تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,079 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,025 |
وفات ابوطالب و خدیجه | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1368، شماره 92، مرداد 1368 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
درسهائی از تاریخ تحلیلی اسلام بخش سوم ـ قسمت بیست و سوم وفات ابوطالب و خدیجه حجة الاسلام و المسلمین رسولی محلاتی گفتار ابن کثیر درباره تاریخ وفات خدیجه همان گونه که گفته شد وفات ابوطالب و خدیجه هر دو در یک سال اتفاق افتاد و آن سال دهم بعثت رسول خدا (ص) بود، با این تفاوت که برخی مرگ خدیجه را قبل از وفات ابوطالب دانسته و برخی به عکس آن ذکر کرده اند، ولی در اینجا ابن کثیر گفتاری دارد که از چند نظر مورد خدشه و ایراد است که ذیلا می خوانید:
و اینک چند جمله دربارۀ تاریخ وفات خدیجه ابن کثیر در سیرة النبویه (ج 2، ص 132) از عروة بن زبیر و زهری نقل کرده که گفته اند: «توفّیت خدیجه قبل ان تفرض الصلاة». خدیجه پیش از فرض نماز وفات یافت.... ابن کثیر سپس گوید: منظور آنها این بوده که قبل از فرض نمازهای پنجگانه در شب معراج وفات یافته... نگارنده گوید: این گفتار از دو نظر مخدوش است: یکی از نظر تاریخ معراج، زیرا همان گونه که قبلا در داستان معراج گفته شد از نظر روایات و تواریخ آن چه قوی تر به نظر می رسد آن است که معراج، قبل از وفات ابوطالب و خدیجه اتفاق افتاده و شواهدی نیز بر این مطلب وجود دارد که از آن جمله است این که: الف ـ از نووی نقل شده که گفته است: «انّ معظم السّلف و جمهور المحدّثین و الفقهاء علی انّ الاسراء و المعراج کان بعد البعثة بسنّة عشر شهراً».[1] یعنی بیشتر گذشتگان و جمهور محدثین و فقهاء برآنند که اسراء و معراج رسول خدا (ص) شانزده ماه پس از بعثت آن حضرت بود. ب ـ و از آن جمله روایت ذیل که در بیش از بیست کتاب از کتابهای شیعه و اهل سنت از ابن عباس و سعد بن مالک و سعد بن ابی وقاص و عایشه و دیگران روایت شده که رسول خدا (ص) فاطمه را زیاد می بوسید، و این کار بر عایشه گران آمد و چون به رسول خدا (ص) در این باره اعتراض کرد آن حضرت در پاسخ عایشه فرمود: «...نعم یا عایشه لمّا اسری بی الی السماء دخلی جبرئیل الجنّة فناولنی منها تفّاحة فأکلتها فصارت نطفة فی صلبی، فلمّا نزلت واقعتُ خدیجة ففاطمة من تلک النطفة، ففاطمة حوراء انسیّة، و کلّما اشتقتُ الی الجنّة قبّلتها».[2] یعنی ـ فرمود: آری ای عایشه هنگامی که به معراج رفتم جبرئیل مرا داخل بهشت کرد، و سیبی از بهشت به من داد که آن را خوردم و به صورت نطفه در صلب من در آمد، و چون فرود آمدم با خدیجه در آمیختم و فاطمه از آن نطفه است، پس فاطمه حوریه ای است به صورت انس، و هر گاه اشتیاق به بهشت پیدا می کنم او را می بوسم. جـ روایتی که می گوید: شبی که رسول خدا (ص) به معراج رفت و ابوطالب از مفقود شدن آن حضرت مطلع گردید سخت نگران شد و به همراه بنی هاشم به مسجدالحرام آمده و شمشیر خود را برهنه کردند و در کنار حجر اسماعیل ایستاده و ابوطالب رو بدانها کرده گفت: «لولم أره ما بقی منکم عین تطرف». اگر او را دیدار نکنم کسی از شما را زنده نخواهم گذارد...[3]. و ثانیا از نظر تاریخ فرض نمازهای پنجگانه که آن هم مورد خدشه است زیرا محدث بزرگوار ابن شهر آشوب در مناقب به طور جزم گوید: نمازهای پنجگانه در سال نهم بعثت فرضد شد [4] و ابن اسحاق و ابن هشام نیز در سیره های خود فرض نماز را در سال اول بعثت و قبل از اسلام علی (ع)ذکر کرده اند و در روایتی که ابن هشام از ابن اسحاق روایت کرده این گونه است که پس از ماجرای بعثت و نزول وحی و اسلام خدیجه می گوید: «و افترضت الصلاة علیه فصلّی رسول الله صلی الله علیه و آله». سپس داستان تعلیم وضوء را به وسیله جبرئیل به آن حضرت نقل کرده