تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,783 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,973 |
شفاعت روز قیامت | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1369، شماره 109، دی 1369 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
اصول اعتقادی اسلام معاد شفاعت روز قیامت (4) آیت الله حسین نوری بحث ما دربارۀ اصل «شفاعت» که یکی از اصول معارف اسلامی و از جمله مسائل مربوط به معاد است چه از لحاظ افرادی که بر اساس شایستگی مخصوص و تقرّبی که بدرگاه حضرت حق دارند به انجام شفاعت قیام میکنند و چه از جهت اینکه دربارۀ چه کسانی این شفاعت انجام خواهد شد با توفیق خداوند پایان یافت. اکنون توجّه باین مطلب نیز لازم است که ایراداتی چند به اصل شفاعت شده است که باید به پاسخ آنها نیز بپردازیم و آنها باین شرح است: ایراد اوّل- وعدۀ شفاعت که از جانب خداوند و پیشوایان بزرگ دین داده شده است موجب آن میشود که مردم به انجام گناه و تخلّف از وظیفه خود جرئت پیدا کنند و بامید اینکه در روز قیامت مشمول شفاعت شافعان قرار خواهند گرفت مرتکب گناه شوند و بلکه به انجام گناه تشویق گردند و از طرفی این موضوع نیز روش است که هدف اصلی دین سوق دادن مردم بطرف بندگی خدا و تأکید بر انجام وظائف اسلامی است بنابراین، شفاعت با روح دین منافات دارد. ایراد دوّم- شفاعت با اصلی که قرآن کریم تأسیس کرده و سعادت هر کسی را وابسته به عمل خودش دانسته و فرموده است: «لیس للإنسان إلاّ ماسعی» [1] یعنی «هر انسانی جز نتیجه سعی و کوشش خود چیز دیگری بدست نخواهد آورد» منافات دارد. ایراد سوّم- «شفاعت» با توحید منافات دارد و اعتقاد بآن نوعی شرک است زیرا مستلزم آن است که افرادی در سلطنت و مقتضای ارادۀ خداوند دخالت کنند باید دانست که این اشکال را وهّابیها مطرح میکنند و بعضی افراد که با منطق اسلام آشنائی کامل ندارند را فریب میدهند. پاسخها در پاسخ اشکال اوّل باید توجه داشت که وعدۀ شفاعت از طرف خداوند و تبلیغ آن از جانب پیشوایان بزرگ دین اگر به یکی از این دو صورت باشد البتّه موجب تجرّی مردم بر گناه میگردد: 1- افراد گناهکار یا گناهی را مشمول شفاعت میگردد بطور مشخّص معیّن کنند مثل اینکه گفته شود مثلا ً دروغگویان یا رباخواران یا کسانی که فلان عبادت واجب را ترک کنند مشمول شفاعت میشوند یا گفته شود فلان گناه معیّن بواسطۀ شفاعت بخشوده خواهد شد. 2- همۀ گناهکاران را مشمول شفاعت معرّفی کنند و بمردم اعلان نمایند که همۀ گناهکاران در نتیجه شفاعت شافعان بخشوده خواهند شد. روشن است که وعدۀ شفاعت به یکی از این دو صورت موجب درهم شکسته شدن قوانین الهی خواهد بود ولی اگر از هر دو جهت که گفته شد مبهم و نامعیّن باشد یعنی: نه تعیینی از جهت گناهان صورت گرفته باشد که فلان گناه بوسیلۀ شفاعت مورد عفو و اغماض قرار میگیرد و نه تعیینی از جهت مجرمین که فلان فرد یا فلان گروه از مجرمین مشمول شفاعت خواهند شد و نه گفته شده است که همۀ گناهکاران مشمول شفاعت خواهند گشت در این صورت چون هیچکس نمیداند که آیا شفاعت شامل او خواهد شد یا نه در میان خوف و رجاء (ترس و امید) گام برخواهد داشت و با هدف اسلام که همواره میکوشد مردم را میان ترس و امید نگاه دارد همآهنگ خواهد شد. چنانکه این منطق قرآن مجید: «إن تجتنبوا کبائر ماتنهون عنه نکفّر نکم سیّئاتکم» [2] «یعنی اگر از گناهان کبیره اجتناب کنید ما گناهان کوچک شما را میبخشیم» هرگز موجب