تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,765 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,969 |
وصیٌت نامه امام «ره» و اسم مستأثر الهی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1369، شماره 103، تیر 1369 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
قسمت دهم وصیت نامه امام«قدس سره» و اسم مستأثر الهی آیت الله محمدی گیلانی * معلومات مستأثره الهی، در اسماء مستأثره، منحصر نیست. * آیا با سیر و سلوک روحانی که حدود، بدانوسیله خرق میشود، ممکن است به اسماء مستأثره متعلم شد؟ * نقل کلام عارف کامل آقا محمد رضا قمشهای«ره» از رساله مصباح الهدایه امام«قدس سره» در پاسخ این سؤال. * نقد امام بر آقا محمدرضا قمشهای در بیان اسفار اربعه عرفاء و اهل سیر و سلوک. * گفتاری جامع از امام در قرب نوافلی و قرب فرائضی، منقول از شرح اربعین حضرتشان. معلومات مستأثره خدایتعالی، منحصر در اسماء مستأثره نیست، بلکه علوم مختصه به حضرتش بسیار است که به بعضی دیگر از آنها اشاره میکنم، ولی لازم میبینم نکتهای دیگر درباره اسم مستأثره حقتعالی را یادآوری کنم. سپس به برخی دیگر از علوم مستأثره الهی اشاره نمایم: در بعضی از مقالههای پیشین، معنای غیب را اجمالا از حکیم شهید آیة الله مطهری«قدس سره» نقل نمودیم و گفتیم که معنای آن جز حجاب محدودیت حواس و ادراکات ما که تنها امور نسبی و محدود را درک میکنند، نمیباشد. با توجه به این واقعیت، در صورتی که توفیق سیر و سلوک الی الله تعالی، رفیق کسی گردید و سفر«فی الخلق الی الحق» را به پایان رساند و امداد الهی دستگیر وی شد، و به نحوی حائز وصول و فناء گردید و حجب ظلمانی و حدود نورانی نسبت به وی، رفع شد، آیا چنین کسی، میتواند به اسماء مستأثره، اشراف پیدا کند یا نه؟ و به عبارتی: متعلم به این اسماء شود یا نه؟ امام بزرگوار«رضوان الله علیه» در «مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه» در این باره اشارهای دارند که به نقل ترجمه آن اکتفا میکنم: «شیخ مشایخ ما عارف کامل آقا محمدرضا قمشهای «رضوان الله علیه» در رسالهای که برای تحقیق اسفار اربعه ترتیب دادهاند، کلامی دارند که ملخص آن، این است: سفر عبارت است از حرکت از وطن، در حالی که متوجه بسوی مقصد است که با طی منازل آن را پایان میدهد، و آن یا صوری است که بینیاز از بیان است و یا معنوی است که چهارگونه است: اول: سفر از خلق بسوی حق است، که با رفع حجابهای ظلمانی و نورانی انجام میپذیرد، و هنگامی که این حجابها رفع شود سالک، جمال حق را مشاهده میکند و از خود فانی میگردد و همین است مقام فناء، سپس با پایانپذیری سفر اول، به سفر دوم شروع میکند، و آن، سفر از حق بسوی حق است با وجود حقانی چه رهرو مزبور با سفر اول حائز ولایت گردیده و وجودش، وجود حقانی شده است. و در این سفر دوم، از ذات حق سبحانه و تعالی سفر میکند و در کمالات آن حضرت سیر و سلوک مینماید و متعلم به همه اسماء الهی میشود مگر اسماء مستأثره؛ این هنگام ولایتش تام شده، و ذات و صفات و افعالش، در ذات و صفات و افعال حق فانی میشود، و فناء از فنائیت، حاصل وی شده که«مقام اخفی» میباشد و دائره ولایتش تمامیت یافته و سفر دوم به پایان میرسد». سفر خلق به سوی حق امام بزرگوار بعد از نقل ملخص کلام مرحوم آقای آقا محمد رضای قمشهای چنین میفرماید: «و در نزد من، سفر اول، عبارت است از سفر از خلق بسوی حق مقید، که با رفع حجابهائی که همان جنبه یلی الخلقی است انجام میپذیرد، و رؤیت جمال حق، به ظهور ذات متعالیه در مراتب اکوان که همان جنبه یلی الحقی است، بهره سالک میشود و سفر اول به پایان میرسد و سفر دوم آغاز میگردد...