تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,048 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,993 |
پیام مهم رهبر انقلاب بمناسبت نخستین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی«ره» | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1369، شماره 103، تیر 1369 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
پیام مهم رهبر انقلاب بمناسبت نخستین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی«ره» بسم الله الرحمن الرحیم «الله نور السموات و الأرض مثل نوره کمشکوة فیها مصباح، المصباح فی زجاجه الزجاجة کأنها کوکب دری یوقد من شجرة مبارکة زیتونة، لا شرقیة و لا غربیة، یکاد زیتها یضیئی ولو لم تمسه نار، نور علی نور یهدی الله لنوره من یشاء و یضرب الله الأمثال للناس و الله بکل شیء علیم. فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو و الآصال رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله و اقام الصلوة وایتاء الزکوة یخافون یوما تتقلب فیه القلوب و الأبصار لیجزیهم الله احسن ما عملوا و یزیدهم من فضله و الله یرزق من یشاء بغیر حساب». (سوره نور ـ آیه 35-38)در تاریخ پر ماجرای انقلاب، هیچ روزی مانند دوازدهم بهمن نبود که در آن مردی از دودمان پیامبران و بر شیوه آنان، با دستی پر معجزه و دلی به عمق و وسعت دریا، در میان مردمی شایسته و چشم به راه، چون آیه رحمت فرود آمد و آنان را بر بال فرشتگان قدرتحق نشانید و تا عرش عزت و عظمت پر کشید. و هیچ روزی چون چهاردهم خرداد نبود که در آن طوفان مصیبت و عزا بر این مردم، تازیانه غم و اندوه فرود آورد. ایران یک دل شد و آن دل در حسرتی گدازنده سوخت، و یک چشم شد و آن چشم در مصیبتی عظیم گریست. درآن روز خورشیدی غروب کرد که با طلوع آن هزار چشمه نور در زندگی ملت ایران جوشیده بود، روحی عروج کرد که با نفس روح اللهیاش پیکر ملت را جان بخشیده بود، حنجرهای خاموش شد که نفس گرمش سردی و افسردگی از جهان اسلام زدوده بود، لبانی بسته شد که آیات الهی عزت و کرامت را بر مسلمین فرواخوانده و افسون یأس و ذلت را در روح آنان باطل ساخته بود. آن روز، روز عزای بزرگ عالم است. سوزش آن غم به ملت ایران منحصر نماند؛ در سراسر جهان، هر جا دل روشن و جان بیداری بود مصیبت زده شد، هر جا مسلمانی آگاه از انقلاب و مسائل آن بود خود را صاحب عزا شمرد پس در روی زمین جانی نماند که در آن دلهائی از این حادثه عظیم، از اندوه لبریز نشود و انسانهائی از این فقدان بیجبران، به عزا ننشینند. و اما ایران یکسر عزا خانهای شد که در هر شهر و روستایش، شیون حسرتبار از یکایک خانهها سرازیر شد و کوی و میدان و خیابان را پر کرد. هیچکس نتوانست این جرعه درد را خاموش فرو برد؛ از دلاوران میدانهای نبرد تا مادران و پدرانی که غم شهادت جوانانشان نتوانسته بود، گرد عجز و اندوه بر جبینشان بیفکند، تا بزرگ مردان عرصه علم و عرفان و سیاست و تا یکایک آحاد این ملت عظیم القدر، همه و همه در این مصیبت عظمی زار زار گریستند یا صدا به فغان بلند کردند، یا بیصبرانه بر سر و سینه زدند. مصیبت فقدان امام، همان به بزرگی امام بود. و جز خدا و اولیائش کیست که حد و مرز این عظمت را بشناسد؟ آنجا که دلهای بزرگ بیتاب میشوند آنجا که انسانهای بزرگ دست و پا گم میکنند، آنجا که صحنه، از بیقراری میلیونها و میلیونها انسان پر است کدام زبان و قلم است که بتواند نمایشگر و صحنهپرداز گردد؟ من که خود قطره بیتابی در اقیانوس متلاطم آن روز، و آن روزها بودهام چگونه خواهم توانست آن را شرح کنم...؟ و اما روی دیگر صحنه، یعنی فضای ملکوت جهان در آنروز، تنها برای اصحاب بصیرت و معرفت مشهود بوده است. شاید چشمهای نافذی که حجاب ملک را میگشایند و مرغ نگاه را تا ملکوت پرواز میدهند شگفتیهای بیشتر و صحنههای تماشائیتری را آنروز، در آن عاشورای خمینی، دیده باشند: عروج نفس مطمئنهای را به قرارگاه لطف و رحمت خدا، صعود کلمه طیبه و نفس راضیه و مرضیهای را بسوی حق، رجوع جویباری را به دریا و وصال عاشقی را به معشوق، استقابل خیل عظیم شهداء را از آن روح مطهر و خیر مقدم ارواح طیبه اولیاء را به آن میهمان تازه وارد... فوز فلاح جان مزکائی را که بر بال ملائک رحمت نشسته و شمیم حسنات بیشمارش مشام فرشتگان و خزه بهشت نعیم حق را معطر ساخته عمل صالحی را که ردائی از نور گشته و بر پیکر ملکوتی آن روح مجرد پوشانیده شده و باران غفران و فضل خداوندی گشته و بر سراپای آن عبد صالح فرو ریخته، و دار السلام ابدی شده و آن مشتاق رضوان حق را در خود جای داده است. افسوس که برای ما خاکیان از آن آئینه بندان جشن ملکوتی، بارقه تسلائی نمیدرخشید و جز اشک دیدگان نمی بر آتش هجران آن قبله دلها افشانده نمیشد. شور عزا در غم پدر مهربان، معلم دلسوز و مرشد حکیم و دیدهبان همیشه بیدار و طبیب درد و درمانشناس و سروش رحمت خدا بر امت و یادگار انبیاء و اولیا در زمین، اهل زمین را میگداخت و غمی بیتسلی بر آنان فرو میریخت. زمان یگانهی خود را از دست داد و زمین گوهری یکدانه را در خود گرفت. پرچمدار بزرگ اسلام پس از عمری مبارک که در راه اعتلاء اسلام سپری شده بود دنیا را وداع کرد و قطب عالم امکان و ولی الله الاعظم ارواحنا فداه در مصیبت خلیفه خود سوگوار شد. اکنون یک سال از آن روزهای مالامال درد و رنج، میگذرد. سالی که در آن، یاد و حضور امام، لحظهای ملت ما را ترک نگفته و زنده و برجسته و درخشان و در ذهن و زندگی آنان و دیگر مسلمانان و مستضعفان در سراسر جهان بر جا مانده است. آنچه پس از حیات پر برکت امام و در این یکسال برای ما و همه دلسوزان امت اسلام بیشترین اهمیت را داشته، میراث عظیم و تاریخی و بینظیر او: جمهوری اسلامی، و سلامت و توان و شتاب و جهتگیری صحیح آن در راه و خط امام بوده است. این همان چیزی است که در دوران زندگی آن بزرگوار نیز مسئله اول برای ملت ایران و دوستان آن در سراسر جهان بلکه برای هر مسلمانی به حساب میآمده که به مجد و عظمت اسلام دل بسته بوده است. و حق نیز همین است. جمهوری اسلامی که با پیدایش خود راه نوینی در مقابله با زورگویان طراز اول عالم باز کرد و به ملتهای مستضعف مخصوصا مسلمانان، امیدی تازه بخشید و در مدت ده سال و اندی رهبری امام راحل عظیم، بارها قلدران زمان را عملا تحقیر کرده و دروغ شکستناپذیری آنان را باطل ساخته است باید هم بیشترین اهتمام امت اسلام و ملت ستم کشیده ما را به خود جلب کند همچنان که آن پیشوای صالحان نیز همیشه بیشترین همت خود را به همین دو مسئله میگماشت: پاسداری از جمهوری اسلامی و مراقبت از جهتگیری راست و درست آن. و آن فقیه عظیم القدر و اسلامشناس بیبدیل، حفظ جمهوری اسلامی را بدتر و با اهمیتتر از هر واجبی میدانست. با رحلت امام خمینی(ره) طیف وسیع دشمنان اسلام که در صفوف مقدم معارضه با جمهوری اسلامی بودند، این امید را پنهان نکردند که جمهوری اسلامی در غیاب پدید آورنده و پروراننده خود نیروی دفاع و رشد را از دست بدهد و چون کودکی بیصاحب، احساس ضعف و درماندگی کند، یا بکلی از پای درآید و یا بناچار به زیر دامان این و آن پناه گیرد! در محاسبات تنگ نظرانه دشمنان که همه بیاستثناء اسیر محاسبات صد در صد مادی بوده و از فهم روابط معنوی و برکات ایمان و تقوا بینصیباند، نمیگنجید که معجزه الهی در طلیعه قرن پانزدهم هجری یعنی حکومت صلاح و دین و حیات دوباره ارزشهای اسلامی، آن قله مرتفعی باشد که دست آلوده بندگان هوا و هوس به آن نرسد و دیپلماسی زر و زور از بدام افکندن آن، عاجز بماند! اما اراده الهی این بود، و همان شد که اراده الهی بود. نظام اسلامی رشد و کارآئی خود را در این مصیبت و ابتلای عظیم الهی نشان داد و ملت عالیقدر و مسئولان دلسوز و اهل حل و عقد بپاداش صبر بر این مصیبت عظمی، استحقاق درود و رحمت حق را یافتند و بکمک خداوند و توجهات حضرت ولی الله الأعظم ارواحناه فداه توانستند با گشودن گرههائی که به طور طبیعی در صورت ارتحال امام پدید میآمد. از امتحانی بزرگ سر بلند بیرون آیند، نظام اسلامی که قلب تپنده خود را از دست داده بود به برکت ایمان و توکلش و به برکت درسهای جاودانی که مردمش از آن استاد و مرشد خود آموخته بودند، نه فقط از حرکت و حیات و نشاط باز نماند، بلکه با نشان دادن کارآزمودگی و حکمت و سرعت عمل، اعتبار خود را مضاعف ساخت. ابراز وفاداری ملت در آن عزاداری بینظیر که در مقایس جهان و تاریخ فوق العاده بود، حل مسئله رهبری، اعلام حضور عاشقانه همه جائی و همگانی مردم در دفاع از راه امام و از میراث معنوی امام در برابر راهزنان کمین گرفته و رستاخیز شگفتانگیز و به یاد ماندنی چهل روزه ایران و آنگاه تصویب ملی اصلاحات قانون اساسی و شرکت در انتخابات رئیس جمهور برگزیده و تشکیل دولت و جریان یافتن همه