تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,767 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,969 |
تسبیح موجودات | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1368، شماره 95، آبان 1368 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
تسبیح موجودات هدایت در قرآن تفسیر سوره رعد قسمت و بیست و پنجم آیة الله جوادی آملی « و یسبّح الرعد بحمده و الملائکة من خیفته و یرسل الصّواعق فیصیب بها من یشاء و هم یجادلون فی الله و هو شدید المحال ». (سوره رعد ـ آیه 13 ) نظام جوّی در قرآن بحث در قسمت سوم بیان توحید ربوبی خدای سبحان بود. پس از این که این آیات قرآنی به موضوع علم خدا به انسان و این که جمیع شئون انسانی تحت حیطه علمی و قدرت خدای تعالی است، پرداخت، بحث از نظام جوّی به میان آورد که نظام جوّی هم علماً و عملاً در اختیار خداوند است. در آیه ای که قبلاً مطرح شد و توضیح آن نا تمام ماند می فرماید: « هو الذی یریکم البرق خوفاً و طمعاً و ینشی ء السّحاب الثقال »ـ او خدائی است که برق را به شما نشان می دهد. و هنگامی که برق میجهد،در اثر ارائه آیات الهی و قدرت نمائی حق،برخی می ترسند مانند مسافرین یا کسانی که کوره هائی دارند و منتظرند که هوای گرم و تابش آفتاب، خشتهای آنها را خشک کند و از آمدن باران وحشت دارند و برخی هم در اثر دیدن برق خوشحال و امیدوار میشدند مانند کشاورزان که چشم به آسمان دوخته و منتظر رحمت الهی اند. پس آمدن باران در عین حال که برای برخی طمع میآورد، عدّه ای را می ترساند، چه ترس بر جان خود و چه بر اموال خود، و همانا خداوند ابرهای سنگین را میآفریند که حامل باران اند. در جریان رعد و برق و ابر و باد و باران، قرآن کریم در مواضع گوناگونی بحث فرموده و از بدو پیدایش ابر و باران و تگرگ سخن به میان آورده است، زیرا قرآن کریم روی نظام علیّت و معلولیت، مسائل را مطرح میکند. گاهی حوادث را به علل قریبه آنها نسبت می دهد و گاهی حوادث را به مبدأ علل که خدای متعال است، نسبت میدهد. گاهی میفرماید این ابر است که به وسیله آن، باران می بارد و گاهی می فرماید که خدا به شما باران میدهد. گاهی میفرماید: این بادها هستند که ابرها را بار دار کرده، جا بجا و متراکم میکنند و آنگاه توزیع نموده و باران می بارد. و گاهی میفرماید: خدا است که ابرها را به صورت های گوناگون در می آورد. پس مسئله بارش باران را گاهی مستقیماً به خدا نسبت میدهد و گاهی به علل قریبه آن. و به عبارت دیگر متکوّن شدن ابرها را گاهی به خدا نسبت میدهد و گاهی مع الواسطه یعنی به علت قریبه اش منسوب مینماید. نقش باد در بارندگی در سوره اعراف می فرماید: «و هو الذی یرسل الریاح بشراً بین یدی رحمته »[1]ـ او خدائی است که بادها را به عنوان بشیر، قبل از باران رحمتش ارسال می کند. رحمت در این آیه بر باران تطبیق میشود یکی از مصادیق رحمت، باران است نه این که رحمت در باران استعمال شده باشد. پس رحمت در همان معنای خود استعمال شد، منتهی مصداق رحمت در این گونه موارد باران است. می فرماید: قبل از این که باران بیاید، پیشاپیش باران، خداوند بادها را ارسال می کند که این باد ها، ابرها را متکوّن سازند و به حدّ بار داری برسانند و به آنجائی که مأمور باریدن اند، برسانند تا آنها بارشان را بر زمین فرو ریزند. این بادها هم در پیدایش ابر و هم در بارور شدن آن و هم در توزیع و نزدیک بارور شدن آن و هم در این که ابرها، بارها را بر زمین بنهند، نقش دارند. و اکثر این موارد در قرآن ذکر شده است. و رحمت هم همان گونه که بیان شد در این جا تطبیق بر باران می شود. احیاناً در عرف متدینین می گویند: امروز رحمت آمد ! یعنی امروز روز بارندگی بود. در مواردی دیگر غیر از آیه ای که نقل شد