ـ ظاهر کلام مرحوم شیخ المشایخ«رحمة الله علیه» این بوده که مقصد و غایت در سفر اول، حق مطلق است، ولی امام«اعلی الله مقامه» این مدعا را از مرحوم آقای قمشهای نمیپذیرد و میفرماید که در سفر اول، مقصد و غایت، حق مقدی است و آن ظهور ذات«مقیدا به» در مراتب اکوان است، اما راجع به استثناء اسماء مستأثره از تعلم همه اسماء الهی که در کلام عارف مذکور آمده، به سکوت برگذار فرموده و ظاهرا مورد قبول خاطر عاطر آن بزرگوار است. حضرت امام در کتاب شریف شرح اربعین در ذیل شرح حدیث سی و چهارم فصلی بعنوان: «در بیان قرب فرائض و نوافل و نتیجه آن به حسب طریقه اهل ذوق و سلوک» منعقد فرمودهاند که ارتباطی کامل بما نحن فیه دارد و بنابراین نقل میکنیم، میفرماید: «بدان که از برای سالک الی الله و مهاجر از بیت مظلم نفس بسوی کعبه حقیقی یک سفر روحانی و سلوک عرفانی است که مبدأ آن مسافت، بیت نفس و انانیت است و منازل آن، مراتب تعینات آفاقی و انفسی و ملکی و ملکوتی است که از آنها به حجب نورانیه و ظلمانیه تعبیر شده: «ان لله سبعین الف حجاب فی نور و ظلمه» یعنی انوار وجود و ظلمات تعین، یا انوار ملکوت، و ظلمات ملک یا ادناس ظلمانیه تعلقات نفسانیه و انوار طاهره تعلقات قلبیه و از این هفتاد هزار حجب نوریه و ظلمانیه گاهی به طریق جمع، تعبیر به هفت حجاب شده چنانکه در خصوص تکبیرات افتتاحیه از ائمه اطهار وارد است که در خرق هر حجابی تکبیری فرمود،[1] در موضوع سجده به تربیت حسینیه روحی له الفداء است که سجده بر آن خرق حجب سبعه کند و عارف مشهور میگوید: هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچهایم و در انسان صغیر به لطائف سبع تعبیر شده و گاهی به سه حجاب کلی عدد آن را رساندند در آفاق به عوالم ثلاثه و در انفس به مراتب ثلاث، تعبیر کردهاند، و گاهی به طریق توسط به هزار منزل معروف پیش سائرین و به اعتباری به صد منزل و به اعتباری به ده منزل، تقسیم نمودهاند، و شیخ عارف کامل شاه آبادی دام ظله برای هر منزلی از منازل سائرین ده بیت، مقرر میداشت با اسلوب بدیعی که مجموع هزار بیت میشد به آن ترتیب. و حضرت ابراهیم خلیل الرحمن(ع) در آن سیر روحانی که حقتعلای از آن حکایت میفرماید، منازل را به سه مقام تعبیر فرموده و از یکی به کوکب و دیگری به قمر و سومی به شمس تعبیر فرموده. و بالجمله مبدأ سفر روحانی، بیت مظلم نفس است، و منازل آن، مراحل و مراتب آفاق و انفس است، و غایت آن، ذات مقدس حق است به جمیع اسماء و صفات در ابتدای امر برای انسان کامل، و مضمحلاً فی الاسماء و الصفات در آخر امر، و اسمی و صفعتی و تعینی از اسماء صفات و تعینات است برای غیر آن«یعنی غیر انسان کامل». و پس از آنکه انسان سالک قدم بر فرق انیت و انانیت خود گذاشت از این بیت خارج شد و در طلب مقصد اصلی و خداجوئی، منازل ومراحل تعینات را سیر کرد و قدم بر فرق هر یک گذاشت و حجب ظلمانیه و نورانیه را خرق نمود و دل از همه موجودات و کائنات بر کند و بتها را از کعبه دل به ید ولایت مآبی فرور یخت و کواکب و اقمار و شموس، از افق قلبش افول کردند، و وجهه دلش یک ر و یک جهت بیکدورت تعلق به غیره، الهی شد و حال قلبش«و جهت وجهی للذی فطر السماوات و الارض» شد و فانی در اسماء و ذات و افعال گردید؛ پس در این حالت، از خود بیخود شود و محو کلی برایش حاصل شود و صعق مطلق، رخ دهد پس حق در وجود او کارگر شود و به سمع حق بشنود و به بصر حق ببیند و به ید قدرت حق بطش کند و به لسان حق نطق کند و به حق ببیند و جز حق نبیند، و به حق نطق کند و جز حق نطق نکند، از غیر حق کور و کر و لال شود، و چشمش و گوشش جز به حق باز نشود، و این مقام حاصل نشود مگر با جذبه الهیه و جذوه نار عشق که بدین جذوه عشقیه لا زال متقرب به حق شود، و به آن جذبه ربوبیه که عقیب حب ذاتی است از او دستگیری شود که در این وادی حیرت نلغزد و به شطح و جز آن که از بقایای انانیت است گرفتار نیاید. و در این حدیث اشاره به این دو شده است بقول:[2] «و انه یتقرب عبدی بالنافله حتی احبه». تقرب عبد از جذوه عشق است و جذبه الهیه حق از حب است: تا که از جانب