
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,408 |
تعداد مقالات | 34,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,341,330 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,871,549 |
پرتوی از زندگانی امام جواد و امام هادی علیهما السلام | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1368، شماره 98، بهمن 1368 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 04 اسفند 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
پرتوی از زندگانی امام جواد و امام هادی علیهما السلام نهم بهمن ماه امسال مصادف است با دوم ماه رجب که در این روز بقولی ولادت با سعادت امام هادی سلام الله علیه رخ داده و روز دهم بهمن ماه یعنی سوم ماه رجب نیز روز وفات ان حضرت است هفدهم بهمن ماه مصادف با 10رجب روز ولادت با سعادت امام جواد علیه السلام است. در دعای هر روز ماه رجب می خوانیم« اللهم انی اسألک بالمولودین فی رجب محمد بن علی الثانی و ابنه علی بن محمد المنتجب....» خداوندا از تو درخواست می کنم به حق دو مولود ماه رجب، امام محمد بن علی دوم (امام جواد) و فرزندش امام علی بن محمد برگزیده .... از این فراز دعا بر می اید که ولادت هر دو امام در این ماه خجسته است ما ضمن تبریک و تهنیت این دو ولادت فرخنده به عموم شیعیان جهان بویژه ملت عزیز ایران که افتخار پیروزی و متابعت از این پیشوایان بزرگ و امامان معصوم را دارند به گوشه ای از زندگانی ان دو حضرت اشاره می کنیم: زندگی امام جواد علیه السلام: ولادت ان حضرت در روز جمعه دهم ماه رجب از سال 195 هجری در مدینه بود و بقولی در نیمه ماه رمضان به دنیا امده است. وفات ان حضرت در اخر ذی قعده و یا 6 ذی حجه از سال 220 در بغداد اتفاق افتاده که بدینسان عمر مبارکش بیست و پنج سال بیشتر نبوده است و برخی گفته اند : 25 سال و سه ماه و 22 روز در جهان زیسته است. مادش ام ولد که مادرش که امام رضا علیه السلام او را خیزران نامید و نام اصلیش سبیکه از اهالی نوبه در افریقا بوده است . مدت خلافت و جانشینی ان حضرت از پدرش و امامت او هفده سال بوده است. نام مبارکش محمد کنیه اش ابوجعفر و یا ابوعی است لقبهایش مختار مرتضی ،متوکل متقی زکی تقی متجب قانع جواد و عالم . همسر ان حضرت ام الفضل دختر مامون است که جریان ازدواج بدین شرح است. ریان بن شبیب گوید: چون مامون خواست دخترش ام الفضل را به ازدواج امام محمد جواد سلام الله علیه در اورد بنی عباس اگاه شده و از این تصمیم سخت ترسیدند که نکند کار حضرت به انجا بکشد که کار پدرش امام رضا علیه السلام کشید ومنصب ولایتعهدی به او منتقل گردد از این رو گرد هم امدندو نزد مامون رفته او را از عواقب این امر برحذر داشتند. مامون به انها گفت من اگر محمد بن علی «ع» را برای دامادی خویش برگزیدم، بواسطه برتری او در علم ودانش است بر تمام دانشمندان زمان هر چندخردسال است. انها در پاسخ گفتند: هر چند او تورا شیفته خود کرده ولی بهر حال او کودکی است که علم فضلش اندک است، پس بگذار او بزرگتر شود واز علم ودانش بیشتری برخوردار گردد انگاه هر کاری خواستی انجام بده. مامون گفت : وای بحال شما من به او اگاه تر از شمایم این جوان از خاندانی است که علمشان از خداست و از او الهام می گیرند ،پیوسته پدرانش در علم دین و ادب از همه مردم بی نیاز بودند ودیگران نیازمند انان و خوب است شما خودتان او را ازمایش کنید تا راستی گفتار من بر شما اشکار گردد. گفتند پس اجازه بده ما دانشمندی را دعوت کنیم که در حضور تو از اومسائل فقهی و احکام را بپرسد پس اگر او پاسخ صحیح و درستی داد ما هیچ اعتراضی نداریم واگر از پاسخ دادن