تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,788 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,973 |
اصول اعتقادی اسلام | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1369، شماره 103، تیر 1369 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
اصول اعتقادی اسلام معاد شفاعت یکی از موضوعات مربوط به معاد«شفاعت» است اصل شفاعت یک اصل قرآنی و حدیثی و از معارف اعتقاید همه مسلمانان است و در ضمن احادیث اهلبیت(ع) تذکر این مطلب نیز وجود دارد که عدم اعتقاد به شفاعت حاکی از عدم اعتقاد کامل به اصل نوبت و امامت است. حضرت صادق(ع) میفرمایند: «مَنْ انکر ثلثة اشیاء فلیس من شیعتنا: المعراج و المسائلة فی القبر و الشفاعة».[1] یعنی کسی که به3 چیز ایمان نداشته باشد، از شیعیان ما نیست: 1- معراج حضرت رسول اکرم(ص). 2- سؤال در قبر. 3- شفاعت. بطور کلی در مورد«شفاعت» لازم است چند بحث انجام بگیرد: 1- معنای شفاعت. 2- چه کسانی در روز قیامت شفاعت میکنند؟ 3- شفاعت درباره چه کسانی انجام میگیرد؟ 4- شفاعت در رابطه با چه اعمالی صورت میگیرد؟ 5- آیا شفاعت منحصر به روز قیامت است یا در عالم برزخ و غیر آن نیز صورت خواهد گرفت؟ 6- ایراداتی که بر موضوع شفاعت وارد شده است. اکنون بتوفیق خداوند متعال بحث خود را در مورد اول یعنی معنای شفاعت آغاز میکنیم: شفاعت بمعنای وساطت است و در اینجا منظور این است افرادی که در پیشگاه خداوند دارای موقعیت خاصی میباشند درباره گناهکاران شفاعت میکنند و خداوند بجهت احترام و موقعیتی که آنان دارند از تقصیر و گناه آن گنهکار میگذرد و او را مشمول عفو و رحمت خود قرار میدهد. در اینجا باید توجه داشت که چون نظام و دستگاه ربوبی نظام قانون و حساب است و هیچ جریانی در این نظام بدون حساب و گزاف انجام میگیرد لذا شفاعت نیز بدون حساب نیست و بطر کلی با موضوع تجسم اعمال ارتباط دارد اگر بخاطر داشته باشید در یکی از بحثهای گذشته در طی چند مقاله درباره تجسم اعمال بحث کردیم و گفتیم کهعقاید و کردارها و گفتارهائی که در دنیا از انسانها صادر میگردد در جهان دیگر تجسم پیدا میکند و اعتقادات حق و کردارهای شایسته و گفتارهای صحیح و مشروع و خوب بصورت مقامات و نعمتهای بهشتی و عقاید باطل و گفتارهای نامشروع و گناهان و تخلفها با چهره جهنم و عذابهای جهنمی مجسم و ظاهر میگردد اکنون میافزائیم که در جهان آخرت تنها عقاید و گفتار و کردار تجسم پیدا نمیکند بلکه روابط نیز چه با اولیاء الله و مقربان درگاه خداوند و چه با طاغوت و اشخاص فاسد و ستمکار مجسم میشود و بصورت عینی در میآید. مثلا در صورتی که یک انسان سبب هدایت انسان دیگر میشود و نور وجودش او را و راه او را روشن میگرداند همین رابطه رهبری و پیروی در میان آنها روز رستاخیز بصورت عینی در میآید و هادی بصورت پیشوا و امام، و هدایت یافته و استفاده کنند از نور آن رهبر بصورت مأموم و پیرو ظاهر میشود و او را بسوی بهشت و سعادت میکشد و رهنمون میگردد. و اگر انسان دنبال گمراه کنندگان و یکی از طاغوتهای زمان گام بردارد و بر راه و رویه آنها صحه بگذارد این رابطه نیز در جهان آخرت بصورت رهبر و رهرو مجسم و آشکار میگردد و او را بطرف عذاب میبرد. قرآن کریم میگوید: «یوم ندعوا کل أناس بإمامهم».[2] یعنی روزی که هر گروه از مردم را با پیشوای ایشان میخوانیم باین معنا هر کسی با رهبر خود محشور میشود. قرآن مجید تجسم پیشوائی فرعون و پیروی مردمش از او را با این عبارت بیان میکند: «یقدم قومه یوم القیامة فاوردهم النار».