تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,133 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,051 |
گفته ها و نوشته ها | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1368، شماره 92، مرداد 1368 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
گفته ها و نوشته ها وصیت پیامبر «ص» حضرت رسول «ص» در آخرین روزهای حیاتش فرمود: «ای مردم! من پیش از شما می روم و همانا شما در حوض بر من وارد می شوید. هان! من در آنجا در مورد «ثقلین» از شما می پرسم، پس بنگرید چگونه پس از من با این دو ثقل (کتاب خدا و اهل بیتم) رفتار می کنید به درستی که خداوند به من خبر داد که این هر دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا وقتی که با من دیدار نمایند، و از خدایم خواستم این مطلب را و خداوند دعایم را مستجاب کرد. پس هشیار باشید که این دو را در میان شما گذاشتم: کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم، هرگز بر آنها پیشی نگیرید که متفرق گردید و از آنها کوتاهی نکنید که هلاک شوید و خود را از آنها داناتر ندانید که آنها از شما داناترند. ای مردم! نکند، پس از من دریابم که کافر شده اید و برخی گردن های برخی دیگر را بزنند، پس با من ملاقات کنید در گردانی رونده هم چون سیل، هان! بدانید که علی بن ابی طالب برادرم و جانشینم می باشد پس از من بر تاویل قرآن می جنگد هم چنان که من بر تنزینش جنگیدم...».
وصیت امیرالمومنین «ع» وصیت من به شما (ای مردم) این است که خدا را برایش شریک قرار ندهید و محمد «صلی الله علیه و آله» را سنتش، ضایع ننمائید. این دو ستون را بر پا نگهدارید و این دو چراغ را بیفروزید و بر شما سرزنشی نیست تا وقتی که از این دو، پراکنده نشده اید. خداوند به هر شخصی از شما به اندازه توانش تکلیف فرموده و به نادانان تخفیف داده است زیرا پروردگار شما پروردگاری است مهربان و دین شما دینی است استوار و پیشوای شما پیشوائی است دانا. من دیروز همنشین شما بودم و امروز برای شما عبرت و پند هستم و فردا از شما جدا می شوم. خداوند من و شما را بیامرزد... و همانا من همسایه شما بودم و روزهایی بدنم همنشین شما بود و به زودی می بیند تنم را بی جان که پس از حرکت، آرام و پس از گفتار، خاموش گردیده تا سکونت من و چشم پیش افکندنم و آرامی اعضایم برای شما پند و عبرت باشد زیرا این حال برای عبرت گیرنده ها از هر گفتار بلیغ و سخن پذیرفته شد ای، پند دهنده تر است...
وصیت امام عسکری «ع» حضرت در وصیتش به شیعیان فرمود: شما را وصیت می کنم به تقوای خدا و پارسائی در دین و اجتهاد برای خدا و راستی در گفتار و رد کردن امانت به هر کس که به شما امانتی سپرده چه خوب باشد و چه بد و سفارش می کنم شما را به طول دادن سجود و به حسن هم جواری، زیرا پیامبر «صلی الله علیه و آله» به همین مبعوث شده بود. در میان آنان (مخالفین شما) و همراهشان نماز بگذارید و جنازه هاشان را تشییع کنید و بیمارانشان را عیادت کنید و حقوقشان را بپردازید، پس هر گاه یکی از شما در دینش پارسا بود و در گفتارش راستگو و امانت را پرداخت و اخلاقش با مردم نیکو بود، و به او گفتند: این شیعه است؛ من خرسند می شوم. تقوای الهی داشته باشید و برای ما زینت باشید و وبال بر ما نباشید. هر مودتی است به سوی ما آورید و هر قبیحی است از ما دفع کنید زیرا به درستی که هر چه از حسن و خوبی درباره ما گفته شود، درست است و ما اهلش هستیم و هر چه بدی دربارۀ ما گفته شود ما از آن بیزاریم. ما را در کتاب خدا حقی است و نزد رسول الله خویشاوندی و خداوند تنها ما را تطهیر کرده است و هر که غیر از ما این ادعا بکند، کذاب و دروغگو است. ای مردم! بسیار به یاد خدا و به یاد مگر باید و بسیار قرآن را تلاوت کنید و صلوات بر پیغمبر و آلش بفرستید چرا که صلوات بر پیغمبر، ده حسنه است. وصیت ما را همواره به یاد داشته باشید، شما را به خدای می سپارم و بر شما درود می فرستم.
