تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,906 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,989 |
جمع بندی اهم رویدادها | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1368، شماره 92، مرداد 1368 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
جمع بندی اهم رویدادها پیرامون روابط ایران و شوروی سفر هیات بلند پایه جمهوری اسلامی ایران به سرپرستی ریاست مجلس ایران به اتحاد جماهیر شوروی و در پی آن اعلام گسترش مناسبات بین دو کشور در میان رویدادهای ماه گذشته ایران و جهان از ویژگی و امتیاز خاصی برخوردار بود که بررسی نتایج حاصله از این دیدار مستلزم نگاهی هر چند کوتاه و گذرا به گذشته و نیز زمینه های ایجاد این روابط می باشد.
نگاهی به گذشته و موانع ارتباط روابط دیپلماتیک و دیگر مناسبات ایران و شوروی از زمان پیروزی انقلاب به دلایل گوناگوی دچار فراز و نشیب های بسیار شده است. در بین موانع ایجاد روابط و گسترش مناسبات ما با همسایه شمالی طی ده سال گذشته می توان از یک سو؛ اشغال افغانستان توسط روس ها، جنگ ایران و عراق و بعضا حمایت بارز شوروی از این کشور (از جنبه های مختلف خصوصا تقویت بنیه تسلیحاتی رژیم عراق) و دیپلماسی نامناسب روسها اشاره کرد و از طرف دیگر نداشتن خط مشی ثابت در زمینه سیاست خارجی از سوی جمهوری اسلامی و هم چنین مشکلات ناشی از بقایای سیستم به جا مانده از گذشته، از جمله دلایل عدم گسترش و تعمیق دو کشور از جانب ما بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، علی رغم جهت گیری رهبری انقلاب در به شکست کشانیدن نظام امریکایی شاه، شوروی مبادرت به رشد و تقویت شبکه جریان های طرفدار خود در ایران نمود. به گونه ای که در برخی از آشوب ها و غائله های اوایل انقلاب به دست گروهک ها، رد پای شوروی دیده می شد. حزب توده ایران که در راستای سیاست شوروی حرکت می کرد حتی تا برخی از رده های بالای ارتش نفوذ کرده بود، اطلاعات سری را در اختیار «کا. گ. ب» می گذاشت. اشغال افغانستان ملسمان توسط روسها نیز تداوم سیاست های سلطه طلبانه شوروی را نشان داد و این مساله می توانست به عنوان مانع مهمی در روابط نظام جمهوری اسلامی با این کشور به حساب آید. هم چنین در جریان تجاوز رژیم عراق و تحمیل جنگ به ایران، شوروی سیاستی را اتخاذ نمود که عراق نه تنها روس ها را مانع تجاوز خود نمی دید بلکه از آن به عنوان یکی از بزرگترین حامیان خود از نظر تسلیحاتی، اقتصادی و حتی بعضا سیاسی نام می برد. روی کار آمدن میخائیل گورباچف گرچه تاثیر فوری و عمده ای بر سیاست های شوروی نسبت به جنگ ایران و عراق به همراه نداشت لکن اعلام برنامه های اصلاحی او این نوید را می داد که کرملین نمی خواهد «خط اشتباه» استالین، خروشچف و برژنف را دنبال نماید. او با برنامه های اصلاحی خویش که عمدتا تحت عنوان «گلاسنوست»، (آزاد ساختن جامعه) و «پرسترویکا»، (نوسازی یا تجدید ساختارهای اقتصادی) از آن نام می برند دست به اقدامات قابل توجهی در زمینه سیاست های داخلی و خارجی شوروی زد. گورباچف گذشته از تغییرات وسیعی که در نظام اجرایی و اقتصادی داخلی شوروی انجام داد. اقدام به آزادی مذهب نمود و این در حالی بود که گذشتگان وی، اصلی ترین تلاش خود را بر نابودی مذهب در شوروی گذاشته و این سیاست شکست خورده را نیز به کشورهای دیگر صادر می کردند. گورباچف با درک ناموفق بودن این سیاست با آن مخالفت نمود. آزادی مسلمانان در شوروی ـ به حدی که بتوانند از ماذنه های مساجد خود اذان بگویند و به ترویج اسلام بپردازند ـ مساله ای بود که جهان اسلام را متوجه تحولات مثبت در این کشور نمود. در زمینه سیاست خارجی، گورباچف