و به دنبال آن گوید: رسول خدا (ص) به نزد خدیجه آمد و به همان گونه که جبرئیل به آن حضرت تعلیم کرده بود وضوء را به خدیجه نیز یاد داد آن گاه روایت زیر را از ابن اسحاق از نافع بن جبیر بن مطعم از ابن عباس روایت کرده که گوید: «... لما افترضت الصلاة علی رسول الله صلی الله علیه و سلم أتاه جبرئیلُ علیه السلام، فصلی به الظهر حین مالت الشمسُ، ثم صلی به العصر حین کان ظلّه مثله، ثم صلی به المغرب حین غابت الشمس، ثم صلی به العشاء الآخرة حین ذهب الشفق، ثم صلی به الصبح حین طلع الفجر، ثم جاءه فصلی به الظهر من غد حین کان ظله مثله، ثم صلی به العصر حین کان ظلّه مثلیه، ثم صلی به المغربَ حین غابت الشمسُ لوقتها بالأمس، ثم صلی به العشاءَ الآخرة حین ذهب ثلثُ اللیل الأول، ثم صلی به الصبحَ مُسْفِرا غیر مُشْرق، ثم قال: یا محمد، الصلاة فیما بین صلاتک الیوم و صلاتک بالأمس».[5] یعنی ـ هنگامی که نماز بر رسول خدا (ص) فرض شد جبرئیل آمده و نماز ظهر را در هنگام تمایل خورشید (از دائره نصف النهار) خواند، و نماز عصر را پس از رفتن سایه به اندازه او، و نماز مغرب را هنگام غروب خورشید، و نماز عشاء را پس از رفتن شفق و نماز صبح را پس از طلوع فجر خواند، و روز دیگر آمده نماز ظهر را به اندازه رفتن سایه او و نماز عصر را هنگامی که سایه دو مقابل آن شد و نماز مغرب را هنگام غروب خورشید، و عشاء را پس از گذشتن ثلث اول شب بخواند و نماز صبح را هنگامی که هوا روشن شده بود و هنوز آفتاب نزده بود بخواند و گفت: نماز را در میان این اوقات باید خواند... . و در تاریخ طبری و کامل ابن اثیر نیز در حوادث سال اول بعثت و قبل از ماجرای معراج و ایمان علی بن ابیطالب و دیگران و هم چنین قبل از اظهار دعوت رسول خدا (ص) که در سال سوم بعثت اتفاق افتاده داستان فرض نماز را ذکر کرده و عبارت کامل ابن اثیر این گونه است که پس از ذکر ماجرای وحی و نزول قرآن بر رسول خدا گوید: «ثم کان اول شیء فرض الله من شرایع الاسلام علیه بعد الاقرار بالتوحید و البراءة من الاوثان الصلاة...».[6] یعنی نخستین چیزی را که خدای تعالی پس از اقرار به توحید و بیزاری جستن از پرستش بتها فرض نمود نماز بود... .
یک تذکر: ممکن است منظور ابن کثیر از این گفتار ماجرای مناظره رسول خدا (ص) با موسی بن عمران (ع)دربارۀ فرض نماز در داستان معراج رسول خدا (ص) باشد که در پاره ای از روایات اهل سنت و کتاب های شیعه آمده که رسول خدا (ص) در آن شب در هنگام مراجعت از معراج به موسی (ع)برخورد و موسی از آن حضرت پرسید: خداوند چند نماز بر امّت تو فرض کرد؟ رسول خدا (ص) در پاسخ فرمود: پنجاه نماز، موسی (ع)به آن حضرت گفت: من بنی اسرائیل را آزموده ام و مردم طاقت انجام آن را ندارند باز گرد و از خدای تعالی تخفیف بخواه، و رسول خدا باز گشته و ده نماز تخفیف گرفت، و باز موسی به آن حضرت گفت باز هم تخفیف بگیر... و هم چنان هر بار ده نماز تخفیف گرفت تا به پنج نماز رسید و رسول خدا (ص) فرمود: دیگر حیا می کنم که برگردم... و فرض روی همین پنج نماز مقرر شد... .[7] که این گفتار نیز گذشته از اشکال فوق یعنی تاریخ معراج که عموما آن را قبل از سال دهم بعثت ذکر کرده اند همان گونه که نقل کردیم، اصل این روایات نیز مورد خدشه است، و سوالاتی را به دنبال دارد که چگونه خدای تعالی نمی دانست که امت رسول خدا طاقت آن را ندارند و موسی (ع)آن را به رسول خدا تذکر داد؟ و این که آیا مصلحت فرض نماز با گفتن موسی و درخواست روسل خدا (ص) هر بار عوض می شد؟ و سوالات دیگر که بر خوانندۀ محترم پوشیده نیست!. و از این رو مرحوم سید مرتضی در کتاب تنزیه الانبیاء که متوجه این اشکال ها گردیده فرموده است: اینها روایات آحادی است که موجب علم نمی شود از نظر سند ضعیف است.[8] ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 97 |