تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,142 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,054 |
مرجعیت در پیام امام | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1368، شماره 92، مرداد 1368 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
مرجعیت در پیام امام «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون». خداوندا! تو را سپاس می گوئیم که گرچه از نعمت وجود آن رهبر عظیم الشان محرومیم ولی پیام های ارزشمند او را که همه نور و هدایت و ذکر و یادآوری و ارشاد و رهنمود است، برای ما و نسل های آینده حفظ کردی و نگهداشتی؛ به امید این که این «ذِکر» پیوسته چراغ راه ما باشد. خلأ بزرگی که پس از رحلت جانسوز حضرت امام «قدس الله نفسه الزکیه» جامعه اسلامی را فرا گرفت، مسئله مرجعیت را بیش از پیش، حساس و مهم جلوه گر ساخت که احساس نیاز شدیدی به بازنگری و دقت در آن براساس تفکر عمیق و واقع بینانه حضرت امام می شود. و این امر ما را واداشت که بار دیگر در حد توان این مسئله را در پیام های نورانی ایشان جستجو کنیم. به نظر می رسد ایشان در این اواخر متوجه نزدیک شدن این خلأ عظیم بوده اند که این همه بر این مطلب تاکید داشته اند و خواسته اند که مردم را در انتخاب مرجع آینده روشن سازند و حوزه های علمیه را در تربیت طلاب متوجه ضرورت ها و نیازها بنمایند و خطر نفوذ ایادی استکبار را در مرکز قدرت اسلامی ـ یعنی حوزۀ علمیه و مرجعیت ـ اعلام کنند، و در کوتاه سخن، خط مشی آیندۀ مرجعیت و تقلید و جایگاه مردمی و قانونی آن را مشخص نمایند. ما باید با تمام وجود، این رهنمودها را مورد دقت و بررسی قرار دهیم و براساس آن مرجع خود را بشناسیم و دشمنان اسلام را در هر لباس از مخلصان و خدمتگزاران جدا کنیم. اولین نکته ای را که باید در شناخت مرجع، مورد توجه قرار داد، میزان وفاداری و ایمان او به انقلاب و حکومت اسلامی است؛ این یک معیار و محک بسیار حساس و در عین حال روشن است. ما قبل از بحث از اعلمیّت و تسلّط فقیه بر مسائل اصول و فقه باید از سوابق برخورد او با نظام و انقلاب و امام تحقیق کنیم. کسی که خیرخواه این انقلاب و این نظام نبوده و در مواقع حساس آن را حمایت نکرده بلکه با سکوت و حتی گاهی با اعلام موضع منفی در صدد تضعیف آن بوده، هر چند افقه فقهاء عصر و اعجوبه دهر باشد، نمی تواند مرجع امت اسلامی باشد. چرا؟ زیرا این انقلاب اولا بزرگترین و ارزشمندترین دست آورد روحانیت و اسلام و تشیع در طول این تاریخ خوبنار است و امانت عظیم الهی است که بر یکایک ما واجب و لازم است با تمام وجود و نهایت فداکاری از آن دفاع کنیم و در رشد و گسترش آن کوشا باشیم. این انقلاب بزرگترین نعمت الهی است که برای به دست آوردن و تثبیت پایه هایش خون هزاران شهید بزرگوار و سلامتی هزاران انسان وارسته تقدیم شده است، پس ما چیزی از آن گرانبهاتر نداریم تا با آن مقایسه شود و لذا باید هر چیزی که با آن مزاحمت کند کنار