مساله اشغال افغانستان را به «زخم خونریز»ی که بایستی هر چه زودتر به معالجه آن اقدام شود، تشبیه کرده و در همین ارتباط خروج نیروهای شوروی از افغانستان را اعلام نمود. این مساله نیز در بطن خود جلب افکار عمومی مسلمانان جهان را به همراه داشت که بالطبع از نظر ما یعنی نظام جمهوری اسلامی ایران که حمایت از مسلمانان و مستضعفین سراسر جهان را سیاست اصولی خود می دانیم، می توانست به عنوان اعلام آمادگی روسها برای ایجاد روابط و گسترش مناسبات متقابل تلقی گردد. به دنبال این تحولات رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) در تاریخ 11/10/67 نامه ای برای گورباچف ارسال داشتند. امام در آن نامه علاوه بر دعوت الهی برای هدایت رهبرای شوروی، علت سیاسی نوشتن چنین نامه ای خطاب به گورباچف را چنین ذکر کردند: «... از آن جا که پس از روی کار آمدن شما چنین احساس می شود که جناب عالی در تحلیل حوادث سیاسی جهان خصوصا در روابطه با مسائل شوروی، در دور جدیدی از بازنگری و تحول و برخورد قرار گرفته اید و جسارت و گستاخی شما در برخورد با واقعیات جهان چه بسا منشا تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلی حاکم بر جهان گردد، لازم دیدم نکاتی را یادآور شوم...». از دیدگاه روسها، ارسال چنین نامه ای از سوی رهبری ایران به منزله نقطه عطفی در تاریخ مناسبات دو کشور تلقی شده و به دنبال نیازهای خود به داشتن چنین روابطی، از آن استقبال نمودند. نامه تشکر آمیز گورباچف به امام گرچه حاوی هیچ گونه پاسخی به مطالب عمیق اعتقادی مطروحه در نامه امام نبود اما از نظر آنها به مثابه محکی تلقی می شد که آیا با توجه به اقداماتی که شوروی برای از میان برداشتن موانع روابط متقابل با جمهوری اسلامی ایران برداشته است، رهبری ایران با ایجاد چنین رابطه ای موافقت خواهد کرد یا خیر؟ نفس پذیرفتن فرستاده ویژۀ گورباچف، علی رغم آن که امام خمینی (ره) در ماه های اخیر با کمتر میهمان خارجی ملاقات نمودند، پاسخی مثبت به این تقاضای روس ها بود. بدین ترتیب زمنیه های رابطه متقابل میان جمهوری اسلامی ایران و اتحاد جماهیر شوروی فراهم شد. در واقع نظام جمهوری اسلامی در سیاست خارجی خود پیرامون رابطه با شوروی پیگیر خطی شد که امام آن را ترسیم نمود. در همین ارتباط اواخر سال گذشته اعلام شد که به زودی رئیس مجلس ایران در راس هیات بلند پایه سیاسی ـ اقتصادی ـفرهنگی و نظامی به منظور دیدار از شوروی و گسترش مناسبات فی ما بین به مسکو سفر خواهند کرد. در چنین شرایطی، انتشار کتاب کفر آمیز «آیات شیطانی» موجب صدور حکم الهی ـ سیاسی امام مبنی بر قتل نویسنده مرتد و ناشرین آن کتاب گردید و حمایت غرب از این کتاب و پخش آن در سراسر جهان، باعث تاثیر بر مناسبات ایران با این کشورها خصوصا اعضای جامعه اقتصادی اروپا شد. تحلیل گران غربی از دیدگاه خود (که تمامی مسائل را در چارچوب مادیات و منحصر به دو بلوک شرق و غرب می بینند) ایجاد رابطه ایران با شوروی را حرکتی تلقی کردند که ایران پس از مساله سلمان رشدی آغاز نموده و با توجه به اظهارات برخی از دست اندرکاران امور خارجه، کشورمان از جمله آقای لاریجانی که «نزدیکی، توسعه و تعمیق روابط با غرب» را خط اصلی سیاست خارجی ایران اعلام می کردند، در تبلیغات خود از کنار این ایجاد روابط با بی اعتنایی می گذشتند. پس از ارتحال جانگداز رهبر کبیر انقلاب اسلامی، تبلیغات رسانه های غربی به تشدید این جریان کاذب پرداخت که: «ایران آمادۀ پیوستن مجدد به بلوک غرب است»! اما اعلام تاریخ سفر رئیس مجلس شورای اسلامی به شوروی، تداوم القاء این شبهه را دچار اشکال ساخت. این رسانه ها ابتدائا سعی کردند از کنار این مساله