[3] یعنی فرعون پیشاپیش اتباع و پیروانش در روز قیامت حرکت میکند و آنها را وارد آتش جهنم میسازد. فرعون چون شفیع و واسطه قوم خود در دنیا بوده است در آخرت نیز این رابطه محفوظ است او در دنیا وسیله و واسطه گناهان و ضلالتهای قوم خودگردید و آنها نیز با اختیارخود راه و رویه او را پیش گرفتند و بازار او را رونق و جبهه او را قوت بخشیدند تجسم این رابطه در عالم آخرت این استکه او واسطه رسانیدن آنها بدوزخ و آتش باشد. ولی کسانی که در دنیا راه و رویه منادیان راه توحید راستین یعنی پیغمبران الهی و ائمه هدی(ع) و اولیای خدا را پیش گرفتند و پشت سر آنها حرکت کردند و در مزرعه دل بذر ولایت آنها را کاشته و از نور وجود و آثار آنها صحنه زندگی و صفحه دل خود را روشن کردند ـ هر چند احیانا گناهان و لغزشهائی نیز از آنها صادر گردید ـ این رابطه در روز قیامت مجسم و تجسم این رابطه همان شفاعت آنها از این قبیل افراد و گذشت خداوند از این قبیل لغزشها میباشد. این نکته نیز روشن است همانطور که در این جهان سلسله مراتب محفوظ و جبهههای حق و باطل هر یک از انشعاباتی دارد در جهان دیگر نیز که جهان تجسم وتحقق کلیه انچه که در این جهان وجود دارد میباشد همین سلسله مراتب و انشعابات تجسم خواهد یافت و کلیه کسانی که از نور هدایت حضرت محمد بن عبدالله(ص) استضائه کرده و از فیض وجودش بهره گرفته و از شریعت ناب او بهرهمند شدهاند بدنبال او خواهند بود. محمد کافرینش هست خاکش هزاران آفرین بر جان پاکش سر و سر خیل میدان وفا را سپهسالار و سر خیل انبیا را ریاحین بخش باغ صبحگاهی کلید مخزن گنج الهی بمعنا کیمیای خاک آدم بصورت توتیای چشم عالمفلک را داده فلک را داده سروش سبزپوشی عمامش باد را عنبر فروشی سریر عرش را نعلین او تاج امین وحی و صاحب سر معراج لوای حمد(پرچم ستایش و سپاگزاری حق) را بر دوش و کاروان انسانهای پاک را بدنبال خواهد کشید و در این معنای شفاعت(بمعنای وساطت و تکامل است) که هیچکس در روز قیامت نیست مگر اینکه به شفاعت حضرت پیغمبر اسلام(ص) محتاج است چون همه حتی ائمه معصومین(ع) نیز هر چه دارند بتوسط رسول اکرم(ص) میباشد و در همین حساب است که علماء از کسانی که مورد تعلیم و تربیت آنها قرار گرفتهاند و شهدا از کسانی که راه آنها را پیش گرفتهاند شفاعت میکنند و بالأخره یک سلسله مرتبط و پر انشعاباتی بوجود میآید که گروهها و دستههای کوچکتر به گروهها و دستههای بزرگتر میپیوندند و در رأس این سلسله عظیم حضرت رسول اکرم(ص) پیشاپیش همه میشتباد. کریم السجایا جمیل الشیم نبی البرایا شفیع الامم شفیع الوری خواجه بعث و نشر امام الهدی صدر دیوان حشر امام رسل پیشوای سبیل امین خدا مهبط جبرئیل کلیمی که چرخ فلک طور اوست همه نورها پرتو نور اوست و بالأخره همانطور که بعدا بطور مبسوط خواهیم گفت پیغمبر اسلام(ص) دارای مقام محمود و همه انسانها از آغاز تا انجام به شفاعت آنحضرت محتاج میباشند.[4] *** همانطور که در آغاز این مقاله گفته شد بحث شفاعت قبل از هر چیز دارای ریشه و اساس قرآن یاست و قرآن مجید در طی آیات متعددی از ثبوت و تحقق آن سخن گفته است ولی باید دانست که آیات قرآن در این مورد به 3 دسته تقسیم میگردد: 1- شفاعت در روز قیامت را نفی میکند مانند این آیه: «انفقوا مما رزقناکم من قبل ان یأتی یوم لا بیع فیه و لا خلة و لا شفاعة».[5] یعنی از آنچه که روزی شما کردیم پیش از فرا رسیدن روزی که در آن خرید و فروش و دوستی و شفاعت وجود ندارد انفاق کنید. این آیه چنانکه ملاحظه میکنید شفاعت در روز قیامت را نفی میکند. 