ناتوان ماند انگاه روشن می شود که سخن ما در این باره از روی مصلحت بینی بوده است مامون به انان اجازه داد. با هم بحث و گفتگو کردند و رایشان بر این قرار گرفت که از یحیی بن اکثم قاضی بخواهند تامسئله دشواری را از امام بپرسند که اونتواند پاسخ بگوید و برای این کار وعده اموال و نویدهای فراوانی به او دادند. مامون روزی را تعیین کرد که همه جمع شوند و یحیی بن اکثم نیز حاضر شد. مامون دستور داد برای حضرت جواد علیه السلام تشکی پهن کنند و دو بالش روی ان بگذارند ان حضرت که بیش ازنه سال و چند ماه از عمر مبارکش نگذشته بود به مجلس وارد شد و در جایگاه خود قرار گرفت مامون نیز در کنار حضرت نشسته بود. یحیی بن اکثم وارد شد و روبه روی امام نشست و پس از اذن گرفتن از حضرت پرسید قربانت گردم درباره شخصی که درحال احرام شکاری بکشد چه می فرمائید؟ حضرت فرمود:« ایا در حل کشته است یا در حرم؟ عالم به مسئله و حکم بوده است یا جاهل؟ از روی عمد کشته است یا به خطا؟ ان شخص ازاد بوده است یا بنده ؟کوچک بوده است یا بزرگ نخستین بار بوده که چنین کاری می کرده یا قبلا نیز انجام داده است ان شکار از پرندگان بوده یا غیر ان از شکارهای کوچک بوده یابزرگ ان مرد اصرار بر ان کار داشته یا پشیمان است در شب این شکار را کشته یا در روز در حال احرام عمره بوده یا احرام حج کدام یک از این اقسام بوده است (زیرا هر یک حکمی جدا گانه دارد). یحیی بن اکثم سرگردان و بهت زده شد و ناتوانی و عجز در چهره اش پدیدار گشت و زبانش به لکنت افتاد به حدی که تمام حاضرین در مجلس ناتوانیش را درک کردند. انگاه مامون گفت خدای را بر این نعمت سپاس می گویم که انچه فکر می کردم همان طور شد سپس رو به خویشاوندان خود کرده گفت ایا دانستید انچه را نمی پذیرفتید و درهمان مجلس صیغه عقد دخترش را با حضرت جاری و ازدواج امام انجام شد. اری هر چند مامون علم به مقام ومنزلت امام داشت ولی دخترش را نه برای خدا به ازدواج ان حضرت در اورد بلکه از شدت ترس و خوف او بود که می خواست جاسوسی حتی در خانه حضرت داشته باشد و تمام رفت و امدها و نشست و برخاست های او را کنترل کند و بدیسان با ارامش خاطر به حکومت غاصبانه اش ادامه داده و احتمال هر نوع انقلاب و دگرگونی به نفع امام را از بین ببرد. زندگی امام هادی علیه السلام امام علی بن محمد بن هادی سلام الله علیه در قریه ای به نام بصریا در نزدیکی مدینه منوره در سال 212 یا 214 هجری به دینا امد. در روز ولادت حضرت اختلاف است برخی گفته اند دوم رجب بوده است و برخی پنجم رجب و عدهای 15 ذی حجه نقل کرده اند به هرحال بیشتر مورخین ولادتش را در ماه رجب نقل کرده بدون اینکه روزش را تعیین نمایند. در روز وفات حضرت نیز اختلاف کرده اند،برخی سوم ماه رجب و برخی 25یا 27 جمادی الثانی نقل کرده اند. سال وفات ان حضرت 254 هجری و در سامرا (سر من رای )رخ داده است. مادرش ام ولد و نامش سمانه است حضرت مدت شش سال و پنج ماه با پدر زیست و سی و سه سال تقریبا امامتش به طول انجامید متوکل ان حضرت را بوسیله یحیی بن هرثمه از مدینه از مدینه به سامرا امد و حضرت مدت ده سال و چند ماه در سامرا ماند تا ازدنیا رفت. نام مبارکش علی کنیه اش ابوالحسن القابش نجیب مرتضی هادی نقی عالم فقیه امین موتمن طیب متوکل . و به او ابوالحسن الثالث و الفقیه العسکری نیز می گویند صاحب کشف الغمه گویند : هرچند یکی از مشهورترین القابش متوکل است ولی حضرت به اصحابش دستور داده بود که اورا به این نام نخوانند زیرا در ان زمان نام خلیفه (غاصب) بوده است. و اما سبب امدن حضرت از مدینه به سامرا این بود که عبدالله بن محمد از سوی خلیفه متصدی کار جنگ و خواندن نماز