تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,100 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,035 |
مبانی رهبری در اسلام | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1369، شماره 103، تیر 1369 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
قسمت اول مبانی رهبری در اسلام حجة الاسلام و المسلمین محمدی ری شهری پیشگفتار تردیدی نیست که امامت و رهبری ضامن تحقق و تداوم اسلام ناب محمدی(ص) و آرمانهای والای این آئین الهی است و از این دید مسأله امامت اساسیترین اصول اعتقادی، سیاسی و اجتماعی اسلام و رمز حیات جوامع اسلامی محسوب میگردد. قرنها است که امت اسلام از این رمز حیات غافلند، این غفلت رشد و بالندگی و مجد و عظمت را از جوامع اسلامی سلب کرد و راه سلطه بیگانگان را بر مسلمین هموار نمود و از اسلام جز تصویری باقی نگذاشت. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران مسلمین را هشایر کرد و آنها را با علة العلل انحطاط کشورهای اسلامی آشنا نمود، اکنون هر مسلمان آگاه منصف، تابع هر مذهبی باشد. خوب میداند، تنها راه تحقق اسلام واقعی و آرمانهای اسلامی و کوتاه کردن دست اجانب از ممالک اسلامی، پیاده شدن اصل امامت امام حق است. در این مقطع از تاریخ اسلام و در شرایط کنونی، آشنایی با مبانی امامت و رهبری در اسلام، ضروریترین مسأله برای همه علاقمندان به این آئین آسمانی در سراسر جهان است و نوشتار که در برابر شما است تلاشی است در این راه. لازم به تذکر است که این مجموعه تحت عنوان درسهایی از اصول عقاید اسلامی توسط مؤلف از طریق شبکه دوم سیمای جمهوری اسلامی ایران تدریس شده است که اکنون پس از بازنگری به شکل حاضر منتشر میگردد. تعریف امامت کلمه امام میتواند از ریشه«أمام: جلو» یا«اُمّ: اصل» و یا «اَمّ: قصد و آهنگ» باشد. در صورت اول امام به معنای پیشرو و پیشوا، در صورت دوم به معنای اصل و اساس جامعه و در صورت سوم به معنای کسی که جمعیتی آهنگ پروی او را دارند، ترجمه و تفسیر میشود. در«مفردات القرآن» کلمه امام این طور معنا شده است: «امام عبارت است از چیزی که پروی شود، تفاوتی ندارد که آن چیز، انسان باشد که گفتار یا کردارش مورد پیروی قرار گیرد، یا اینکه کتاب باشد و یا چیزی دیگر، و نیز تفاوت نمیکند آنچه مورد پیروی است حق باشد یا باطل».[1] همانطور که ملاحظه میکنید هیچ یک از این کلمات: «امام، امامت، و امت» مفهوم مقدسی ندارند، امام کسی است که امتی را امامت کند و رهبری جماعتی که از او پیروی میکنند را بعهده گیرد اعم از اینکه خود عادل و راه یافته و امامتش حق باشد. یا گمراه و امامتش ناحق و باطل. بنابراین امامت مانند توحید و نبوت ذاتا مفهوم مقدسی ندارد و تنها در صورتی که در پیشوایی به حق بکار رود مفهومی مقدس پیدا میکند. در قرآن کریم کلمه«امامت» نیامده، ولی واژه «امام» و نیز«امت» هم در مفهوم مقدس و هم در مفهوم نامقدس آنها مورد استفاده قرار گرفته است. امام نور یکی از مواردی که قرآن کلمه امام را در مفهوم مقدس آن استعمال نموده آیه 124 از سوه بقره درباره امامت حضرت ابراهیم(ع) است: «و اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فأتمهن قال انی جا علک للناس اماما.» و هنگامی که خداوند اراهیم را به شکلهای مختلف آزمود و او بخوبی از عهده آن آزمایشها برآمد، فرمود من تو را امام و پیشوا برای مردم قرار دادم... نمونه دیگر آیه 72 از سوره انبیاء، درباره امامت پیشوایان الهی از خاندان حضرت ابراهیم: «و جعلناهم ائمة یهدون بامرنا.» ما آنها را امامانی قرار دادیم که مردم را به فرمان ما هدایت میکردند. امام نار قرآن کریم فرعون و فرعونیان را نیز امام میداند. امّا، امام نار، رهبران و پیشوایانی که پیروان خود را به آتش دوزخ دعوت میکنند: «و جعلنا هم ائمه یدعون الی النار».