امور کشور در عین تازگی و جاودانگی داغ رحلت امام و یاد ماندگار او، همه و همه اعتباری افزونتر از پیش به ایران و ایرانی و انقلاب و نظام اسلامی بخشید. درست در آن هنگام که از حادثه ارتحال امام، نفس دنیا در سینهاش حبس شده و خواب از چشم دوست و دشمن در سطح جهان گرفته شده بود، ایران اسلامی نمایشی قهرمانانه داد و با عنایت خداوندی سنگینترین آزمون خود را بسرافرازی طی کرد و کشتی انقلاب از گردابی خطیر، با آرامش و اطمینان عبور کرد و این خود آیت دیگری از شمول الطاف الهی بر ملتی شد که قدم در راه خدا نهاده و به نصرت او قیام کرده است. دوستان، یعنی تودههای مسلمان و مستضعفان بسیاری از مناطق عالم، جانی و امیدی دوباره گرفتند و به پایههای نظام سلطهی جهانی، ضربهای دوباره، پس از ضربه آغاز پیروزی انقلاب، وارد آمد. یعنی حادثهای که میپنداشتند انقلاب را در هم خواهد پیچید، به انقلاب اوج و حیات بخشید، و امام، آن بر افروزنده مشعل انقلاب با رحلت خود یکبار دیگر شعله انقلاب را بر افروخته کرد. فرحمه الله حیا و میتاً و السلام علیه یوم ولد و یوم قاد الامه و یوم ارتحل و یوم یبعث حیا. در همه این حوادث، و با نگاهی وسیعتر در سرگذشت یازده ساله نظام اسلامی و اساسا در پیدایش این نظام و مقدمات آن و مبارزاتی که به آن منتهی شد، صحنهپرداز اصلی و عامل حقیقی همان اسلام، و عقیده و ایمان و تربیت اسلامی است. هم ملت ایران که با قیام شجاعانهاش در برابر نظام سلطه جهانی و بر ضد ابر قدرتهای شرق و غرب کاری عظیم و بیسابقه انجام داد. هم رهبر و قائد عظیم الشأن این انقلاب که مثل کوه در برابر همه بادهای مخالف ایستاد و هجوم طوفانها را شکست اما خود کمترین تکانی نخورد؛ هم نظام نوین اسلامی که توانست کشور را بدون اندک تکیهای به بیگانگان اداره کند و جنگی را که محل تلاقی نیروهای شرق و غرب بر ضد او بود و نزدیک به سه چهارم سالیان پس از پیروزی را فرا گرفت، بدون گرایش به هیچ طرف و فقط یا تکیه بر خود، شرافتمندانه و با عزت و پیروزی به پایان برد. همه و همه توان خود را از اسلام گرفتهاند و اسلام جوهر اصلی این حوادث شگفتآور و مایه حقیقی قدرت و صلابت و عزتی است که ایران و ایرانی، و ملت و رهبر، و انقلاب و نظام ما در تاریخ معاصر از خود بروز دادهاند. اسلام، دین توحید است و توحید یعنی رهائی انسان از عبودیت و اطاعت و تسلیم در برابر هر چیز و هر کس بجز خدا. یعنی گسستن بندهای سلطه نظامهای بشری، یعنی شکستن طلسم ترس از قدرتهای شیطانی و مادی، یعنی تکیه ب راقتدارات بینهایتی که خداوند در نهاد انسان قرار داده و از او بکارگیری آنها را همچون فریضهای تخلف ناپذیر، طلب کرده است. یعنی اعتماد به وعده الهی در پیروزی مستضعفین بر ستمگران و مستکبران بشرط قیام، مبارزه و استقامت، یعنی دل بستن به رحمت خدا و نهراسیدن از احتمال شکست. یعنی استقبال از زحمات و خطراتی که در راه تحقق وعدهی الهی آدمی را تهدید میکند. یعنی مشکلات راه را به حساب خدا گذاشتن و خود را به پیروزی حتمی و نهائی امیدوار داشتن. یعنی در مبارزه به هدف عالی که نجات جامعه از هرگونه ستم و تبعیض و جهل و شرک است چشم دوختن و عوض ناکامیهای شخصی و میان راهی را نزد خدا جستن. و خلاصه یعنی خود را مرتبط و متصل به اقیانوس لایزال قدرت و حکمت الهی دیدن و به سمت هدف اعلی با امید و بیتشویش شتافتن. همه عزت و اعتلائی که به مسلین وعده داده شده در سایه چنین ایمان و درک روشن و عمیقی از توحید است. بدون فهم درست و پایبندی عقیدتی و عملی به توحید، هیچ کدام از وعدههای الهی درباره مسلمانان عملی نخواهد شد. در دوران سلطه استکبار غفلت از توحید ناب اسلامی و مفهوم زندگی شمول آن بود که صحنه را برای بتنهای استعمار باز گذارد و به خداوندان زر و زور فرصت تاخت و تاز داد. دشمنان با نقشههای از پیش آماده شده دین را در کشورهای اسلامی از صحنه زندگی راندند و شعار جدائی دین از سیاست را در این کشورها تحقق بخشیدند؛ نتیجه این شد که پیشرفت علمی غرب، بتواند این کشورها را یکباره بصورت تابعی از کشورهای صنعتی درآورد و سرنوشت سیاسی و اقتصادی آن را برای مدتهای طولانی و جبرانناپذیر به دست غارتگران غربی بدهد. امروزه غالب کشورهای اسلامی پس از دهها سال که جیب کمپانیها و دولتهای غربی از منابع آنها پر شده هنوز در وادی عقبماندگی سرگردانند و هنوز محتاج صنعت و علم و کالای غربی و هنوز در عالم سیاست طفیلی و پیرو ناگریز آنان... این همان خسران عظیمی است که از روز اول بر اثر عدم توجه به اصل بنیادین اسلام یعنی توحید اسلامی پیش آمد و هر چه زمان پیشرفته و علم کاملتر شده و دولتها و کشورهائی را مجهزتر کرده، کشورهای اسلامی ناتوانتر، وابستهتر، کم جرأتتر و بیابتکارتر شدهاند. راه علاج آن است که مسلمانان به اسلام ناب که در توحید و نفی عبودیت غیر خدا از هر چیز بجستهتر و درخشندهتر است، بگردند و عزت و قدرت خود را در اسلام بجویند، و این چیزی است که طراحان توطئههای ضد اسلامی همیشه از آن بیمناک بوده و در راه پیدایش آن موانع جدی مینهادهاند. هنگامیکه انقلاب اسلامی در ایران پیروز شد از آنجا که پیشبینی میشد که جاذبه و محبوبیت انقلاب، ملتهای مسلمان و حتی بعضی غیر مسلامانها را شیفته اسلام کند، همه دستهای استعماری به کار افتاد تا از نفوذ معنوی اسلام جلوگیری کند. تلاش وسیع و همه جانبه استکبار در برابر نفوذ اسلام، هیچ موجبی جز این ندارد که گسترش اسلام و مفاهیم اسلامی در هر نقطه جهان بمعنای جمع شدن بساط استکبار و ایادی آن در آن نقطه است. همانطور که همه میدانند بلافاصله پس از پیروزی انقلاب که معنای درست توحید و نفی عبودیت غیر خدا و عزت در برابر هر کس و هر چیز غیر خدا را در عمل و واقعیت به همه نشان داد، مسلمانان در نقاط بسیاری از جهان احساس شخصیت و عزت نموده در مقابل قدرتمندان و زورگویان ایستادند و سر فصل جدیدی در مبارزات ملل مسلمان بوجود آمد، از جمله حرکت عظیم مردم مسلمان در افغانستان و شروع مبارزات مردمی در سرزمین فلسطینی و ایستادن مردم مسلمان و مبارز فلسطین در برابر احزاب معاملهگر و شروع نهضتهای اسلامی زیادی در کشورهای مسلمان آفریقائی و آسیائی و حتی در اروپا که همه براساس جاذبه اسلام و شوق به تحقق احکام الهی به وجود آمده و اسلام را رهائی بخش و عزت بخش خود میداند. تا پیش از پیدایش جمهوری اسلامی به تودههای عظیم مسلمان عالم تفهیم شده بود که اسلام قادر نیست برای آنان عزت و عظمت بیافریند و آنان در جستجوی سعادت باید یا بدنبال الگوی غربی و فرهنگ اروپا و آمریکا بروند و یا به سمت تئوریهای خیلی و پوچ مارکسیسم گرایش یابند. اما پیروزی انقلاب سالامی و تشکیل جمهوری اسلامی در ایران و عزت و عظمتی که تحقق اسلام به ملت ایران بخشید همه یافتههای دیرینه استعمار گران غربی را باطل کرد و در عمل نشان داد که اسلام میتواند ملتی را از ضعف و بیحالی و انظلام نجات بدهد و به اوج عزت و شجاعت و اعتماد به نفس برساند و هم میتواند نظامی استوار و قادر بر زور آزمائی با قدرتهای مادی جهان بر آنان ببخشد و دست قدرتهای ظالمانه و تحقیر کننده استعمار و استکبار را از سر آنان کوتاه کند. و چنین بود که جمهوری اسلامی ببرکت اسلام از پشتوانه مردمی نیرومندی در مقیاس جهانی برخوردار گشت و این به نوبه خود بر توانائی و آسیب ناپذیری جمهوری اسلامی که همه سلطههای بزرگ جهانی با آن سر ناسازگاری دارند افزوده است. آثار پیروزی ملت ایران در زور آزمائی قدرتهای جهانی با آن، به جهان اسلام منحصر نماند بلکه در کشورهای غیر مسلمان و در نظامهائی که قفس آهنین استبداد حزبی یا ستم قومی اجازه نداده بود که مسلمانان آن کشورها حتی مسلمانی خود را احساس کنند، نسیم هویت اسلامی وزیدن گرفت و ایمانهای خفته بجوش آمد و گلبانگ مسلمانی خواب اهریمنان را برآشفت. و تری الأرض هامده فاذا انزلنا علیها الماء اهتزت و ربت و انبتت من کل زوج بهیج. (سوره حج ـ آیه 5) پس در ماجرای عظیم این ده سال گذشته، قهرمان اصلی اسلام است، و این رستاخیزی اسلامی است که جانهای مرده را بیدار کرده و زمینه را برای روزی آماده میسازد که در پاسخ به سئوال «لمن الملک؟» در بسیط زمین از چهار گوشه عالم گفته شود: «لله الواحد القهار». امروزه گرچه مغزهای علیل تحلیلگران مادی، هنوز عاجز از فهم و تحلیل حوادث اسلامی در دهسال اخیر است و آنان بدرستی نمیتوانند بفهمند چه شد که پس از تلاش دویست ساله استعمار در کشورهای اسلامی و پس از هزاران شیوه موفق برای راندن اسلام از صحنه زندگی و حتی از صفحه ذهن و دل مردم در این کشورها و مهمتر از آن پس از قرنها بدآموزی قدرتهای استبدادی و ایادی آنان و پس از تحریفهای بیشمای که بوسیله وعاظ السلاطین و آخوندهای درباری در دین پدید آمده و صفا و خلوص آن را مخدوش ساخته و به دارویی بیاثر و جسمی بیجان، بدل کرده بود، امروز دوباره اسلام در قلب میهن اسلامی پر و بال گشوده و سایه رحمت خود را بر سرتاسر جهان اسلام گسترده چون خورشیدی روشنگر در دل همه مسلمی تافته و به آنان روح و نشاط و امید بخشیده است؟ و چگونه اسلام که بتدریج به دست فراموشی سپرده میشد و هرگز هیچ امیدی را در دل جستجوگر انسانهای دردمند و بیتاب بر نمیانگیخت، اکنون به یگانه امید روشن ملتهای مسلمان مخصوصا جوانان و بیدار دلان و دردمندان تبدیل یافته است. آری، فهم و تحلیل درست این حوادث شگفتآور اگر چه برای مغزها و ذهنهای بیگانه از حقیقت اسلام و بیخبر از سرگذشت واقعی اسلام، ناممکن است، لیکن برای صاحبان بصیرت پاسخ در یک کلمه است: معجزه انقلاب. نهضت اسلامی در ایران به رهبری منجی بزرگ دوران حضرت امام خمینی رضوان الله علیه به پیروی از شیوه نبی اعظم و رسول خاتم و قله آفرینش عالم و آدم حضرت محمد مصطفی(ص) در قالب یک انقلاب تمام علیار ظاهر شد و این، طبیعت انقلاب است که اگر بر پایهای درست و منطقی استوا باشد همچون آتشفشان، زلزله در تمام ارکان محیط پدید میآورد و همه چیز و همه جا و همه کس را از گرمی و اشتعال خود متأثر میسازد. مصلحان اسلامی متفکرانی که در یکصد و پنجاه سال گذشته تحت تأثیر عوامل گوناگون قیام کرده و پرچم دعوت اسلامی را احیاء و تفکر اسلامی را بر دوش گرفته از قبیل سید جمال الدین و محمد اقبال و دیگران با همه خدمات ارجمند و گرانبهایشان همگی این نقص بزرگ را در کارخود داشتند که بجای بر پا کردن یک انقلاب اسلامی، به یک دعوت اسلامی اکتفا کردند و اصلاح جوامع مسلمان را نه با قوت و قدرت انقلاب، که با لتاش ورشنفکرانه و فقط با ابزرا قلم و زبان جستجو کردند. این شیوه، البته ممدوح و مأجور بوده و هست، اما هرگز از آن وقع نتائجی همچون نتیجه عمل پیامبارن اولوالعزم را که سازندگان مقاطع اصلی تاریخ بودهاند، نباید داشت. کار آنان در صورت صحت و مبرا ماندن از عیوب سیاسی و نفسانی، تنها میتوانست زمینهساز یک حرکت انقلابی باشد و نه بیشتر... و لذا مشاهده میشود که سعی و تلاش بیحد و حصر مخلصان این گروه هرگز نتوانسته حرکت معکوس و رو به انحطاط ملل مسلمان را متوقف کند یا عزت و عظمتی را که آنان از آن نام میآورده و در آرزویش آه و اشک میافشاندهاند و به مسلمانان برگرداند و یا حتی اعتقاد و باور اسلامی را در تودههای مردم مسلمان تقویت کرده و نیروی آنان را در خدمت آن بکار گیرد و یا دامنه جغرافیایی اسلام را گسترش دهد و این بکلی از روش پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) جدا است و این بر هر کس که اندکی تاریخ بعثت و هجرت رسول معظم(ص) را بداند آشکار است. امام ما برای حیات دوباره اسلام درست همان راهی را پیموده که رسول معظم(ص) پیموده بود، یعنی راه انقلاب را. در انقلاب اصل بر حرکت است، حرکتی هدفدار، سنجیده، پیوسته، خستگی ناپذیر و سرشار از ایمان و اخلاص.. در انقلاب به گفتن، نوشتن و تبیین اکتفا نمیشود، بلکه پیمودن و سنگر به سنگر پیش رفتن و خود را به هدف رساندن، اصل و محور قرار میگیرد، گفتن و نوشتن هم در خدمت همین حرکت در میآید و تا رسیدن به هدف یعنی حاکمیت بخشیدن به دین خدا و متلاشی ساختن قدرت شیطانی طاغوت ادامه مییابد. «هو الذی ارسل بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون». (سوره صف ـ آیه 9) در انقلاب اسلامی ایران چند خصوصیت مهم وجود داشت که همه منطبق بر حرکت اسلامی صدر اول بود: نخست: هدفگیری سیاسی یعنی اراده قاطع بر حاکمیت دین خدا و اینکه قدرت از دست شیاطنهای ظالم و فاسد گرفته شود و حاکمیت و قدرت سیاسی جامعه براساس ارزشهای اسلامی شکل گیرد. دوم: آنکه برای تحقق این هدف از تودههای مؤمن و آگاه و دردمند و فداکار و نه از احزاب و گروهها و سازمانهای سیاسی نیروی انسانی لازم گرفته شود و رهبر حکیم، نصرت را پس از توکل به خدا از نیروی لایزال مؤمنین جستجو کرد و در سایه مجاهدت پانزده ساله جنود رحمان را از بندگان خدا به وجود آورد و در راه خدا به حرکت درآورد: «هو الذی ایدک بنصره و بالمؤمنین». سوم: آنکه خطوط اصلی جامعهی مطلوب یعنی استقرار شریعت اسلامی که متصمن عدل اجتماعی، استقلال سیاسی و استغنای اقتصادی و رشد علمی و اخلاقی است در منظر همگان قرا رگرفت و شعار«نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» که به معنای تبدیل واقعی و همه جانبه بنیانهای زندگی جاهلی به بنیانهای اسلامی است مطرح گردید. چهارم: آنکه رهبر حکیم و فقیه که عبد صالح و الگوی مسلمانی بود خود پیشاهنگ این حرکت در ایمان و عمل شد و این ایمان، جان او را چنان لبریز کرده بود که توانست دلهای بیایمان و ظرفهای تهی را از فیضان ایمان خود در صحنه عمل، لبریز و سیراب کند و فروغ ایمان و امید او دیوارهای قطور یأس و بیایمانی را بشکافد و فضای مبارزه وعمل را پر کند: «آمن الرسول بما انزل الیه من ربه». پنجم: آنکه صدق و صفا و هوشیاری رهبر، هرگونه کجروی و سازش و معامله با دشمن و خلاصه هر آنچیزی را که موجب انحراف از هدف شود، ناممکن ساخت و صراط مستقیم انقلاب به سمت هدفها، استوار و بیاعوجاج باقی ماند. این آن چیزی بود که در این اتفاق افتاد و رهبری که با تقوا و صدق عمل، توانسته بود تأیید و هدایت الهی را جلب کند، حرکت خود را شروع کرد و در ظرف پانزده سال مجاهدت و تلاش مستمر، توانست تودههای عظیم مردم را بتدریج در خدمت هدف که همان حکومت اسلامی، تشکیل نظام اسلامی و اجرای احکام اسلامی بود به حرکت درآورد و حکومت طاغوتی و فاسد و وابسته حاکم بر ایران را که از سوی قدرتهای استکباری و غارتگر ثروتهای کشور ما، حمایت هم میشد ساقط کرد و در ظرف یازده سال پس از پیروزی، با مجموعه پیچیده و بینظیری از توطئه و خصومت و خیانت و تهاجم و تحریم و حمله نظامی و غوغای تبلیغاتی و غیره دست و پنجه نرم کرد و از این مصاف تاریخی، مظفر و منصور بیرون آمد و اکنون نظام جمهوری اسلامی ـ که محصول تلاش عظیم امام و امت است در اوج اقتدرای که ناشی از مقاومت و سرسختی در برابر زورگویان و استغنا از غارتگر است ـ چشم دوست و دشمن را به خود جلب و دلهای مستضعفان و زجر دیدگان همه مناطق عالم را مجذوب کرده است. آری، راز بزرگ در اعتلای امروزین اسلام و بیداری عمومی مسلمین، این بود که در کانون این حرکت یعنی ایران اسلامی، مولود مبارک انقلاب بار دیگر از شجره طیبهی اسلام بوجود آمد ومحصول آن یعنی جمهوری اسلامی با بنیه مستحکمی که از ایمان اسلامی رهبر و ملت یافته بود در راه و جهت درست پایدار ماند و وسوسه شیطانها و تیغ خشم و کین آنان بر او کارگر نشد و با مظلومیتی قدرتمندانه و سرافراز، چهره منور خود را در برابر چشم جهانیان قرار داد و با وجود و بقاء و استقامت و صلابت خود، مبلغ اسلام شد. طبیعت اسلام ناب، طبیعتی پر جاذبه است و دلهائی را که آلوده غرضورزی و کینهتوزی نباشد به خود جلب میکند و این همانست که انقلاب ما و امام ما دوباره در جهان مطرح کردند و بر دلها و چشمهای نیازمند و جستجوگر عرضه داشتند. در مدرسه انقلاب که امام ما بنیان گذارد بساط اسلام سفیانی و مروانی، اسلام مراسم مناسک میان تهی، اسلام در خدمت زور و زور و خلاصه اسلام آلت دست قدرتها و آفت جان ملتها، بر چیده شده و اسلام قرآنی و محمدی(ص) اسلام عقیده و جهاد، اسلام خصم ظالم و عون مظلوم، اسلام ستیزنده با فرعونها و قارونها و خلاصه اسلام کوبنده جباران و بر پا کنندهی حکومت مستضعفان سر برکشیده است. در انقلاب اسلامی، اسلام کتاب و سنت جایگزین اسلام خرافه و بدعت. اسلام جهاد و شهادت، جایگزین اسلام عقود و اسارت و ذلت. اسلام دنیا و آخرت، جایگزین اسلام دنیاپرستی یا رهبانیت. اسلام علم و معرفت، جایگزین اسلام تحجر و غفلت. اسلام دیانت و سیاست، جایگزین اسلام بیبند و باری و بیتفاوتی. اسلام قیام و عمل، جایگزین اسلام بیحالی و افسردگی.