در شهر مدینه بودو پیش متوکل از حضرت هادی علیه السلام سعایت و بدگویی کرد امام نامه ای به متوکل نوشت و جریان اذیت ها و ازارهای عبدالله بن محمد و دروغگوئی و سعایتش را به او یاد اور شد . متوکل که از وجود امام در انجا بسیارهراسناک شده و احتمال انقلاب علیه خود را می داد وبرای اینکه از هر نظر امام را زیر نظر بگیرد و از نزدیک مترصد اوضاع واحوالش باشد ضمن نوشتن پاسخی به نامه امام او را به امدن به سامرا دعوت کرد متن نامه متوکلبه حضرت از این قرار است : اما بعد همانا امیرالمومنین قدر و منزلت تو را می شناسد و خویشاوندی تو را منظور دارد و حقت را لازم می شمرد و برای بهبودی وضع تو و خانواده ات هر چه لازم باشد فراهم می سازد و وسائل عزت و ارامش شما را اماده می کند و منظورش از این ا حسان رضایت خدا و ادای حق واجب شما است. و همانا امیر المومنین دستور داد عبدالله بن محمد را از تولیت و تصدی جنگ و نماز در مدینه بر کنار کنند زیرا همانگونه که یاد اور شده بودید حق شما را نشناخته و قدر و مقامتان را سبک شمرده و تو را متهم به تهمتی کرده که امیر المومنین می داند دامنت به این تهمت الوده نیست و خلیفه می داند که تو راست می گوئی و خود را برای این کاری که بدان متهم گشته ای (یعنی خلافت ) اماده نکرده و چنین ارزوئی نداری ضمنا امیر المومنین مشتاق زیارت شما است و دوست دارد تجدید عهدی باشما بکند اگر مایل به زیارت و ماندن در نزد او تا هز زمان که بخواهی هستی خود و خانواده و اطرافیانت را بردار و با کمال ارامش و اسودگی خاطر به سوی ماحرکت فرما.... و ما یحیی بن هرثمه پیشکار مخصوص خود را می فرستیم که برای انجام فرمان شما در خدمتتان باشد.... چون نامه به حضرت هادی سلام الله علیه رسید، حضرت اماده حرکت به سوی سامرا شد و یحیی بن هرثمه نیز با او رهسپار شده تا به سامرا رسیدند و چون حضرت به انجا رسید متوکل یک روز خود را از او پنهان کرد وامام را در کاروانسرائی که معروف به کاروانسرای گداها بود فرود اورد و پس از گذشتن یک روز تمام دستور داد خانه مختصری برای ان حضرت تخلیه کرده و او را بدانجا منتقل نمودند. و اینچنین طبق وعده هایش از حضرت پذیرایی کرد. صالح بن سعید می گوید: روزی که حضرت هادی سلام الله علیه به سامرا وارد شد من خدمتش رسیده به او عرض کردم قربانت گردم اینان درهمه جا می خواهند نور شما را خاموش کنند واز قدر و منزلت شما بکاهند تا جائی که شما را در این کاروانسرای کثیف و بدنام (کاروانسرای گدایان) جا داده اند؟ حضرت فرمود: ای پسر سعید تو نیز چنین فکر می کنی؟ سپس با دست اشاره کرد ناگه باغهائی با طراوت و نهرهائی روان و درختهائی سبزو خرم دیدم پس چشم من از ان منظره خیره و شگفتم بسیار شد انگاه فرمود ای پسر سعید ماهر کجا باشیم این نعمتها برای ما مهیا است ما در کاروانسرای گداها نیستیم(شاید حضرت اشاره کرده است به اینکه اگر بخواهد ان کاروانسرا را مبدل به بهشتی برین می کند و برای خدا صبر و تحمل می کند و چون برا ی خدا است و رضایت او مد نظر است فرق نمی کند که انسان در بوستانی با طراوت باشد یا در منزلی محقر) ضمن عرض تبریک و تهنیت بمناسبت ولادت این امام مفترض الطاعه در دوم ماه رجب به عموم شیعیان جهان بویژه ملت عزیز ایران بمناسبت وفات ان حضرت در سوم همین ماه به همگان تسلیت عرض می کنیم که در روایت معصوم سلام الله علیه امده است :« شیعتنا خلقوا من خالص طینتناف یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا» شیعیان ما از گل نابمان افریده شده اند و لذا در شادی ما شاد و خرم اند و در عزای ما غمگین و محزون اند.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 82 |