گذاشته شود. ثانیاـ اگر انقلاب نکرده بودیم، به هر حال افتان و خیزان هم چنان حوزه و اسلام و روحانیت و تشیع را در گرداب های بلا به نحوی نگه می داشتیم گاهی فعال و گاهی آرام، گاهی علنی و گاهی مخفیانه در زیر پرچم های مختلف شرک و کفر و نفاق، در حد امکان، به وظیفه نگهداری از فقه اهلبیت علیهم السلام و سپردن آن به نسل های آینده ادامه می دادیم ولی اکنون که این انقلاب به وقوع پیوسته و دشمنان قسم خوردۀ اسلام و تشیع از مرکز خطر عظیمی که آنها را تهدید می کند یعنی حوزۀ علمیه و مرجعیت شیعه و قدرت و نفوذ آن مطلع شده اند و ابعاد گوناگون آن را دقیقا تحت نظر دارند شکی نیست که تنها حافظ و نگهبان اصل اسلام و تشیع همین انقلاب است و اگر به آن صدمه ای وارد شود دیگر دشمنان نخواهند گذاشت که حوزه ای و روحانیتی و فقاهتی و تشیعی و اسلامی باقی باشد. اکنون تشیع در خطرناکترین موقعیت ها قرار گرفته است و میراث اهل بیت علیهم السلام که خونهای مقدس برای نگهبانی از آن ریخته شده، همه در گرو حفظ این انقلاب است. بنابراین، با نهایت وسوسه و احتیاط در انتخاب مرجع و سپردن قدرت افتاء و رهبری جامعه باید دقت شود که اگر فردی به مرجعیت انتخاب شود یا در مسیر مرجعیت آینده قرار گیرد که او خیرخواه این انقلاب نباشد و آن را اصل و پایه دین نداند، خطر بسیار بزرگی متوجه مذهب و روحانیت اسلام است، بلکه اگر یک مرجع ساده اندیش و قابل نفوذ، بر اریکه افتاء و رهبری تکیه زند، ممکن است در یک موقعیت حساس با یک فتوای ضد مصلحت نظام و انقلاب چنان ضربه ای به پایه های آن بزند که از همان جا نفوذ دشمن به آسانی ممکن و میسر باشد. در این زمینه سخنان فراوانی را حضرت امام رضوان الله علیه در مناسبات مختلف فرموده اند که ما به برخی از آنها اشاره می کنیم: «مردم باید محکم بایستند و از اسلام و کشور دفاع کنند و از توطئه ها به خود هراس راه ندهند که اگر کمی عقب بنشینند باید دست از اسلام بکشیم». «با هم باشید، اگر با هم نباشید شکست می خورید، اگر شکست بخورید، اسلام شکست می خورد». 17/6/63 «اگر امروز اسلامی سیلی بخورد، دیگر سربلند نخواهد کرد». 13/10/62 «امروز قضیه شخص نیست، قضیه یک ملت و بلکه ملت های اسلامی در کار است، قضیه اسلام در کار است، قضیه ارزشهای الهی در کار است». 24/12/65 «آقا خودش خیلی آدم خوبی است اما ده نفر از آن سلطنت طلب ها، طبقات بالا و عیاش، منافقین، اقلیت و احزاب که همه مخالف جمهوری اسلامی اند با ظاهر خیلی خوب می روند پیش فلان آقا می نشینند و می گویند اسلام دارد از بین می رود می خواهند اینجا را کمونیستی کنند و آقا هم فوا باور می کند. آقا می نویسد مالیات نباید داد. روزی چند میلیون خرج جنگ را با سهم امام می شود درستش کرد؟! آخر شما ببینید بی اطلاعی تا چقدر؟» 27/9/62 راستی اگر فضلا و خبرگان حوزه در تشخیص و تعیین مرجع مسامحه کنند و کسی به مرجعیت علیا برسد که با فتوائی مالیات را یا انتخابات را منع کند چه وضعی پیش خواهد آمد؟!.
