تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,120 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,039 |
دانستیهائی از قرآن | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1369، شماره 101، اردیبهشت 1369 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
دانستنیهایی از قران بسم الله الرحمن الرحیم فطرت الهی (فأقم وجهک للذین حنیفا فطرة الله الّتی فطرالناس علیها لا تبدیل لخلق اله ،ذلک الذین القیّم و لکن اکثر الناس لا یعلمون). (سوره رومـ آیه 30) پس تو ـ ای پیامبرـ روی به سوی دین پاک (اسلام ) آو رکه این همان فطرت الهی است که مردم را برآن آفرید است،و هیج تبدیل و تغییری در خلقت خدا نیست ؛این همان دین استوار است ولی بسیاری از مردم نمی دانند. پس از اینکه آیاتی درباره کفارآمده و آنان را ستمکارانی معرفی کرده که بدون علم و ادراک، به هواها وهوسها ی خود روی آورده و آنها را مورد پرستش قرار می دهند،و آنگاه خداود آنان را سرزنش و توبیخ می کند و اقلام می کند که فریاد رسی و ره نمائی ندارند،سپس خطاب به پیامبرعزیزش می کند و می فرماید: تو ای پیامبر ما ،آهنگ و روی خویش را به سوی دین و آئین =اک خداوند آرکه است آئین مطابق فطرت و نهاد خداوندی است،همان فطرتی که خلقت برآن استوار است و دگرگونی درخلقت خداوند روانیست ؛اسن همان کیش مستقیم و دین محکم و متین است ولی بیشتر مردمان نمی دانند و علم بدان ندارند. فطرت چیست؟ دینی که باید به سوی آن روی آورد،همان دینی است که خلقت و آفرینش ،آهنگ آن را دارد و به سوی آن ،انسان را راهنمائی می کند. درروایت است که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: (کل مولود بولد علی الفطرة فابواه یهودانه و ینصرانه ...) ـ هر مولودی برفطرت ـ که همان توخید است ـ متولّد می شود و این پدرو مادرش هستند که او را یهودی یا نصرانی بارمی آورند. درمحاست آمده است که زراره ازامم باقر سلام الله علیه می پرسد از معنای قول خدا( فطرة الله التی فطر الناس علیها ) ـ امام می فرماید: ( فطرهم علی معرفة انه ربهم و لوال ذلک لم یعلمو اذا سئلوا من ربّهم و من رازقهم) ـ خداوند آنان را برشناخت و معرفت خودش آفرید و اگر این نبود، هرگاه از آنها سئوال شود، پروردگارتان کیست؟ یا رازقتان کیست؟پاسخ نتوانند بدهند. دین چیزی جز سنت زندگی و راهی که انسان برای سعادت خود میپیماید نیست پس انسان هیچ آرزو وامیدی جز سعادت و خوشبختی ندارد، و خداوند هرموجودی را به سعادت خود که همان آرزویش است،هدایت و راهنمائی کرده و آنچه مناسب آرزویش هست ،دروجودش آمده ساخته است.خداوند میفرماید: ( ربنا الذی أعطی کلّ شی ء ثم هدی ) (سوره طه ـ آیه 50) پروردگار ما خدائی است که هرچیزی را آفرید،آنگاه آن را هدایت کرد.بنابراین ،انسان مانند دیگر موجودات خداوند ،برفطرتی استوار گشته است که او را ، سوی کمال هدایت می کند و نفع و زیانش را به او می فهامند(و نفس و ما سواها فأنهما فجورها و تقواها) _شمس ـ آیه 8)ـ و قسم به نفسی که او را آفرید و آنگاه به او نفع و زیان و شرو خیرش را لالهام کرد. تپس انسان را فطرتی و یژه و راهی مشخص است که جز آن راهی برای پیمودن ندارد و آن همان (فطرة الله) است و دراین فطرت، هیچ دگرگونی و تغییری روانیست،یعنی نه زمانها و نه مکانها می توانند او ر از این فطرت با ز دارند زیرا سیرانسان به سوی کمال مستلزم این است که برفطرت الهی سیرکند و ازآن سرپیچی ننماید.پس اقتضای آفرینش انسان این است که از اصول و سنتها و قوانین و احکامی که اجرای آنها ضامن رسیدن به سعادت حقیقی است ،پیروی نماید واز این روی ، حتی بت پرستان نیز، سنّت خود را درتپرتش و کرنش بتهایشان ،رسیدن به سعادت دنیوی دانسته ،همانطور که خداپرستان و معتقدان به مبدأ و معاد ،زندگی خود را براساس سعادت دردنیا و آخرت تنیم می کنند ، و دررسیدن به سعادت ،هیچج اختلافینیست، چیزی که هست آنان راه را گم کرده اند و اینها از را ه پیروی انبیا، راه را یافته اند و سعات را منحصرددردنیا نم یدانند. به هرحال اسلام ،دینی است که مطابق با فطرت الهی است زیرا درآن تسلیم محض بودن انسان دربر ابر ارادۀ خدای سبحان منظور شده است:(انّ الذین عنداالله الاسلام )، چیزی که هست،عقل به تنهایی نمی تواندذ انسان را هب اسلام هدایت کگند،بلکه عقل انسان را به وحدت و خداشناسی می رساند که همان فطرت الهی است ، و خداشناسی مستلزم این است که انبیا و مرسلین را که ازسوی خدا برای سعادت رساندن به بشرآمده اند، اطاعت و پیروی کرد تا به هامن سعادتـ که9 بقیه و آرزوی هرانسانی است ـ رسید و دسترسی پیدا کرد. از امام جواد علیه السلام نقل شده است که فرمود:(فطرة الله التی فطره الناس علیها، هو لا الا الله و محمد رسول الله و علیّ امیرالمؤمنین ولیّ الله ،الی ههنا التوحید)ـ فطرة الهی که مردم را برآن آفریده است شهادت به وحدانیّت خدا و رسالت محمّد (ص) و ولابت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است، و توحخید تا اینحا است واضح است که رسالت و ولایت ، لوازم وحدانیّت هستنند و گرنه هرانسانی ، با ولادت و بدون اندیشدین به این دو پی نمی برد و تنها به پروردگار و خالق خود ایمان دارد،این است که ضرورت ارسال انبیاء و رسل و کتاب الهی به چشم میخورد.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 63 |