
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,408 |
تعداد مقالات | 34,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,341,296 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,871,548 |
حدیث ثقلین | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1368، شماره 95، آبان 1368 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 04 اسفند 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
جاودانگی راه امام حدیث ثقلین حجةالاسلام و المسلمین اسدالله بیات قسمت چهارم رابطه بین دو ثقل رابطه میان این دو ثقل رابطه صوری و سطحی و جعلی و قرار دادی نیست که در صورت جعل و اعتبار تحقیق پیدا کند و خارجیت باید و در صورت عدم جعل و اعتبار تحقق پیدا نکند، نه اینطور نیست بلکه رابطه این دو ثقل عظیم رابطه واقعی و نفس الامری بوده و در صورت متروک شدن و مهجور ماندن یکی از آن دو بالضروره باعث مهجور ماندن و متروک ماندن آن دیگریخواهد بود؛ برای اینکه کتاب الهی که حقایق تنزل یافته جهان غیب است و ضامن سعادت جاودانه انسان و بشریت در همه ادوار و اعصار میباشد، با تحقق ولایت الهی و امامت اسلامی خارجیت می یابد و ولایت امت اسلامی با حاکمیت احکام قرآن و پیاده کردن معارف قرآنی، عینیت مییابد و این دو از حیث حقیقت و تحقق خارجی متلازم میباشند و از هم متفارق نبوده و همیشه با هم خواهند بود و قطعاً از هم جدا نگسته و در حقیقت اهل بیت نبی صلی الله علیه و آله همان قرآن هستند منتهی به صورت ناطق و متحرک و سامع و مطلع و شاهد صحنه ها و قرآن نیز همان اهل بیت علیهم السلام میباشد منتهی در این شکل و قالب که به صورت مدوّن و مکتوب است. کتاب خدا سند حقانیت آنان و آنان مترجمان آن و مجریان احکام و دستورات کتاب الهی هستند و هر دو یک پیام دارند و یک هدف و مقصدی را تعقیب می نمایند. ظلم بر اهل بیت علیهم السلام، ظلم بر قرآن و همچنین ظلم و ستم بر قرآن، ظلم بر اهل بیت پیامبر (ص) است. سیاست تجزیه و تفکیک این دو ثقل از همدیگر، سیاست دفن هر دو و کنار گذاشتن هم کتاب خدا و هم اهل بیت پیامبر (ص) است، زیرا اهل بیت و قرآن هر کدام وجهه و چهره یک حقیقت می باشند و در باطن به یک چیز بر می گردند. اگر چه ظاهرشان این است که دو چیزند و دو ثقل اند و دارای تعدد می باشند. بنابراین مهجور ماندن هر کدام از آنها، موجب مهجور ماندن و متروک شدن آن دیگری نیز خواهد بود زیرا یکی از دو ثقل، حالت طرح و برنامه زندگی است و آن دیگری زمینه اجرای آن است. برنامه وقتی میتواند مفید واقع شود که به مرحله اجراء در آید و مجرین صالح و قوی و توانمند وقتی موفق خواهند بود که طرح و برنامه جامع و دقیقی داشته باشند و الاّ هیچکدام آن نقش را که میتواند ایفاء نمایند، نخواهد توانست نقش خود شان را ایفاء نمایند و به همین تحلیل علمی و اجتماعی و فلسفی است که نبیّ اعظم اسلام (ص) اشاره میفرماید:« لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض » آری، امکان ندارد دو موضوع ارزشمند و گرانبها با حفظ هویّت و حقیقت خودشان از هم جدا و متفرق گردند و جدا شوند کما این که در آغاز با هم بودند در ادامه نیز باید با هم باشند و از هم جدا نشوند و لذا هجر و طرد و نفی هر کدام هجر و طرد و نفی آن دیگری خواهد بود. نجات مسلمین عالم در سایه تمسک به ثقلین امام به عنوان فردی که در رهبری دنیای اسلام و بلکه در صدر رهبری دنیای محرومان قرار دارد و از استضعاف میلیاردها انسان به زنجیر کشیده رنج میبرد و آرام