مراجع استعمار ساخته مساله ای که اکنون در حوزه بسیار مهم و حساس است مساله کسانی است که سعی در رسیدن به مقام مرجعیت در آیند های که به نظر آنان چندان دور نیست دارند و بعضی از آنان نیز تا حد زیادی موفق شده اند و مرکزیت خود را محکم ساخته اند و آنها خطر بسیار بزرگی برای جامعه اسلامی و انقلاب اسلامی اند و ما اگر لازم باشد حتی نام بعضی از آنان را نیز خواهیم برد. ولی ابتدا برخی تذکرت حضرت امام قدس الله روحه را در این زمینه می آوریم. «راستی اگر کسی فکر کند که استعمار، روحانیت را با این همه مجد و عظمت و نفوذ تعقیب نکرده و نمی کند ساده اندیشی نیست؟!» «روحانیون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا هم کم نبودند و نیستند در حوزه های علمیه. هستند افرادی که علیه اسلام ناب محمدی (ص)و سلم فعالیت دارند. امروز عده ای با ژست مقدس مآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام می زنند که گوئی وظیفه ای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه های علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظه ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند. اینها مروج اسلام آمریکائی اند و دشمن رسول الله (ص)و سلم. آیا در مقابل این افعی ها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟! استکبار وقتی که از نابودی مطلق روحانیت در حوزه ها مایوس شد دو راه را برای ضربه زدن انتخاب نمود. یکی راه ارعاب و زور و دیگری راه خدعه و نفوذ. در قرن معاصر وقتی حربه ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد راههای نفوذ تقویت گردید...». «آیا مدرسین محترم که ستون محکم انقلاب در حوزه های علمیه بوده اند نفوذبالله به اسلام و انقلاب و مردم پشت کرده اند... اگر خدای ناکرده اینها شکسته شوند چه نیروئی جای آنان را خواهد گرفت؟ و آیا ایادی استکبار، روحانی نماهائی را که تا حد مرجعیت تقویت نموده است فرد دیگری را بر حوزه حاکم نمی کنند؟ و آیا آنان که در طوفان پانزده سال مبارزه قبل از انقلاب و ده سال حوادث کمرشکن بعد از انقلاب نه غصه مبارزه و نه غم جنگ و ادارۀ کشور را خورده اند و نه از شهادت عزیزانمان متاثر شده اند و با خیالی راحت و آسوده به درس و مباحثه سرگرم بوده اند در آینده پشتوانه انقلاب اسلامی باشند؟!». 3 اسفند 1367 باید این جمله اخیر را تابلو گرفت و در همه مَدْرسها و مدارس و مساجد و مراکز علمی و فرهنگی نصب نمود، باید آن را همیشه نصب العین قرار داد، چه در تعیین مرجع و چه در انتخاب نیروهای فعال در امور کشور و حتی در انتخاب مدرّس. طلاب عزیز باید توجه داشته باشند که استکبار آن روحانی نماها را به طور مستقیم تقویت نمی کند بلکه به دست همین طلاب انقلابی و رزمنده و زجر دیده، آنها را بر منبر تدریس می نشاند و سپس تدریجا بر مسند فتوی و مرجعیت تکیه می زنند و مال الله را صرف عیاشی و سگ بازی! اولاد و احفاد خویش می کنند. ما همه در برابر این امر مسئولیم. هر کس در کلاس یکی از این درس گویان ضد انقلاب ـ حتی اگر فقط به سکوت اکتفا می کند ـ حاضر شود ناخواسته جزء ایادی استکبار قرار گرفته است. آن مدرسی که اعلام می کند که حاضر نیست حتی یک ثانیه وقت خود را به بیان یک مطلبی دربارۀ انقلاب صرف کند او نمی تواند ادعا کند که ساکت است و مثلا به فتوای فلان مرجع مامور به سکوت است گر چه خود سکوت گناهی کبیره است که آمر و مامور را به دوزخ می برد انشاءالله. ولی این اعلام دیگر سکوت نیست باید درس چنین استادی تعطیل شود حتی اگر بهترین و خوش بیان ترین استاد باشد. اینها از همین راه تقویت می شوند و در آینده خود را آیة الله العظمی و مرجع تقلید معرفی می کنند. بعضی از اینها از سواد بالائی هم برخوردار نیستند ولی از قلم و بیان خوبی برخوردار و نوشته ها و گفته های دیگران را به صورتی زیبا تلفیق می کنند و کتاب می نویسند و درس می گویند و پول فراوان تقسیم می کنند و فعالیت تبلیغی وسیعی برای مرجعیت بلکه امامت خود می کنند. مردم آگاه و انقلابی باید این مارهای خوش خط و خال را بشناسند و فریب تظاهر و تقدس آنان را نخورند. مسئولان اطلاعاتی و امنیتی باید فعالیت اینها را محدود کنند و اموال باد آوردۀ این ها را که مال امام (ع)است به نفع حوزه های عملیه و تبلیغ شعائر مذهبی و اسلام ناب محمدی (ص)و سلم مصادره کنند تا برای دیگران نیز که خیال خام مرجعیت استعماری برای ضربه زدن به انقلاب را در سر دارند درس عبرتی باشد و پا را از گلیم خویش درازتر نکنند و هنوز رسوائی های گذشته را در ترویج از شریعت مداری برطرف نکرده، به فکر چاپ رساله نیافتند.
