تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,753 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,966 |
انقلاب اسلامی در فلسطین | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1368، شماره 90، خرداد 1368 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
انقلاب اسلامی در فلسطین (2) حجة الاسلام سید علی اکبر محتشمی قسمت سوم قرار انقلابیون مسلمان فلسطینی از زندان یکی از حرکت های مهمی را که در تاریخ فلسطین جاودانه خواهد ماند مسئله فرار شش نفر از چریک های جهاد اسلامی از زندان غزه است که علی رغم استحکامات فراوانی که زندان های اسرائیل دارند و این زندان ها در اسرائیل به صورت دژهای بسیار مستحکمی در میان صفوف متعدد و مشخص با تاسیسات وسیع الکترونیکی حفاظت و حراست می شود. مجاهدین جهاد اسلامی توانستند پنجره های زندان خود را از جا بکنند و خود را به خارج پرتاب کنند و با نفوذ در داخل صفوف نیروهای حافظ زندان از داخل مرکز فرمانده نظامی بگذرند و سیم های خاردار را قطع کنند و از زندان خارج بشوند. روزنامه «هاآرتز» اسرائیل که در میان صهیونیست ها دارای اعتبار است بلافاصله روز بعد اعلام کرد: «این فرار بزرگترین عملیات فرار از زندان های اسرائیل در هشت سال گذشته بوده است». و همین روزنامه اعلام کرد: « کسانی که فرار کردند افراد بسیار خطرناکی از سازمان های فلسطینی بودند که عملیاتی را در گذشته علیه نیروهای اسرائیلی انجام داده بودند». یکی از برادران مجاهد لبنانی به نام «حسن مقلد» که یک سال و نیم در زندان های مختلف اسرائیل زندانی بوده در مصاحبه ای که روزنامه «العهد» ارگان حزب الله لبنان با او کرد راجع به داستان شب فرار چنین می گوید: «ما در شب 17 ماه مبارک رمضان قرآن و دعا خواندند و سرودهای اسلامی را با صدای بلند دسته جمعی خواندیم. در همین زمان بود که برادران فلسطینی ما آهن های پنجره زندانی که آن شش نفر در آن بودند را می بریدند و توانستند در زیر طنین صدای قرآن و شعار و دعا و سرودهای انقلابی ما بدون این که نیروهای اسرائیلی بفهمند، پنجره را بشکنند و از آنجا خارج شوند. و بعد از فرار آنها سربازان اسرائیلی حمله کردند به زندان و زندانیان را مورد ضرب و شتم قرار دادند و زندان را تفتیس کردند به خصوص آن اطاقی را که محل سکونت آن شش نفر از جوانان جهاد اسلامی فلسطین بود».
درگیری شجاعانه با نیروهای اسرائیلی: علی رغم این که نیروهای سازمان های دیگر وقتی از زندان آزاد می شوند یا موفق به فرار می شوند خاک فلسطین را ترک می کنند ولی این برادران، مرگ و زندگی خودشان را در داخل سرزمین فلسطین می دانند و سرنوشت خودشان را مرتبط با فلسطین اسلامی می انگارند، این برادران چند روز بعد از آزادیشان از زندان در یک جنگ بسیار وسیع و غرور آفرین با نیروهای اسرائیلی درگیر شدند. در این درگیری که تعداد زیادی از نیروهای اسرائیلی در غزه کشته شدند، چهار نفر از این برادران و نیروهای جهاد اسلامی به شهادت رسیدند و این حرکت آن چنان موجی در غزه و سراسر فلسطین اشغالی به وجود آورد که عکس این شهدا در تمام خانه های فلسطین، غزه، کرانه غربی، قدس و سایر نقاط به در و دیوار و در داخل خانه ها نصب شد و آنان به عنوان «رهبران ملی فلسطین» مورد تمجید مردم قرار گرفتند و روحیه بسیار بالائی را به جوانان فلسطینی داد، عظمت این کار آن قدر بود که رئیس هلال احمر غزه ـ که طبیعتا هلال احمر یکی از ادارات اسرائیل است ـ به نام آقای «عبدالشافی» رسما در مصاحبه ای گفت: «تصمیم این زندانیانی که فرار کردند و تصمیم گیریشان راجع به این که باقی بمانند و بجنگند به جای آن که فرار کنند بسیار بعید به نظر می رسید و شکی نیست که این حرکت باعث خواهد شد که روحیه بسیار قوی در میان فلسطینیان به جای بگذارد» و اضافه کرد: «سازمان جهاد اسلامی جایگاه بسیار بارز و ویژه ای نسبت