2- از غیر خدا نفی و برای خداوند اثبات میکند مانند آیاتی با این تعبیر«ما لکم من دوینه من ولی و لا شفیع»[6] و«لیس لهم من دونه ولی و لاشفیع»[7] یا«لیس لها من دون الله ولی ولا شفیع». یعنی غیر از خداوند یاور و شفیعی در روز قیامت نیست. و نیز«قل لله الشفاعة جمیعا له ملک السموات و الأرض».[8] یعنی بگو شفاعت بطور کلی از آن خدا است که سلطنت آسمانها و زمین از آن او است و بازگشت همه به سوی اوست. 3- شفاعت را برای غیر خداوند«منتهی» با اذن خداوند ثابت میکند. با این قبیل تعابیر: «ما من شفیع الا من بعد اذنه».[9] هیچ شفیعی نیست مگر بعد از اذن از جانب پروردگار. «من ذا الذی یشفع عند الا بإذنه».[10] هیچ شفیعی نیست مگر بعد از اذن از جانب پروردگار. «و لا یشفعون الا لمن ارتضی».[11] فرشتگان خدا جز از برای کسیکه خدا از او راضی است شفاعت نمیکنند. «یومئذ لا تنفع الشفاعة الا من اذن له الرحمن و رضی له قولا».[12] در آن روز شفاعت هیچکس سود نبخشد جز آنکس که خدای رحمان باو رخصت شفاعت داده و سخنش مورد پسند او قرار گرفته است(مانند پیغمبران الهی و ائمه هدی و مؤمنان خاصی که بعدا در این مورد بحث خواهد شد). بنابراین، با توجه به مفاد این آیات، قرآن مجید بدون تردید شفاعت را ثابت میکند«منتهی» با توجه دادن به این مطلب که اصل شفاعت از آن خدا است و زمام او بدست خداوند است و تنها او است که بهر کسی که بخواهد این موقعیت و مقام را عنایت میکند و به افراد مخصوصی نیز عنایت کرده است. بنابراین آیات مربوط به شفاعت عینا مانند آیات مربوط به«علم غیب» است که دستهای از آنها علم غیب را مخصوص خداوند معرفی میکنند و از غیر خدا نفی مینمایند و این قبیل تعبیر را بکار میبرند. «قل لا یعلم من فی السموات و الأرض الغیب الا الله».[13] بگو در همه آسمانها و زمین هیچکس غیر از خدا غیب نمیدادند، یا«و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو».[14] خزائن غیب در نزد خدا است و جز او کسی نمیداند. و دسته دیگری برای غیر خدا منتهی با تعلیم و اعلام خدا ثابت مینمایند مانند: «ما کان الله لیطلعکم علی الغیب ولکن الله یجتبی من رسله من یشاء».[15] خداوند شما را از غیب آگاه نمیکند و برای این موضوع هر یک از پیغمبران خود را که بخواهد برمیگزیند. و یا «عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه أحداً الا من ارتضی من رسول».[16] یعنی خداوند دانای غیب است و کسی را بر علم غیب واقف نمیسازد مگر آنکس را از پیغمبران خود که برای این موضوع برگزیده است. نتیجه اینکه دانستن غیب ذاتا مخصوص خداوند است و غیر از او هیچکس بر آن واقف نیست ولی هر کس را که مشیت او تعقل گرفته باشد علم غیب را در اختیار او قرار میدهد. و بنابراین علم غیب ذاتی و ازلی از آن خدا است و علم غیب غیر آن ذات مقدس عرضی و از جانب او و حادث است. ادامه دارد
[1]- بحارالانوار، ج 8 طبع جدید ص 37. [2]- سوره اسراء ـ آیه 71. [3]- سوره هود ـ آیه 98. [4]- بحارالانوارـ ج 8 ص 42. [5]- سوره بقره ـ آیه 254. [6]- سوره سجده ـ آیه 4. [7]- سوره انعام ـ آیه 51. [8]- سوره انعام ـ آیه 70. [9]- سوره زمر ـ آیه 44. [10]- سوره یونس ـ آیه 3. [11]- سوره بقره ـ آیه 255. [12]- سوره طه ـ آیه 109. [13]- سوره نمل ـ آیه 65. [14]- سوره انعام ـ آیه 59. [15]- سوره آل عمران ـ آیه 179. [16]- سوره جن ـ آیه 27. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 96 |