تحجرگرائی چیست؟ مساله دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد تحجرگرایی است. این واژه در پیام های اخیر حضرت امام قدس سره العزیز بسیار از آن سخن به میان آمده است و ظاهرا باز هم به همان دلیل که آن حضرت خود را آمادۀ رحیل می فرمود بر این امر مهم تاکید داشته که از این خطر بزرگ، جامعه و حوزه را برهاند. تحجر از ماده حجر به معنای سنگ است. سنگ رمز خشکی و جمود است و منظور از آن مغزهائی است که مانند سنگ تنها آن چه را در مدرسه یا خدمت استاد یافته اند درک می کنند و هرگز قدرت درک مسائل زندۀ زمان و مکان و نیازهای جامعه را ندارند چشم بسته و گوش بسته فتوی می دهند که مثلا مالیات در شرع اسلام نیامده است پس اکل مال به باطل است و حرام است! واضح ترین نمونه تحجر گرایی در اخباریان مشهود است، آنها حتی اصالة البرائه را در شبهات تحریمیه جاری نمی کنند و مثلا سیب زمینی را حرام می دانند چون رسول خدا (ص)و سلم آن را میل نفرموده است و این روش تفکر در بسیاری از مقدس مآبان حوزه به وضوح مشهود است گر چه خود را اخباری نمی دانند مثلا با قاشق خوراک خوردن را خلاف سیرۀ معصومین و متشرعه می دانند و من خود شاهد بودم که در جلسه ای بحث گرم و دامنه داری میان بعضی از این مقدس مآبان و یک طلبه محقق بود و آنها سعی داشتند با تمسک به سیره و مانند آن خوردن با قاشق را تحریم کنند. کسی که چنین تفکری دارد هرگز نمی تواند مالیات و گمرک و امثال آن را تجویز کند. اگر با چنین تفکری کسی به مرجعیت برسد معلوم است که در چنین اوضاع و احوالی چه مصیبتی رخ خواهد داد و جامعه انقلابی و اسلامی دچار چه مشکل بزرگی خواهد شد. طلاب عزیز و مدرسین محترم و فضلای حوزه باید کاملا مواظب باشند که تحجرگرائی بر حوزه حاکم نشود و کسی با چنین طرز تفکری بر مسند مرجعیت تکیه نزند این متحجران و مقدس مآبان که در همه چیز تظاهر به تقدس می کنند به جز در صرف سهم امام و بیت المال مسلمین که آن را دربست ملک طلق شخصی وارث آبا و اجدادی خود می دانند همیشه بزرگترین مشکل در راه این انقلاب بوده اند. باز هم از امام بشنویم: «در مرگ آباد تحجر و تقدس مآبی چه ظلم ها بر عده ای روحانی پاک باخته رفت، چه ناله های دردمندانه کردند و چه خون دلها خوردند متهم به جاسوسی و بی دینی شدند ولی با توکل بر خدای بزرگ کمر همت را بستند و از تهمت و ناسزا نهراسیدند و خود را به طوفان بلا زدند و در جنگ نابرابر ایمان و کفر، علم و خرافه، روشنفکری و تحجر گرائی سرافراز ولی غرقه به خون یاران و رفیقان خویش پیروز شدند». «در شرع مبارزات اسلامی اگر می خواستی بگوئی شاه خائن است بلافاصله جواب می شنیدی که شاه شیعه است. عده ای مقدس نمای واپس گرا همه چیز را حرام می دانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختی های دیگران نخورده است وقتی شعار جدائی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد و قهرا فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست حکومت دخالت نماید حماقت روحانی در معاشرت با مردم فضیلت شد... در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم مرحوم مصطفی از کوزه ای آب نوشید کوزه را آب کشیدند چرا که من فلسفه می گفتم!!!». 3 اسفند 1367