[2] ما آنها را امامانی قرار دادیم که به آتش دوزخ مردم را دعوت میکنند. و نیز عهد شکنان مستکبری که با مسلمانان صدر اسلام درگیر بودند را، قرآن کریم امامان کفر میخواند: «و إن نکثوا ایمانهم من بعد عهدهم وطعنوا فی دینکم فقاتلوا ائمة الکفر...»[3]. اگر پیمانهای خود را پس از عهد شکستند و آئین شما را مورد طعن قرار دادند با امامان کفر بجنگید... امت نور یکی از مواردی که قرآن کلمه امت را در مفهوم مقدس آن بکار برده، آیه 128 از سوره بقره است: «و إذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت و اسمعیل ربنا تقبل منا انک انت السمیع العلیم ربنا و اجعلنا مسلمین لک و من ذریتنا امة مسلمة لک». هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایههای خانه کعبه را بالا میبردند و میگفتند پروردگارا ما را تسلیم فرمان خود قرار ده و از دودمان ما امتی که در برابر فرمان تو تسلیم باشند بوجود آور. در آیه 143 از همین سوره نیز امت در مفهوم مقدسش بکار رفته است: «و کذلک جعلناکم امة وسطا لتکونوا شهداء علی الناس». اینچنین شما را امت میانه و معتدل قرار دادیم تا امت نمونهای در برابر مردم باشید... امت نار قرآن کریم صحنه برخورد امامان ضلالت را در قیامت با امتهای گمراه، این طور ترسیم میکند: «قال ادخلوا فی امم قد خلت من قبلکم من الجن و الإنس فی النار کلما دخلت امة لعنت اختها...»[4] (خداوند به آنها) میگوید: داخل شوید در صف گروههای مشابه خود از جن و انس در آتش، هر زمان امتی وارد میشوند، امت دیگر را نفرین میکنند تا همگی با ذلت در آن قرار گیرند(در این هنگام) امتهای گمراه درباره امامان خود میگویند: خداوندا! اینها بودند که ما را گمراه ساختند پس کیفر آنها را از آتش دو برابر کن. با عنایت به آنچه ذکر شد معلوم میشود تعریفی که کتاب«امت و امامت» از واژه «امام»، «امت» و «امامت» نموده است جامع و کامل نیست، متن عبارت کتاب این است: «... امت، یک جامعه در حال رفتن و شدن ابدی بسوی تعالی مطلق است، و چون«امت» را شناختیم به سادگی میتوانیم تعریف دقیق و روشن«امامت» را و نقش اجتماعی آنرا به دست آوریم. بنابراین: «امامت» رژیمی است که امت را در این راه هدایت میکند و راه میبرد».[5] ایراد ما این است که این تعریف، تعریف امت و امامت نیست[6]، امت میتواند در حال رفتن بسوی تعالی مطلق و یا انحطاط مطلق باشد و نیز امامت میتواند را در راه تکامل و یا انحطاط هدایت کند. آری امامت در مفهوم مقدسش هدایت امت به سوی کمال مطلق است. مراتب امامت امامت به مفهوم مقدسش که هدایت انسان به کمال مطلق است چون نور مراتبی دارد و به مفهوم نامقدسش نیز که رهبری انسان به انحطاط مطلق است چون ظلمت دارای مراتب است. مسأله این است که امامت نور دارای چند مرتبه است و کدام یک از مراتب آن به عنوان یک اصل اعتقادی در این سلسله از مباحث مورد بحث و بررسی است؟ مجموعا شش مرتبه برای امامت قابل تصور است، این مراتب عبارتند از: 1- رهبری با گفتار. 2- رهبری با گفتار و کردار. 3- رهبری سیاسی. 4- رهبر سیاسی و دینی. 5- رهبری معصوم در امور اجتماعی. 6- ولایت تکوینی در هدایت انسان. رهبری با گفتار رهبری با گفتار محض، یا امامت با قول بدون فعل، پائینترین مراتب امامت است. کسی که مردم را به خیر و صلاح و کمال دعوت میکند با زبان ولی خودش اهل عمل نیست، امام است لکن اماتش امامت نور است در گفتار و امامت نار است در کردار. امامت به این معنا و رهبری در این مرتبه هر چند دعوت به حق و هدایت به کمال است لکن به دلیل تناقض گفتار و کردار امام. از نظر اسلام به شدت مذموم و محکوم است. ببینید قرآن کریم چگونه این امامت و هدایت را محکوم میکند: «یا ایها الذین آمنوا لم تقولون مالا تفعلون کبر مقتا عند الله أن تقولوا ما لا تفعلون».