تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,819 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,980 |
اهمیٌت وصیت در اسلام | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1368، شماره 93، شهریور 1368 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
قسمت دوٌم جاودانگی راه امام حجة الاسلام و المسلمین اسد الله بیات اهمیٌت وصیت در اسلام قبل از آنکه درباره فرازهای سخنان بلند حضرت امام قدس سره در وصیتنامه الهی سیاسی بپردازیم، مناسب است درباره اهمیٌت و جایگاه اصل وصیٌت در فرهنگ اسلامی کمی توضیح بدهیم. واژه وصیٌت دقٌت در واژه «وصیٌت» و «توصیه» و «اوصی» و امثال ذلک نشان میدهد که در معنی و مفهوم آن، سبقت و پیشقدمی در کار و عمل بدیگران خوابیده و فردی که وصیت مینماید- در عین اینکه در عمل عقب نمانده است و همیشه پیشقدم بوده ودر میدان عمل سبقت گرفته است- بدیگران راه و شیوه عمل را نشان داده و با بیان و زبان موعظه و پند از آنها میخواهد این مسیر را بخوبی ادامه دهند [1].و بدون تردید در قرآن کریم که در موارد زیادی این واژه با مشتقات گوناگون بکار برده شده است، بهمین معنی است: یعنی در مفهوم وصیت و توصیه دو پیام خوابیده است: اوٌل – سبقت و پیشقدمی بدیگران در کارها و اعمال. دوٌم – پند و نصیحت و عبرت از گذشته ها و حوادث و جریانات موجود و توجٌه بآینده و جریانات و حوادثی که بعد می آید و در پیش رو قرار دارد، در کتاب مقدس الهی بوصیت و تواصی با این دید و بینش نگاه شده است. و من با دقت در تمام مواردی که در قرآن استعمال شده است مطالعه کردم دیدم مثل اینکه عنایت قرآن بر این است که این واژه در مطلق سبقت و پیشقدمی در هر کاری چه خیر باشد و یا بد و شر استعمال نشده است بلکه در سبقت و پیشقدم شدن در آن نوع کارها و اعمالی بکار برده شده است که خیر و مطلوب باشد و بهمین دلیل توصیه را شیوه انبیاء بزرگ الهی مانند نوح (ع) و ابراهیم (ع) و یعقوب (ع) و دیگر انبیاء خداوند میداند. روی این حساب، در مفهوم وصیت – علاوه بر پیشقدم شدن و سبقت در کارها و پند و موعظه و نصیحت و عبرت دادن بدیگران – پیشقدم شدن در اعمال نیک و خیر نیز منظور می باشد و از همین جا چنین بدست می آید که چرا در قرآن و در لسان روایات اسلامی به مسئله وصیٌت ، اهمیٌت داده شده و روی آن تکیه به عمل آمده است. وصیت در قرآن از باب نمونه بمواردی از آیات کریمه که بوضوح این پیام را می رساند اشاره می شود: 1-«إذ قال له ربٌه اسلم قال أسلمت لرب العالمین * و وصی بها ابراهیم بنیه و یعقوب یا بنیٌ إنٌ الله اصطفی لکم الدٌین فلا تموتنٌ إلاٌ و انتم مسلمون.»[2]آنگاه که از ناحیه خدای عالم به ابراهیم خطاب رسید و با زبان فطرت با او سخن گفت و فرمود: ای ابراهیم به فرمان الهی سر فرود آور و در مقابل فرامین او تسلیم باش، با حالت تضرٌع و با زبان التجاء و لسان عبودیت عرض کرد: تسلیم اراده حضرت حق و فرمان مولایم هستم و این توصیه ابراهیم نبی «ع» به اولادش بود و نیز وصیت یعقوب نبی «ع» به فرزندانش که بآنان فرمود: ای فرزندان من ! این وصیت و توصیه من است بر شما که خدای جهان، آئینی را بر شما برگزید و آن بصورت دین برای شیوه زندگی در اختیارتان گذاشت و از آن پیروی کنید و تا پایان عمر و حیات از آن عدول ننمائید و تا دم مرگ تسلیم امر و فرمان حضرت حق باشید. 2- «شرع لکم من الدٌین ما وصی به نوحا و الٌذی اوحینا إلیک و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی أن اقیمو الدٌین و لا تتفرٌقوا فیه. کبر علی المشرکین ما تدعوهم إلیه، الله یجتبی إلیه من یشاء و یهدی إلیه من ینیب [3] .