به جنگ با اشغالگران فلسطین به خودش اختصاص داده است». در زمینه کیفیت شروع قیام همگانی مردم فلسطین آن چه در تاریخ جهان به رسمیت شناخته شده و ثبت گردیده است: این قیام نقطه آغازینش 9 دسامبر 1987 مطابق با 18 آذر ماه 1366 است گر چه این روز را به عنوان روز حقیقی و واقعی شروع قیام نمی توان قلمداد کرد بلکه در این روز قیام به صورت سراسری در آمد و باعث تعطیلی کل سرزمین های اشغالی شد. این قیام و تعطیلی و اعتصاب همگانی در اثر عملیاتی که انقلابیون مسلمان جهاد اسلامی داشتند صورت گرفت. و برای درک بهتر باید برگردیم به تاریخ ششم دسامبر یعنی حدودا چهار روز قبل از اعتصاب سراسری که در این روز در خیابان های غزه، جهاد اسلامی دست به یک حرکتی زد که منجر به انتقام جوئی نیروهای صهیونیستی در 8 دسامبر شد و در این روز چهار نفر از کارگران بی دفاع به وسیله نفربرهای صهیونیستی در یکی از خیابان های غزه زیر گرفته شدند و به شهادت رسیدند. این عمل سبب شد که سراسر غزه به اعتصاب عمومی کشیده بشود و مردم دست به تظاهرات بزنند که از روز بعد اعتصاب به سایر نقاط گسترش پیدا کرد. در این جا به طور اختصار ما عوامل مستقیم و غیر مستقیم این انتفاضه را می توانیم فهرست کنیم. این علل به دو دسته تقسیم می شوند، عوامل مستقیم و عوامل غیر مستقیم.
عوامل حرکت عمومی مردم مسلمان فلسطین: عوامل مستقیم این حرکت از هفته اول اکتبر 87 شروع شد که شش نفر از برادران جهاد اسلامی از زندان آزاد شدند و چهار نفر از آن ها در یک عملیات متهورانه و بی نظیر با نیروهای صهیونیستی درگیر و موفق شدند که رئیس ساواک منطقه غزه را در روز روشن و جلوی انظار عموم مردم در وسط شهر غزه به هلاکت برسانند. به دنبال این حرکت، مجاهدین جهاد اسلامی در یک جنگ چند ساعته با نیروهای دولتی به نبرد پرداختند و با استفاده از کمین های مختلف شهری و حرکت های بسیار زیبای چریکی، نیروهای زیادی از اسرائیل را به هلاکت رسانده و سرانجام خودشان نیز به شهادت رسیدند. این حرکت باعث شد که مرم غزه عظمت و شکوه و شرافت خاصی را احساس بکنند و از این به بعد در غزه به مدت دو ماه مرم با اجتماع در مساجد و محافل به راهپیمائی ها و اعتصابات پراکنده دست زدند و پس از این عملیات بود که رژیم صهیونیستی تصمیم گرفت «شیخ عبدالعزیز عوده استاد دانشگاه اسلامی غزه و امام جماعت مسجد شهید عزالدین قسام» را دستگیر و زندانی کردند. به دنبال دستگیری ایشان مردم دست به اعتصاب و تظاهرات سراسری بیشتری در نوار غزه زدند که البته این هنوز آغاز حرکت گسترده نبود. عوامل غیر مستقیم حرکت عمومی مردم فلسطین هم که یکی از دو سال قبل آغاز شده بود و عبارت از عملیاتی بود که در سراسر سرزمین های اشغالی توسط جهاد اسلامی صورت گرفته بود که به تفصیل بیان کردیم. بنابراین در یک جمع بندی نهائی ابعاد مختلف این قیام را می توانیم در چند فراز خلاصه کنیم. بعد اصلی این قیام و این انتفاضه «بُعد اسلامی» آن است که مهم ترین بعد از ابعاد این قیام به شمار می رود. نقطه انفجار این قیام از مساجد و توسط ائمه جماعات، روشنفکران اسلامی و فارغ التحصیلان مصری بوده و در میان جوان ها به سرعت گسترش پیدا کرده و اگر هم برخی از عناصر ملی گرا و یا غیر اسلامی و یا چپی در میان دستگیر شدگان با این قیام وجود دارند، قطعا حرکتشان و شعارشان اسلامی است. برای مثال از قول شیخ عبدالعزیز عوده این مطلب را نقل می کنیم که «یکی از رهبران کمونیست ها در زندان به او گفته بود که من در حال خروج از یکی از مساجد غزه و سر دادن شعار الله اکبر دستگیر شده ام و نه به علت کمونیست بودنم دستگیر شده باشم». بعد دوم «شمولیت» این قیام است. این نهضت تمام عیار بوده و شامل کلیه طبقات و اقشار مردم می شود و در دست یک گروه و سازمان سیاسی نظامی خاص نیست بلکه کلیه جریانات داخلی و خارجی فلسطینی در آن شرکت دارند و این حرکت متکی به وجود توده های مرم است و می توانیم بگوئیم که هیچ نیروی به عنوان رهبری کننده این حرکت گسترده نمی تواند قلمداد بشود. این حرکت، حرکت خود جوش مردمی با انگیزه اسلامی است. بعد سوم این حرکت «سلاح استرتژیکی» مردم است که در اینجا به کار گرفته شده است. اسلحه جدید مردم یک سلاح خاصی است که موجب ترس و وحشت شدید اسرائیل گردیده و آن اسلحه «استفاده مردم از سلاح سنگ است» و نه تفنگ و یا امکانات پیشرفته تکنولوژیک نظامی که وابستگی به خارج دارد و گروه و سازمان سیاسی نظامی را وابسته به کشور و قدرتی می نماید که باید تابع سیاست های او نیز باشد. لذا این بعد خودکفائی تسلیحات مردمی در این حرکت عمومی فلسطین است و این باعث شد که اسرائیل به شدت نگران بشود و برای صهیونیست ها بسیار شکننده است به خصوص که در داستان ها این مسئله آمده که: «حضرت داود وقتی جوان بود به وسیله سنگ و با استفاده از فلاخن سلطان قدرت مند فلسطینی به قتل رساند» و این نوع عمل برای یهودیان به عنوان یک اسطوره مقدس محسوب می شود و همان اسلحه سنگ امروزه در دست بچه ها و نوجوانان فلسطینی برای اخراج یهودیان از سرزمین های فلسطین به کار گرفته می شود که اثرات روحی و روانی بسیاری بر یهودیان داشته و بهتر است به گفته شیمون پرز توجه کنیم که نشان دهنده عمق وحشت صهیونیستی است. شیمون پرز راجع به این مرحله از مبارزه گفته است: «من از خدا می خواهم که انتقام ما را از این مردم بگیرد». این نهایت احساس ضعف یک فرعون ستمگر است. فرعون و طاغوت صهیونیست امروز در برابر اسلحه استراتژیک مردم پابرهنه فلسطین این گونه زبون و ذلیل شده است.[1] بعد چهارم انتفاضه و قیام اسلامی فلسطین «استمرار» این حرکت و قیام است برخلاف حرکت ها و قیام هائی که در گذشته و در طول چهل سال اشغال فلسطین وجود داشته و علی رغم تمام تلاشهائی که از سوی ابرقدرتهای جهان خوار صورت گرفت و علی رغم حرکت های سران مرتجع عرب و شگردهای مختلف «ساف» جهت کنترل این قیام، مردم فلسطین به حرکت خودشان ادامه دادند و این حرکت اسلامی مردم فلسطین استمرار یافت. ادامه این قیام با توجه به وحشی گریهای نیروهای اسرائیلی و شکنجه و به شهادت رساندن زنان و کودکان و جوانان و پیران فلسطینی نشان دهنده یاس کلی مرم فلسطین از حسن نیت ابرقدرت ها و غرب و شرق است و هم چنین مایوس شدن مردم فلسطین از سران کشورهای عربی و حتی سازمان های آزادی بخش فلسطین است به این معنی که آنها به این نتیجه رسیدند که هیچ کس برای آنها کاری نمی کند و برای نجات آنها و آزادی سرزمینشان دل نمی سوزاند و این خود مردم فلسطین هستند که باید قیام کنند. بعد پنجمی که می توان ذکر کرد: مسئله «عدم وابستگی» این قیام و استقلال انتفاضه است. اصولا هر حرکت و قیام و انقلابی در کشورهای مختلف جهان با تحریک یک قدرتی در پشت صحنه محقق می شود و یا باید وابستگی مادی، معنوی و سیاسی به شرق و یا غرب و یا در یک بعد کوچکتری و چارچوب پائین تری وابستگی به کشورهای جهان سوم و عرب داشته باشد حتی احزاب و سازمان ها چنین وابستگی هائی را دارند و لذا نمی توانند خودکفا باشند، مثلا احزاب از نظر مادی و از نظر سیاسی وابستگی دارند و بالاجبار باید نقطه نظرات و سیاست های آن کشوری که از آن ها حمایت می کند از حیث مادی و یا از حیث معنوی و سیاسی تبعیت بکنند. ما در این مدت بیش از یک ساله انتفاضه شاهد بودیم سیاست های جهان شرق و غرب و کشورهای عربی و اسلامی بر این مبتنی بود که این حرکت کنترل و متوقف بشود. شاهد تحرکات عربستان سعودی تحرکات مبارک و مصر، تحرکات دیگر کشورهای عربی و حتی سازمان آزادی بخش فلسطین بودیم که اینها سعی می کردند حرکت های داخل فلسطین را در کنترل خودشان داشته باشند و حتی المقدور این حرکت ها را متوقف سازند ولی نتوانستند چنین کاری را بکنند و این دلیل بسیار محکمی بر استقلال این انتفاضه و قیام