[7] هان ای کسانی که ایمان آوردهاید چرا چیزهایی که خود عمل نمیکنید به مردم میگوئید. خداوند سخت خشمگین است از اینکه شما چیزی را بگوئید که بدان عمل نکنید. از نظر اسلام، امام قبل از اینکه با گفتار مردم را به نیکی و کمال دعوت کند باید کردار او برای آنان آموزنده باشد، امام علی(ع) در این زمینه میفرماید: «من نصب نفسه للناس اماما فعلیه أن یبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره، ولیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه، و معلم نفسه و مؤدبها أحق بالاجلال من معلم الناس و مؤدبهم».[8] هر که خود را امام و پیشوای مردم نمود، باید پیش از یاد دادن به دیگران نخست به تعلیم خود به پرداز و باید قبل از اینکه با زبان و گفتار مردم را ادب کند، با سیره و کردار آنها را راهنمایی نماید، که معلم و مؤدب خود از معلم و مؤدب دیگران به تعظیم و تکیم سزاوارتر است. حافظ در وصف اینگونه امامان و واعظان که خود را فراموش کرده و به موعظه دیگران میپردازند، میگوید: واعظان کاین جلوه بر محراب و منبر میکنند چون بخلوت میروند آن کار دیگر میکنند مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس تو به فرمایان چرا خود تو به کمت میکنند گوئیا باور نمیدارند روز داوری کاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند امیرالمؤمنین(ع) اینگونه واعظان را لعنت کرده است: «لعن الله الآمرین بالمعروف التارکین له و الناهین عن المنکر العاملین به».[9] خدا لعنت کند کسانی را که مردم را به نیکی دعوت میکنند ولی خود تارک آن هستند و از زشتی باز میدارند ولی خود بدان عمل میکنند. پیامبر اسلام(ص) میفرماید که: در شب معراج مرا به دیدار گروهی بردند که لبهاشان با قیچیهایی از آتش قیچی میشد. هر چه لبهای آنها را میبریدند دوباره میروئید! از جبرئیل پرسیدم که اینها کیانند؟ پاسخ داد: خطبا و سخنرانهای امت تو هستند! آنها که به مردم میگویند آنچه را خود انجام نمیدهند و کتاب خدا را میخوانند و به آن عمل نمیکنند[10]! رهبری با گفتار و کردار مرتبه دوم امامت، رهبری با گفتار و کردار است، این معنا از رهبری در واقع نخستین مرتبه امامت انسان است که اسلام آنرا تأیید نموده و قرآن مردمر ا بدان دعوت میکند و همه انسانها میتوانند به این معنا امام باشند و به این مرتبه از امامت دست یابند. قرآن کریم در پایان سوره فرقان دوازده ویژگی برای انسانهای شایسته با عنوان «عباد الرحمن» آورده که یکی از مشخصات آنها این است: «و الذین یقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قرة اعین و اجعلنا للمتقین اماما».[11] و آنها کسای هستند که در مقام نیایش گویند: پروردگارا از همسران و فرزندان ما، مایه روشنی چشم ما قرار ده و ما را امام اهل تقوا بنما. در حکمت 281 از نهجالبلاغه، امیرالمؤمنین(ع) ویژگیهای یکی از برادران دینی خود که به این مرتبه از امامت نائل آمده بود را بیان نموده و در پایان تأکید میکند که برای همه تحصل این صفات ضروری است، و اگر کسی نمیتواند باید بقدر توان بکوشد و بخشی از این ویژگیها را تحصیل کند، متن کلام امام این است: «کان لی فیما مضی اخ فی الله، و کان یعظمه فی عینه، و کان خارجا من سلطان بطنه فلا یشتهی ما لا یجد و لا یکثر اذا وجد، و کان أکثر دهره صامته، فإن قال بذ القائلین، و نقع غلیل