پروردگار عالم دین و آئینی در اختیار شما قرار داد که آن را به نوح پیامبر «ع» سفارش و وصیٌت فرموده بود و همچنین همان دین را به تو- ای پیامبر اسلام (ص)- وحی فرستادیم و از طریق وحی در اختیار شما قرار دادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی نیز توصیه کرده بودیم و گفته بودیم دین و آئین الهی را برپا دارید و در دین خدا اختلاف نکنید و از تفرقه و تشتت در دین خدا بپرهیزید و بدانید که اتحاد و یکپارچگی شما در سایه حاکمیت دین برای مشرکان و مخالفان خدا آسان تمام نخواهد بود و آنان بخاطر بخطر افتادن منافعشان از توطئه دست بر نخواهند داشت و بر علیه نظام الهی و رهبیر آن سم پاشی و تبلیغات سوء خواهند کرد و برای تضعیف نظام الهی، رهبری آن را مورد نقد و زیر سئوال قرار خواهند داد و حال آنکه خدای جهان هر که را که دارای صلاحیتهای لازم بداند و شرایط و اوصاف رهبری و امامت را داشته باشد برمی گزیند و هر کسی که اهل انابه و توجه بخدای عالم باشد و دارای تمایلات نفسانی و شیطانی نباشد، در مسیر حق و راستی قدم برداشته و هدایت به سوی خدا می یابد. شما ملاحظه می نمائید در این موارد که از واژه «وصیت» استفاده شده است، آن خصوصیتهای سه گانه – که در بالا بآنها اشاره شد- موجود است و به همه آن ها عنایت بعمل آمده است. و با اندک تأمل در موارد دیگر، قرآن نیز همین معنا را بروشنی نشان میدهد و نیازی باینکه به تمام آن موارد اشاره شود مشاهده نمیشود. بنابراین در لسان قرآن وصیت و توصیه عبارت است از سبقت و پیشقدم شدن در تمام کارهای خیر و نیکو توأم با پند و موعظه و عبرت از حوادث و جریانات و اوضاع متغیٌر عالم و تواصی و ایصاء و امثال اینها عبارت است از اینکه افراد در عین اینکه در کار خیری پیشقدم میشوند و بر هم سبقت میگیرند، همدیگر را بر این شیوه توصیه و سفارش هم می نمایند« و تواصوا بالحق» یعنی همدیگر را توصیه مینمایند در عمل و حمایت از آن پیشی گیرند و در سرلوحه زندگیشان حق و عمل طبق حق را معیار و ضابطه قرار دهند. وصٌت در لسان روایات روایات در این باره آن قدر زیاد است که با مقداری تأمٌل بدست می آید. وصیٌت ، کار و شیوه رهبران الهی و توصیه آنان بوده است و شدیدا از بی اعتنائی و بی توجهی به امر وصیت، همگان را بر حذر داشته اند. و از باب نمونه بمواردی از آن روایات اشاره می شود: 1-محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام نقل مینماید که فرمودند: «وصیت حق است و شیوه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر این امر استوار گردیده .پس برای هر مسلمانی مناسب و مطلوب است که وصیت نماید.»[4] 2-ابی الصٌباح کنانی نقل مینماید که از امام صادق علیه السلام سئوال کردم: جایگاه وصیت را در اسلام بیان و توضیح فرمائید: فرمودند:«وصیت حق و وظیفه هر مسلمان است»[5]. 3-شیخ مفید در «مقنعه» بصورت قاطع نقل کرده است که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند:«وصیت حق و وظیفه مسلمانان است»[6]. 4-باز شیخ مفید نقل کرده است که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:«مناسب و روا نیست که مسلمانی شب بخوابد و وصیت نداشته باشد »[7]. 