عنصر زمان و مکان در اجتهاد این نیز یکی از مسائل مهم فقاهت در این عصر است که حضرت امام رضوان الله علیه در این پیام های اخیر بر آن تکیه داشتند: «تذکری پدرانه به اعضاء شورای عزیز نگهبان می دهم که خودشان قبل از این گیرها مصلحت نظام نظام را در نظر بگیرند چرا که یکی از مسائل بسیار مهم در دنیای پرآشوب کنونی نقش زمان و مکان در اجتهاد و نوع تصمیم گیریها است. حکومت فلسفه عملی برخورد با شرک و کفر و معضلات داخلی و خارجی را تعیین می کند و با بحث های طلبگی مدارس که در چارچوب تئوری ها است نه تنها قابل حل نیست که ما را به بن بست هائی می کشاند که منجر به نقض ظاهری قانون اساسی می گردد. شما در عین این که باید تمام توان خودتان را بگذارید که خلاف شرعی صورت نگیرد ـ و خدا آن روز را نیاورد ـ باید تمام سعی خودتان را بنمائید که خدای ناکرده اسلام در پیچ و خم های اقتصادی، نظامی، اجتماعی و سیاسی متهم به عدم قدرت اداره جهان نگردد». پیام به مجمع تشخیص مصلحت 8/10/67 «اما در مورد دروس تحصیل و تحقیق حوزه ها این جانب معتقد به فقه سننتی و اجتهاد جواهری هستم و تخلف از آن را جایز نمی دانم. اجتهاد به همان سبک صحیح است، ولی این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست، زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهاد اند. مسئله ای که در قدیم دارای حکمی بوده است به ظاهر همان مسئله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند بدان معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده است واقعا موضوع جدیدی شده است که قهرا حکم جدیدی می طلبد. مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد. برای مردم و جوانان و حتی عوام هم قابل قبول نیست که مرجع و مجتهدش بگوید من در مسائل سیاسی اظهار نظر نمی کنم. آشنائی به روش برخورد با حیله ها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاست ها و حتی سیاسیون و فرمول های دیکته شده آنان و درک موقعیت و نقاط قوت و ضعف دو قطب سرمایه داری و کمونیزم که در حقیقت استراتژی حکومت بر جهان را ترسیم می کنند از ویژگی های یک مجتهد جامع است. یک مجتهد باید زیرکی و هوش و فراست هدایت یک جامعه بزرگ اسلامی و حتی غیر اسلامی را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوی و زهدی که در خور شان مجتهد است واقعا مدیر و مدبر باشد. حکومت در نظر مجتهد واقعی فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوایا زندگی بشریت است. حکومت نشان دهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است. فقه تئوری واقعی و کامل اداره انسان از گهواره تا گور است. هدف اساسی این است که ما چگونه می خواهیم اصول محکم فقه را در عمل فرد و جامعه پیاده کنیم و بتوانیم برای معضلات جواب داشته باشیم و همه ترس استکبار از همین مسئله است که فقه و اجتهاد جنبه عینی و عملی پیدا کند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد». «خلاصه کلام این که ما باید بدون توجه به غرب حیله گر و شرق متجاوز و فارغ از دیپلماسی حاکم بر جهان در صدد تحقق فقه عملی اسلام برآئیم والا مادامی که فقه در کتابها و سینه علما مستور بماند ضرری متوجه جهان خواران نیست. و روحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد نمی تواند درک کند که اجتهاد مصطلح برای اداره جامعه کافی نیست. حوزه ها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث مهیای عکس العمل مناسب باشند». 