تجرّی مردم بر گناهان نمیشود بلکه سعی میکنند که گناهان کبیره را و حتّی گناهان کوچک را نیز که با تکرار جزء گناهان کبیره میشود ترک نمایند، عقیده به شفاعت نیز چون بر اساس است که اگر انسان که دارای ایمان کامل به معارف اسلامی است چنانچه از انجام گناه که موجب ضعف ایمان و قساوت قلب است اجتناب کند و در راستای انجام وظائف اسلامی گام بردارد اگر احیانا ً گناهی از او صادر شد ممکن است بوسیلۀ شفاعت شافعان روز قیامت بخشوده شود، هرگز موجب تجرّی بر گناه نمیشود. این موضوع با توجّه بآنچه که در مقالۀ قبل مورد تذکّر قرار دادیم روشنتر میشود چون از جمله مطالبی که در مقالۀ پیش گفته شد این بود که قرآن کریم و اهلبیت حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله افرادی را که ممکن است مشمول شفاعت گردند و همچنین اشخاصی که شایستگی خود را از دست داده و موجب محرومیّت خود از شفاعت را فراهم کردهاند تا حدّی معرّفی کردهاند مثلا ً قرآن مجید فرموده است: «لایشفعون إلاّ لمن ارتضی» [3] یعنی شافعان روز قیامت تنها دربارۀ کسانی که دینشان مورد رضایت خداوند است شفاعت میکنند و حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام فرمودند کسی که اگر مرتکب گناه گردید از گناه خود پشیمان نشود و توبه نکند از شفاعت محروم است. [4] و حضرت صادق علیه السّلام فرمودند: «إنّ شفاعتنا لاتنال مستخفا ً بالصّلوه» [5] یعنی شفاعت ما به کسانی که نماز خود را سبک میشمارند و اهمیّت لازم را بآن نمیدهند نمیرسد بنابراین، اعتقاد به «شفاعت» نه تنها موجب تجرّی بر گناه نمیشود بلکه یکی از عوامل سازندۀ انسانها است که آنها را وادار میکند در مسیری گام بردارند که شایستگی خود برای شفاعت شافعان روز جزا را از دست ندهند. پاسخ اشکال دوّم در مورد شفاعت نباید چنین تصّور شود که شفاعت انبیاء و ائمه علیهم السلام بر این اساس است که آنها در برابر دستگاه با عظمت خداوند، اعمال نفوذ میکنند و ارادۀ خداوند را تغییر میدهند و قانون الهی را نقض مینمایند و بعبارت دیگر شفاعت را نباید یکنوع پارتی بازی تلقّی کرد و سلطنتی در کنار سلطنت ربوبی تصوّر نمود. شفاعتی که یکی از اصول قرآنی و اسلامی است همانطور که در مقالههای قبل شرح داده شد بر این اساس است که رحمت و فیض بخشی پروردگار جهان که یک فرمول کلی در نظام عالم است و مخصوصا ً رحمت و لطف خاصّی نسبت بانسانها دارد عواملی بوجود آورده است که تا ممکن است کار آنها بسقوط و هلاکت نرسد و همانطور که یکی از دربهای رحمت بیمتنای او توبه است، یکی از دربهای رحمتش نیز شفاعت است تا باینوسیله افراد بشر بر اساس روابطی که در دنیا با انبیاء و ائمّه علیهم السلام داشتهاند و در پیروی از گفتار و راهنمائیهای حیاتبخش آنان و در راستای راه آنان گام برمیداشتهاند مشمول شفاعت آنها گردند و از سقوط نجات پیدا کنند. بنابراین، شفاعت با این شرح چون در چهارچوبۀ خواست و ارادۀ خداوند رحیم صورت میگیرد نه با توحید ذاتی منافات دارد نه با توحید در عبادت و نه نقض قانون الهی است بلکه در مورد خود عمل به قانون الهی است چنانکه خود فرموده است: «یا ایّها الذین آمنوا اتقوا الله وابتغوا الیه الوسیله» [6] یعنی «ای اهل ایمان تقوا را مراعات بکنید و با توجه به وسائل و اسباب بسوی پروردگار خود گام بردارید» زیرا روشن است که توسّل به وسائل و تسبّب به اسباب با توجه باینکه خدا است که سبب را آفریده است و خدا است که سبب را سبب قرار داده است و