ملت فلسطین است.. ششمین بعد که راجع به انتفاضه می توانیم برشماریم با توجه به علل مستقیم و غیر مستقیم انتفاضه و ابعاد آن، ثابت می شود که این قیام، یک حرکت آگاهانه بوده و انتفاضه از خلاء به وجود نیامده است. من فکر می کنم که پژوهشگران و اهل مطالعه و تحقیق و بررسی باید توجه داشته باشند که این حرکت و قیام آن گونه ای که تحلیل گران سیاسی، خبرگزاری های صهیونیستی و حتی بعضی از سران عرب و مرتجعین و سازمان های چپ و راست فلسطین مطرح می کنند که تصادفی است و خود به خود به وجود آمده و گسترش پیدا کرده، این گونه نیست. این حرکت تصادفی نیست؛ حرکت خود به خودی، عاطفی و موقتی نیست؛ این یک حرکت آگاهانه، منظم و حساب شده است که توسط جوانان مبارز و انقلابی فلسطین شروع شده و استمرار پیدا کرده است. این حرکت معلول بحث و بررسی های فراوانی است که در اثر تلاقی افکار دهها شخصیت اسلامی فلسطینی و غیر فلسطینی و تجربیات هفتاد ساله مردم مسلمان در مبارزه با استعمار انگلیس و صهیونیست به دست آمده است و از همه مهمتر تجربه عظیم انقلاب اسلامی کمک بسیار موثری در شکل گیری این انتفاضه داشته و نقش تعیین کننده ای را ایفا کرده است. به هر حال با شکل گیری عوامل مختلفی که در آغاز این قیام و حرکت و حالت اسلامی موثر بوده و جنبشی به نام حرکت جهاد اسلامی در فلسطین به وجود آمد و نتیجه عملیات این جنبش این انتفاضه است که امروز ما شاهد آن هستیم.
حضور گروههای اسلامی در قیام مردم مسلمان فلسطین: گروه های اسلامی که در سازمان های مختلف و تشکیلات های گوناگون در صحنه مبارزات فلسطین بوده و هستند و احیانا نقش عمده و یا جزئی را در قیام ملت فلسطین ایفا می کنند به چند دسته تقسیم می شوند: اول ـ جنبشی است تحت عنوان «حرکة المقاومة الاسلامیه» که با عنوان «حماس» در صحنه فلسطین مشغول فعالیت است. این حرکت و جنبش پس از قیام سراسری مردم فلسطین به وجود آمده و شاخه مبارزاتی جنبش «اخوان المسلمین» فلسطین است که از سوی رهبری بین المللی اخوان المسلمین حمایت می شود. حماس در حال حاضر نقش عمده ای در تظاهرات و بسیج مساجد و اعتصابات عمومی مردم دارد ولی متاسفانه در اثر رقابت شدیدی که با «جهاد اسلامی» دارد به اشتباهات بزرگی دست زده است، مثلا یکی از شخصیت های معروف حماس که با «شیخ عبدالعزیز عوده» از فلسطین اشغالی به لبنان تبعید شده است، به کشورهای عربی سفر کرده و سعی در متهم کردن «جهاد اسلامی» داشته و چنین مطرح می کند که «جهاد اسلامی» وابسته و مزدور ایران است! و از طرفی دیگر رهبری حماس به خاطر قدرت و بنیه مالی بالائی که دارد و از حیث تبلیغاتی هم قوی است، توانسته با ارتباط گرفتن با «سازمان آزادی بخش فلسطین»، شرایط خوبی را به نفع تشکیلات خودش به وجود بیاورد. بنابراین اشتباه عمده حماس این است که درگیر اختلافاتی با جهاد اسلامی است و از طرف دیگر رقیبی برای «ساف» به شمار می رود و به هر حال می خواهد که خودش به تنهائی در صحنه عنوان شود و لذا برای این که در رقابت با «ساف» عقب نماند، بالاجبار احیانا با اسرائیلی ها هم ممکن است حاضر به گفتگو شود و یا مصاحبه هائی با دستگاه های ارتباط جمعی اسرائیل برگزار کند که این در شان یک گروه اسلامی و حرکت اسلامی نیست. یکی از این موارد، مصاحبه تلویزیون است که یکی از رهبران حماس «شیخ احمد یاسین» در سپتامبر 1988 به عنوان رهبر «جنبش اسلامی غزه» کرده است. او در پاسخ مفسر تلویزیون اسرائیل که سوال کرد: اگر اسرائیل حقوق ملت فلسطین را بپذیرد، آیا گروه های اسلامی حاضرند از لحاظ اصولی و مبنائی با اسرائیل مذاکره کنند؟ ایشان در جواب می گوید: «بگذار اول اسرائیل اعلام کند آنگاه می شود راجع به این موضوعات بحث کرد»! و به قول ایشان «لکل حادث حدیث». این مطلب را مجله کویتی «المجتمع» شماره 884 مورخ 16 صفر 1409 هجری نقل کرده است که این مجله ارگان اخوان المسلمین است و اصولا در این جا این نکته مطرح است که یک حرکت اسلامی به هیچ وجه با هیچ دستگاه و موسسه و اداره ای از ادارات صهیونیستی و اسرائیلی نباید همکاری و مذاکره ای داشته باشد، چه رسد به این که از او چنین سوالی شود و او قاطعانه چنین همکاری را رد نکند. دومین حرکت اسلامی که وجود دارد «حرکة الجهاد الاسلامی فی فلسطین» است که همین جهاد اسلامی است و عملیات مسلحانه هم دارد. این دومین جناح و یا تشکیلات بزرگ اسلامی است از نظر قوت و قدرت. البته بین جهاد اسلامی لبنان و جهاد اسلامی فلسطین فرق بسیار عمده ای وجود دارد. فرق جهاد اسلامی در لبنان و فلسطین این است که جهاد اسلامی در لبنان ممکن است که یکی از شاخه های کوچک مقاومت اسلامی و حزب الله باشد در حالی که جهاد اسلامی در فلسطین درخت تناوریست که خود اصل است و نه فرع یک تشکیلات دیگر. بنابراین، جهاد فلسطین حاصل در آمیخته شدن نیروهای مبارزاتی جوانان مسلمان است که از نظر نظامی در فلسطین مرتبه اول را دارند. البته توده های مردم فلسطین در اثر تبلیغات وسیع و گسترده اخوان المسلمین با آنها ارتباط دارند ولی جهاد اسلامی از ابتدای کارش سعی نموده با ایران رابطه داشته باشد و تلاش نموده به اشکال مختلف این رابطه را حفظ کند در اثر این ارتباطات و علاقه خاصی که به انقلاب و رهبری انقلاب اسلامی ایران دارد، انتظاراتی را هم از انقلاب داشته و دارد که متاسفانه بر آورده نشده است. مرکز اصلی آن در شهر غزه است و «شیخ عبدالعزیز عوده» به عنوان پدر روحانی جهاد اسلامی به حساب می آید. گروه سوم ـ «حزب التحریر الاسلامی» است و جریان اسلامی کوچکی که در صحنه تبلیغات سیاسی به صورت آشکار حضور ندارد ولی از حیث تشکیلاتی به صورت مخفی حرکت می کند. این حزب در کشورهای مختلف عربی حضور دارد و نمود اصلی اش در اردن است. حزب تحریر اسلامی چون توانائی محاوره و مذاکره سیاسی و گفتگوهای رو در رو را با سایر احزاب ندارد. بر این اساس سعی در زندگی مخفی کرده و لذا در صحنه مبارزات علنی نیست و روی این حساب نمی توانیم ارزیابی کنیم که چه مقدار در انتفاضه اسلامی فلسطین می تواند دخیل باشد. گروه چهارمی که در صحنه وجود دارد، گروه کوچکی است که اعضایش سعی دارند بین اسلامیت و عربیت جمع کنند و در داخل فلسطین هم روی این نقطه خیلی پافشاری می کنند! اینها یک تیپ روشن فکری هستند که اکثرا در بیت المقدس و اردن فعالیت دارند و یکی از شخصیت های معروف آنان «قاضی الحسینی فرزند شهید شیخ عبدالقادر الحسینی مفتی معروف» است و آقای قاضی الحسینی قبلا نماینده سازمان آزادی بخش فلسطین در ایران بود. گروه پنجم که بیشتر حضور فعال داشته و در گذشته نیز یک جریان سلفیه ای در سرزمین های اشغالی بوده به رهبری «شیخ اسعد بیوض تمیمی» است که رهبری این جریان تحت تاثیر انقلاب اسلامی و حضور امام وارد صحنه مبارزه شده و تاکنون هم خوب عمل کرده و در رابطه با مسائل مبارزاتی با بروز جهاد اسلامی و قیام مردم فلسطین مدتی با جهاد اسلامی به مذاکره نشسته اند. شیخ بیوض قبلا در بیت المقدس از علمای بزرگ آن جا و مفتی شهر بود که در اثر سخنرانی ها و مبارزاتش او را از بیت المقدس به اردن تبعید کردند. اما جریاناتی که در رابطه با شخصیت های دینی و اسلامی فلسطین در گوشه و کنار بوده و هستند و در اثر جنبش اخیر مردم فلسطین تا حدودی جان گرفتند و حاضر شدند در مبارزات وارد شوند که اینها علمای شهرها و حتی روستاهای فلسطین اشغالی و فارغ التحصیلان مصر و اردن و بیت المقدس هستند و مهم ترین این شخصیت ها «شیخ سعد الدین العلمی» مفتی کنونی بیت المقدس است که امثال او در روستاها و شهرها هستند و یا امام جماعت هستند و یا مدرس علوم دینی و اسلامی و این شخصیت های اسلامی امروز با ملت فلسطین هم صدا شده اند و این گوشه ای از جریانات اسلامی است که در فلسطین وجود دارد و می شود از آنها نام برد.