معشوقه نباشد کششی کوشش عاشق بیچاره به جائی نرسد پس منتهای قرب نوافل، فنای کلی و اضمحلال مطلق و تلاشی تام است و نتیجه آن«کنت سمعه الذی یسمع به...» است و پس از این، فنای تام و محو کلی و محق مطلق و صعق تمام. صحو بعد المحو گاه شود که عنایت ازلیه شامل حالش شود او را به خود آورد و ارجاع به مملکت خودش فرماید و حالت صحو از برای او دست دهد و حالت انس و طمأنینه پیدا کند و کشف سبحات جمال و جلال بر او گردد و در این حالت صحو در مرآت ذات و صفات و در آنها اعیان ثابتات ول وازم آنها را کشف نماید، و حال اهل سلوک در این مقام نی مثل مقام اول است در اینکه عین ثابتش تابع هر اسمی است در همان اسم فانی شود و بهمان اسم باقی ماند و حال صحو نیز کشف همان اسم بر او گردد، و عین ثابت تابع همان اسم بر او کشف گردد پس انسان کامل در تحت اسم جامع اعظم کشف مطلق اعیان ثابته و لوازم آن ازلا و ابدا بر او گردد و کشف حالات و استعداد موجودات و کیفیت سلوک و نقشه وصول آنها بر او گردد، و خلعت خاتمیت و نبوت ختمی که نتیجه کشف مطلق است بر قامت زیبای مستقیمش راست آید و دیگر پیمبران هر یک بمناسبت اسمی که از آن مظهریت دارند و بمقدار حیطه و سعه دائره آن، کشف اعیان تابعه آن اسم کنند و باب کمال و نقص اشرفیت و غیر آن وسعه و ضیق دائره دعوت از آنجا شروع شود و به تبعیت اسماء الهیه رجوع کند، چنانکه تفصیل آن را در رساله«مصباح الهدایة» ذکر کردیم. بالجمله پس از اینحالت که صحو بعد المحو دست داد، وجود او وجود حقانی گردد و حقتعالی در مرآت جمال او موجودات دیگر را مشاهده فرماید، بلکه هم افق با مشیت گردد و اگر انسان کامل باشد، با مشیت مطلقه هم افق گردد و روحانیت او عین مقام ظهور فعلی حق گردد، و در این حال حقتعالی به او میبیند و میشنود و بطش میکند، و خود او اراده نافذه حق و مشیت کامله و علم فعلی است«فالحق یسمع به و یبصر به... علی عین الله و سمع الله و جنب الله» الی غیر ذلک. پس قرب فرائض صحو بعد المحو است، و نتیجه آن، آنها است که شنیدی و باید دانست که این صحو و رجوع به کثرت را قرب گوئیم، زیرا که این صحو بعد المحو، غیر از این حالت غفلتی است که از برای ما است و این وقوع در کثرت پس از فنای محض، غیر از این است که ما در آن واقع هستیم زیرا که کثرت برای ما حجاب است از وجه حق و برای آنها مرآت مشاهده است: «ما رأیت شیئا الا و رأیت الله معه و فیه و قبله و بعده» پایان فضل مزبور. [1]- فی الوسائل. عن هشام الحکم عن ابی الحسن موسی(ع) قال: قلت له: لأیّ علة صار التکبیر فی الافتتاح سبع تکبیرات افضل(الی ان قال:) قال: یا هشام ان الله خلق السماوات سبعا و الارضین سبعا و الحجب سبعا فلما أسری بالنبی(ص) فکان من ربه کقاب قوسین او ادنی رفع له حجاب من حجبه فکبر رسول الله(ص) و جعل یقول الکلمات التی تقال فی الافتتاح فلما رفع له الثانی کبر فلم یزل کذلک حتی بلغ سبع حجب فکبر سبع تکبیرات فلذلک العلة یکبر للافتتاح فی الصلوة سبع تکبیرات(ج 4 فی الطبع الجدید ـ ص 3- 722 الخبر7). [2]- فی اصول الکافی عن ابی جعفر الباقر(ع) قال: «لما اسری بالنبی(ص)، قال: یا رب ما حال المؤمن عندک؟ قال: یا محمد من اهان لی ولیا فقد بارزنی بالمحاربة و انا اسرع شیء الی نصرة اولیائی، و ما ترددت عن شیء انا فاعله کترددی عن وفاة المؤمن یکره الموت و اکره مساءته، و ان من عبادی المؤمنین من لا یصلحه الا الغنی ولو صرفته الی غیر ذلک لهلک و ان من عبادی المؤمنین من لا یصلحه الا الفقر ولو صرفته الی غیر ذلک لهلک و ما یتقرب الی عبد من عبادی بشئ احب الی مما افترضت علیه و انه لیتقرب الی بالنافلة حتی احبه فاذا احببته کنت اذا سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به و یده التی یبطش بها ان دعانی أحببته و ان سألنی اعطیته»(ج 2 فی الطبع الجدید ص 352). | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 97 |