با ذکر الفاظ و عباراتی کلی عبور کنند و با بی ثبات جلوه دادن طرفین، ضمن هشدار به دو طرف، از اهمیت موضوع بکاهند. در همین ارتباط رادیو امریکا در 31/3/68 گفت: «... هنوز معلوم نیست که آیا گورباچف در اصلاحاتی که می کند موفق خواهد شد و یا این که همان طور که در چین دیدیم که چه تغییر شدید و ناگهانی پیش آمد ممکن است که یک عکس العمل شدیدی هم در شوروی پیش بیاید و شوروی به رویه سابق خودش برگردد. در این نوع روابط اقتصادی و سیاسی، ایران بایستی مواظب باشد که یک نوع رابطه وابستگی اقتصادی و سیاسی و چه بسا نظامی بین ایران و شوروی پیش نیاید...». این رسانه ها با قرار دادن «پیدا کردن علت اصلی سفر»، در دستور کار خود، دلایلی را برای آن بر می شمردند: رادیو کلن 31/3/68. «... آیت الله خمینی پس از بروز اختلافات میان ایران و بازار مشترک اروپا به خاطر صدور دستور قتل سلمان رشدی، شوروی را در مقایسه با غرب، کشور بی آزارتری تشخیص داده بود...». رادیو بی بی سی 31/3/68: «... ترتیب دادن برنامه چنین مسافرتی، موفقیت مهمی برای هر دو همسایه است. اهمیت این مساله برای ایران از آن جا معلوم می شود که با وجودی که دولت ایران در حال گذراندن دورۀ عزاداری چهل روزه است، برنامه این مسافرت را تغییر نداده است...». رادیو آمریکا 31/3/68 در همین ارتباط گفت: «... بسیاری از ناظران غربی چنین اظهار می کنند که مسکو از ماجرای سلمان رشدی به نفع مناسبات خویش با ایران و به زیان غرب بهره برداری کرد...». یکی از تحلیل گران انگلیسی طی اظهارنظری در این باره گفت: «... ایرانی ها سال گذشته زمانی که با آتش بس با عراق موافقت کردند امیدوار بودند که غرب برای بازسازی، کمک اقتصادی موثری به آنها نماید و این که غرب از شوروی بخواهد بر عراق فشار آورد تا روند صلح سازمان ملل را اجراء کند که نه تنها آتش بس برقرار شود بلکه اسرا مبادله گردیده و مسائل مربوط به مرز، غرامت و سایر مسائل نیز حل گردد. غرب کمک اقتصادی بسیار موثری تقدیم نکرد... شاید مهمتر از همه این باشد که هیچ کس به عراقی ها فشار وارد نکرده است و روند صلح متوقف شده است.... ایرانی ها حساب می کنند که اگر کسی بتواند ارتش عراق را دگرگون کند این تنها روسها هستند زیرا آنها حدود هشتاد درصد از سلاح های عراق را تامین می کنند...». اما در ورای این تحلیل ها و توجیه ها، حجة الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی رئیس هیات ایرانی در سفر به مسکو، پیرامون علل و انگیزۀ برقراری روابط با این کشور و زمینه های سفر اظهار داشت: «... همواره روابط دو کشور از هر دو سو بد بوده است و بعد از انقلاب کمونیستی نیز این روابط حسنه نبوده است... این اواخر زمینه به گونه دیگری در آمد و وضع در روسیه عوض شد. البته ایران راه خود را می رود و می رفت و این روسیه بود که موانع را برداشت. اولا از افغانستان بیرون رفت، که این حرف اول ما بود. ثانیا حمایت خود را از جریان های چپ گرا تضعیف کرد... آمادگی خود را براب بهبود روابط اعلام کردند و مذاهب در داخل شوروی احساس آزادگی کردند و این مجموعه، زمینه ساز شد برای این که ایران در شرایط جدیدی با شوروی قرار بگیرد و خوشبختانه این امر در زمان حیات حضرت امام اتفاق افتاد. اگر این قضیه بعد از رحلت حضرت امام اتفاق می افتاد برای ما مشکل بود، چون عده ای تز نه شرقی، نه غربی را لغو شده می پنداشتند. مدتها پیش یعنی هنگامی که حرکت جدید آقای گورباچف آغاز شد حضرت امام به این مساله توجه کردند و سران سه قوه در حضور ایشان صحبت کردند و قرار شد که وزارت خارجه استراتژی روابط آیندۀ ایران با شوروی را تنظیم کند و پس از تنظیم این استراتژی و نظر دادن، ما آن را