ندارد و قلبش برای نجات و رهائی آنان میطپد، فکر میکند همه این بدبختیها و زنجیر کشیده شدنها و ظلمها و ستمها و غارتها و چپاولگریها و نامردمیها به یک مسأله اساسی و ریشه ای بر می گردد و آن مسأله عبارت از جدائی بشریّت از رهنمودهای نبی اسلام صلی الله علیه و آله است و تنها راه نجاتشان هم رجعت به همان است که او فرموده است کما این که در ضمن سطور گذشته بطور اجمال تذکر داده شد و آن تمسک به کتاب الله و اهل بیت نبی اعظم است. و اگر مردم حجاب های جهل و عصبیت را کنار بگذارند و با دید انصاف و عقل و بصیرت به مسائل نگاه کنند و به سنّت نبوی، صادقانه و بدون تأویل و توجیه عمل نمایند،به همان هدف مقدس الهی و مقصد اعلای انبیا و اولیای خداوند خواهند رسید و لذا میفرماید: « و ذکر این نکته لازم است که حدیث ثقلین متواتر بین جمیع مسلمین است و در کتب اهل سنت از صحاح ششگانه تا کتب دیگر آنان با الفاظ مخلفه و موارد مکروه از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بطور متواتر نقل شده است و این حدیث شریف حجت قاطع است بر جمیع بشر به ویژه مسلمانان مذاهب مختلف و باید همه مسلمانان که حجت بر آنان تمام است، جوابگوی آن باشند و اگر عذری برای جاهلان بی خبر باشد، برای علماء مذاهب نیست ». بر کسی پوشیده نیست که این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله است و در زمانی و موقعیتی این سخن را فرموده است که نگرانی از آینده انقلاب و امت خویش دارد و میخوهد آن گرفتاری که بر سر امت موسی «ع» و عیسی»ع» و دیگر انبیای الهی آمد و به تدریج موجب از بین رفتن اساس دین یهود و مسیحیت گردید و تورات و انجیل را به صورت محرّف و دست خورده در آورد، بر سر امّت اسلامی نیاید و امت اسلام گرفتار آن وضع نگران کننده و رقت بار که بر دیگران پیش آمد نشود. و لذا با توجه به این آینده نگری و پیش بینی الهی و متکی به وحی آسمانی، مسأله ثقلین را مطرح فرمودند و عدم انفکاک این دو را اعلام نمودند و این موضوع تنها خط حاکم در زمان پیامبر اسلام «ص» نبود بلکه یک خط ساری و جاری الی یوم القیامه و رجوع کل عالم هستی به مبدأ کل هستی میباشد. حدیث ثقلین متواتر میان فرق مسلمین برای این که زوایای گوناگون این جمله حضرت امام قدّس سرّه روشن شود و تکلیف الهی علماء جهان اسلام در دنیای امروز بیشتر مشخص گردد، از جهات مختلف به حدیث ثقلین توجه نموده و ابعاد گوناگون آن را مورد بررسی قرار میدهیم: متن حدیث این حدیث شریف و بلند با تعبیرات مختلف در کتابهای گوناگون اهل سنّت و شیعه آمده است به علت اهمیت موضوع و جاودانگی این وصیتنامه سیاسی الهی،همه این متون آورده میشود مأخذ و مستند آنها در ذیل ذکر میگردد. و در پایان به جمع بندی متون خواهیم پرداخت: 1ـ ترمذی و نسائی از جابر بن عبد الله انصاری چنین نقل کرده اند: حضرت رسول «ص» فرمودند: « یا أیها النّاس إنی ترکت فیکم ما إن أخذتم به لن تضلّوا: کتاب الله و عترتی أهل بیتی »[1]. متوجه باشید، من در میان شما چیزی به عنوان ودیعه میگذارم که اگر خوب آن را داشته باشید و از آن پیروی کنید هرگز گمراه نخواهید شد و آن ودیعه، کتاب خدا و عترت من که همان اهل بیت من هستند میباشد. 