3 اسفند 1367 «مهم شناخت درست حکومت و جامعه است که براساس آن نظام اسلامی بتواند به نفع مسلمانان برنامه ریزی کند که وحدت رویه و عمل ضروری است و همین جا است که اجتهاد مصطلح در حوزه ها کافی نمی باشد بلکه یک فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزه ها هم باشد ولی نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد و یا نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد و به طور کلی در زمینه اجتماعی و سیاسی فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیم گیری باشد این فرد در مسائل اجتماعی و حکومتی مجتهد نیست و نمی تواند زمام جامعه را به دست گیرد». منشور برادری ـ 10/8/67 این نکته از دو بعد اهمیت دارد یکی در جهت شناسائی مجتهد و فقیهی که می تواند زمام امور جامعه را به دست گیرد و مرجع تقلید باشد. کسی که به عنصر زمان و مکان اهمیتی ندهد و همه مسائل را از همان بعد فقهی کلاسیک بخواهد بررسی کند و براساس آن برداشت ها فتوی بدهد نمی تواند زمامدار جامعه باشد. و دیگری در جهت حرکت فقهی در حوزه است. باید فضلای حوزه و مدرسان والا مقام برنامه درسی را طوری منظم کنند که طلبه همان فقه سنتی را با مقتضیات زمان و مکان تطبیق کند و فقهی را بیاموزد که حلال مشکلات جامعه حال و آینده باشد. باید فقه و اصول را از بعضی زواید که عمر انسان را بیهوده تلف می کند زدود و اینها معلوماتی است که مامور شده ایم از آن به خدا پناه ببریم «و اعوذ بک من علم لا ینفع» مانند بحث طویل و عریض معنای حرفی یا مفاد مبهمات یا استعمال لفظ در شخص و صنف و نوع خودش و امثال آنها که متاسفانه هر چه اصول پیش می رود به جای پاک سازی دامنه این گونه مباحث بی ثمر گسترده تر می شود و باید به جای آن، بحثهای اجتماعی و اقتصادی عصر حاضر را جزء برنامه های درسی قرار داد تا فقیه آینده آشنا به موضوعات مهم مورد نیاز جامعه باشد و همان فقه سنتی را در مسائل مهم اجتماعی و اقتصادی زمان پیاده کند و اجتهاد او یک اجتهاد زنده و پویا و متحرک باشد. مثلا مساله بانکداری اسلامی باید در حوزه ها مورد بحث و مطالعه قرار گیرد تا همان گونه که فقه در مباحث طهارت و صلاة تکامل یافته در این مساله حساس و سرنوشت ساز جامعه نیز فعال و متکامل شود. یا مثلا مسائلی مانند مالکیت زمین و حیازت مباهات و استخراج معادن و احیاء موات و مانند آن با توجه به امکانات عظیم کنونی از نظر وسائل کشاورزی و صنعت باید به دقت مورد بحث و کاوش فقهی در همه سطوح قرار گیرد تا این که معلومات ابتدائی فقه که در مرحله سطح تدریس می شود نیز از این مسائل باشد نه از مسائل عبد و جاریه و امثال آن. البته اینها تحولی بسیار عظیم و کاری بسیار مشکل است ولی به هر حال باید شروع کرد.
پارسائی و زهد شک نیست که یکی از بارزترین شرائط مرجع تقلید زهد و تقوی است. منظور از زهد این نیست که ژنده پوش باشد بلکه منظور این است که برای رسیدن به مقاصد دنیوی و کسب مقام و شهرت تلاش نکند و از خود بی اعتنائی نشان دهد. و یکی از مشخصه های بارز زهد و تقوی در مراجع، بی اعتنائی آنان به سرمایه داران زالوصفت و زراندوزان از خدا بی خبر است. حضرت امام قدس الله روحه در این باره بسیار سخن گفته اند باز هم قسمتی از آن را می آوریم: «فرزندان عزیز جهادیم به تنها چیزی که باید فکر کنید به استواری پایه های اسلام ناب محمدی (ص)و سلم است. اسلامی که غرب و در راس آن آمریکای جهان خوار و شرق و در راس آن شوروی جنایت کار را به خاک مذلت خواهد نشاند! اسلامی که پرچمداران آن پابرهنگان و مظلومین و فقرای جهانند و دشمنان آن، ملحدان و کافران و سرمایه داران و پول پرستانند اسلامی که طرفداران واقعی آن همیشه از مال و قدرت بی بهره بوده اند و دشمنان حقیقی آن زراندوزان حیله گر و قدرتمداران بازیگر و مقدس نمایان بی هنرند». پیام به جهادگران ـ آذر ـ 1367 «علمای اصیل اسلام هرگز زیر بار سرمایه داران و پول پرستان و خوانین نرفته اند و همواره این شرافت را برای خود حفظ کرده و این ظلم فاحشی است که کسی بگوید دست روحانیت اصیل