خدمت حضرت امام بردیم و ایشان پذیرفتند و پس از آن حضت امام آن نامه را نوشت. نوشتن این نامه از ابتکارات شخص امام بود... بعد از نامه هم امام وزیر خارجه شوروی را پذیرفتند و این سند محکمی است که حضرت امام این راه را ترسیم کردند و موقعی هم که سفر من مطرح شد، ایشان از سفر من اظهار رضایت فرمودند و گفتند بروید و روابط دو کشور را حسنه کنید. خط را کاملا خودشان ترسیم کرده بودند... حتی این قراردادها مسائلی بود که امام از آنها آگاهی داشتند... . (خطبه های نماز جمعه 9/4/68) نگاهی دوباره به نامه تاریخی امام خمینی (ره) به گورباچف (متن کامل این نامه در پاسدار اسلام شمارۀ 86 عینا درج گردیده است) دیدگاه امام را نسبت به شوروی پس از اعما سیاست های اصلاحی گورباچف به خوبی نشان می دهد. از دیدگاه امام، هر گونه سلطه پذیری از شرق و غرب شدیدا محکوم است و سیاست اصولی نه شرقی، نه غربی دقیقا به همین معناست که جمهوری اسلامی نه بایستی زیر سلطه شرق برود و نه زیر سلطه غرب. در خصوص ایجاد رابطه نیز امام در قول و فعل خویش تصریح و تاکید داشته اند که رابطه آمرکیا با ما رابطه گرگ با میش است و دلیل نام نهادن «شیطان بزرگ» بر روی آمریکا در همین ارتباط معنی پیدا می کند. امریکا در ایجاد رابطه با ایران به دنبال مسخ فرهنگ اسلامی و هویت دینی ما و جایگزین نمودن فرهنگ و اصول ارزشی غرب (که آنها را در الفاظی پیچیده و به خورد ملت ها می دهند) می باشد و در این ارتباط از هیچ عملی روی گردان نیست به طوری که در تمامی ابعاد سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی و هنری مقدسات اسلامی ما را به تمسخر می گیرد. سیاست اصولی امام در عدم برقراری هیچ گونه رابطه ای با امریکا در همین ارتباط معنی پیدا می کند، بدین ترتیب این سیاست اصولی امام بعد از ارتحال ایشان هم چنان در دستور کار نظام جمهوری اسلامی ایران قرار دارد یعنی ایجاد رابطه و گسترش مناسبات (و نه سلطه پذیری) با شوروی کنونی ـ که امام آن را تائید کرده اند ـ و در مقابل موضع نفی و مخالفت با هر گونه رابطه با امریکا. زیرا نفس رابطه با امریکا از دیدگاه امام، رابطه ای از موضع سلطه پذیری تلقی می شود. از دیدگاه امام، رابطه جمهوری اسلامی ایران با شوروی می تواند خلاء اعتقادی نظام شوروی را توسط ما پر کند. به قول امام «... صریحا اعلام می کنم که جمهوری اسلامی ایران به عنوان بزرگترین و قدرتمندترین پایگاه جهان اسلام به راحتی می تواند خلاء اعتقادی نظام شما را پر نماید...». (از نامه امام خمینی (ره) به گورباچف 11/10/67) دقت در این نامه تاریخی نشان می دهد که امام از این که خلاء توسط افکار انحرافی غربی پر گردد احساس نگرانی می کردند: «... حضرت آقای گورباچف، ممکن است شما اثباتا در بعضی جهات به مارکسیسم پشت نکرده باشید و از این پس هم اعتقاد کامل خودتان را به آن ابراز کنید، ولی خود می دانید که ثبوتا این گونه نیست. رهبر چین اولین ضربه را به کمونیسم زد و شما دومین و علی الظاهر آخرین ضربه را بر پیکر آن نواختید. امروز دیگر چیزی به نام کمونیسم در جهان نداریم ولی از شما جدا می خواهم که در شکستن دیوارهای خیالات مارکسیسم، گرفتار زندان غرب و شیطان بزرگ نشوید... البته ممکن است از شیوه های ناصحیح و عملکرد غلط قدرتمندان پیشین کمونیسم در زمینه اقتصاد، باغ سبز دنیای غرب رخ بنماید، ولی حقیقت جای دیگری است...». به هر حال با چنین زمینه هایی جمهوری اسلامی ایران، روابط با اتحاد جماهیر شوروی را با انجام سفر هیات بلند پایه ای از مسئولین لشکری و کشوری آغاز نمود و روسها به دلیل نیازهای خود اقدام به ایجاد تسهیلات و زمینه های تعمیق روابط برای انجام آن می نمودند.
