تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,762 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,968 |
دانستیهائی از قرآن | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1369، شماره 100، فروردین 1369 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
دانستنی هایی از قرآن بسم الله الرحمن الرحیم ضرورت وفای به عهد «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ...».[1] «ای مومنان، به پیمانها و قراردادهای خود باوفا باشید». (سوره مائده- آیه اول) در این آیه شریفه، مومنین ملزم شده اند به اینکه اگر پیمان و قراردادی را بستند، چه با خدای خود و چه با مردم، حتما باید آن پیمان را بجای آورده و نشکنند، که هیچ چیز در آئین مقدس اسلام، نکوهیده تر از پیمان شکنی نیست. و این گناهان نیز یکی از مصادیق بارز پیمان شکنی انسان با خدای خود است؛ خدائی که انواع نعمتها را به انسان ارزانی داشته و از او خواسته است که در برابر آن همه نعمت ارزنده، تنها او را بپرستد و عبادت کند و در روز «الست»، از او پیمان گرفته است، پس اگر انسان نافرمانی و تمرد کند و از دستورهای خدایش، سرپیچی و عصیان نماید، او در حقیقت پیمان خود را با خدایش شکسته است و چه دشوار و سخت است پیمان شکنی آن هم با خداوند. حال که از نظر عقلی و نقلی، ثابت شده است، قراردادها و پیمان ها را نباید بشکنیم و حتما متعهد به انجام پیمان ها تا آخر باشیم، پس بی گمان وجوب وفای به عهدهای پروردگار و بجای آوردن آن عهد و پیمان ها، امری بدیهی و بی چون و چرا خواهد بود. اکنون ببینیم چند پیمان وجود دارد که ما ملزم به ادای آن ها هستیم؟ راغب می گوید: عقد با توجه به وضع طرفین، سه قسم است: 1- عقد میان خدا و بنده اش. 2- عقد میان انسان و سایر انسانها. 3- عقد میان انسان و خودش. (که البته در این صورت انسان، خودش را دو طرف قرارداد به حساب می آورد.)[2] و تمام این عقد و پیمان ها، هنگامی که بسته شد، مستلزم این است که انسان به آن وفادار بوده و هرگز آن را نشکند. و این اطلاقی که در آیه آمده است، شامل کلیه پیمان ها و قراردادها می شود هرچند با غیر مسلمین نیز بسته شود. پرواضح است که پیمان ها چون دوطرفه است، در قراردادهای عملی، التزام هر دو طرف به قرارداد، ضروری است و اگر یکی، پیمان را نقض کرد، وجوب وفای به آن، بر دیگری نخواهد بود. در هر صورت، آنچه از این آیه و از تاکیدها و سفارشات معصومین علیهم السلام، استفاده می شود، این است که وفای به عقد و عهد، نه تنها از حقوق مومنین است که از حقوق انسان بر انسان می باشد و قطعا انسان مومن، بیش از دیگران باید، از حقوق انسانها دفاع نماید و به آن پایبند باشد، گواینکه در این آیه نیز تصریح بدان شده است. امام صادق علیه السلام می فرماید: «ثلاث لم یجعل الله عزوجل لاحدفیهن رخصة: اداء الامانه الی البرّ و الفاجر، والوفاء بالعهد للبرّ و الفاجر، و برّالوالدین برین کانا او فاجرین»[3] سه چیز است که خداوند در آنها، اجازه ی مخالفت به هیچ کس را نداده است: پرداختن امانت به هر انسان خوب و بدی و همچنین وفای به عهد نسبت به نیکوکاران و بدکاران و احسان به پدر و مادر خواه خوب باشند و خواه بد. و حتی در فرمان حضرت امیر علیه السلام به مالک اشتر آمده است که : هیچ یک از واجبات الهی مانند وفای به عهد در میان تمام مردم با اختلاف نظرها و عقیده- هاشان، مورد اتفاق و وحدت نبوده است، حتی مشرکین دوران جاهلیت نیز از این امر مستثنی نبوده و به آن احترام می گذاردند زیرا عواقب بد پیمان شکنی را دریافته بودند.[4] بنابراین ما که خود را ملزم به احکام الهی دانسته و متعهد به انقلابی الهی و اسلامی هستیم و خود را پیرو معصومین سلام الله علیهم می دانیم، لازم است که برای تمام ملتهای جهان، الگو و نمونه ای از وفاداران به عهدها و پیمان های خود باشیم، نه اینکه خدای نخواسته ضرب المثلی باشیم در پیمان شکنی و اهمیت ندادن به قراردادها و عهدهای خویش. و آنچه بیش از همه اهمیت دارد، پیمان های الهی را بجای آوردن و تا آخر از آن سرپیچی نکردن است که امید است ملت عزیز و انقلابی ایران، بیش از پیش خود را مقید و ملزم به آن نمایند که خیر دنیا و آخرت در آن است.
[1]- به هر گونه عهد و پیمانی «عقد» گفته می شود. راغب در مفردات گوید: «عقد در اصل بمعنای جمع کردن گوشه های یک شیء محکم است. و لذا گره زدن دو سر یک طناب یا دو طناب با هم را «عقد» می- گویند. و همین معنای حسی به مفهوم معنوی انتقال یافته است که شامل تمام قراردادها و پیمانها می- شود مانند عقد بیع و عقد قرارداد و غیره.» ولی طبق برخی از تفاسیر، «عقد» مفهومی محدودتر از عهد دارد زیرا عقد به پیمانی گفته می شود که استحکامی کافی دارد هرچند در برخی از روایات «عهد» و «عقد» به یک معنی آمده است. [2]- تفسیر روح المعانی در ذیل همین آیه. [3]- اصول کافی- ج 2- ص 162. [4]- فرمان امام به مالک اشتر- نامه 53 نهج البلاغه. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 75 |