خدا است که از ما خواسته است از این وسائل و اسباب برای سعادت خود استفاده کنیم ربطی به شرک ندارد و عین توحید است چنانکه در اسباب و وسایل ظاهری و مادّی نیز مطلب بهمین ترتیب است البته نکته مهم در اسباب معنوی این است که باید در مورد توسّل و استشفاع با تحقیق و شناخت کامل این موضوع را بدست بیاوریم که چه کسی را خداوند وسیله قرار داده است تا ما هم او را وسیله قرار بدهیم. این تصّور که شفاعت با توحید منافات دارد و اعتقاد بآن نوعی شرک است هر چند سابقا ً نیز احیانا ً مطرح میشده است ولی پس از ظهور کیش وهابیّت بازار گرمتری پیدا کرده است کیش وهابیّت کیشی است که بطرز بسیار سطحی و قشری دم از توحید میزند و بهمین بهانه متأسّفانه بسیاری از معارف دقیق و بلندی که از فرهنگ ژرف و پرمایۀ اسلام سرچشمه میگیرد را انکار میکند. توحیدی که وهّابیها طرفدار آن میباشند مانند توحید اشاعره است که با بسیاری از اصول اسلامی مخالف است و عقل هرگز بر پذیرفتن آن گردن نمینهد و هم اکنون این کیش تقریبا ً مذهب رسمی دولت سعودی بشمار میرود و با کمال تأسّف با تکیه به این مرام در تخریب و محو بسیاری از آثار ارزشمند اسلامی گام برداشته است لازم است مسلمانان جهان در این خصوص احساس مسؤولیّت بیشتری بکنند و جلو این جریانهائی که با شؤون اسلامی در تضادّ است را امروز بگیرند که فردا دیر است. پاسخ اشکال سوّم از آنچه که در مقالههای قبل دربارۀ شفاعتی که از متن تعالیم اسلام بدست آورده و گفته شد پاسخ اشکال سوّم نیز روشن گردید زیرا شفاعت روز قیامت نیز بر اساس تجسّم روابط دنیوی است یعنی همانطور که در روز قیامت اعمال انسانها- چه نیک و چه بد- تجسّم پیدا میکند و اعمال خوب در چهرۀ نعمتهای الهی تجلّی و اعمال بد در چهرۀ عذابهای خداوندی ظاهر میشود روابطی نیز که انسانها در دنیا با اشخاص و اشیاء مختلف دارند و بخش مهمّی از شؤون زندگی آنها را تشکیل میدهد و تأثیر زیادی در سرنوشت آنان دارد در روز قیامت ظاهر میشود و شفاعت نیز در مورد خود تجلّی روابط مثبت انسان با قرآن و حضرت پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و اهلبیت با عظمت آنحضرت علیهم السّلام و علمای راستین اسلام و شهیدان راه خدا و مؤمنان کامل میباشد و نقش این روابط انسانساز در سعادت و تکامل انسانها نیز روشن است و چون تأسیس و همچنین تحکیم و تجدید این روابط نیز جزء اعمال انسانها است بنابراین با آیه «لیس للإنسان إلاّ ماسعی» نه تنها منافات ندارد بلکه تأکیدی است بر لزوم تأسیس و حفظ این روابط. *** در پایان بحث شفاعت از خداوند با کمال تضرّع مسألت میکنیم که این در را که دری از رحمتهای حضرت حق است بر روی ما هرگز نبندد و توفیق عنایت بفرماید تا خود را شایسته این جریان رحمت بگردانیم. اکنون با اندرز زیبای سعدی بحث «شفاعت» را پایان میدهیم: خرما نتوان خورد از این تخم که کشتیم دیبا نتوان بافت از این پشم که رشتیم بر لوح معاصی خط عذری نکشیدیم پهلوی کبائر حسناتی ننوشتیم ما کشتۀ نفسیم بس آوخ که برآید از ما بصف حشر چرا نفس نکشتیم؟ افسوس بر این عمر گرانمایه که بگذشت ما از سر تقصیر و خطا درنگذشتیم پیریّ و جوانی چو شب و روز برآمد ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم ما را عجب ارپشت و پناهی بود آنروز کامروز کسی را نه پناهیم و نه پشتیم گر خواجه شفاعت نکند روز قیامت شاید که زمشّاطه نرنجیم که زشتیم ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 88 |