نیاز روس ها به ایجاد روابط با ایران اسلامی احتیاج مبرم روس ها به همراهی و همکاری نظام جمهوری اسلامی ایران و کلا انقلاب اسلامی در زمینه های مختلف برای شوروی دارای اهمیت می باشد. روسها به خوبی درک کرده اند که مقابله با انقلاب اسلامی که کانون اسلام ناب محمدی (ص) به حساب می آید نه تنها راه به جایی نمی برد بلکه موجودیت نظام سوسیالیستی شوروی را نیز در معرض مخاطره قرار خواهد داد زیرا نفوذ معنوی انقلاب اسلامی میان مسلمانان شوروی مساله ای نیست که کرملین بتواند نسبت به آن بی اعتنا باشد. بدین ترتیب که شوروی برای ادارۀ جمهوری ها مسلمان نشین خود می بایستی با محور انقلاب جهانی اسلام یعنی نظام جمهوری اسلامی ایران ارتباطی دوستانه داشته باشد و دشمنی را کنار گذارده و افکار عمومی مسلمانان ساکن شوروی را جریحه دار نسازد و این به صورت نیازی اساسی از جنبه داخلی شوری به حساب می آید. ارگان اتحادیه کارگری شوروی در تاریخ 30/3/68، این نیاز را به صورت هشداری به رهبران شوروی این گونه بیان می دارد: «... در بالای بازار فراغنه (ازبکستان شوروی) یک پارچه بزرگ نصب شده که روی آن نوشته بود زنده باد انقلاب اسلامی ازبکستان. زنده باد آیت الله خمینی...» در همین ارتباط خبرگزاریهای غربی نیز به گوشزد نمودن این مساله می پردازند از جمله خبرگزاری آلمان غربی در 31/3/68 اظهارنظر کرد: «... موضوعی که به احتمال قوی مطرح خواهد شد (در سفر ئیس مجلس ایران به شوروی)، احیای اسلام در شش جمهوری از 15 جمهوری شوروی است که مسلمانان در آنها حائز اکثریت هستند که عبارتند از قزاقستان، ترکمنستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ازبکستان و آذربایجان ... براساس تازه ترین برآوردها، حدود چهار میلیون مسلمان شیعه در شوروی زندگی می کنند که (امام) خمینی را به عنوان رهبر مذهبی خود قلمداد می کنند...». واشنگتن پست در این زمینه چنین می نوسد: «... بهبود روابط تهران و مسکو، رهبران شوروی را در مقابله با افزایش بنیادگرایی اسلامی در جمهوری های مسلمان نشین آسیای مرکزی آن کشور یاری خواهد کرد...». همکاری ایران در حل معضلات اساسی خاورمیانه خصوصا مساله افغانستان، آن هم در شرایطی که توافقات ژنو بر سر مساله افغانستان توسط آمریکا و پاکستان زیر پا گذاشته شده بود، نیاز واضح روسها بود که از سوی تمامی صاحب نظران مسائل سیاسی مطرح می شد. شوریها برای جلب تمایل جمهوری اسلامی ایران برای شرکت در حل مساله افغانستان، از موضع قبلی خود تنازل کرده و حضور مسلمانان و ترجیحا ائتلاف هشتگانه (که از سوی ایران حمایت می شوند) را در کابینه و حذف قاتلین شناخته شدۀ ملت مسلمان افغانستان از دولت این کشور را پذیرفتند. روس ها هم چنین در تبلیغات خود این نیاز را بدین صورت ذکر می کردند که بهبود مناسبات ایران و شوروی برای صلح در آسیا اهمیت ویژه ای دارد. رادیو مسکو در 28/3/68 طی گفتاری پیرامون بهبود مناسبات دو کشور اعلام کرد: «...