آرام جان برفت دردی بدل رسید که آرام جان برفت وان هر که در جهان بدریغ از جهان برفت شاید که چشم چشمه بگرید به های های بر بوستان که سروبلند از میان برفت ما کاروان آخر تیم از دیار عمر او مرد بود پیشتر از کاروان برفت زنهار از آن شبانگه تاریک و بامداد کز تو خبر نیامد و از ما فغان برفت زخمی چنان نبود که مرهم توان نهاد داروی دل چه فایده دارد چو جان برفت «سعدی» چگونه شاد شود اندرون غمگینم؟ زگریه مردم چشمم نشسته در خونست ببین که در طلبت، حال مردمان چونست ز مشرق سر کوی آفتاب طلعت تو اگر طلوع کند، طالعم همایونست دلم بجو که قدت همچون سرود دلجویست سخن بگو که کلامت لطیف و موزونست ز دور باده بجان راحتی رسان ساقی که رنج خاطرم از جور دور گردونست چگونه شاد شود اندرون غمگینم به اختیار که از اختیار بیرونست «حافظ» وصیت امام صادق «ع» یکی از اصحاب امام صادق «ع» می گوید: بر حضرت وارد شدم، هنگامی که فرزندش امام موسی (ع)در کنارش بود و او را وصیت می کرد و من از آن وصیت چیزهایی را حفظ کردم. حضرت فرمود: «... ای فرزندم! هر کس به آن چه قسمت او شده است، قناعت ورزد، از دیگران بی نیاز خواهد بود. و هر کس به آن چه در دست دیگران است چشم دوزد، فقیر و مستمند از دنیا می رود، و هر که به آن چه خداوند برای او قسمت فرموده راضی نشود، خدای را در قضایش متهم کرده است. و هر کس لغزش دیگری را نادیده بگیرد، لغزش خود را بزرگ می بیند و هر کس لغزش خود را بزرگ بیند، لغزش غیر را کوچک می شمارد.... فرزندم! قاری قرآن باش، از اسلام تبلیغ کن، به معروف امر نما و از منکر نهی کن و هر که از تو دوری جوید، تو به او نزدیک شو و هر که از تو چیزی خواست، دریغ نورز. و زنهار از نمّامی و دو بهم زنی که در قلوب مردان، کینه می کارد. و بپرهیز از عیب کردن مردم چرا که هر کس مردم را عیب کند، خود هدف قرار می گیرد... . فرزندم! اگر خواستی به دیدار کسانی بروی، از مردان نیک دیدن نما و هرگز به زیارت فاجران و بدکاران نرو چرا که آنان سنگ هایی می مانند که هرگز آب از آنها نجوشد و درختانی که هیچ وقت برگهایش سبز نگردد و زمین خشکی که در آن سبزی نروید.
وصیت امام سجاد «ع» از خدای تبارک و تعالی بترس زیرا بر تو قدرت دارد و از او خجالت بکش زیرا نزدیک تو است. و همانا با کسی دشمنی نکن هر چند بدانی که به تو زیان نمی رساند و در دوستی با هر شخص کوتاهی مکن هر چند بدانی که او به تو بهره ای نمی رساند زیرا تو نمی دانی چه وقت دوستت را بخواهی و نمی دانی چه وقت از دشمنت بهراسی. و هر کس از تو عذر خواست، بی درنگ عذرش را بپذیر هر چند بدانی که دروغ می گوید: و کوشش کن که کمتر با زبانت عیب مردم را بشماری. امام باقر (ع)می فرماید: هنگامی که وفات پدرم امام سجاد (ع)فرا رسید، مرا در بغل گرفت و فرمود: فرزندم! ترا وصیتی می کنم که پدرم هنگام وفات به من این وصیت کرده بود. او فرمود: ای فرزندم! زنهار از ظلم به کسی که جز خداوند پناهی ندارد.
در عزای امام امروز قلب عالم امکان طپیده است روزی چنین دگر بجهان کس ندیده است امروز بعد مرگ محمد (ص) رسول حق اسلام طعم ماتم عظمی چشیده است امروز بعد ماتم سالار کربلا خار عزا بچشم خلایق خلیده است ای شاهدان نیمه خرداد شهر قم کز جان بسینه تیر بلا را خریده است امروز فصل نیمه خرداد دیگر است روی فلق خجل ز نگاه سپیده است خورشید شرمسار که رخ جلوه گر کند گویا که صبح روز قیامت دمیده است خوناب اشک گشته ز دلها روان مگر یا آنکه خون ز چشم خلایق چکیده است بغضی که در گلوی خلایق نهفته بود فریادوار سر به فلک بر کشیده است امروز مرغ روح خدا شد زتن جدا زیرا ندای ارجعی از حق شنیده است امروز میهمان خدا گشت روح حق بر آرزوی خویش در آنجا رسیده است این جان عالم است که از تن جدا شده یا روح از وجود یکایک پریده است امروز پشت عالم روحانیت شکست قد رسای علم و فقاهت خمیده است خورشید آسمان ولایت غروب کرد روز عزای رهبر امت رسیده است یا رب پس از امام رسان مرگ احمدی کز هر چه هست غیر خدا دل بریده است اصفهان ـ عباس احمدی عالم زغم گداخت از ارتحال دوست دلم از جهان گرفت غم پرده ای فکند و عنان از بیان گرفت دیوار حزن بر سر ملت خراب شد تا مُرشدی چواوره باغ جنان گرفت بر چرخ سایه ای زمصیبت شد آشکار گردونه باز از چه ره امتحان گرفت تاریخ ساز قرن، زعیم جهانیان چشم از جهان ببست و ره لامکان گرفت در سال شصت و هشت به هنگام ارتحال پیمانه داد ساقی و جان از جهان گرفت خرداد برج غمزده گان بود از نخست در شام چهارده رمق از همرهان گرفت غوغای حشر از همه سو بر فلک بلند هستی ز دست مردم بی همزبان گرفت پرسی اگر چگونه چرا مُرد آن فقیه در شام تیره از چه ره کهکشان گرفت برج فقاهت از پی جراحی وجود لبیک گفت و شربت حق رایگان گرفت اشکم دوید بر رخ از آن داغ جانگداز تاب و توان غمش ز همه عاشقان گرفت خورشید تابناک به هنگام رفتنش شرمنده شد که دامن از این خاکدان گرفت بعد از هزار و اند ز میلاد مرتضی امروز گفته اش اثری در جهان گرفت ای مرشد جماعت خوبان روزگار افسوس می خورم که ترا از میان گرفت فریادی می زدی که حقیقت تباه شد چون دیده ای که فتنه کران تا کران گرفت خون گریه کرد ملت و عالم ز غم گداخت اشک از تمام خلق غمت بی امان گرفت ماتم سراست کشور ایران در این زمان حق نعمتی عظیم ز ایرانیان گرفت چشم بصیرت ار بشگائی تو ای نجات دانی به جنت آن گل رعنا مکان گرفت یوسف نجات ـ بجنورد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 118 |