مشکلات قیام اسلامی فلسطین: یکی از مشکلات عمده قیام اسلامی مردم فلسطین، ضعف تبلیغاتی «جهاد اسلامی» است زیرا اصولا دنیای استکباری در تبلیغاتی که توسط صهیونیست ها انجام می شود، سعی می کنند که چهره جهاد اسلامی را به صورتی وارونه منعکس کنند و نظر مردم دنیا و افکار عمومی را نسبت به آنها منفی و دنیا را نسبت به جهاد اسلامی بدبین کنند ولی این قیام آن قدر ابعاد گوناگونی دارد که وسائل ارتباط جمعی آنها نمی توانند این تابش وسیع خورشید قیام اسلامی فلسطین را زیر پوشش تبلیغاتی خودشان به صورت یک پارچه منفی جلوه بدهند. بر این اساس است که جهان عرب و سازمان های مختلف فلسطینی سعی کردند که به هر حال در پرتو این قیام برای خودشان آبرو و حیثیتی دست و پا و کسب کنند و به قول معروف با این قیام مثل گذشته یک تجارت جدید سیاسی را داشته باشند یعنی در حالی که نیروهای اسلامی در داخل سرزمین های فلسطین فعالیت می کردند، نان آن را سازمان آزادی بخش فلسطین بخورد و همان طوری که مکررا گفته شده جرقه قیام از مساجد زده شد و توسط جنبش اسلامی در کل شهرها و روستاهای گسترش پیدا کرد ولی پس از گذشت سه ماه از این قیام و در حالی که جهانیان بهت زده به پایان عمر قیام اسلامی فلسطین می نگریستند و در انتظار پایان یافتن این جنبش بودند متوجه شدند که این جنبش آن گونه ریشه دار است که به این زودی ها پایان نمی پذیرد و وقتی مقداری سازمان های فلسطین به خصوص «سازمان آزادی بخش فلسطین» به خود آمد، سعی کرد که از این ره توشه ای را برای خودش دست و پا کند و بهترین مسیر همان مسیر بهره برداری تبلیغاتی بود که کنترل تبلیغاتی این قیام اسلامی را با برنامه ریزی در دست گرفت البته علت این که از حیث تبلیغاتی «ساف» در صحنه آمد ضعف امکانات مادی و نداشتن تجربیات سیاسی ریشه دار نیروهای جوان فلسطینی بود که تازه پا به میدان کار زار نظامی و سیاسی گذاشته بودند و نتیجه این ضعف این شد که عملا ثمره این قیام را سازمان های فلسطینی به خصوص «الفتح» ربودند. ناگفته نماند که آنها ابتداء سعی می کردند تا تشکیلات داخل سرزمین های اشغالی را در کنترل خودشان بگیرند که از آن عاجز ماندند ولی در نقشه دیگری که طرح ریزی کردند، سعی شان بر این بود که رهبری تبلیغاتی این قیام را داشته باشند و لذا تعدادی از سازمان های فلسطینی یک رهبری مشترکی را تشکیل دادند به نام «القیادة الموحدة للانتفاضه» که رهبری واحد انتفاضه فلسطین بود. این رهبری مربوط می شد به سه چهار تا از سازمان های فلسطینی که عبارتند از: «سازمان الفتح»، «الجبهة الشعبیه»، «گروه جرج حبش»، «گروه نایف حواتمه» و «حزب کمونیست فلسطین» که کلاً اعضای سازمان آزادی بخش فلسطین بودند ولی متاسفانه سازمان های اسلامی در داخل فلسطین به چنین وحدتی نرسیدند و در رابطه با عملیاتی که در سرزمین های اشغالی انجام می دادند هر یک اطلاعیه جداگانه ای را پخش می کردند و این خود ضعفی بود که از نظر تبلیغاتی در رابطه با قیام مردم فلسطین، ما شاهد آن هستیم. مشکل دوم این است که این قیام اسلامی هم اکنون در یک محاصره کامل بین المللی قرار گرفته است. رهبران قیام یا در زندان به سر می برند و یا به خارج فلسطین تبعید شده اند. این جنبش و قیام فاقد هر نوع امکانات مادی، تبلیغاتی و سیاسی می باشد. انتفاضه در