5- شیخ مفید از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل کرده است که فرمودند: «اگر کسی بمیرد و از دنیا برود و وصیٌت نداشته باشد، مرگ وی مرگ دوران جاهلیت به شمار می آید». شیخ حرٌ عاملی در این باره چنین میفرماید: «روایات در این باره که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وصیت فرموده اند و امامان دین هر کدامشان وصیت هائی داشته اند و امر بوصیٌت کرده اند، زیاد و در حد تواتر است و از هر دو طریق شیعه و سنٌی وارد شده است» [8]. اهمیت و جایگاه وصیت در فرهنگ اسلامی بر کسی پوشیده و مخفی نیست و هر انسان معتقد به اصول اسلامی، توجه به اهمیٌت آن را از الزام فرایض و دستورات دینی می شمارد. و شاید این تعبیر – که اگر کسی بدون وصیت از دنیا برود و بمیرد مرگ او مانند مرگ دوران جاهلیت و دوران قبل از اسلام است – در جای دیگری جز درباره لزوم شناخت و معرفت امام و امامت و رهبری الهی نیامده است. آنجا هم چنین تعبیری آمده است:« من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة»- اگر کسی بمیرد و امام زمانش را نشناسد؛ مرگ وی مرگ اسلامی نخواهد بود بلکه مرگ وی مرگ جاهلیت است. و شاید جهت مسئله این باشد که امام و امامت، الگو و اسوه زندگی و حیات ظاهری و درونی انسان است و با تبعیت از وی، زندگی انسان جهت و سمت درستی پیدا میکند و بدون امام و پیشوا زندگی کردن بی جهت و بی سمت خواهد بود؛ وصیت نیز سمت و جهت پس از مرگ و پس از دوران حیات ظاهری انسان را مشخص و راه و مسیر آینده را ترسیم می نماید و از این حیث و جهت وصیت و امامت نوعی باهم تلازم و هماهنگی داشته و نقش همسان را دارند. رابطه وصیت با جهان بینی اسلامی با توجه به اینکه در جهان بینی عمیق اسلامی، انسان موجودی است جامع خصایل گوناگون و متنوع در عین اینکه از عالم ماده و طبیعت و شهادت بوده و دارای حقیقت غیبی و ماوراء الطبیعه ای می باشد، در عین حال، محکوم قانون حرکت و تغییر است و همچنین دارای بعد ثابت و جاودانه نیز هست زیرا مشمول کرامت «و نفخت فیه من روحی» بوده و در بستر زمان نه تنها از تبعات آن ، مصون و محفوظ است بلکه بتدریج در سایه تغیٌر جوهری و ذاتی، بعد غیبی او غالب گردیده و صلاحیت و دوام و بقاء و همیشگی بودن را پیدا مینماید و با مرگ نه تنها از بین نمیرود و فانی و زایل نمیشود، بلکه از مرحله ای محدود و مقیٌد، منتقل و بعالم دیگری که وسیع تر است و محیط به این عالم محدود میباشد مرتحل می گردد. در این جهان بینی، انسان با مرگ از بین نمیرود و مرگ هرگز انعدام و فانی شدن نمیباشد بلکه موت، کوچ کردن و رحلت و انتقال از عالمی بعالمی است؛ از عالم تنازع به عالم آرامش و سکینه؛ از عالم تزاحم به عالم رأفت و رحمت و یا خدای نکرده عالم عذاب و عقاب؛ از عالم کثرت و جدائی به عالم جمع و وحدت و اتصال و سر انجام از عالم مجاز و عبوری به عالم حقیقت و بقاء.روی این بینش و جهان شناسی، انسان از یک مرحله ای از وجود شروع و بسوی ابدیت و جاودانگی در تلاش و تکاپو است. هر لحظه از نقطه ای عبور و مرور میکند و به نقطه غیب الغیوب و جمع کثرات، که همان« و إنٌا إلیه راجعون» گویای آن است، رجوع و بازگشت مینماید. بنابراین، انسان همیشه زنده است و از مزایای حیات جاودانه برخوردار خواهد بود و عدم و فناء محض به وی راه نخواهد یافت و این سنت الهی است و درسی است که پیامبران آسمانی بانسان تعلیم فرموده اند. و بهمین دلیل و بینش جامع اسلامی، انسان امروزی در فکر آینده خویش و در اندیشه آیندگان نیز باید باشد و نمیتواند از آینده آنان غافل بماند و به آینده خویش توجه ننماید و از کنارش با بی تفاوتی عبور کند و بگذرد. و بدون شک و تردید اگر انسانها با بصیرت زندگی می کردند و از ظن و گمان، اطاعت نمیگردند و بمرحله یقین میرسیدند و دارای علم الیقین میشدند، حجابهای غفلت و بی توجهی را کنار میزدند حقایق فراوانی از عالم را دریافت و با باور بیشتر و مطمئن تری به زندگی خویش ادامه می دادند نوع بدبختی بشر و انسان همین است که در حجابهای زندگی مینمایند و در حصارهای گوناگون، خودشان را زندانی و در شعاع بسیار محدود و کمی زندگی کرده و از بسیاری