربارهای کسری و قیصر. دحیه کلبی نامه رسان پیامبر «ص» به کاخ قیصر ـ یعنی همان جائی که دیگران به خاک می افتند ـ وارد می شود و نه تنها مرعوب آن قدرت و خودباخته آن شوکت نمی گردد و به خاک نمی افتد بلکه سلام هم نمی کند و نامه پیامبر را به قیصر می رساند. هنگامی که یکی از سرداران اسلام با شخصیت های سیاسی و نظامی امپراطوری ایران آن روز مواجه می شود فلسفه هجوم سپاه اسلام به ملک خسروان را چنین بیان می کند: «پیامبر ما ما را ماموریت داده ملل دیگر عالم را از پرستش خدایان به پرستش خدای یگانه دعوت کنیم و از ولایت و اطاعت بندگان به اطاعت و ولایت او در آوردیم و از تنگنای جهان مادی به فراخنای جهان معنویت و آخرت وارد سازیم». این همان فرهنگی است که در پیام تاریخی امام به رهبر شوروی منعکس است و نیز در سخن امام با وزیر خارجه آن کشور. هنگامی که امام وی را در آن برخورد بسیار ساده و معمولی به حضور پذیرفتند و نماینده شوروی پیام رهبر کشورش را تسلیم امام کرد و طبق معمول از تعارفات سیاسی سخن گفت، امام در پاسخ کوتاه خود فرمودند: «من می خواستم رهبر شوروی را به جهان بالاتر و گسترده تری فرا خوانم...». آری، فلسفه پیروزی اسلام در همین جاست. اسلام را کاخ های سلطنتی شام و بغداد و امویان و عباسیان و امثالهم به جهان صادر نکرد. بلکه این کاخ ها سد راه اسلام و مانع گسترش فرهنگ عدالت و توحید بودند، آن چه از سیمای زاهدانه و فرش حصیری و خانه گلین پیامبر و علی (ع) پس از قرنها جهان شناخته و با آن به اسلام رو آورده، از کاخ سبز و سرخ شامات و هزار و یک شب بغداد ضد آن را شناخته است و آن چه امروزه دنیا از زندگی ساده اما روح بزرگ رهبر انقلاب جهان می شناسد چیزی است ورای تعینات و جلوه ی مادی. حقیقت این است که در تشریفات، آدمی تدریجا به مسخ کشیده می شود و آرام آرام غرق می گردد. هویت و شخصیت استقلالی خود را از دست می دهد. این که در روایات آمده: «عزت در قناعت است و ذلت در طمع» واقعیتی است که با زندگی فرد و سرنوشت جامعه گره خورده. اگر آدمی بر بوریای خویش بنشیند آن وقت می تواند کوس استقلال بزند نه هنگامی که بر فرش ابریشم عاریتی می نشیند و آن گاه که با لقمه نانی ساخته می تواند احساس استقلال کند نه گاهی که بر سر سفره توانگری به شکم چرانی سرگرم است. اگر کشور بخواهد مستقل باشد نباید زیر بلیط شرق و غرب برود. در سیاست بازسازی و حل معضلات اقتصادی کشور باید روی پای خود ایستاد. بر اولیائ امور مملکتی است که این اصل را همواره مدنظر داشته باشند از تشریفات و توسعه که منجر به وابستگی اسارت بار می شود اجتناب کنند. تن به وام های خارجی ندهند در عین حال به نیازهای اولیه مردم به ویژه قشر مستضعف اهتمام ورزند، در احیای کشاورزی و تولید از آب و خاک و استعداد انسانی و طبیعی خدا داده استفاده کنند و این را در اولویت قرار دهند. اگر از روزهای اولیه انقلاب به این فکر بودیم و برنامه ریزی درست داشتیم امروز نباید عمده ارزاق خود را از خارج وارد کنیم و با گرانی و تورم حتی در تولیدات داخلی مواجه باشیم. گفتم که شخصیت اسلامی ما در دوری از تشریفات است و جوهره انقلاب ما در بی اعتنائی به سراب های کاذب مادی است و این ارزش را باید پاس داریم و در این تفکر و فرهنگ باید از خودمان آغاز کنیم. بار دیگر تاکید می کنیم که در نظام اسلامی معیار شخصیت زندگی مدرن و بنز و محافظ و بوق و آژیر نیست. مسئولین و دست اندرکاران به ویژه روحانیت باید به هوش باشند در این پرتگاه سقوط نکنند، سقوط در این پرتگاه از خود بیگانگی است. می دانیم که همواره سقوط در سراشیبی است، سراشیبی همان رفاه زدگی و فراموشی ارزشهای معنوی مکتب در تفکر و رفتار است. ما که از مادیت مذمت می کنیم خود باید در عمل این را نشان دهیم. شریک درد و رنج توده های مستضعف باشیم. امید مستضعفان جامعه و جهان را به یاس مبدل نسازیم. خود را هم مخاطب حضرت امام بدانیم. وقتی امام در بیمارستان فرمودند: «ما طلبه ها اهل تشریفات نیستیم و اگر تشریفاتی هست باید برای همه باشد» ما که مقلد امام هستیم باید در سیاست و اقتصاد و زندگی خصوصی و استفاده از امکانات عمومی امام را الگو قرار دهیم. نهادهای انقلابی نیز خود را مخاطب امام بدانند و در عمل مقلد امام باشند. این دیدگاه و تفکر باید همه جا حاکم باشد. حتی در مراسم مذهبی ما، حج و زیارت، اطعام و نذورات، روضه خوانی و سفرها و ضیافتها و ... جاذبه کعبه، قبله مسلمین عالم به سادگی آن است و منی و عرفات که آن همه جلال معنوی دارد، بی آلایشی و سادگی طبیعی و بی رنگی آن است. هر جا تشریفات و تجمل سایه افکند از جلوه معنویت می کاهد. در نامه حضرت امام به ریاست جمهوری و ریاست مجلس شورای اسلامی در ساختمان مصلای بزرگ تهران چنین آمده است: «... در کنار ساختن مصلای تهران، در ساختن بینش کفر ستیزی مسلمانان موفق باشید. ضمنا سادگی مصلا باید یادآور سادگی محل عبادت مسلمانان صدر اسلام باشد و شدیدا از زرق و برق ساختمان های مساجد اسلام آمریکائی جلوگیری شود». آری در کشورهای تحت سلطه آمریکا مساجد پر زرق و برق بسیارند که سر پوشی است بر اعمال ضد اسلامی آنها و معنویت در آنها گم شده است. اما در یک جامعه اسلامی و انقلابی چون ایران باید تجمل و زرق و برق تحت الشعاع معنویت باشد و احیای اسلام در سیمای حقیقی آن صورت پذیرد و این همان چیزی است که در نامه حضرت امام بدان تصریح شده است. ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 111 |