اسلام فرد و جامعه، جایگزین اسلام تشریفاتی و بیخاصیت. اسلام نجاتبخش محرومین، جایگزین اسلام بازیچه دست قدرتها. و خلاصه اسلام ناب محمدی(ص)، جایگزین اسلام آمریکائی گردید. و مطرح شدن اسلام بدینصورت و با این واقعیت و جدیت است که موجب خشم سراسیمه و دیوانهوار کسانی شده است که دل به زوال اسلام در ایران و در همه کشورهای اسلامی بسته بودند. و یا از اسلام فقط نامی بیمحتوا و وسیلهای برای تحمیق و اغفال مردم را میپسندیدند. لذا از روز اول پیروزی انقلاب تا امروز هیچ فرصتی را برای تهاجم و ضربه زدن و توطئه و بدخوای نسبت به جمهوری اسلامی و کانون حرکت جهانی اسلامی یعنی ایران، از دست ندادهاند. ملت ایران بخوبی دانسته است که نقطه قوت و پایداری او درست همانست که دشمن همه نیروی خود را در مقابله با آن مصروف میکند یعنی توکل به خدا و تمسک به اصول اساسی انقلاب که همه از مبانی اسلام سرچشمه گرفته در کلمات رهبر کبیر انقلاب رضوان الله علیه بر آن تأکید شده است. خشم و غیظ عنادآمیز که در بکار بردن واژه«بنیاد گرائی» در اظهارات خصمانه رسانههای دشمن از اول انقلاب تا امروز محسوس است ناشی از درماندگی و سراسیمگی آنان در برابر پایبندی رهبر و ملت و نظام ما به اصول اساسی انقلاب است. چقدر سادهلوح و سطحیاند کسانی که گمان میکنند دشمنی آمریکا و جبهه استکبار و دار و دسته وسیع صهیونیستی که اکثر خبرگزاریها و رسانههای خبری و تبلیغی جهان را در اختیار دارند، ناشی از آن است که جمهوری اسلامی به موقع تلاش لازم را برای کسب دوستان انجام نداده و یا در مسائل جهانی دچار تندروی شده است. این گمان حاکی از عدم تعمق در حوادث و جریانات داخلی و جهانی و عدم بصیرت در دشمن شناسی است. ابر قدرتها که دشمنان سوگند خورده انقلاب اسلامیاند هرگز علت دشمنی خود با جمهوری اسلامی را به صراحت بیان نکردهاند و نخواهند کرد. اگر آمریکا اعتراف کند که انگیزه دشمنی او با ایران، دشمنی با اسلام است یک میلیارد مسلمان جهان را در برابر خود قرار خواهد داد و اگر اعتراف کند که انگیزه او از این دشمنی آن است که ایران اسلامی خواسته است مستقل و آزاد و بدور از دخالت آمریکا زندگی کند. همه آزادگان و آزادیخواهان عالم را در برابر خود قرار خواهد داد. و اگر اعتراف کند که دلیل خصومت خباثت آمیزش با ایران و مسدود کردن اموال ایران و توطئه دائمیاش نسبت به جمهوری اسلامی آن است که انقلاب ایران دست او را از منابع غنی این کشور قطع کرده و جلو ادامه غارت اقتصادی ملت را که از سوی رژیم خائن پهلوی سخاوتمندانه به آمریکائیها واگذار شده بود، گرفته است، همه ملتهای مظلوم جهان و ستمدیدگان غارتهای استعماری در کنار ملت ایران قرار گرفته و مبارزه با آمریکا خواهند پیوست. بنابراین بسیار طبیعی و بدیهی است که آمریکا و دیگر دولتهای جبهه استکبار و همه دار و دسته خبری تبلیغی و رسانههای دست نشاندهی آنان ناگزیر باشند که تمام هم خود را به تحریف حقایق ایران و انحراف افکار عمومی جهان مصروف کنند که گاهی بنام حقوق بشر و گاه با تهمت نقض آزادی و گاه به دشنام ارتجاع و واپس گرائی و امثال آن ملت شجاع و آگاه و آزاده ایران و نظام مترقی و انقلابی جمهوری اسلامی و مسئولان صالح و لایق آن را مورد اتهام قرار دهند و نفرت عمومی ملت ایران از سلطهگران مستکبر و خبیث مخصوصا شیطان بزرگ را بدینگونه تلافی کنند. اگرچه تجربه یازده ساله جمهوری اسلامی ثابت کرده است که استکبار و ارتجاع و ایادی آنان در این ترفند نیز موفقیتی کسب نکرده و نتوانستهاند نام نیک و چهره روشن ملت بزرگوار ما را با اینگونه تلاشها در جهان و بخصوص در میان تودههای مستضعف عالم، مخدوش سازند و سرمایهگذاری گزاف آنان در استخدام قلمها و زبانهای مزدور و بکار افکندن صدها رسانه صوتی و تصویری و مطبوعاتی برای منزوی یا منفعل یا بدنام کردن انقلاب اسلامی، دچار خسران شده است و هم اکنون علیرغم خواست آنان در بسیاری از مناطق عالم ملتها با الگو ساختن حرکت نجاتبخش ملت ایران به مبارزات مردمی با سلطههای شیطانی روی آورده و خواب از چشم ستمگران ربودهاند و قشرهای بیدار مسلمان در همه جا بخوبی تشخیص دادهاند که علت دشمنی رأس استکبار یعنی آمریکا و ایادی آن با ملت ایران دشمنی آنان با اسلام است: «و ما نقموا منهم الا ان یؤمنوا بالله العزیز الحمید». (سوره بروج ـ آیه 8) ولی ملت ایران باید بدانند که حفظ انقلاب و بر پا نگاه داشتن پرچم عزت شرف و ادامه راه پر افتخاری که مجاهدات این ملت شریف در برابر ملتهای جهان مخصوصا مسلمانان گشود و عنوان تنها راه غلبه بر فشار ظلم قلدران شناخته شد، و تنها باطل السحر توطئههای دشمنان بر علیه انقلاب و جمهوری اسلامی همانا حراست از اصول بنیانی انقلاب و پاسداری از ارزشهای انقلاب است. این آن نقطه روشنی است که شعار ضدیت با سلطه جهانی استکبار را عالمگیر ساخته و ارکان نظام سلطه جهانی را متزلزل کرده است و همین است که از این پس نیز ملت ایران را بر همه توطئههای دشمنان فائق خواهد ساخت. و این همان وصیت جاودانی است که امام راحل عظیم القدر ـ اعلی الله کلمته ـ در بیانیهها و اخیرا در وصیتنامه خود همه ما را بدا توصیه فرموده است. اکنون یکسال پس از رحلت آن پدر لسوز و مرشد و معلم آگاه و حکیم، اینجانب لازم میدانم اساسیترین معارف انقلاب را که همه در شمار بینات مکتب انقلاب و برخاسته از اصول و احکام اسلام یکبار دیگر به برادران و خواهران خود تذکر داده، همه ملت انقلابی و شجاعمان را به توجه و اهتمام روز افزون نسبت به آنها دعوت کنم: 1- پیش از هر چیز زنده داشتن یاد و راه و درس جاودانه امام خمینی اعلی الله کلمته است، که مشعل راه و ترسیم کننده خط اساسی حرکت و تعیین کننده شاخصهای اصلی و حیاتی این جاده مبارک و فرجام تابناک آن است. حیات و شخصیت خمینی کبیر، تجسم اسلام ناب محمدی(ص) و تبلور انقلاب اسلامی بوده و او خود و سخنش و انگشت اشارهاش خضر راه این حرکت الهی ور وشنگر نقاط مبهم و برطرف کننده همه تردیدها بوده و همچنان خواهد بود. ملت ایران و از همه بیشتر مسئولان کشور باید این درس بزرگ را هرگز از یاد نبرند. 2- این نهضت مردمی و انقلاب بینظیری که در منتهای مبارزات پانزده ساله آن پدیدآمد و حماسه عظیمی که در عمر یازده ساله این نظام به ظهور رسید و شهادت نفوس طیبه و تحمل آنهمه دشواریها و شکنجهها و مصیبتها از سوی ملت مؤمن و مبارزهها، همه و همه بخاطر اسلام بود این ملت بزرگ و امام بزرگوارش سعادت را در پیروی حقیقی از اسلام دانستند و حاکمیت اسلام را وسیله نجات از سلطه شیطانها و طاغوتها و ستمگران دیدند و رضای خدا را در پیگیری از حاکمیت اسلام جستجو کردند. ملتهای مسلمان و مخلصان دلسوز در سراسر جهان اسلام نیز بخاطر اسلام بوده و هست که این انقلاب و این نظام را متعلق به خود دانسته و از آن حمایت و دفاع کردند، و میکنند. از این رو جمهوری اسلامی بزرگترین وظیفهاش آن است که اسلام را در زندگی مردم تحقق بخشد و جامعه را بصورت یک جامعه نمونه اسلامی درآورد. برای عملی شدن این هدف، که گامهای اساسی و بلند آن از آغاز پیروزی بوسیله همه دست اندرکاران و با اشراف و اهتمام شدید امام ـ رضوان الله علیه ـ برداشته شده، باید قوای سه گانه کشور، همآهنگ و پیگیر عمل کنند و حوزههای علمیه و مراکز فرهنگی و پژوهشی اسلامی به تلاش وسیع دست زنند و سرچشمه پایان ناپذیر تفقه و اجتهاد آگاهانه و بصیر را در خدمت تعمیق و گسترش معارف اسلامی بکار گیرند و دستگاه فکری و عملی نظام جمهوری اسلامی با هم و در کنار هم جامعه را در راه اسلامی شدن روز افزون و به سمت هدفهای اسلامی پیش برند. تمامیآحاد ملت مسلمان، در حفظ و حراست از احکام نورانی آن، و سعی در گسترش و تعمیق آن در جامعه، دارای وظیفهای بزرگاند. امر بمعروف و نهی از منکر که یکی از ارکان اساسی اسلام و ضامن بر پا داشتن همه فرائض اسلامی است باید در جامعه ما احیا شود و هر فردی از آحاد مردم خود را در گسترش نیکی و صلاح و برچیده شدن زشتی و گمراهی و فساد، مسئول احساس کند. ما هنوز تا یک جامعه کاملا اسلامی که نیکبختی دنیا و آخرت مردم را بطور کامل تأمین کند و تباهی و کجروی و ظلم و انحطاط را ریشهکن سازد، فاصله زیادی داریم. این فاصله باید با همت مردم و تلاش مسئولان طی شود و پیمودن آن با همگانی شدن امر به معروف و نهی از منکر آسان گردد. مساجد بعوان پایگاههای معنویت و تزکیه و هدایت، روبروز گرمتر و پر رونتقر شود و نشان ایمان و عمل و اخلاق اسلامی در گوشه و کنار جامعه از جمله در مراکز دولتی و ادارات و دانشگاهها همه را به پیروی از تعالیم نورانی قرآن تشویق نماید. کتاب خدا را در میان مردم حضور واقعی بیابد و آموختن و تدبر و تعمق در آن برای همه بخصوص جوانان و نوجوانان امری رائج و دائر گردد. در این مورد مسئولیت علماء و آگاهان و نویسندگان و گوبندگان و رسانههای عمومی بسی مهم و خطیر است. 3- فوریترین هدف تشکیل نظام اسلامی، استقرار عدالت اجتماعی و قسط اسلامی است. قیام پیامبران خدا و نزول کتاب و میزان الهی برای همین بوده که مردم از فشار ظلم و تبعیض و تحمل نجات یافته در سایه قسط و عدل زندگی کنند و در پرتو آن نظام عادلانه به کمالات انسانی نائل آیند. دعوت به نظام اسلامی منهای اعتقاد راسخ و عملی پیگیر در راه عدالت اجتماعی، دعوتی ناقص بلکه غلط و دروغ است و هر نظامی هر چند با آرایش اسلامی، اگر تامین قسط و عدل و نجات ضعفا، و مرحومین، در سرلوحه برنامههای آن نباشد غیر اسلامی و منافقانه است. و از همینجاست که ادعای سلاطین و حکامی که با وجود داعیه مسلمانی و شعار پیروی از قرآن، راه دیگر جباران را پیموده و فاصله فقیر و غنی را بیشتر کرده و خود در صف اغنیاء قرا رگرفته و از درد فقرا، و پابرهنگان غافل ماندهاند، چه در تاریخ و چه در زمان حاضر، همواره از سوی هوشمندان آشنا به معارف قرآن و اسلام هر دو دانسته شده است. در نظام اسلامی باید همه افراد جامعه در برابر قانون و در استفاده امکانات خداداد میهن اسلامی یکسان و در بهرهمندی از مواهب حیات متعادل باشند، هیچ صاحب قدرتی قادر به زورگویی نباشد و هیچ کس نتواند بر خلاف قانون، میل و اراده خود را به دیگران تحمیل کند. طبقات محروم و پابرهنگان جامعه مورد عنایت خاص حکومت باشند و رفع محرومیت و دفع از آنان در برابر قدرتمندان، وظیفه بزرگ دولت و دستگاه قضایی محسوب شود. هیچ کس به خاطر تمکن مالی قدرت آنرا نباید که در امور سیاسی کشور و در مدیریت جامعه دخالت ونفوذ کند و هیچ تدبیر و حرکتی در جامعه به افزایش شکاف میان فقرا و اغنیا نیانجامد. پا برهنگان، حکومت اسلامی را پشتیبان و حامی خود حس کنند و برنامههای آن را در جهت رفاه و رفع محرومیت خود بیابند. امام بزرگوار ما این را یکی از اساسیترین مسائل جمهوری اسلامی دانسته و قویترین بیانات را در این باره ایراد نمودهاند و این خصوصیت غیر قابل تفکیک جمهوری اسلامی است. هیچ حایلی نباید بتواند مسئولین نظام و مدیران بخشهای مختلف آن را از این هدف اساسی غافل کند. پابرهنگان و کوخنشینان و اکثریت مردم ما که بر اثر سیاستهای خائنانه و خانه برانداز رژیم ستمشاهی در فقر و محرومیت به سر میبرند، همواره صادقترین و با اخلاصترین یاوران این انقلاب و این نظام بودهاند و هستند و نظام اسلامی باید رفع محرومیت از آنان را در صدر برنامههای سازنده خود قرار دهد. 4- وحدت کلمه، رمز پیروزی ملت ایران در مراحل مختلف بوده و امروزه نیز مهمترین وسیله ملت ما برای مقابله با تحریکها و توطئهها است. با توجه به سرگذشت دوران ده ساله و تأمل در حوادث آن که حاکی از آسیبناپذیری جمهوری اسلامی در برابر انواع توطئههای دشمنان داخلی و خارجی است اهمیت وحدت و یکپارچگی ملت و مسئولان بیشتر آشکار میشود. ملت ایران و مدیران و گردانندگان کشور باید بر گرد اصول اساسی نظام جمهوری اسلامی مجتمع گشته و همه توان و نیروی خود را برای تحقق و حراست از آن متمرکز کنند و هیچ خواسته و شعار و هیچ انگیزه فردی و گروهی و قومی و فرقهای نتواند فرد و یا جمعی را از تلاش برای آن اصول و رسیدن به هدفهای نظام جمهوری اسلامی باز دارد. همه ملت رشید ایران مخصوصا آنان که سخن و عملشان در معرض قضاوت و توجه دیگران است، باید صفوف خود را متحد و مرصوص ساخته با وحدت وهمکاری و با گامهای استوار به سوی اهداف عالیه اسلام، قدرتمندانه حرکت کنند و دشمنان کمین گرفته را که مترصد فرصتاند، مأیوس سازند. رسانههای خبری بیگانه که مظهر تمایلات و سیاستها و نیات خصمانه و اغراض خبیث سردمداران سیاستهای جهانیاند بر روی هر کلمه و هر اشارهای که از آن بوی اختلاف و دو دستگی استشمام شود و یا بتوان چنین وانمود کرد شدیدا حساسیت نشان داده و باب زرگ کردن نکته های ریز و مطرح ساختن استنباطهای دروغین از گفتهها و نوشتهها در ایران بطور دائم در تلاشند که شاید بتوانند تصویری مشوش و آلوده به اختلافات و زد و خورد داخلی از ایران اسلامی که بحمدالله برخوردار از وحدت و یکپارچگی کمنظیری است، به مردم ایران و جهان ارائه دهند و زمینه دودستگی و نفاق را با این وسوسهها به وجود آورند. اینها همه نشانه آن است که امروزه دشمن از همه راهها برای تضعیف جمهوری اسلامی عاجز مانده و بدخواهانه در کمین اختلافات داخلی و شکست وحدت عمومی نشسته است. ملت رشید ایران و مسئولان و متصدیان امور کشور و نمایندگان محترم مجلس، گویندگان و نویسندگان باید مانند همیشه به این طمع خام دشمن پاسخ مناس را بدهند و وحدتی را که صنع الهی و رحمت شامله حق بر ملت ایران است با همه وجود پاسداری کنند. 5- حفظ عزت وک رامت انقلابی جمهوری اسلامی و ملت ایران در مناسبات بین المللی یک دیگر از نقاط اصلی است. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران تحولی ژرف در ارتباطات بینالمللی از دو نظر به وجود آورد: اول ـ اینکه هیمنه دو ابر قدرت آن روز دنیا را در رابطهشان با دولتهای ضعیف جهان شکستی سخت داد و ابهتی را که به مرور در چشم ملتها و دولتها به دست آورده بودند به شدت تضعیف کرد. دوم ـ آنکه به ملتها دلگرمی و شجاعت بخشدی و جرأت و گستاخی در مقابله با دولتهای دست نشانده را به آنان تزریق کرد. گرچه این تأٍیران عمیق به دریج در جهان ظاهر شد و امروز پس از یازده چهره سیاسی عالم دگرگون کرده است اما همه چشمهای تیزبین از همان آغاز تشخیص دادند که با پیروزی این انقلاب عظیم، عصر جدید در مناسبات عالم پدید آمده است. این عصر را باید«عصر امام خمینی» نامید و ویژگی آن عبارتست از بیداری و جرأت و اعتماد به نفس ملتها در برابر زورگویی ابر قدرتها و شکستن بتهای قدرت ظالمانه و بالندگی نهال قدرت قدرت واقعی انسانها. و سر برآوردن ارزشهای معنوی و الهی. امروز که با دفن مارکسیسم. و تلاشی بلوک شرق و قیامهای مردمی بر ضد حکومتهای استبدادی کمونیست، پیشبینیهای امام بزرگوار تحقق یافت و یکی از دو ابر قدرت از صحنهی سیاست عالم حذف و به قدرت درجه دوم تبدیل گردیده و ابر قدرت دیگر هم از سوئی با اوجگیری مقاومتهای مردمی در بسیاری از نقاط عالم از جنوب و شمال آفریقا و فلسطین اشغالی تا اقصی نقاط شرق آسیا و از سوی دیگر با گسترش روز افزون فساد بیایمانی و بیبند و باری خلاء معنویت و تفکر مکتبی در داخل جامعه آمریکائی و گسسته شدن رشته«مبارزه با کمونیسم» که همواره سردمداران آمریکا میخواستند با آن خلاء یک عقیده وحدت بخش را در میان ملت خود پر کنند و نیز از سوی دیگر بر هم ریختن محاسباتی که بر روابط اروپا و آمریکا حاکم بود موجب نفوذ دولت آمریکا حتی بر کشورهای اروپائی میشد، به شدت احساس خطر میکند و موقعیت خود را در جهان متزلزل میبیند. برای حفظ این روند رو به اشتعال و تقویت روحیه ملتهای اصیل و مظلوم، جمهوری اسلامی موظف است کوچکترین تغییری در چهره با صلابت و موضع با عزت خود در مناسبات بینالمللی ایجاد نکند، با قلدران از موضع قدرت و با دولتهای ضعیف از موضع حمایت و با ملتهای بپاخاسته از موضع رعایت و هدایت سخن بگوید و عمل کند. دولت آمریکا را به مثابه رأس فتنه و استکبار و رمز غداری و شیطنت، و بخاطر ستمش به کشورهای ضعیف و حمایتش از صهیونیسم غاصب و دشمنیاش با بیداری و آزادی ملتها و خصومت عمیق و جنایت بارش با ملت ایران محکوم و منفور و مطرود دانسته، هیچ فرصتی را برای افشای چهره تزویر آلود و رسوا کردن آن مدعیان آزادی و غیره و بیان این حقایق از دست ندهد. مسأله فلسطین مسأله اول بینالملل اسلامی است. امروز که مبارزات ملت فلسطین زیر پرچم اسلام خواب از چشم دولت غاصب صهیونیست و حامیانش ربوده است بزرگترین وظیفه ملت و دولت ما و همه ملتها و دولتهای مسلمان، حمایت از این مبارزات است. غده سرطانی اسرائیل را تنها از طریق همین مبارزات میتوان ریشهکن ساخت و جهان اسلام را از خطرات مهلک آن نجات داد. سکوت و سازش خیانت آلود بسیاری از دولتهای عربی و حتی تظاهر بعضی از آنان به بیتفاوتی و عدم حساسیت نسبت به سرنوشت فلسطین کار را به جائی رسانده است که دولت غاصب صهیونیست پس از سالها کتمان وحتی انکار اکنون دوباره داعیه اسرائیل بزرگ را علنا بر زبان میآورد و با بیشرمی و وقاحت، نیت پلید غصب سرزمینهای جدیدی از میهن اسلامی را تکرار میکند. بعضی از پادشاهان و رؤسای عرب بخاطر جلب نظر معبودشان آمریکا حتی انگیزه های عربی، و عرق قومیت را که دائما از آن دم میزنند در برابر اسرائیل به فراموشی میسپارند و به جای آن میدان مسابقه با اسرائیل در گرفتن کمک از آمیکا را هرچه بیشتر گرم میکنند. این داغ ننگ را چه کسی از پیشانی ملت عرب خواهد زدود؟ و آیا جوانان مسلمان بیدار در کشورهای عربی این خیانت را بر خود فروختگان خواهند بخشید؟! در نظر این زمامداران خائن، قومیت و وحدت عربی فقط هنگامی باید مورد استفاده قرار گیرد که آمریکا بخواهد از آن در برابر ایران اسلامی و اسلام ناب محمدی(ص) بهرهبرداری کند. اف بر وجدانهای خفته و دلهای ناپاکی که لطف و عنایت آمریکا را به قیمت از دست دادن همه چیز، هم ثروتهای خداداد طبیعی، هم شأن و کرامت انسانی و ایمان اسلامی و آبرو و اعتبار و تشخص ملت خود طلب کردند و با کفران نعمتهای خدا، خود و ملتهایشان را در سراشیب انحطاط و ابتلاء به غضب الهی دچار ساختند. «ألم تر إلی الذین بدلوا نعمة الله کفرا و أحلوا قومهم دار البوار جهنم یصلونها و بئس القرار». (سوره ابراهیم ـ آیه 28) چه شد آن شور هیجانی که در برابر اسرائیل غاصب ابراز میشد؟ و چه شد تعهدی که رؤسای عرب با ملتهای خود درباره مبارزه با اسرائیل بستند؟ لعنت خدا و بندگان صالحش بر آن دستی که اولین معاهده سازش با اسرائیل را امضاء کرد و زندگی سیاه دنیوی و سرنوشت اخروی خود را با فرعون قرین ساخت، و نفرین بندگان صالح و فرشتگان و انبیاء و اولیاء بر آنان که آن راه را ادامه دادهاند میدهند، مخصوصا آنانکه امید کاذبی به ملت مظلوم فلسطین داده و آنگاه به بهای سیه روزی آنان عیش ناپایداری برای خود فراهم کردند. ملت فلسطین نباید و نمیتواند آزادی و حقوق حقه خود را در کنفرانس و گردهماییهای سران عرب جستجو کند. این نشست و برخاستها اگر برای فلسطینیان مظلوم، شوم و بدفرجام نباشد حداقل بیفایده و بیخاصیت است. رؤسائی که در این ایام به عنوان فلسطین گرد هم آمدند اگر صادقانه در اندیشه نجات فلسطین بودند باید در برابر پیشنهاد مزورانه رئیس جمهوری آمریکا موضعی سخت و قاطع گرفته برای کمک مالی و تسلیحاتی و سیاسی به مبارزان داخل فلسطین اشغالی تصمیمهای عاجل و واقعی میگرفتند و به شعارهای پوچ اکتفا نمیکردند و اگر چنین نشود که نشده است و با وضع فعلی جهان عرب و حکام آن نخواهد هم شد، مبارزان داخل باید به خدا و به نیروی مردمی و اسلامی تکیه کنند و بدانند: «کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة بإذن الله و الله مع الصابرین» (سوره بقره ـ آیه 249). 6- تکیه بر مردم و حاکمیت اراده و خواست و تشخیص آنان، رکن مهم دیگری است که روزبروز باید تحکیم و تقویت شود. مردم آزاده ما با اراده قاطع خود که از ایمان عمیق آنان به اسلام ناشی میشود مبارزات را تا پیروزی ادامه داده و جمهوری اسلامی را به وجود آورده و با فداکاری و ایثاری بینظیر از آن حراست نمودهاند و از این پس هم در همه حال نظام اسلامی متکی به مردم و متعلق به مردم و در اختیار مردم خواهد بود. مجلس شورای اسلامی که در آزدی و استقلال رأی در جهان بینظیر است، مظهر اراده مردم و رئیس جمهور، وکیل و برگزیده مردم و مدیران کشور آحادی از مردماند و مردم دارای حق رأی و بیان و تصمیم در کلیه امور سیاسی، اقتصادی و اجتماعیاند و این یکی از برکات بزرگ اسلام و طرح منحصر به فردی است که نظامهای شرق و غرب از ارائه آن ناتون بودهاند و در هیچ یک از سیستمهای حکومتی عالم نمی توان نظیر آنرا یافت، علاوه بر نظامهای ورشکسته و متلاشی شده کمونیستی که در آن حزب منحصر به فرد کمونیست به جای مردم تصمیم میگرفت و علاوه بر نظامهای ارتجاعی مستبدانه که در آن سلطنتهای موروثی و ریاستهای ناشی از کودتای نظامی، با آن زندگیهای قارونی و دیکتاتوریهای فرعونی، و بال جان و زندگی مردم محسوب میشوند، در کشورهایی هم که اسماً دارای نظام دمکراسیاند و حکومتها علی الظاهر با رأی و انتخاب مردم بر سر کار میآیند باطن کار چیز دیگری است و زمام همه کار دست کمپانیها و سرمایهداران استثمارگر است و این قدرت پول و سرمایه است که با در دست داشتن رسانهها و قدرت تبلیغات، امر را بر خود مردم هم مشتبه میکند. در همه جای عالم فاصله میان زندگی رؤسای کشور با مردم کوچه و بازار، فاصله شاه و گداست و حتی حکومتهایی هم که داعیه تودهای داشتند، نتوانستند از زندگی مسرفانه شاهان برای خود صرفنظر کنند، افتخار نظام اسلامی آن است که امام عظیم الشأنش تا پایان عمر در زی طلبگی زندگی کرد. و مسئولان کشور بدون استثناء دامان خود را از طرز زندگیهای رایج مسئولان در سایر کشورها پاکیزه نگهداشتند و مانند قشرهای متوسط مردم خود زندگی کردهاند. مردم میان خود و مسئولان آن فاصله عمیقی را که در همه جای دنیا میان مردم مسئولان هست مشاهده نکردند، حرف خود را بیمحابا زده و اگر انتقادی داشتهاند به راحتی مطرح ساختهاند و مطبوعات حتی رادیو و تلویزیون همواره نظرات گوناگون را در مسائل کشور منعکس کرده و مردم را در معرض افکار و سلیقههای گوناگون قرار دادهاند و این موضوعی روشن و مشهود است ـ حتی ورشکستگان سیاسی و دستجاتی که در امتحانات متعددی از آغاز انقلاب، مردود و در نزد مردم سرافکنده و به وسیله آنان مطرود شدهاند نیز هنگامیکه به تحریک اجانب مقالات زهر آگین و کینهتوزانه بر علیه نظام اسلامی و مسئولان کشور مینویسند، انواع اتهام را به آنان میزنند این نوشته را بدون هیچ مانعی و رادعی به چاپ رسانده تا هر جا که خوانندهای بیابند منتشر میکنند و علیرغم میل خود عملا وجود آزادی را اثبات میکنند. بعضی از این نویسندگان و گویندگان که عمر باطل خود را غرقه در فساد و آلودگیهای اخلاقی و سیاسی و انواع هرزگیها گذرانیدهاند با حکومت اسلامی که راه را بر این تباهیها و هرزگیها بسته است و اربابان خارجی آنها را بیرون رانده مخالفاند و آنگاه این مخالفت و عناد را که مخالفت با اسلام و استقلال و آزادی ملی و طهارت اخلاقی است به حساب خردهگیری و انتقاد از اوضاع سیاسی و اقتصادی میگذارند و در حالی که آزادانه هر چه خواستهاند گفتهاند با وقاحت و بیشرمی مطالبه آزادی میکنند! خواست حقیقی اینها باز شدن پای آمریکا و فروختن کشور به دشمنان است و خصم آنان ملت رشید و آگاه است. ملت ما حسرت بازگشت به دوران بردگی آمریکا را بر دل آنان خواهد گذاشت و با همه وجود دستاورد بزرگ خود یعنی نظام اسلامی و حاکمیت اراده و ایمان انسانها را حراست خواهد کرد. نظام اسلامی هرگز نخواسته آزادی را که پرچمدار آن اسلام و قرآن است از مدعیان دروغگوی آزادی در نظامهای غربی بیاموزد. ما آزادی فساد بیبندوباری و هرزگی و آزادی دروغ و تزویر و فریب و آزادی ظلم و استثمار و تجاوز به حقوق ملتها را که غرب پرچمدار و مرتکب آن بوده است صریحا و قاطعا رد میکنیم. ما آن آزادی را که به سلمان رشدی مرتد نابکار اجازه اهانت به مقدسات یک میلیارد انسان را میدهد اما به مسلمانان انگلیس حتی حق شکایت از او را هم نمیدهد، به دولت آمریکا حق تحریک و سردستگی او باشی مخالف با یک حکومت مردمی را میدهد اما به آن حکومت مردمی حق مقابله به آن او باش را نمیدهد، به سرمایهداران غارتگر حق ورود نامشروع به کشورهای ضعیف و چپاول هست و نیست آن ملتها را میدهد و به آن ملتها حق مبارزه با آنان را نمیدهد، مردود و منفور میشماریم و آن را ننگ بشرین میدانیم. آزادی در منطق ما آزادیای است که اسلام به ملتها میبخشد و آنان را به کوه استواری در برابر سلطهگران ظالم و غاصب تبدیل میکند. همانطور که در مورد ملت ایران اتفاق افتاد و این معجزه پدید امد. و این آزادی در کشور ما همواره هست وخواهد بود و همه آحاد ملت باید آنرا حفظ کنند. مسئولان کشور بای مانند همیشه پاس حضور مردمی و تأثیر تعیین کننده آن در استقلال کشور را بدانند و بطور روز افزون مردم را به حضور فعالیت در صحنههای سیاسی و اقتصادی، فرهنگی و دفاعی و امنیتی تشویق نمایند. 7- همکاری دولت و ملت و پیوند عاطفی و عقیدتی مردم با مسئولان کشور یکی از مظاهر اساسی حکومت مردمی است و تا کنون گره گشای مسائل بسیار مهمی بوده است و باید همیشه با همان قوت و استحکام باقی بماند. امام بزرگوار ما رضوان الله علیه در دورههای مختلف و نسبت به دولتهای همه دوران ده ساله همواره مردم را توصیه به همکاری و کمک نمودهاند و امروز که دولت جمهوری اسلامی با مدیریت یکی از چهرههای شاخص انقلاب و یکی از شاگردان و یاران دیرین امام امت با مجموعهای از کارهای بزرگ برای پیشرفت کشور و رشد و توسعه ملی و دفاع از ارزشهای انقلاب در سطح جهان ربرو است؛ این پیوند و صمیمیت از همیشه باید مستحکمتر باشد و بحمدالله همینطور نیز هست. وقتی مدیران اصلی کشور مورد اعتماد مردماند و مردم در کار آنان نشانههای لیاقت و صداقت را میبینند، همه کارها آسانتر و روانتر انجام میگیرد و وسوسهها موجب کارشنکی و عدم همکاری نمیشود. ممکن است بدخواهانی برای جلوگیری از پیشرفت کارها دست به شایعه پراکنی زده و دولت یا دستگاه قضائی را زیر سئوال ببرند. ملت عزیز باید بدانند اینگونه تلاشها ناشی از حسن نیت نیست و انتقاد نابجا از مسئلان زحمتکش و مخلص و ناسپاسی در برابر تلاشهای توانفرسای آنان هرگز کمکی به پیشرفت امور کشور نکرده و نخواهد کرد. دولت و دستگاه قضائی نیز باید خود را به تمام معنا خدمتگزار مردم دانسته، هدفی جز کسب رضای خدا از راه خدمت به ملت مخصوصا قشرهای مرحوم و زحمتکش و احقاق حق آنان و رفع ظلم از آنان و بریدن دست متجاوزان به حقوق عمومی و سوء استفاده کنندگان و زراندوزان از خدا بیخبر نداشته باشند. ملت وفادار ما در راه اسلام و انقلاب از هیچگونه فداکاری دریغ نکرده است و جا دارد که هر کس در هر مسئولیتی، همه همت خود را به گشودن گرهها رفع مشکلاتی که از سوی دشمنان کشور تحمیل شده است بگمارد. 