از حقایق ماورای عالم و پرده ها و حجابها بی اطلاع بوده و از آنها بی خبر هستند و لذا به غیر محسوسات محدود خودشان به چیز دیگری باور ندارند و نسبت بآنها شک و تردید از خود نشان میدهند و شیوه زندگی متناسب با دید محدود عالم ماده و طبیعت بر می گزینند و ارزشهای متناسب با این نوع شیوه زندگی می آفرینند و با ارزشهای والای انسانی و الهی اصلا سنخیت نداشته و نوعی بیگانگی احساس می کنند و بتعبیر قرآن مقدس چنین میاندیشند که زندگی همین خوردن و آشامیدن و خوابیدن و بیدار شدن و راه رفتن است و حیات مظاهرش همینها است و مرگ هم پایان یافتن اینها است و چیزی غیر از این در بین نبوده و نیست [9]و ما بسوی خدایمان مبعوث نخواهیم شد. آری! در این دید و جهان بینی، وصیت معنی و مفهوم دیگری پیدا میکند؛ وصیت دارای پیام میشود. در این جهان بینی موصی که خودر را دارای تجربه فراوان می یابد و دارای دریائی از اطلاعات و آگاهیها می بیند و راه برخورد با جریانات و مشکلات را بخوبی میداند و در معرض کوچ کردن و انتقال قرار گرفته است و دیگران نیز همین مسیر را بای طیٌ کنند و مثل او از عقبات و کورانها عبور نمایند و از این عالم بعالم دیگر منتقل شوند، لازم است او در این جهت نیز پیشقدم گردیده و توصیه های لازم را بعمل آورده و در صورتی که از کارهای گذشته وی نواقصی وجود داشته و امروز و فرداها ولو بتوسط دیگران قابل تدارک و جبران باشد و یا تصمیمهائی تعیین کننده برای دیگران گرفته و اعلام آنها در سرنوشت آنان تغییرات زیادی خواهد داشت و یا اینکه زمینه حرکت و جریان خیری را فراهم نموده و برای بفعلیت رسیدن و بهره برداری از آن زمینه های موجود، اعلام نظر و وصیت وی فوق العاده مؤثر میباشد. در تمام این مراحل لازم است با دقت لازم و آینده نگری دقیق و جامع الأطراف وصیت و توصیه های لازم را بعمل آورده و با غفلت مسئله را بپایان نرساند و إلٌا از مصادیق« مات میتة الجاهلیة» خواهد بود و بهمین جهت است که انبیاء الهی و اولیاء مکرٌم خداوند و عباد صالح حضرت حق – و از جمله آنان حضرت امام قدس سره – روی آن تکیه فرموده و این همه سفارش و توصیه میفرمایند: بطوری قهری و طبیعی هر قدر انسان از معرفت بیشتری برخوردار گردد و آگاهی بیشتری بجهان و عالم داشته باشد و دارای ایمان و باور بالاتر و عمیق تری شود و علاوه بر مسئولیت خویش مسئولیت میلیونها انسان امروزی و آینده را نیز بعهده داشته باشد، وصیت و توصیه های وی از دایره شخصی و فردی یک انسان معمولی تجاوز نموده و باندازه شعاع معرفت خویش سایه انداخته و همه امر و زیان و آیندگان را در بر خواهد گرفت و تنها مخاطب وی فرزندان نسبی و یا سبب و یا کسانیکه با او حشر و نشر داشتند و در افق زمان و مکان با هم بودند، نمی باشد بکله مخاطب وی انسانها و نسلها و آینده های دور و تا بینهایت میباشند و با زبان آنان و از زبان آنان سخن میگوید و بر همه آنان پیشقدم شده و امام و پیشوا گردیده و برای احیای ارزشها و اصالتها و معیارها بهمه پیشی گرفته و اسوه و قده آنان میگردد و همه آنها را برای پیاده کردن احکام خداوندی بسیج می نماید. و لذا می بینید وصیت و توصیه های شهداء با وصیت و توصیه های دیگران فرق میکند، وصیت و توصیه انبیاء الهی و اولیاء خداوند با دیگران فرق میکند ویژگی وصیتنامه امام وصیت نامه و توصیه الهی سیاسی امام قدس سره با دیگر توصیه ها و وصیت نامه فرق میکند چون دیدها و بینشها فرق میکند و در پرتو دیدها و بینش ها و معرفتها، برخوردها و شیوه ها و باورها و قضاوتها فرق میکند. خداوند شهداء را به بلندی معرفتشان در صف مقربان ربوبی قرار داده است و در سایه علو معرفت در صف شاهدان غیب