نیز،قرآن کریم عبارت رحمت را برای باران به کار برده است مثلاً در آیه ای میفرماید: « ینشر رحمته »[2]ـ رحمتش را ـ که عبارت از باران است ـ منتشر میسازد و به مزارع و مراتع می رساند. رعد و برق، از آیات الهی است در سوره روم، باز خداوند رعد و برق و باران را به عنوان یکی از آیات الهی مطرح می فرماید و جریان برق و بارش باران را به خود نسبت میدهد،می فرماید: « و من آیاته یریکم البرق خوفاً و طمعاً و ینزّل من السّماء ما ءً فیحیی به الأرض بعد موتها انّ فی ذالک لآیات لقوم یعقلون »[3] ـ یکیاز آیات خدای سبحان این است که برق را به شما نشان میدهد که عدّه ای میهراسند و عدّه ای طمع دارند و از آسمان آب را نازل میکند که با نزول باران، زمین مرده را زنده میسازد، و این ها آیاتی است برای خردمندان و عاقلان. و در همین سوره روم میفرماید: «و من آیاته ان یرسل الریاح مبشّرات ولیذیقکم من رحمته ولتجری الفلک بأمره ولتبتغوا من فضله ولعلکم تشکرون » [4] در این آیه نیز ارسال بادها را به خودش نسبت میدهد که این ها مژده می آورند که باران نزدیک است زیرا این بادها هستند که ابرها را تلقیح و باردار میکنند. میفرماید:« و ارسلنا الریاح لواقع »[5] ـ و ما بادها را فرستادیم که رسالت شان باردار کردن ابرها است. و در جای دیگری بادها را بشارت دهندگان میداند. و در همان آیه 46 از سوره روم که نقل کردیم بادها را بشارت دهندگان میداند و می فرماید: « و لیذیقکم من رحمته » ـ خدای سبحان از رحمت خاصّه خودش، شما را برخوردار میکند و به شما میچشاند که باز یکی از مصادیق رحمت در این جا باران است. « ولتجری الفلک بأمره »ـ اگر کشتی ها در دریا حرکت میکنند،به امر خدای سبحان است. زیرا آنها میکوشند کشتی ها را در مسیری حرکت بدهند که باد هدایت می کند و در عین حال که باد، کشتی ها را از ساحلی به ساحلی دیگر می برد، خدای سبحان، این را به امر خود نسبت می دهد و میفرماید که این کار به امر ما صورت میپذیرد یعنی این چنین نسبت که سیر کشتی در دریا روی تصادف و هرج و مرج و به دور از نظام علیّت و معلولیّت باشد بلکه روی نظم و به امر خداوند است. رعد و برق و باران در قرآن باز هم در همین سوره روم، میفرماید: « الله الذی یرسل الریاح فتیثر سحاباً فیبسطه فی السّماء کیف یشاء و بجعله کسفاً فتری الودق یخرج من خلاله فاذا أصاب به من یشاء من عباده،اذا هم یستبشرون »ـ خدائی است که بادها را ارسال می کند و این بادها رسالت الهی دارند که ابرها را پراکنده می کنند و در آسمان میگسترانند و هر گونه که خدا بخواهد این کار را انجام میدهد، گاهی ابر برای خنک کردن هوا و گاهی برای ایجاد رطوبت و گاهی باردار شدن و باریدن و منافع دیگر است که طبق دستور الهی عمل میکند.و سپس همین ابرها را انبوه میکند و باران از لا به لای آن میریزد. از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است که خدای تعالی باران ها را مانند غربال آفرید نه مانند لوله. پس اگر لوله ای بود منفعت چندانی نداشت ولی مانند غربال آفریده است که قطره قطره باشد و از این راه هم نفعش افزون گردد و هم آسیبی به انسانها و گیاهان نرساند. و بدین سان قطره قطره های باران از لا به لای روزنه های ابرها میریزد و همه را خرسند و خوشحال می کند و می بینی که بندگان خدا از دیدن این رحمت الهی به یکدیگر بشارت میدهند و اظهار فرح و سرور میکنند و مزارع و مراتع سبز و خرّم میگردد. در سوره نور این جریان را مبسوط تر ذکر فرموده است: « الم تر ان الله یزجی سحاباً ثم یؤلّف بینه ثم یجعله رکاماً فتری الودق یخرج من خلاله و ینزّل من السماء من جبال فیها من برد فیصیب به من یشاء و یصرفه عن من یشاء، یکاد سنا برقه یذهب بالأبصار »[6] ـ فرمود: اگر شما خوب مطالعه کنید، مطلب روشن و بیّن