طرفدار اسلام ناب محمدی با سرمایه داران در یک کاسه است و خداوند کسانی را که این گونه تبلیغ کرده و یا چنین فکر می کنند نمی بخشد. روحانیت متعهد به خون سرمایه داران زالوصفت تشنه است و هرگز با آنان سرآشتی نداشته و نخواهد داشت. آنها با زهد و تقوی و ریاضت درس خوانده اند و پس از کسب مقامات علمی و معنوی نیز به همان شیوۀ زاهدانه و با فقر و تهیدستی و عدم تعلق به تجملات دنیا زندگی کرده اند و هرگز زیر بار منت و ذلت نرفته اند. دقت و مطالعه در زندگی علماء سلف حکایت از فقر و نهایتا روح پر فتوت آنان برای کسب معارف می کند که چگونه در پرتو نور شمع و شعاع قمر تحصیل کرده اند و با قناعت و بزرگواری زیستند و در ترویج روحانیت و فقاهت نه زور سر نیزه بوده است نه سرمایه پول پرستان و ثروتمندان. بلکه هنر و صداقت و تعهد خود آنان بوده است که مردم آنان را برگزیده اند». 3 اسفند 67 بنابراین یک محک دیگر برای شناخت مرجع تقلید صالح و زاهد و پارسا این است که طرفدار سرمایه داری کسب و تجارت معمولی نیست بلکه منظور آن آزادی نامشروعی است که بعضی از ناآگاهان به اصالة البرائه یا اطلاقات و عمومات تمسک می کنند و افراد زالوصفت را مجاز می دانند که از هر راه ممکن بر ثروت خود بیافزایند و این گرانی سرسام آور را که اکنون مشهود است بر جامعه اسلامی تحمیل کنند و کافی است که یک هزارم بلکه کمتر از مال خود را به عنوان حقوق شرعیه بپردازند. این سرمایه داری که با یک تلفن از وضع برنج مطلع می شود و فورا قیمت آن را به چند برابر قیمت خرید می رساند و فقرا بلکه متوسطان را از آن محروم می کند و مردم را به نظام اسلامی بدبین می سازد و اسلام را در جهان عاجز از حل مشکلات اقتصادی جامعه معرفی می کند یک عامل خود فروخته استعمار است که باید مانند جاسوسان و تروریست ها محاکمه شود. مساله در اینجا تنها یک مساله اقتصادی نیست بلکه یک توطئه سیاسی است ولی معلوم نیست چرا با آن برخورد قاطع نمی شود. اگر مشکل مسئولین مساله فقهی آن باشد باید بدانند فقهی که در این جامعه حاکم است فتوای حضرت امام است هنوز اکثریت قریب باتفاق جامعه بر فتوای آن حضرت باقی هستند و ایشان مصلحت نظام را بر همه چیز مقدم می دانستند. بدون شک روند گران فروشی فلج کننده خطر یک انفجار عظیم را در پی دارد و مصلحت نظام به طور قطع ایجاب می کند که به فوریت و قاطعیت همانند مواد مخدر با این مساله برخورد شود. البته معلوم است که تورم یک مشکل پیچیده اقتصادی است که باید ریشه ای حل شود ولی این وضعیتی که اکنون به وجود آمده چیزی به جز یک توطئه نیست و باید هر چه سریعتر با آن مقابله شود. به هر حال نحوۀ برخورد با سرمایه داری نامشروع و ظالمانه که با هیچ عموم و اطلاقی نمی توان آن را به عنوان یک ظلم اجتماعی مجاز دانست زیرا حرمت و قبح ظلم و مصلحت نظام جامعه بر هر عموم و اطلاقی حکومت دارد معیار روشنی در پیام امام برای شناخت مرجع تقلید و روحانیت متعهد است. خداوند آن روح مقدس و بزرگ را که ناظر اعمال ما است از ما راضی گردان و ما را توفیق عطا کن که تا نهایت مسیر پیرو راه نورانی باشیم. «واالسلام علیه یوم ولد و یوم مات و یوم یبعث حیا».
چشم ها گریان و چشمی خندان * پیامبر اکرم «ص»: «یا فاطمة! کل عین باکیة یوم القیامة الّا عین بکت علی مصاب الحسین، فانها ضاحکة مستبشرة بنعیم الجنة». بحار ـ ج 44ـ ص 293 ای فاطمه! هر دیده ای روز قیامت گریان است جز چشمی که بر مصیبت حسین «ع» گریه کرده باشد که آن چشم خندان و شادمان به نعمت های بهشت جاویدان است.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 128 |