بهبود مناسبات شوروی و ایران ممکن است در سالم سازی جو بین المللی تاثیر بسیار منفی بگذارد...». این رادیو هم چنین در تاریخ 30/3/68 دربارۀ روابط دو جانبه افزود: «... همکاری ایران و شوروی برای امر صلح در آسیا اهمیت ویژه ای دارد، چون این همکاری می تواند پایه ای برای حل یک سلسله از درگیریهای منطقه ای گردد...». اهمیتی که روس ها برای این سفر قائل بودند به حدی بود که مراسم استقبال گورباچف و هیات حاکمه شوروی از رئیس مجلس ایران به صورت مراسم استقبال از رهبر کشوری بزرگ تبدیل شود. ترکیب هیات ایرانی و استقبال قابل توجه کرملین از آنان، هم چنین اعلام همکاریهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و نظامی میان دو کشور انعکاس گسترده ای در محافل و مطبوعات دنیا خصوصا رسانه های گروهی غرب داشت. در این میان فروش تسلیحات شرقی به ایران، از محورهای تبلیغاتی بلوک غرب نسبت به این سفر بود. واشنگتن پست در 31/3/68 پیرامون این مساله نوشت: «... آمریکا در رابطه با فروش قابل ملاحظه اسلحه توسط شوروی به ایران در جریان دیدار رئیس مجلس ایران از آن کشور، به شوروی هشدار داده است. مقامات آمریکایی این دیدار را به دقت دنبال می کنند تا بینند آیا مسکو به خاطر جلب توجه تهران به هنگامی که روابط ایران با غرب تیره است پیشنهاد اسلحه خواهد کرد یا نه؟ منابع دیپلماتیک در تهران می گویند دولت ایران امیدوار است مسکو را جهت فروش تعدادی هواپیمای پیشرفته میگ 29 به تهران ترغیب کند...». رادیو بی بی سی در تاریخ 1/4/68 با لحن تهدید گونه ای اعلام می نماید: «... شایع است که ایران به ویژه خواهان خرید جنگنده های پیشرفته میک 29 است ... (اما) برای عراق طبعا معامله اسلحه بین ایران و شوروی ... خوشایند نیست به علاوه مسلح کردن دوباره ایران از طرف مسکو بین کشورهای محافظه کار عرب منطقه خلیج فارس نیز هواداری ندارد...». روزنامه تایمز مالی در 2/4/68 برای القای جدی نگرفتن مسائل مطروحه در سفر هیات ایرانی به مسکو، آن را یک حرکت مقطعی (و نه استراتژیک) توصیف کرده و این چنین تبلیغ کرد که: «... ایران مبادرت به خرید سلاح از کشورهای بلوک شرق کرده چرا که اولا ارزانترند و ثانیا کشورهای مورد معامله قبول کرده اند در مقابل تحویل تسلیحات به ایران، از آن نفت بخرند. اگر ایران توان مالی بالاتری داشت قطعا نیازهای تسلیحاتی خود را از طریق غرب تامین می کرد...».
انعکاس موفقیت های سفر با پایان یافتن سفر اعلام رسمی نتایج مذاکرات هیات ایرانی حکایت از گسترش مناسبات دو کشور در تمامی زمینه ها می نمود و نیز شرایطی مساوی برای طرفین را در این روابط معلوم می ساخت. به دنبال اعلام ره آوردهای سفر حجة الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی و هیات بلند پایه جمهوری اسلامی به شوروی، سیاست مداران و رسانه های گروهی غرب به تحلیل و تفسیر این رویداد بسیار مهم پرداختند. دولت امریکا در اولین واکنش خود پیرامون این دیدار؛ «ابراز نگرانی دولت امریکا نسبت به سفر موفقیت آمیز آقای هاشمی رفسنجانی به شوروی و برقراری روابط نزدیک ترین بین دو کشور همسایه» را از رسانه های گروهی پنهان نکرده و رادیو بی بی سی در 3/4/68 در این باره اظهارنظر کرد که: «... انگیزه نگرانی آمریکا به خوبی قابل درک است... مقامات امریکا اظهارنظر کرده اند که مسکو در تعقیب تمایلات سنتی خود سعی دارد از روابط تیره ایران با غرب بهره برداری کند، هم چنین امریکائی ها خوش ندارند که ایران ممکن است دو ابرقدرت را بر علیه همدیگر به بازی بگیرد...». بدین ترتیب خط «اخلال در ایجاد یا گسترش مناسبات میان ایران و شوروی» که به انحاء گوناگون در تبلیغات