2ـ و قال صلّی الله علیه و آله و سلّم:« إنّی ترکت فیکم ما إن تمسکتم به لن تضلوا بعدی: کتاب الله حبل ممدود من السّماء إلی الأرض، و عترتی أهل بیتی، ولن یفترقا حتی یردا علی الحوض،فانظروا کیف تخلّفونی فیهما »[2]. این متن با قبلی در بعضی از جهات تفاوتهائی دارد و با ملاحظه هر دو فرقها و تفاوتها مشخص است. پیامبر اسلام «ص» فرمودند: من در میان شما امّت اسلام چیزی را می گذارم که اگر به آن خوب تمسک کنید و بذیل دامن آن چنگ بزنید بعد از من گمراه نخواهید شد؛ آن کتاب خدا است که ریسمان محکم الهی است بسوی زمین کشیده شده، و عترت که همان اهل بیت من هستند و این دو چیز از هم جدا شدنی نیستند و متفرق نمیشوند تا در حوض بر من وارد شوند. شما مردم خوب فکر کنید و جوانب امر را بررسی نمائید که چگونه بعد از من درباۀ آن دو عمل می کنید و رفتارتان با آنها بعد از من چگونه است. 3ـ و قال صلی الله علیه و آله و سلّم: « إنی تارک فیکم خلیفتین: کتاب الله حبل ممدود مابین السماء و الأرض و عترتی أهل بیتی و إنّهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض » [3] ـ این حدیث نیز از حیث متن و محتوی مثل حدیث قبلی است منتهی در این حدیث از کتاب خدا و عترت بعنوان دو خلیفه و جانشین رسول اکرم «ص» یاد شده است. 4ـ و قال صلی الله علیه و آله وسلّم:«إنی تارک فیکم الثقلین: کتاب الله و أهل بیتی،و إنهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض » [4]ـ در این متن از کتاب خدا و اهل بیت بعنوان ثقلین یعنی دو چیز مهم و گرانقدر و گرانبها نام برده شده است و کلمه عترت آورده نشده است. و معنی و محتوای آن با احادیث قبلی همسان و هماهنگ است. 5ـ و قال صلی الله علیه و آله و سلّم: « إنی أو شک أن أدعی فأجیب، و إنی تارک فیکم الثقلین: کتاب الله عزّ وجلّ و عترتی، کتاب الله حبل ممدود من السماء إلی الأرض، و عترتی أهل بیتی.و إن اللطیف الخبیر أخبرنی أنّهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض فانظروا کیف تخلفونی فیهما »[5]ـ این متن بهتر و بیشتر از آن متنهای دیگر اهمیت موضوع را رسانده و زمینه نگرانی رهبری را از آینده مسلمین و دنیای اسلام به وضوح نشان میدهد و لذا میفرماید: در آینده ای نه چندان دور بلکه در آینده ای نزدیک، طبق مشیت الهی به سوی خدایم دعوت خواهم شد و بطور حتم و قطع،پاسخ دعوت حق را خواهم داد و من در میان شما نخواهم بود ( و شما با فقدان رهبری روبرو خواهید گشت در چنین مؤقعیتی زمینه اختلاف و پراکندگی خیلی فراهم خواهد شد برای این که چنین وضعیت خطرناک پیش نیاید ) من شما را راهنمائی کرده و سفارششان میکنم دو چیز در میان شما میگذارم و اینها خیلی سنگین و ارزشمند هستند، یکی کتاب خدا قرآن است که ریسمان کشیده شده الهی از آسمان بسوی زمین میباشد و دیگری عترت من که همان اهل بیت من میباشند و پروردگار مهربان به من خبر داده است که این دو از هم جدا نمیشوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند، مواظبت کنید تا بنحو احسن و مناسب با جانشینان من رفتار کرده و طبق دستور آنها عمل نمائید. 6ـ « و لما رجع صلی الله علیه و آله و سلّم من حجة الوداع و نزل غدیر خم، أمر بدوحات فقممن فقال کأنی دعیت فأجبت إنی قد ترکت فیکم الثقلین، احد هما اکبر من الأخر: کتاب الله تعالی و عترتی فانظروا کیف تخلفونی فیهما فإنّهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض. ثمّ قال: إنّ الله عزّ وجل مولای و إنا مولی کل مؤمن ثم اخذ بید علی فقال: من کنت مولاه فهذا ولیّه ! اللهم وال من والاه وعاد من عاداه. الحدیث بطوله ».