است که قابل رؤیت نیز میباشد. این تعبیر « الم تر » که خطاب به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است و شامل جمیع انسانها میشود، برای این است که مطلب با کمی اندیشه، واضح می شود چرا که در حدّ رؤیت است گویا انسان میبیند که این نظم عجیب بدون ناظم نخواهد بود و این کار حساب شده بدون مبدأ حکیم نخواهد بود. می فرماید: مگر نمی بینیکه اوّل به وسیله نسیم های ملایم، ابرها کم کم رقیق از جائی به حرکت در می آیند ـ که این بدو پیدایش ابر است ـ تا زمینه بارداری آنها را فراهم کند. « إزجاء » به همین معنی است که ابرهای کم را آهسته و آرام از جائی به جائی میبرد و این سرمایه اولیّه فضا، سرمایه مزجاة و اندکی است و بعد انبوه میگردد زیرا خداوند ابرها را از گوشه و کنار جمع میکند و روی هم قرار می دهد تا این که « رکام » یعنی متراکم میشوند و سپس از لا به لای این ها، باران غربال وار میریزد. بنابراین، پس از این که ابرهای رقیق در فضا پراکنده شدند،آنها را تألیف نموده و به هم پیوند میدهد، هم الفت ظاهری که کنار هم باشند و هم الفت فیزیکی که تلقیح بشوند سپس انبوه و انباشته میشوند، آنگاه میبینی که قطره های باران از آنها بر زمین میبارد. و خداوند از آسمانی که بالای سر شما است، کوه هائی از ابر می سازد که کوه هائی از تگرگ و یخ است و از همین ها تگرگ هائی می فرستد که این تگرگ ها گاهی آسیب میرساند و مورد زیان است و اگر خدا بخواهد عدّه ای را به وسیله این قطعات تگرگ عذاب میکند و اگر نخواهد از آنها منصرف می نماید و به جائی دیگر و اشخاصی دیگر میفرستد و آنچنان برقش رعب آور و ترسناک است که نزدیک است از شدّت نورانیت آن، نورهای چشم را از بین ببرد. پس سیاق این جمله آخر آیه، سیاق تعذیب است که به هر کس بخواهد این عذاب را میرساند و دامنگیرش میسازد و از هر کس بخواهد منصرفش میکند. پس از این که جریان برق و ابر را بیان فرمود میفرماید: « و یسبّح الرّعد بحمده و الملائکة من خیفته و یرسل الصواعق فیصیب بها من یشاء و هم یجادلون فی الله و هو شدید المحال » ـ رعد به حمد خدا تسبیح میکند و فرشتگان از هراس الهی تسبیحگوی حق اند و خدا صاعقه ها را ارسال میکند،آن قطعه های آتشین را از بالا می فرستد و به هر کس که خدا بخواهد اصابت میکند و این بت پرستان دربارۀ خدای سبحان مجادله میکنند و مکر خداوند شدید است. در آیات سوره روم « اصابه » همراه با خیر و برکت بود و لذا سخن از بشارت و رحمت داشت ولی در اینجا پس از ذکر رعد و برق،صحبت از قطعه های آتشین و صواعق میکند و لذا « اصابه » همراه با عذاب است. تسبیح رعد عمده ترین مطلبی که در این آیه مبارکه وجود دارد،مسئله تسبیح رعد است که میفرماید: و رعد نیز تسبیح و حمد خدا میکند. در قرآن اگر ظواهری باشد و الفاظ ظهوراتی داشته باشند تا وقتی که دلیل نقلی یا عقلی بر خلاف آن ظهورات اقامه نشوند،معتبر و حجّت میباشند. ظاهر آیه این است که رعد تسبیح حق تعالی میکند و این حقیقت تسبیح است. اگر دلیل عقلی داشتیم بر این که رعد نمیتواند تسبیح کند یا دلیل نقلی کافی اقامه شده بود که رعد نمیتواند مسبّح باشد، این جمله بر معنای مجازی حمل میشد ولی اگر نه تنها دلیل عقلی بر خلاف نداشتیم که بر وفق داشتیم که و شواهد نقلی هم تأیید میکردند، پس این ظاهر حجّت است. تسبیح یعنی تنزیه خدای سبحان از هر نقص و عیبی. و چنین مطلبی قطعاً بدون ادراک و شعور و معرفت نخواهد بود. و به عبارت دیگر: تسبیح وقتی یک حقیقت است که مسبّح آگاه به حقیقت مسبّح به اندازه خودش باشد. ظاهر قرآن کریم، یک شعور عمومی را برای جهان آفرینش ثابت میکند و براهین عقلی نه تنها این را رد نمیکند که تأیید هم میکند. معرفت و شعور در اشیاء از نظر قرآن کریم، سراسر موجودات، شعور دارند. گاهی قرآن، تسبیح را به موجودی نظیر رعد نسبت میدهد و گاهی دعا و تسبیح و صلاة و امثال ذالک را به پرنده ها نسبت میدهد و گاهی هم به عنوان عموم و به طور کلّی میفرماید: چیزی در عالم نیست جز این که تسبیح حق تعالی میگویند. و بی گمان لازمه چنین تسبیحی، شعور و معرفت است. البته شعور جمادات و مادیّات با شعور انسان فرق میکند. قرآن کریم برای اعضاء و جوارح اثبات می کند که اینها در قیامت شهادت و گواهی میدهند، و وقتی تبهکار به اعضا و جوارحش خطاب می کند: « لم شهد تم علینا »؟ چرا بر من شهادت میدهید؟ اعضا و جوارح پاسخ می دهند: «قالوا انطقنا الله الذی انطق کلّ شیء»[7]ـ خدائی که همه چیز را گویا کرد، ما را هم گویا کرد. و نطق وصف عاقل مدرک است،پس همه چیز در عالم از ادراک سهمی دارند و سخنی می گویند که ما سخنان آنها را گاهی می فهمیم و گاهی نمیفهمیم. پس اگر قرآن کریم قائل به تسبیح است، قائل به شعور هم هست. و چنین است که اگر اعضاء و جوارح در دنیا فهم و شعور نداشته باشند، نمیتوانند در قیامت شهادت بدهند. ادای شهادت وقتی مسموع است که مسبوق به تحمّل باشد. شاهد اگر در حین حادثه حضور داشت و حادثه را فهمید و متحمّل شد، در محکمه میتواند شهادت را ادا کند و آنگاه شهادت او مسموع است، نه این که در خود محکمه، مطلبی را به شاهد بفهمانند و القاء کنند که آن دیگر شهادت نیست. شهادت آن است که شاهد در حین انجام عمل، حضور داشته باشدو حضورش، آگاهانه باشد. پس اگر شاهد، شهادت خود را در محکمه ادا می کند، معلوم می شود در حین حادثه، حضور آگاه داشته و دیده و فهمیده و ضبط کرده است. اگر اعضاء و جوارح، که جمادات هستند، در دنیا چیز نفهمند و نبینند و ندانند که این شخص معصیت میکند، چگونه در قیامت شهادت میدهند؟ معلوم میشود دست گناه نمی کند، پا گناه نمیکند و سایر اعضاء خودشان گناه نمی کنند بلکه جان انسان است که تباه میشود، هر چه وسیله گناه را اعضاء و جوارح خود قرار دهد. البته گاهی انسان علیه خودش هم اعتراف می کند که بر آن اعتراف هم شهادت اطلاق میشود: « فا عترفوا بذنبهم فسحقاً لأصحاب السعیر »[8] ـ در این مورد نیز شهادت است اطلاق می شود چون محفوف به قرینه است و گرنه هر جا سخن از شهادت است، علیه غیر سخن گفتن است. معلوم میشود انسان که گناه می کند اعضا و جوارح او ابزار گناه اند نه گناه کار و این اعضا هستند که در روز قیامت علیه گناه کار شهادت می دهند، لذا انسان محکوم در قیامت، به این شهود می گوید: چرا علیه ما گواهی میدهید؟ زیرا شهادت این جلود و اعضاء و جوارح در قیامت، مسموع است. خدای سبحان میفرماید: « الیوم نختم علی افواههم و تکلّمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون »[9] ـ امروز است که بر دهانشان مهر خاموشی نهیم و دستهایشان سخن بگویند و پاهایشان علیه آنان شهادت دهند. و خداوند هم شهادت این شهود را امضا میکند. اگر این اعضا در دنیا نفهمند و شعور نداشته باشند، در قیامت نمی توانند شهادت بدهند. اگر قاضی در دادگاه به یک عده تلقین کند که چنین و چنان بگوئید، این که شهادت نیست پس در محکمه عدل الهی که هیچ تلقینی و هیچ خلاف حقیقتی وجود ندارد، اعضا و جوارح انسان او را رسوا میکنند. در هر صورت، اگر ما عاجز و ناتوان باشیم از درک و فهم سخنان موجودات دیگر،دلیل نمیشود که آنها سخن نمی گویند: در قرآن کریم می خوانیم: « و انّ من الحجارة لما یتفجّر منه الأنهار و انّ منها لما یشّقّق فیخرج منه الماء و انّ منها لما یهبط من خشیة الله »[10] ـ برخی از سنگها است که رودهای آب از آن می جوشد و برخی از آنها می شکافند و آب بیرون می آید و پاره ای دیگر از سنگها هستند که از ترس خدا فرود می آیند. ادامه دارد | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 119 |