8- سازندگی کشور و آبادسازی این سرزمین پر برکت و مستعد و جبران عقبماندگیهای تأسفباری که در دوران حکومت طواغیت بر این ملت با استعداد تحمیل شده است، یکی از هدفهای اصلی جمهوری اسلامی است. ملت ما در بهترین فرصتهای تاریخی یعنی در دورانی که جهان تازه به جاده دانش و صنعت قدم نهاده بود و ایران میتوانست با بیداری وتحرک مناسب، سهم خود را در پیشرفت علمی و صنعتی بشریت ایفا کند و از نتایج آن بهرهمند شود در اسارت حکام ظالم و مستبد و بیخبر و وابسته، از قافله عقب ماند. پادشاهان پهلوی و قاجار، به جای سازندگی کشور وز نده کردن استعدادهای خدادای بشری و طبیعی آن ایران را به خارجیان سوداگر چپاولگ فروختند و منابع را به غارت بیگانگان دادند و یا راکد و معطل گذاردند و استعدادهای انسانی را به هدر دادند و به جای مصلحت ملت، مصالح دولتها و کمپانیهای خارجی را مقصد خود ساختند بطوری که خط آهن وقتی با صد سال تأخیر به کشور ما وارد شد در تعیین مسیر آن به جای رعایت مصالح ملت و نیازهای بازرگانی مصلحت نظامی دشمنان در نظر گرفته شد. سیاست وابسته و سوء تدبیر و ضعف نفس و استبداد در رژیم پهلوی و قاجار در ظرف دویست ساله، ایران را که روزی به برکت اسلام پرچمدار دانش جهان بود به ویرانهای محتاج بیگانگان و تحت سلطه آنان بدل ساخت؛ روستاها متروک، شهرها مصرفزده، مزارع بیثمر، صنعت مونتاژ و مغزها معطل شدند. پس از پیروزی اسلام و تشکیل نظام مردمی و انقلابی جمهوری اسلامی، دشمنان خارجی به خوبی تشخیص دادند که این نظام انقلابی با پشتوانه مردمی نیرومند خود و با اعتقاد راسخی که به نیروی ملی و مردمی خود دارد، خواهد توانست کشور را در جاده ردش و پیشرفت مادی بیندازد و عقب ماندگیها را با برنامهریزی جبران نماید و دست بیگانگان سودجود بدنیت را برای همیشه کوتاه کند، لذا از هر وسیلهای برای جلوگیری از سازندگی کشور استفاده کردند که یکی از آنها جنگ ویرانگری بود که بر مردم ما تحمیل نموده و موجب شدند که همت مردم و مسئولان بجای سازندگی و پیشرفت علمی و عملی، صرف دفاع از تمامیت و استقلال کشور شد. امروز که آتش جنگ فرونشسته و برنامه سازندگی به وسیله دولت و مجلس تنظیم شده و نیرهای مخلص آستین همت بالا زدهاند بر همگان واجب است که سازندگی کشور را بسیار جدی بدانند و موانع را از سر راه آن بردارند، امروز آبروی اسلام در گرو آنست که ایران اسلامی به کشوری آباد تبدیل شود، کار و ابتکار در آن همهگیر شود، زندگی مردم سرو سامان یابد، فقر و محرومیت ریشه کن شود، تولید داخلی با نیازهای مردم متعال گردد. کشور در صنعت و کشاورزی به خود کفائی برسد، دشمن از طریق احتیاجات زندگی مردم، راهی به اعمال فشار نداشته باشد و خلاصه دین در کنار معنویت زندگی مادی مردم را نیز سامان بخشد. بعضی از رسانههای مغرض خارجی اصرار دارند وانمود کنند که پایبندی به صاول انقلاب، به معنای دوری از رفاه عمومی و علاج نکردن مشکلات طبقات ضعیف و مستمند است؛ این حرف از کسانی صادر میشود که دهها سال جوامع خود را در سایه سنگین تفکر کمونیستی به راهی بدبختیزا سوق دادهاند، در حالی که سران آن کشورها مانند کشورهای سرمایه داری غرق در زندگی اشرافی بودند، طبقات پائین جامعه در انواع سختیهای مادی و معنوی به سر میبرند؛ در نظام اسلامی رفع فقر و محرومیت در شمار هدفهای طراز اول است و پایبندی به اصول انقلاب بدن مجاهدت در راه نجات مستضعفان و محرومان سخنی بیمعنی و ادعائی پوچ است. دولت و ملت باید سازندگی کشور را وظیفهای انقلابی بدانند، با همکاری و با بسیج همه نیروها و استعدادها و مغزها و بازوها، ایران را چنان آباد پیشرفته بسازند که امید را در دل ملتهای مظلوم زنده کند و راه آسایش مادی و تعالی معنوی را به آنان ارائه نماید. 9- گسترش دانش و تحقیق و رشد علمی و شکوفایی استعدادهای انسانی و گسترش آگاهی و معرفت عمومی، یکی دیگر از نقاط اساسی انقلاب است، جامعه مطلوب اسلام جامعهای است که در آن گنجینههای فکر و ذهن انسانها که گرانبهاترین ثروت ملی هر جامعهای است استخراج و به کار گرفته شود. بیسوادی ریشه کن گردد، مدارس در برگیرنده همه کودکان و نونهالان، دانشگاهها و حوزههای علمیه پر رونق، مراکز تحقیق فعال و پیشرو، کتاب همه جا و نزد همه کس رایج، مطبوعات پر مغز و آگاهی بخش، دانشمندان و اساتید با نشاط و پر انگیزه، مبتکران و نوآوران و نویسندگان و هنرمندان دلگرم و فیضبخش باشند. فاصله امروزین ما با وضعی که مطلوب و مقبول اسلام میباشد فاصله زیاد امام پیمودنی است. ایران اسلامی باید ثابت کند که امروز هم پرورشگاه نبوغها و استعدادهای علمی منحصر به فرد است. دو قرن سلطه استبداد و استعمار نتوانسته است جوهر ذاتی این ملت را نابود کند. اگر در دو قرن گذشته تسلط استعمار و استبداد مانع شکوفایی استعدادها شده، امروز در دوران آزادی و بیداری ملت و به برکت انقلاب اسلامی باید عقب ماندگی جبران شود. دانشگاهها باید تلاش علمی و تحقیقی خود را با روحیه انقلابی و نشاط اسلامی دنبال کنند وگرنه سرنوشت آنها بهتر از دانشگاههای دوران طاغوت نخواهد بود که در آن خود باختیگ علمی در برابر بیگانگان و تحقیر ارزشهای خودی راه را بر جوشش استعدادها میبست و مغزهای مستعد را هم به گریز از مرز و بوم خود تشویق میکرد. اساتید عالی قدر و دلسوز باید فضای انقلابی را برای تربیت نیروهای مستعد مغتنم بشمارند و دانشجویان ضمن تکریم و احترام به اساتید که فریضهای اسلامی است نباید اجازه دهند احیانا کسی بدخواهانه، از علم و تخصص، وسیلهای برای هموار کردن راه فرهنگ استعماری در دانشگاهها درست کند و مانند دوران سلطه بیگانگان، دانشگاه را پرورشگاه مغزهای از خود بیگانه و بیگانهپرست سازد. روشنفکران دلسوز و صادق، بدانند که امروز روز آزمایشی بزرگ است و تاریخ درباره آنان و رفتار امروزیاشن قضاوتی دقیق و افشاگر خواهد داشت، اگر کسانی از وابستگان به قشر روشنکفر کشور، در دوران سلطه بیگانگان و حکومت خود فروختگان توفیق آنرا نیافتهاند که با اقتضای مسئولیت روشنفکران در صفوف ملت قرار گرفته و در جایگاه خود در جبهه مبارزه با آمریکا و رژیم دست نشاندهاش قرار گیرند، امروز که روز حکومت مردم و حاکمیت ارزشهای اسلامی و انسانی ور وز مبارزه با بیگانگان کینهورز و خدعهگر است، باید گذشته را جبران و صفوف مبارزه ملت ایران را با آمریکا و استکبار و امپراتوری خبیث زرو زور جهانی به سهم خود و به قدر نیرو و توان خود مدد برسانند زبان و قلم و هنر را در خدمت جهاد عظیم اسلامی این ملت قرار دهند. زندگی در نظامی که بر پایه معرفت و فرهنگ و ارزشهای الهی بنیان نهاده شده برای همه افتخارانگیز است. نظامی که در رأس آن امام خمینی؛ آن کینه میورزند، هیچ کس اعتلاء معنوی او و زهد و پارسایی او و دانش و معرفت او، و صفای روح بزرگ او را انکار نمیکند، هیچکس در او کمترین شائبهای از ضعف و تسلیم در برابر دشمنان ملت نمیشناسد و قلهای برتر از او در عظمت روحی، گمان نمیبرد. چقدر کوچک و زبون و بی مقدارند کسانی که خود را دلبسته به نظامی بداند که در رأس آن مردمی فاسد و فاسق و خائن مانند پادشاهان صد سال أخیر قرار داشته باشد و گردانندگان آن امثال رضا خان و محمدرضا و علم و اقبال و هویدا و زاهدی و منصور و وابستگان بدنام و مجرمشان باشند و آمریکا و انگلیس ارباب این همه صاحل اختیار ملک و ملت باشد. آیا روشنفکر نمایانی که در سایه آزاید اسلام فرصت و امکان آنرا یافتهاند که صفحاتی را به داعیه روشنفکری از سخانی خوشایند بیگانگان مطرود پر و منتشر کنند، شهامت آنرا دارند که به صراحت اقرار کنند که داغ و غصه آنان نه برای علم یا آزادی، بلکه بخاطر جمع شدن سفره ننگین فسق و فساد و کوتاه شدن دست مروجان فرهنگ تباهگر غربی است؟ و دشمنی آنان با نظام نه بدلیل وجود عیب و نقیصهای در آن، بلکه به انگیزه بازگشت به همان دنیای شرمآوری است که بیگانگان برای آنان به وجود آورده و از خود آنان در راه آن کمک گرفته بودند؟؟ از مسخ شدگان فرهنگ استعماری غرب هیچ انتظاری نیست، امید و انتظار از روشنفکران صادق و دلسوزی است که تعالی و عزت و پیشفت معنوی و مادی ملت و کشو خود را میجویند و سلطه بیگانه را در همه اشکالش مردود میشمارند. شایسته است که اینان نظام اسلامی را که مایه عزت ایران و حیات دوباره ملت است قدر بدانند و مسئولیت خود را در آن بشناسند. 