[6] این طریق زوایای دیگری از این حدیث شریف را روشن و بیان کرده است و نشان میدهد که پیامبر اسلام «ص» در هر فرصت مناسب و زمان و مکان خاص که شرایط و زمینه را برای این نوع مطالب و رهنمود مناسب میدیدند، روی این موضوع تکیه میفرمودند و راهنمائیهای لازم را اعمال میکردند و لذا در این روایت آمده: وقتی که نبی اعظم اسلام «ص» از حجة الوداع مراجعت میفرمود و وارد منطقه غدیر خم گشت، دستور دادند کاروانها توقف کردند و در غدیر خم اجتماع به عمل آوردند و در آن اجتماع عظیم اعلام فرمود: من بسوی ملاقات خداوندم دعوت شده ام و دعوت حق را اجابت کرده ام و در آینده در میان شما نخواهم بود ( و نگران آینده شما و انقلاب هستم، برای رفع آن نگرانی و پیش گیری از آن وضع نا مطلوب احتمالی ) دو چیز گرانبها که یکی از آنها بالاتر از آن دیگری است، در میان شما می گذارم و آن دو چیز ارزشمند و گرانبها کتاب خدا و عترت من هستند با دقت به آینده بیاندیشید و فکر کنید که چگونه با آن دو چیز گرانبها برخورد مینمائید و آن دو از هم جدا نخواهد شد تا آن لحظه ایکه در کنار حوض هر دو بر من وارد شوند. سپس به سخنان خویش چنین ادامه داد: خدای عالم مولای من است و من هم مولی و صاحب اختیار هر مؤمنی هستم. بعد دست علی بن ابیطالب «ع» را گرفت و فرمود: هر کسیکه من مولایش هستم و ولی امر او میباشم، علی » ع» هم مولی و ولی امر او میباشد، خدایا دوست بدار هر کسی که او را دوست میدارد و ولایت او را بعهده بگیر هر کس که ولایت علی را پذیرا شده است و دشمن بدار هر کسی که با وی از سر دشمنی وارد شده و او را دشمن میدارد. از این حدیث بوضوح روشن میشود که حدیث ثقلین در موارد متعدد و بطور مکرر در مناسبتهای مختلف از زبان پیامبر اسلام «ص» شنیده شده است و شنونده ها و ناقلان آن افراد مختلفی هستند و در اکثر کلمات و عبارات اشتراک دارند و همین معنی نشان دهنده صدور این حدیث از مقام معظم رسالت است. 7ـ « و عن عبدالله بن حنطب قال: خطینا رسول الله «ص» بالجحفة فقال: ألست أولی بکم من انفسکم قالوا: بلی یا رسول الله «ص»،قال فإنی سائلکم عن إثنین: القرآن و عترتی ». از عبدالله حطب نقل شده است در جحفة در خدمت پیامبر اسلام بودیم و پیامبر اسلام «ص» برای ما خطبه ای خواند و فرمود ای مردم آیا من بعنوان ولی امر مسلمین بر شما ولایت ندارم؟ پاسخ دادند: چرا یا رسول الله «ص»، شما ولایت امر را بعهده داشته و صاحب اختیار و ولی امر ما هستند. بعد فرمود پس از دو چیز از شما سئوال خواهم کرد: یکی قرآن و دومی عترت من.[7] تواتر در حدیث ثقلین آنچه که درباره حدیث ثقلین مهم است و همه کسانی که در این باره بحث کرده اند روی آن تکیه نموده و تصریح به آن کرده اند، تواتر و تضافر آن میباشد و همین تواتر و کثرت نقل آن از طریق زیاد و مختلف و با خصوصیات گوناگون بیشتر موجب اطمینان میشود با این که این سخن پیامبر اسلام «ص» است و امت اسلامی از آن باید تبعیت نماید. برای روشن شدن بیشتر این مطلب عبارت علامه بزرگ سید شرف الدین «ره» به صورت ترجمه آورده میشود: « روایات و احادیث صحیحه که امت را ملزم می نماید از ثقلین تبعیت نموده و بذیل دامن آنها چنگ بزنند در حد تواتر است و طرقی که این حدیث را نقل کرده اند، بیش از بیست طریق بوده و بصور متضافر و زیاد و فراوان است. و پیامبر اسلام «ص» روی آن تکیه فرموده و در موارد مختلف آن را گوشزد نموده است. گاهی در غدیر خم همانطور که قبلاً ملاحظه کردید فرموده است و گاهی در روز عرفه در حجة الوداع به این مطلب تصریح نموده است و گاهی بعد از انصراف و مراجعت از طایف و موردی که بالای منبرش در مدینه بودند به این موضوع پرداخنه و تکیه نمودند و یکدفعه نیز در حجره مبارکه در آن حالت مرض و کسالتی که داشتند و حجره پر از