و حاضران محفل شهود حضرت دوست قرار گرفته اند. هر اندازه ظرفیت معرفتی انسان بیشتر شود و توان تحمل تجلِیٌات الهی را بیشتر داشته باشد، همان اندازه از درجات بالاتر و قرب زیادتری برخوردار خواهد بود و تفاوت درجات انبیاء الهی و اولیاء خداوند و صالحان روی زمین نیز در همین است و هر که معرفت بیشتری داشته باشد از یقین بیشتری برخوردار بوده و مسئولیت زیادتری عهده دار خواهد شد و از همین جا بوضوع بدست میاید که چرا این وصیتنامه الهی و سیاسی از عمق و بلندای بیشتری برخوردار است و امت اسلامی ما روی این وصیتنامه خیلی باید سرمایه گذاری نموده و فرازهای گوناگون آن را مدٌنظر قرار داده و زمینه های اجرای آن را فراهم سازند و مبادا آن را فقط پند و موعظه تلقی نمایند و از پیام موعظه و پند عبور نکنند و در همین محدوده متوقف گردند بلکه با وصیت نامه مانند خود امام قدس سره رفتار نمایند. وصیت امام را امام تمام وصیتها بدانند و هر کسی به تناسب اعمال و مسئولیتها که دارد از آن توشه و بهره گیری نماید. این وصیتنامه فلسفه زندگی و راه و رسم برخوردهای امت اسلامی انقلابی را در تمام ابعاد تشکیل میدهد. غفلت از آن غفلت از فلسفه زندگی است و بی توجهی بآن و بی اعتنائی به پیامها و تعلیمات آن، موجب خسرانهای جبران ناپذیر و سقوط و هلاکت همیشگی خواهد بود. و این وصیت وصیت یکفرد و یک عالم و حتی یک مجتهد عادل و مرجع تقلید برای مقلدین خودش نیست بلکه وصیت و توصیه یک انسان کامل و الهی – که امامت و رهبری و نجات یک ملت و یک مکتب و آئین را بعهده دارد- میباشد و میخواهد رسالت خویش را که هدایت و رهبری یک امت است ایفا نماید ان وصیت نمیتواند در حصار زمان و مکان و حدود و قیود دیگر، محصور و زندانی گردد و بلکه از رهائی و آزادی و اطلاق خاصی برخوردار خواهد بود که هر انسانی به اندازه ظرفیٌت وجودی و استعدادی که خدا به وی داده است میتواند از آن استفاده نماید و بهره مند شود. به امید اینکه خداوند عالم در ماها ظروف متناسب با بلندای این وصیتنامه را آماده و مهیا فرماید. پس از آنکه جایگاه بلند وصیت در فرهنگ اسلامی برای ما روشن شد و اهمیت آن از دیدگاه قرآن و سنت بدست آمد وارد متن وصیتنامه سیاسی الهی حضرت امام قدس سرٌه شده و مطالبی را درباره پیامهای آن در اختیار امت اسلامی قرار میدهیم و از روح بلند و ملکوتی آن امام عظیم «قدس سرٌه» درخواست هدایت و راهنمائی های معنوی داریم: وصیت الهی سیاسی حضرت امام قدس سرٌه از دو بخش کلی تشکیل میگردد و این دو بخش کلی و این نوع تقسیم بندی از خود آن امام عزیز بوده و خودشان اینگونه تقسیم کرده اند: بخش یکم- در حقیقت اصل و ام الکتاب و محور و اساس وصیتنامه بحساب میاید و بعنوان پیشگفتار آمده است. بخش دوٌم- می توان گفت، این بخش شرح و تفصیل همان ام الکتاب و محور و اساسی است که در پیشگفتار آمده است و هر دوی این بخش مهمٌ و دارای پیامها و رسالتها است و توجه به هر دو لازم و ضروری است. ادامه دارد [1] «الوصیة، التقدم الی الغیر بما یعمل به مقترنا بوعظ»- مفردات راغب- صفحه 525. [2] سوره بقره ، آیات 132-133 . [3] سوره شوری ، آیه 13. [4] وسایل الشیعه – جلد 13- کتاب الوصایا- باب 1 – صفحات 352-351. [5] وسایل الشیعه – جلد 13 – کتاب الوصایا – باب 1 – صفحات 352-351. [6] وسایل الشیعه – جلد 13 – کتاب الوصایا – باب 1- صفحات 352-351. [7] وسایل الشیعه – جلد 13 – کتاب الوصایا – باب 1- صفحات 352-351. [8] وسایل الشیعه – جلد 13- صفحه 352. [9] «إن هی لا حیاتنا الدنیا نموت و نحیا و ما نحن بمبعوثین» - سوره مؤمنون ، آیه 23. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,390 |