داخل بین یک حلقه بسته از سوی اردن، سوریه، مصر و لبنان محاصره شده است البته قبلا در اثر ارتباط اداری که «کرانه غربی رود اردن» با اردن داشت، این قیام می توانست یک نفسی بکشد اما با حرکت خائنانه ملک حسین و قطع ارتباط اداری با کرانه غربی که نشانه یک همکاری و توطئه مشترک آمریکا و اسرائیل و اردن بود، این ارتباط قطع شد. نتیجه این مشکلات این خواهد شد که یا جنبش اسلامی فلسطین مجبور شود از برخی مواضع و اصول عقیدتی سیاسی و انقلابی خود دست بردارد تا بتواند نفسی بکشد و به حیات خودش ادامه بدهد یا دست به دامان برخی از کشورهای عربی بزند که طبیعتا استقلالش را از دست می دهد و تا حدودی که از کمک های آن کشور برخوردار می شود وابسته به آن کشور خواهد شد و نتیجتا از صحنه مبارزات اصولی خودش خارج می شود و یا اینکه با سازمان آزادی بخش فلسطین و دیگر سازمان های دست چپی و یا راستی فلسطین همسو شود و به یک نوع مبارزه مسالمت آمیز سیاسی و دیپلماسی بسنده کند. ضمنا باید آمادگی انجام حرکت های قهرآمیز در داخل فلسطین را داشته باشد منتهی آن حرکت ها کنترل شده باشد تا این که با سیاست های کلی سازمان آزادی بخش فلسطین مغایر نباشد.
خطرات تهدید کننده، قیام اسلامی مردم فلسطین: خطرات احتمالی که این قیام را تهدید می کند توافق ضمنی ساف و سران مرتجع عرب است تا آن که همگی به صورت دسته جمعی از مردم فلسطین بخواهند که مبارزه قهرآمیزشان را متوقف کنند؛ همان خطری که در سال 1936 اتفاق افتاد بار دیگر اتفاق بیافتد. در سال 36 شاهان و روسای مرتجع عرب این کار را کردند و به بهانه وعده هائی که انگلیس به ملک عبدالعزیز داد، بعد از آن که مرم فلسطین شش ماه به رهبری «شیخ عزالدین قسام» قیام کردند و اعتصاب کردند و اسرائیل را به زانو در آورده و ابرقدرت ها را مایوس کرده بودند این روسای وابسته و مزدور عرب به مردم فلسطین قول دادند که اگر آنها دست از مبارزه شان بر دارند آنها با ارتباطاتی که دارند، مشکلات فلسطین و خواسته های مردم فلسطین را بر آورده می کنند و امروز هم ممکن است به بهانه تشکیل «کنفرانس بین المللی خاورمیانه» و رفع مشکلات مردم فلسطین به صورت مسالمت آمیز، بار دیگر آن خطر متوجه این قیام و انتفاضه شود که البته با توجه به آگاهی مردم و حضور نیروهای اسلامی در صحنه، این یک احتمال ضعیف است اما رهبران این قیام باید آمادگی کامل خود را جدا در مقابل این حرکت ها حفظ نمایند. خطر دومی که متصور است ایجاد تفرقه و فتنه در میان جناح های مختلف اسلامی است زیرا دشمن سعی در ایجاد تفرقه بین جناح های اسلامی و ملی فلسطین را دارد که به جای جنگ با صهیونیست ها به جنگ یکدیگر بشتابند و این اقدام دشمن اول به صورت اطلاعیه و نشریه و کتب، بعد هم به شکل فیزیکی با یکدیگر مبارزه کنند و زمزمه این اختلافات در داخل سرزمین های اشغالی و خارج هم اکنون به گوش می رسد که امیدوار هستم رهبران جناح های مختلف اسلامی هوشیار باشند و دشمن اصلی را تشخیص بدهند و شگردهایش را بفهمند. خطر سوم ـ قبول قطع نامه شماره 181 سازمان ملل است که در سال 1947 این قطع نامه از سوی «شیخ امین الحسینی» رد و تحریم شد. آن موقع شیخ امین الحسینی مفتی وقت بیت المقدس بود، و هیچ یک از سازمان ها و گروه های فلسطینی، این قطع نامه را تاکنون قبول نکرده بودند