10- روحانیت، عنصر اصلی در مبارزات پانزده ساله منتهی به پیروزی انقلاب و سپس در تشکیل نظام مقدس اسلامی و برافراشتن پرچم اسلام در جهان و در مقاومت پرشور ملت ایران در برابر تهاجمهای گوناگون دشمنان و پیش ازاینها و د طول قرنهای متمادی، عامل اصلی حفظ معارف اسلامی و ایمان عمیق و صادقانه ملت ایران به مکتب حیاتبخش اسلام و رشد تفکرات دینی در همه جا بوده است. حضور روحانیون متعهد و مبارز در مرکز مبارزه با رژیم دست نشانده آمریکا بود که قشرهای گوناگون مردم را به صحنه مبارزه کشانید و مبارزه را شکل عمومی و مردمی میبخشید. در همه حوادث بزرگی که ملت این یکپارچه در آن شرکت جستهاند مانند نهضت مشروطیت و قیام تنباکو نیز حضور علماء دین در پیشاپیش صفوف، تنها عامل این حضور عمومی بوده است. استعمارگران انگلیسی با درک همین حقیقت بودکه انهدام جامعه روحانیت را مقدمه لازم برای ادامه حضور استعماری خود در ایران دانستند و به وسیله عامل دست نشاندهشان رضا خان، در سالهای 1313 به بعد نقشه محور روحانیت را شروع کردند و در آن سالها دست به فجایعی نسبت به علمای عالی مقام و حوزههای علمیه زدند که در تاریخ ایران پیش از آن هرگز سابقه نداشت و متأسفانه شرح این فجایع و ماجرای مقاومت مظلومانه علماء و طلاب در آخرین سالهای حکومت رضا خان قلدر بطور کامل تدوین نشده و در معرض اطلاع مردم قرار نگرفته است و لازم است اطلاع شاهدان عینی که بحمدالله هنوز تعداد آنان کم نیست به وسیله افراد و مؤسسات مسئول با همیت مردانه گردآوری شود. آزادگی روحانیون وعلماء دین و عدم نفوذ قدرتهای داخلی و جهانی در آنان موجب آن بوده است که قلدران و حکمرانان خودسر، هیچ گاه نتوانند این مجموعه ربانی را از سر راه مفسدجوئیها و خیانتها خود بردارند و اگر جمعی از معممین سر سپرده و آخوندهای درباری به طمع حطام ناپایدار دنیا بر سر سفره ستمگران نشسته و قولا و عملا آنان را تأیید کردند، اکثریت علما و روحانیون و فضلا وط لاب جوان در حصار مناعت و پرهیزکاری و پاکدامنی باقی ماند و اراده و توان مبارزه صادقانه و قدرتمندانه را حفظ کردند و اعتقاد راسخ به روحانیت شیعه را در دل آحاد مردم زوال ناپذیر ساختند. جامعه روحانیت به همین دلیل، همواره آماج تیرهای زهرآلود خصومت و غرضورزی دشمنان گوناگون و استعمارگران و بیگانگان و بیگانهپرستان بوده و به مثابه دشمن درجه یک آنان تلقی شده است. تبلیغات خصمانه و برنامهریزی شده حکومت پهلوی و سیاستهای ذینفوذ در ایران در طول پنجاهس ال بر ضد قشر روحانی که ماهیتی صد در صد استعماری داشت، در دوران رضاخانی و نیمه اول دوران محمدرضا آزمایش سختی برای علمای دین بود و جامعه روحانیت بحمدالله از این آزمایش سربلند بیرون آمد. در دوران مبارزات پانزده ساله نیز حوزههای علمیه قم و دیگر حوزههای علمیه و چهرههای سرشناس روحانیت کانونهای اصلی مبارزه و بالطبع هدفهای اصلی حملات وحشیانه دشمن بودند. لیکن این شدت عملهای بیحد و حساب، به اراده الهی موجب آن نشد که روحانیت از راه پر افتخار خود که پیمودن آن وظیفه تخلفناپذیری اسلامی او بود قدم باز پس نهد. بلکه در این دوران فکر اسلامی شکوفاتر، صیقل خوردهتر و فقه قرآن پربارتر و شخصیت روحانیون مبارز آبدیدهتر شد و زمینه برای تشکیل حکومت اسلامی فراهم آمد. پس از انقلاب تاکنون نیز روحانیت بخصوص عناصر برجسته آن که مستقیما در خدمت نظام جمهوری اسلامی بودهاند، بیوقفه آماج حملات مسموم دشمن بودهاند چه در عرصه تبلیغات و چه در عرصه تروریزم خائنانه و آلت دست دشمن... و شهدای گرانقدری هم در جبهه جنگ تحمیلی و هم در جبهههای فعالیتهای جهادی خود تقدیم داشتهاند و محراب نماز جامعه و عرصه علم و سیاست و تبلیغ دین را با خون مطهر خود رنگین ساختهاند. ملت عزیز ما میدانند که انگیزه دشمن از این حملات همه جانبه به علمای دین جز این نیست که به وضوح میدانند روحانیت، نقش تعیین کننده و بیبدیلی داشته و دارند و آنان حمله به روحانیت را با هدف تضعیف و محو انقلاب انجام میدهند. امروزه قلمهای مزدور و دستهای فروخته شده به دشمن در کار آنند که این پشتوانه معنوی انقلاب را در چشم مردم تضعیف کنند. دشمن انقلاب، جامعه روحانیت را در صورتی تحمل میکند که روحانیون از دخالت در امور سیاست و حضور در صحنههای انقلاب کنار بکشند و مانند جمعی از روحانیون بیخبر و متحجر گذشته و حال به کنج مدارس و مساجد اکتفا کنند و کشور و زندگی مردم را به آنان بسپارند و از جمله پدیدههای پر معنی آن است که در تمام مدت مبارزات و نیز سالهای پس از پیروزی، علمای متحجر و بیخبر از حوادث کشور و دور از جریانهای سیاسی، هیچگاه در معرض تهاجم دشمنان قرار نگرفتند بلکه حتی گاه مورد ستایش و تمجید نیز واقع شدند و حملات جسمی و تبلیغی و حتی تهمت ارتجاع و واپسگرایی از سوی روشنفکر نمایان عامل بیگانه، تنها متوجه علماء و روحانیونی شد که از لحاظ اندیشه سیاسی و نوآوریهای عرصه علم و عمل درخشیده و به عنوان قشری پیشرو و مترقی و آگاه شناخته شدهاند. موضعگیریهای دشمنان به درستی همان حقیقتی را برای مردم آگاه و جامعه روحانیت متعهد وانقلابی آشکار میسازد که امام حکیم و روشنبین ما بارها آنرا بیان کردهاند. یعنی اولاـ این که قدرشناسی از روحانیون بزرگوار و تبعیت از آنان وظیفهای دینی و ملی و انقلابی است که هیچگونه غفلت از آن جایز نیست. ثانیاـ این که تحجر و واپسگرایی در میان روحانیون و یا خدای نخواسته توجه به منافع شخصی و دنیا طلبی و روی آوردن به زیورهای مادی و سوء استفاده از مکانت اجتماعی خطرش برای روحانیت کمتر از حملات دشمن نیست، بلکه به مراتب از آن بیشتر است. و ثالثاـ وضعیت دوران انقلاب و توجه روز افزون به اسلام در خارج از مرزهای کشور اسلامی ایجاب میکند که علمای دین، با بینشی کاملا نو و با استفاده از ذخیره بیپایان معارف دین و با اسلوب فقاهت سنتی و اجتهاد زنده و پویا، راه جامعه اسلامی را هموار نمایند و حوزههای علمیه با تحولی اساسی، خود را با نیازهای امروز جهان تطبیق دهند و نوآوری را جهت و سمت برنامههای خود قرار دهند و البته با اعمال وقت لازم و برجسته کردن اصول و مبانی فقاهت راه را بر التقاط و کجروی ببندند. رابعاـ انزوا و دوری از فعالیت سیاسی را که خواست دشمنان و خلاف وظیفه اسلامی است به هیچ وجه در زندگی خود و حوزههای علمیه راه ندهند و همواره مخصوصا در مواقع خطر پیشاپیش صفوف مردم به تلاشی مخلصانه و خستگی ناپذیر مشغول باشند. و علم را با عمل و تفقه را با جهاد و معرفت را با تبلیغ قولی و عملی همراه سازند و هر سه سنگر: مدرسه، مسجد و جبهه را پر کنند. 11- در این مقال لازم است بزرگداشت وفادارن فداکار نیز به عنوان یکی از نقاط عمده معارف انقلاب ذکر شود. مقصود از وفاداران انقلاب، آنهایند که با نثار جان خود یا عزیزان خود یا سلامتی خود پایههای انقلاب را استحکام بخشیدند و دست دشمنان را از کشور و نظام اسلامی کوتاه کردند: خانوادههای مکرم شهیدان، دلیر مردان جانباز و اسیر و مفقود و خانوادههای بزرگوار آنان، رزمندگان نیروهای مسلح و عناصر پاکباز بسیج که عمر خود را در جبههها گذرانیدهاند، جهادگرانی که نیروی خود را در دو جبهه جنگ و سازندگی صرف کردند... و همه کسانی که در این امتحان الهی با سختیها و ابتلائات بزرگش دست و پنجه نرم کردند باید مورد تکریم و قدر شناسی همیشگی ملت باشند. 12- ختام سخن آن است که دوران ده ساله حیات مبارک امام خمینی رضوان الله تعالی علیه الگو و نمونه حیات جامعه انقلابی ماست و خطوط اصلی انقلاب همان است که امام ترسیم فرموده است. دشمنان خام طمع و کوردل که گمان کردند با فقدان امام خمینی دوران جدید با مشخصاتی متمایز از دوران امام خمینی قدس سره آغاز شده است سخت در اشتباهند. امام خمینی یک حقیقت همیشه زنده است. نام او پرچم این انقلاب و راه او راه این انقلاب و اهداف او اهداف این انقلاب است، امت امام و شاگردان او که از سرچشمه فیاض آن موجود ملکوتی سیراب شده و عزت و کرامت اسلامی و انسانی خود را در آن جستهاند اکنون شاهد آنند که ملتهای دیگر حتی ملتهای غیر مسلمان، نسخه تعالیم انقلابی آن قائد عظیم را مایه نجات خود دانسته و آزادی و عزت خویش را در آن یافتهاند، امروز به برکت نهضت آن یگانه دوران، مسلمان در همه جا بیدار شدهاند و کاخ امپراتوریهای سلطه ظالمانه، رو به ویرانی نهاده است، ملتها، ارزش قیام ملی را دریافته و غلبه خون بر شمشیر را تجربه میکنند، و همه در همه جا چشم به ملت مقاوم و نستوه ایران دوختهاند. بدیهی است که برای آمریکا و دیگر سردمداران استکبار چیزی مهمتر از این نیست که ملت ایران از راه دهساله خود برگردد یا در آن تردید کند، زیرا در این صورت نقطه درخشان امید ملتها کور خواهد شد و غلبه خون بر شمشیر مورد تردید قرار خواهد گرفت. ما صریحا به همه ملتهای جهان اعلام میکنیم که تفکر«خاتمه یافتن دوران امام خمینی» که دشمن با صد زبان سعی در القاء آن دارد، خدعه و نیرنگی استکباری بیش نیست و علیرغم آمریکا و همکارانش امام خمینی در میان ملت خود و جامعه خود حاضر است و دوران امام خمینی ادامه دارد و خواهد داشت. راه او راه ما، هدف او هدف ما و رهنمود او مشعل فروزنده ماست. همه ملت و مخصوصا جوانان عزیز و نوجوانان، خود را سربازان امام محبوبشان بدانند و با اتکال به خدا و استمداد از حضرت ولی الله الأعظم أرواحنان فداه با قوت و قدرت به سمت هدفهای عالی امامشان حرکت کنند و بدانند که پیروزی نهائی از آن ماست... «کتب الله لأغلبن انا و رسلی». دهم خرداد 1369 برابر با ششم ذی القعده 1410 علی الحسینی الخامنهای
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 130 |