السائلین، و کان ضعیفا مستضعفا، فان جاء الجد فهو لیث غاد وصل واد، لا یدلی بحجة حتی یأتی قاضیا، و کان لا یلوم أحدا علی ما یجد العذر فی مثله حتی یسمع اعتذاره. و کان لا یشکو وجعا إلا عند برئه، و کان یفعل ما یقول و لا یقول ما لا یفعل، و کان ان غلب علی الکلام لم یغلب علی السکوت و کان علی أن یسمع أحرص مه علی أن یتکلم، و کان اذا بدهه امران نظر ایهما أقرب الی الهوی فخالفه. فعلیکم بهذه الخلائق فالزموها و تنافسوا فیها، فان لم تستطیعوها فاعلموا أن أخذ القلیل خیر من ترک الکثیر». در گذشته برادری در راه خدا داشتم که کوچک بودن دنیا در نظرش او را در دیده من بزرگ مینمود. شکمش بر او چیره نبود و لذا اشتها به چیزی که نمییافت نداشت و وقتی که مییافت زیاد نمیخورد بیشتر روزگارش خاموش بود، ولی اگر لب به سخن باز میکرد بر سخنوران غلبه مینمود و عطش اهل پرسش را فرو مینشاند او فردی ضعیف و مستضعف شناخته میشد لکن وقتی هنگام برخورد جدی پیش میآمد چون شیری خشمگین و ماری پر زهر بود. حجت و برهان خود را در اختلافات تنها نزد قاضی بیان میکرد. کسی را بر کاری که در مانند آن عذری مییافت سرزنش نمیکرد تا عذر او را بشنود. از دردی که به آن مبتلا میشد شکایت نمیکرد مگر پس از بهبودی. به آنچه میگفت عمل میکرد و آنچه خود بدان عمل نمینمود. برای دیگری نمیگفت. اگر مغلوب کسی در سخن گفتن میشد در سکوت کس نمیتوانست بر او غلبه کند. در شنیدن حریصتر بود تا گفتن. در انتخاب دو کار هر یک که به تمایل نفسانی او نزدیکتر بود را انتخاب نمیکرد. پس بر شما باد به تحصیل و ملازمت این ویژگیها و رقابت در فرا گرفتن آنها، و اگر نمیتواندی همه این صفات را تحصیل کنید، بدانید که گرفتن اندک بهتر از فروگذاری بسیار است.[12] «و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر».[13] مردان و زنان با ایمان ولایت بر یکدیگر دارند«و بهمین جهت» هر کدام دیگری را امر بمعروف و نهی از منکر میکند. این ولایت، ولایت و فرماندهی سیاسی نیست بلکه حقی است که خداوند متعال برای اصلاح جامعه، به فرد فرد افراد مسلمان داده که میتوانند برای زدودن منکر از جامعه و گسترش معروف به یکدیگر فرمان بدهند و نه تنها میتوانند از این ولایت وحق الهی استفاده کنند بلکه باید استفاده نمایند. در اوج این مرتبه از امامت و ولایت، انسان به مرحلهای از کمال میرسد که کردارش بیش از گفتار مردم را به نیکی دعوت میکند و از بدی باز میدارد، کمتر میگوید و بیشتر عمل میکند و بدین ترتیب به گفته امیرالمؤمنین(ع) به زیباترین فضایل انسانی در این بعد دست مییابد: «زیادة الفعل علی القول أحسن فضیلة و نقص الفعل عن القول أقبح رذیلة». فزونی کردار بر گفتار زیباترین فضیلت و کاستی کردار از گفتار زشتترین رذیلت است.[14] ادامه دارد
[1]- المفردات فی غریب لاقرآن تألیف ابوالقاسم حسین بن محمد معروف به راغب اصفهانی از اعلام اواخر قرن پنجم هجری. [2]- قصص ـ آیه 41. [3]- التوبه ـ آیه 12. [4]- اعراف ـ آیه 38. [5]- امت و امامت تألیف دکتر علی شریعتی صفحه 57. [6]- مانند اینکه در تعریف رئیس جمهور گفته شود، رئیس جمهوری کسی است که مردم را به سعادت و کمال هدایت نماید. [7]- الصف ـ آیه 2 تا 3. [8]- نهج البلاغه فیض ـ حکمت 70. [9]- وسائل الشیعه ـ جلد 11 ص 420. [10]- نگاه کنید به میزان الحکمه جلد 6 باب 2896«قوم یقرضون شفاهم بمقاریض من نار». [11]- فرقان ـ آیه 74. [12]- نهج البلاغه فیض ـ حکمت 281، این سخن با اندکی تفاوت در بحار جلد 69 ص 294 از امام حسن مجتبی(ع) نقل شده است. [13]- التوبه ـ آیه 10. [14]- | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 112 |