تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,113 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,036 |
«شریک صلوات» | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1368، شماره 92، مرداد 1368 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
«شریک صلوات» وقتی شنیدم مادر شهیدی در خواب دیده است که فرزندان یتیم و خردسال شهدا با کاسه های شیر در دست در اطراف خانه محقر و اجاره ای تو در روستای جماران صف کشیده اند و دیگری دیده که در کشاکش بین مردم و ملائک الهی این بار سفیران حق تو را به آسمان بالا کشیده اند دانستم که دیگر خورشید از مشرق سرانگشتان مبارکت ای سپیدپوش جماران طلوع نخواهد کرد! در آن شب سخت که تو را به میهمانی عرش می خواندند، تن بی رمق و دل شکسته ام را به جماران کشاندم. انکساری را در چهرۀ یارانت دیدم که نمودی از انکسار حضرت سیدالشهداء در مراجعت از کنار نعش قطعه قطعه سردار علقمه به حرم بود. کجا بودند کسانی که در عرفات به دنبال مولای خبر مهدی (عج) همه خیمه ها را سر می کشیدند (که شنیده بودند آقا هر سال در بیابان عرفات است) تا در کنار بستر تو حضرت او را در ناله و ندبه ببینند. که او دل شکسته ترین کسانی بود که آن شب سخت و تلخ در گرد بستر تو بودند که با چشمانی پر از اشک و قلبی محزون بر بالین علمدار پیر خود ایستاده بود؟ آسمان غمزده جماران که سالهای سال هر نیمه شب اشک های تو را از دیدگان سرازیر می دید حیران و ماتم زده به مقام خاک جماران غبطه می خورد که اینک گهرهای اشک مهدی (عج) را به جان خویش پذیرا می شد و می دانم که اگر نبود امر خدای تبارک و تعالی از مصیبت این غم بر زمین فرو می افتاد و تمام خاک زمین را به یک باره بر فرق سر خویش می افشاند. کاش می دانستم آن هنگام که بی تاب بادۀ وصل یار بودی و لب های بی قرارت جام وصل را انتظاری سخت می کشید. تو بیشتر تشنه دیدار حسین بودی، یا حسین تشنه دیار تو بود که در تمام ایام مبارک عمرت زیارت عاشورا را عاشقانه می خواندی و از ژرفای قلب پاکت، مظلوم کربلا را صدبار سلام می کردی و یک تنه در برابر تمامی دشمنان حسین می ایستادی تا لعن بر دشمنان او را محقق سازی و در وقتی که ایستادن رسم نبود ایستادن حسین را می آموختی. در فکر یاران خاطر (سلیمان) و خالدم (اسلامبولی) شیرانی که سالهاست در سلول های تنگ و تاریک زندان بی صبرانه مقدم پاکت را به قدس انتظار می کشند. کاش می دانستم پس از تو چگونه به شعارهائی که برای تو بر دیواره های زندان های صهیونیستی نوشته اند چگونه می نگرند، چگونه باور کنند که در قدس با تو نماز نخواهند خواند! آه از غربت و حیرت کپرنشینان فلسطینی آنها نگران قصاص خون های بنا حق ریخته شهدای کفرقاسم و دیر یاسینند، شهدائی که شهادت مظلومانه آنها دل پاکت را شکست. پس از تو سنگ ها در دست فرزندان بسیجی ات در شهرهای اشغالی فلسطین و نوار غزّه بیشتر و بزرگرت و آهنگ رزم و حماسه شان هر لحظه پر شتاب تر می شود تا امان را هر چه بیشتر از فرزندان نامشروع صهیون بگیرند. قلم را یارای بیان درد واندوه بسیجیان مظلوم تو در لبنان نیست؛ آنانی که فانوس به دست شبهای متوالی در کوچه های لبنان برایت شام غریبان گرفتند. تمثالهای مبارکت را بچه ها بر در و دیوارهای جنوب لبنان و نوار غزه نصب کرده اند و در جبهه های افغانستان هم مجاهدین بر فراز سنگرهای خویش پرچم های سیاه نصب نموده اند. بر سر در مساجد کشمیر و هند و پاکستان و لبنان و .... تا همیشه تاریخ نام مبارکت جلوه نمائی خواهد کرد. پس از آن روز سخت که تو از میان ما رفتی وقتی نماز ظهر را به جماعت خواندیم، یکی از بچه ها ناگهان گفت: دعا برای امام! و پس از این که یک بار آن را تکرار کردیم همه با هم گریستیم؛ آخر ما چیزی به جز این دعا را پبس از نماز از خدا نمی خواستیم. کاش می دانستم بچه های جبهه که با خود و خدای خویش پیمان بسته بودند که تا زنده اند در قنوت هر نمازشان برای سلامتی تو به درگاه خدا تضرع کنند، اکنون از خدا چه می خواهند. تو با نماز و زیارت و صلوات و دعا و نمازشب و اشک بچه ها پیوندی جاودانه داری، تو همیشه و همه جا شریک صلوات بچه هائی. پس از اینکه تو را دل خویش به خاک سپردیم به زیارت شهیدان مظلوم بهشتی، باهنر و رجائی رفته، چشم در چشمشان دوختم، هیچ گاه آنها را این قدر شاد احساس نمی کردم، چرا که دیگر تو را در جمع خویش داشتند، آنها اینک هم ترا داشتند و هم اجر رفتن را برده بودند و ما که دیگر ترا نداشتیم زهر زجر ماندن را نیز در جان خویش احساس می کردیم. دل ها پس از تو تاب دیدار خانواده های مظلوم شهیدان را ندارد در آن هنگام که اوضاع بر ما سخت می شد و شهادت های مکرر می دیدیم دلمان با دیدار و پیام تو آرامش می یافت، تو مایه الفت همه دلها بودی. از این پس ترا در کنار سفرۀ محرومین و خانه های محقر مستضعفین و غذای ساده فقرا خواهیم دید. ارث «مرگ بر آمریکا»ئی که تو برای ما فرزندان اسلام به جا گذاشتی آن قدر گسترده است که حتی نسل های آینده را بهره مند می سازد. به سعدی باید گفت بوستان و گلستان دیگری از تو بنویسد، به مولوی باید گفت پیر و مراد شمس اینجاست، مثنوی دیگر رقم زند و به حافظ مژده داد صحبت روشن رائی را که از خدا می طلبیدی پیش ماست؛ دیوانی تازه ساز کن. سلام خدا بر تو باد که تمام زمان در عمر و تمام مردم در وجود و تمام زمین در خانه تو خلاصه می شد. غلام علی رجائی
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 70 |