جمعیت بود این طور فرمود: ای مردم نزدیک است من از میان شما بروم و قبض روح گردم و از هم و غم دنیا راحت شوم برای اتمام حجت با شما و پیش گیری از وقوع بعضی از حوادث و خطرات برای نظام و اسلام مطلبی را به شما متذکر میگردم و آن این که در میان شما دو چیز گرانبها میگذارم کتاب خدای عز وجل و عترت من که همان اهل بیت «ع» میباشند سپس دست علی بن ابیطالب را گرفت و او را بلند کرد و فرمود این علی است که با قرآن است و قرآن با علی است و با هم هستند و از هم مفترق و جدا نمیشوند تا این که در کنار حوض بر من وارد شوند. و بر تواتر آن جماعتی از اعلام و بزرگان عامه اعتراف کرده اند حتی ابن حجر پس از آن که حدیث ثقلین را نقل کرده است این طور تصریح کرده و میگوید: شما بدانید حدیثی که در آن دعوت شده که امت تمسک به قرآن و اهل بیت پیامبر «ص» نماید، از طریق زیادی نقل شده و بیش از بیست نفر صحابی آن را نقل کرده است. [8] روی این حساب در اعتبار و صحت ورود این حدیث تردیدی موجود نبوده و هر انسانی که با الف و بای مسائل اسلامی آشنائی دارد خواهد فهمید که رسول اکرم «ص» بخاطر مسائل نفسانی نبوده که این همه نگرانی خودش را ابراز نموده و با شیوه های مختلف آن را منعکس ساخته است و تنها راه حل این نگرانی را در تمسک بحبل ثقلین میداند و در تمام زمانها تا روز قیامت راه حل نهائی مشکلات دنیای اسلامی را در تمسک بثقلین میداند و امام امت نیز که فرزند آن پیامبر است و مکتب او را تجدید و احیاء نموده است به آن موضوع استناد نموده و روی تمسک بثقلین تکیه کرده است و فرموده است: این حدیث متواتر است و حجت را بر همگان تمام کرده است و اگر هم جاهلان عذری داشته باشند که ندارند علماء و محدثان هیچ گونه عذری حتی بصورت احتمال ندارند زیرا که این حدیث شریف حجت قاطع است بر جمیع بشر بویژه مسلمانان مذاهب مختلف و باید همه مسلمانان که حجت بر آنان تمام است، جوابگوی آن باشند. ادامه دارد
1- متقی هندی از ترمذی ونسائی درکنزل العمال جزء اول صفحه 44 در اوّل باب اعتصام به کتاب و سنت نقل کرده است به نقل مراجعات صفحه 41. 2- این حدیث را ترمذی از زیدبن ارقم آورده است کنز العمال جزء اول صفحه 44 حدیث 874 ـ المراجعات صفحه 41. 3- امام احمدبن حنبل اززیدبن ثابت بدو طریق صحیح اوّلی در صفحه 182 و دومی درصفحه 189 جلد 5 از مسندش نقل کرده است و طبرانی در کتاب الکبیر اززیدبن ثابت آورده است ودر جلد 1 کنز العمال حدیث 873 صفحه 44 مراجعات صفحه 41. 4- حاکم آن را مستدرک جزء 3 صفحه 148 و تصریح کرده است این حدیث صحیح الاسناد می باشد ـ و ذهبی در تلخیص مستدرک آورده است و اعتراف کرده سندش صحیح است طبق شرط شیخین مراجعات صفحه 41. 5- امام احمدبن حنبل آن را از ابی سعید خدری از دو طریق اولی در آخر صفحه 17 و دومی در آخر صفحه 26 جزء سوم از مسند خویش آورده است و همچنین ابن أبی شیبه و ابویعلی و ابن سعد از ابی سعید خدری نقل کرده اند ـ کنز العمال جزء 2 صفحه 47 حدیث 945 مراجعات 41000. 6- حاکم آن را در مستدرک از زیدبن ارقم به صورت مرفوعه آورده است جزء 3 صفحه 109 سپس گفته است این حدیث صحیح است بااشتراط شیخین و آنان این حدیث را نیاورده اند. باز حاکم از طریق دیگری از زیدبن ارقم مستدرک آورده است جزء 3 صفحه 533 سپس اضافه کرده است این حیدث صحیح السند است و شیخین نیاورده اند ـ سید شرف الدین: ذهبی آن را در تلخیص مستدرک آورده است و اعتراف کرده است حدیث صیحیح میباشد. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 222 |