تا آن که «مجلس ملی فلسطین» که اخیرا تشکیل شد، عرفات اعلام کرد که این قطعنامه را قبول کرده است و اگر ـ خدای ناخواسهت ـ جنبش اسلامی فلسطین تحت تاثیر رهبری «ساف» قرار بگیرد و حاضر شود که این قطعنامه را بپذیرد، عملا فلسطین به دو قسمت عربی و اسلامی تقسیم می شد. و این یکی از آن مواردی است که به شدت قیام را با خطر جدی مواجه خواهد کرد زیرا که مرم با پذیرش این قطعنامه از سوی جناح ها و گروه های اسلامی فلسطین، طبیعتا دست از مقاومت برخواهند داشت. البته این مجملی بود از بحث های مختلف راجع به قیام اسلامی مردم فلسطین که به امید حق بتوانیم در ادامه راجع به برنامه های ساف، ابرقدرتها و کشورهای عربی مطالبی را داشته باشیم. ادامه دارد
امام خمینی: * اکنون که مسلمانان انقلابی و شجاع فلسطینی با همتی عالی و با آوای الهی از معراج گاه رسول ختمی (ص) و سلم خروش برآورده و مسلمانان را به قیام و وحدت دعوت نموده اند و در مقابل کفر جهانی نهضت نموده اند، با کدام عذر در مقابل خداوند قادر و وجودان بیدار انسانی می توان در این امر اسلامی بی تفاوت بود؟ اکنون که خون جوانان عزیز فلسطین، دیوارهای مسجد قدس را رنگین کرده است و در مقابل مطالبه حق مشروعشان از مشتی دغلباز با مسلسل جواب شنیده اند، برای مسلمانان غیرتمند عار نیست که به ندای مظلومانه آنان جواب ندهندو همدردی را با آنان اظهار نکنند؟... (25/1/61)
1ـ نام جالوت در آیات 250، 251 و 252 سوره بقره ذکر گردیده است و داستان طالوت و کشته شدن جالوت به دست حضرت داود (ع) از آیه 247 تا آیه 252 درج گردیده است: بیان قرآن: بنی اسرائیل از پیغمبر خود درخواست کردند که فردی را به عنوان پادشان برای آنان تعیین نمایند تا به همراهی او با دشمن بجنگند و پیغمبر آنان به ایشان گفت که خداوند طالوت را بر شما برگزید و عده ای از اسرائیلیان در ابتدا به دلیل برتری مال، حکومت طالوت را نپذیرفتند تا آن که پیامبرشان به آنان گفت که خداوند او را برگزیده و او را از جهت دانش و قوای جسمانی برتری داده و او تابوت را برای شما خواهد آورد و از آن تابوت شما سکینه و آرامش خواهید یافت و یادگار خاندان موسی و هارون را در آنجا می یابید، بنی اسرائیل پادشاهی طالوت را پذیرفته و بعد از گذشتن از انهار به مقابله با سپاه جالوت برخاستند و از خداوند درخواست پیروزی و صبر نموده و جالوت را داود به قتل رسانید و خداوند به داود پادشاهی و حکمت ارزانی داشت. بیان تورات: در تورات نام جالوت «جلیات» ذکر شده و داستان چنین است، شموئیل پیامبر بنی اسرائیل (طالوت) را به پادشاهی بنی اسرائیل مسح کرد و به جنگ فلسطینیان رفت و یکی از فلسطینیان به نام جلیات (جالوت) که پیکری آراسته و قامتی بلند داشت، با اسلحه کامل چهار روز به میدان جنگ می آمد و مبارز طلب می کرد اما هیچ کس را جرات مبارزه با او نبود تا این که داود بن یسا که برای برادران خویش آذوقه به میدان جنگ برده بود سخن فلسطینی (جلیات ـ جالوت) را شنید و آماده جنگ با او شد و شائول وعده داده بود دختر خود را به تزویج قاتل جلیات در خواهد آورد و او را از مال توانگر خواهد نمود و داود با قامتی کوتاه با فلاخن و چوب دستی خود به جنگ جلیات (جالوت) رفته و او را از پای در آورد. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 137 |