تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,777 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,971 |
یادداشتها و خاطراتی از زندگی امام خمینی(قدس سره) | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1369، شماره 104، مرداد 1369 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
یادداشتها و خاطراتی از زندگی امام خمینی(قدس سره) قسمت دهم حجة الاسلام رحیمیان باید اجازه بگیرند در مورد خانه و امثال آن که با پول غیر مخمس تهیه شده و با گذشت بیش از یک سال به فروش رسیده، اعلام شده بود که اگر برای مکلف خمس دادن غیر میسور باشد، امام فرمودهاند خمس دادن واجب نیست آنهم به صورت یک فتوای کلی و حکم همگانی. گوینده، این مطلب را در پاسخ یکی از دوستان به اینجانب مستند کرده بود در حالی که آنچه حقیر نقل کرده بودم این بود که حضرت امام در موارد مذکور بر حسب مورد که سؤال میشد می فرمودند: «او را برئ الذمه کردم» و یا میفرمودند: «هر وقت می تواند بدهد». قرار شد این مسأله را به طور کلی مجددا سؤال کنم لذا در تاریخ 20/11/64 از خدمت حضرت امام سؤال کردم آیا در این نوع موارد، برائت ذمه یک حکم کلی و همگانی است یا به صورت موردی است و هر مورد نیاز به اجازه خاص دارد؟ فرمودند: «کلی نیست و به حسب موارد باید اجازه بگیرند». مصالحه شود به توصیه یکی از اعضای محترم هیئت استفتائ مسأله 29 صفحه 559 جلد اول تحریر را که در آن آمده بود«فیه تردد» خدمت حضرت امام قرائت کردم و به عرض رساندمکه چون مورد ابتلاء و نیاز است باید چه کنند؟ کمی مکث کردند و با تبسم فرمودند: «خوب تردید دارم». باز عرض کردم پس باید چه کار کنند؟ فرمود«مصالحه شود». نماز! نوجوانی سؤال کرده بود که پدرش فردی لاابالی و بیدین است و به او گفته که من راضی نیستم در منزل من نماز بخوانی! آیا پدر چنین حقی دارد و تکلیف او چیست؟ امام فرمودند:«غلط کرده است، برود نماز بخواند. اشکال ندارد». 26/10/62 نباید شرکت کنند یکی از مسئولین وزارت خارجه سؤال کرده بود در مورد سفراء و نمایندگان جمهوری اسلامی در خارج همانگونه که در مناسبتها و مراسم مربوط به خودمان از دیگران دعوت میشود، آنها نیز برای مراسمشان از نمایندگان ما دعوت میشود، آنها نیز برای مراسمشان زا نمایندگان ما دعوت میکنند و اگر نمایندگان ما در مراسم آنها شرکت نکنند آنها نیز در مراسم ما شرکت نمیکند.ا شکال این است که در مراسم و جلسات آنها، مشروبات الکلی و... هست آیا تکلیف ما چیست؟ امام فرمودند: «نباید شرکت بکنند و دلیل آن را هم بگویند که برای این جهت است که شرکت نمیکنند». 4/3/66 به جهنم! در موردی دیگر یکی از سفرا نوشته بود که: در بعضی مجالس که دعوت میشویم مشروبات الکلی وجود دارد و اگر ما نپذیریم و نرویم حمل بر چیزهای دیگر میشود و مشکلاتی در روابط پیش میآید. حضرت امام فرمودند: «به جهنم، نباید از این چیزها بترسند. نباید بروند. دلیلش را هم بگویند تا آنها کم کم بفهمد برای چیست». نمیدانم به مرور زمان در طی سالهای متمادی تعدادی قرآن در اندازههای گوناگون از افراد مختلف که برای امضای حضرت امام به دفتر آورده بودند، بعضی امضاء شده و بعضی امضاء نشده در دفتر ماند و متراکم شده بود. مشکل نگهداری از آنها و در عین حال گذشتن چندس ال بیشتر آنها موجب شد که محضر امام در مورد آنها کسب تکلیف کنیم که مطلب به عرض مبارکشان رسیده و فرمودند: «من نمیدانم». «شما از این وسواس دستبردار زندگی خودتان را خبراب میکنید با این کارها. شما خلاف شرع و دستور خدا انجام میدهید، برای خدا!!». دعای سفر در تاریخ سهشنبه 6/5/66، بعد از انجام کارها جناب آقای رسولی به عرض رساند که: فلانی امروز عازم مکه است و حقیر کهب رای دستبوسی خداحافظی جلو رفتم، با صحنهای مواجه شدم که هرگز در مخیلهام خطور نمیکرد. حضرت امام به جای آن که دستشان را جلو بیاورند صورت مبارکشتان را جلو آوردند! معانقه! در حالی که از شدت هیجان و شوق میلرزیدم و سر از پا نمیشناختم، صورت خود را بر صورت منور امام یافتم و امام شروع کردند به خواند«انّ الذی فرض علیک القرآن لرادّک الی معادفا لله خیرٌ حافظاً و هو ارحم الراحمین». و باز هم دعا کردند و در حالی که دستشان را میبوسیدم با تفقد و مهربانی و در عین حال قاطعانه فرمودند: «شما در اعمالتان احتیاط نکنید». جالب اینکه این جملهگوئی یک امر تکوینی بود و در طول سفر و مناسک حج در گوشم طنینانداز بود و آنچه را غیر ممکن میپنداشتم ممکن بلکه محقق کرد و به طور کلی وسواس بر طرف شد. در بازگشت قبل از تشر جناب آقای رسولی گفت: حضرت امام چند بار سراغ شما را گرفتهاند. هنگام تشرف از پلهها که بالا میرفتم، حضرت امام در اطاق و از پشت شیشه متوجه حقیر شدند و تبسم کردند. وارد شدیم و سلام کردم، با خوشروئی و تبسم جواب دادند و ادامه دادند: «قبول باشد، کی آمدید؟» عرض کردم دیروز سؤال کردند انشاء الله سالم هستید؟ آسیبی ندیدید؟ مختصرا جواب عرض کردم و مشغول کارمان شدیم بعد از انجام کارها و انجام ملاقاتهای دستبوسی مجددا به خدمت مشرف شدم و به عرض رساندم: آقای کروبی سلام رساندند. بسیاری از مسلمانان کشورهای دیگر از من به عنوان یک ایرانی مصرانه خواستهاند دست شما را از طرف آن ببوسم و بوسیدم. صحنه کشتار حجاج و سلاحهائی که بکار گرفتند کتک خوردن آقای کروبی را به عرض رساندم از محافظت آقای کروبی سؤال کردند، عرض کردم از پلیس سعودی محافظ داشتند ولی در آن زمان نبودند. مردم سعی در محافظ ایشان داشتند ولی همه با هم کتک خوردند. سؤال کردند: تیراندازی زیاد بود؟ همه آنچه دیده بودم را به عرض رساندم. از ملاقات با گروهی از فلسطینیها و همدردی آنها و مشاهدات آنها از جنایات آل سعود گفتم و... و بالاخره معروض داشتم که همه تا قبل از جمعه خونین مکه از این که حضرت عالی آیه «و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله» را در آغاز پیام حج امسال انتخاب کرده بودید. متعجب و شگفت زده بودند و آنگاه که حادثه اتفاق افتاد به نکته پی بردیم و در عین حال تعجب و شگفتزدگی همه دو چندان شد. تا قبل از این فراز از عرایضم حضرت امام با سؤالات و با نگاه و استماعشان زبانم را در بیان ما وقع گویا میکردند و استقبالشان گویای این بود که در جستجوی اخبار جدید و اطلاع از مشاهدات بودند. اما وقتی از آیه و پیام گفتم و خواستم در لفافه و کنایه از کرامت حضرتش حرفی به میان آورم چشمهایشان را پائین انداختند و چهرهشان درهم کشیده شد! انگار که این مقوله نه تازه است و نه گفتنی و گوئی که نخواستند حتی با نگاه و در نگاهشان چیزی را در این زمینه افشاء کنند که: هر که را اسرار حق آموختند مهر کردند و دهانشان دوختند در پایان عرض کردم به لطف خدا و نفس شما اعمال را بدون وسواس انجام دادم و امام فرمودند: «سعی کنید بعد از این هم همینطور باشید». تعطیل غیر انحلال است در اوائل مرداد ماه 1362 و بعد از سخنرانی حضرت امام که در آن بدون ذکر نام انجمن حجتیه را مورد حمله قرار دادند، مضمون نامهای که از سوی این تشکیلات راسلا شده بودف مبنی بر اعلام تعطیل فعالیتها و جلساتشان به عرض حضرت امام رسید. قبل از قرائت متن به عرض رسید که: انجمن حجتیه اعلام انحلال کردهاند. وقتی متن قرائت شد که در آن تعبیر«تعطیل» به کار رفته بود با تبسم فرمودند: «تعطیل غیر از انحلال است. این که فایده ندارد. اگر فکر میکنند منظور، ـ از آنچه در صحبت گفته بودند ـ آنها هستند، این کار اثری ندارد. آنها که فاسد هستند کار خودشان را میکنند و آنها که سالم بودهاند قبلا هم...». میترسم دردتان بیاید انگشت شصت دست حضرت امام، مقداری ناراحتی داشت. آقای دکتر عارفی پزشکی را با تخصص مروبطه آورده بو. پزشک مزبور در ضمن سؤالات و معاینات، دو دستش را جلو آورد و عرض کرد: دستهای مرا فشار دهید. حضرت امام با لحنی خاص که به هنگام شوخی و طنز به کار میبردند، با ملاحت و شیرینی ویژهای فرمودند: «میترسم دردتان بیاید» و به دنبال آن تبسم زیبا و دلنشینی بر لبان مبارکشان نقش بست و پزشک متخصص که ظاهرا برای اولین بار مشرف شده بود و تحت تأثیر ابهت حضرت امام دستهایش لرزان و صدایش مرتعش بود، از هم باز شد، خندهاش گرفت و با آرامش به کار خود ادامه داد. (10/6/64) ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 87 |