غربی قبل و حین دیدار هیات از مسکو پیگیری می گردید اندکی تغییر جهت داده و با محور «انتقاد از خود»، غرب را سرزنش می کردند که باعث غلطیدن ایران به سوی بلوک شرق شده است!. نشریه داگنزنیهتر چاپ سوئد: «... غرب بازندۀ روابط با ایران بوده است...». الرأی العام چاپ کویت: «... امریکا تنها طرف بازندۀ حقیقی در جریان نزدیکی ایران و شوروی تلقی می شود... همکاری جدید ایران وشوروی می تواند انتقامی از عملکرد خصمانه امریکا علیه ایران در طول سال های پس از انقلاب شمرده شود. سالهایی که آمریکا به سیاست های اشتباه خود در مورد ایران ادامه می داد و موجب روانه شدن کشتی ایران از بلوک غرب به بلوک شرق گردید... امریکا از زمانی که از درک صحیح مسائل و مشکلات منطقه و تحولات آن عاجز مانده، مناطق نفوذ خود را یکی پس از دیگری از دست می دهد...». ایندیپندنت: «... بازگشت رفسنجانی از طریق باکو نشانه موفقیت آمیز بودن نتایج سفر وی می باشد... حال که روابط با غرب بسیار بحرانی است، ایران پیوندهای دوستی خود را با مسکو مستحکم کرده است...». در یک نتیجه گیری کلی پیامدهای مثبت این سفر در تمامی زمینه ها برای جمهوری اسلامی ایران تا زمانی ادامه خواهد یافت که این اقدام را آن چنان که رهبری و مسئولین نظام از آن به عنوان حرکتی در جهت استراتژی نوین جمهوری اسلامی یاد می نمایند، مساله ای جدی و به عنوانی کی از مقاطع مهم در زمینه سیاست خارجی کشورمان تلقی کرده و آن را هشیارانه دنبال نمائیم. بی تردید در این مسیر برخی جریانات داخلی و رسانه های گروهی غرب که خواهان تجدید سلطه غرب و بازگشت به روابط ظالمانه امریکا با ایران اسلامی می باشند با مقایسه میان شوروی فعلی و امریکای فعلی سعی نمایند با مغالطه، این گونه استدلال نمایند که از آنجا که رابطه با شوروی تعارضی با اصل نه شرقی ندارد روابط با امریکا نیز تعارض و منافاتی با اصل نه غربی نخواهد داشت! و بدین گونه القاء نمایند که «پس رابطه با امریکا مانعی ندارد»! در حالی که گذشته از اوضاع بین المللی، اندک اطلاع نسبت به اقوال متعدد امام پیرامون «امریکا» ما را در غلط بودن نفس رابطه با این کشور هدایت می نماید زیرا این رابطه نتیجه ای جز به زیر سلطه رفتن مجدد ایران و غرق کردن جوانان و مردم مسلمانمان در فرهنگ ضد ارزشی غرب و هزاران مصیبت دیگر به همراه نخواهد داشت و همان گونه که ذکر شد تفاوتی عمیق و آشکار مابین این دو رابطه وجود دارد. رابطه فعلی ما با شوروی رابطه ای متقابل و به دور از سلطه این کشور بر مقدرات و سرنوشت ما می باشد و هرگاه مسئولین و مردم کشورمان کوچکترین احساسی نسبت به خدشه دار شدن استقلال کشور و اصل مقدس نه شرقی ـ نه غربی جمهوری اسلامی بنمایند اقدام به قطع این روابط خواهند نمود لیکن این ملت از مرشد و مراد خود امام خمینی (ره) آموخته اند که با هر گونه روی خوش نشان دادن غرب و در راس آنان آمریکای جهان خوار، به دیدۀ تردید باید نگریست و رابطه با امریکا را هیچ گاه نبایستی قبول کرد زیرا ایجاد چنین ارتباطی دوستی انسان با شیطان بزرگ و رابطه میش با گرگ خواهد بود و این حکم تا زمانی که فرهنگ حاکم بر جهان غرب همین فرهنگ فعلی آن باشد ساری و جاری خواهد بود و تغییر نخواهد پذیرفت. والسلام
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 87 |