تعداد نشریات | 48 |
تعداد شمارهها | 2,293 |
تعداد مقالات | 33,215 |
تعداد مشاهده مقاله | 11,849,055 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,034,779 |
صبر، ریشه تمام فضائل | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1370، شماره 113، اردیبهشت 1370 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 12 اردیبهشت 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
هدایت در قرآن قسمت چهل و یکم آیت الله جوادی آملی تفسیر سوره رعد صبر، ریشه تمام فضائل « `yJsùr& ÞOn=÷èt !$yJ¯Rr& tAÌRé& y7øs9Î) `ÏB y7Îi/¢ ,ptø:$# ô`yJx. uqèd #yJôãr& 4 $oÿ©VÎ) ã©.xtGt (#qä9'ré& É=»t6ø9F{$# ÇÊÒÈ tûïÏ%©!$# tbqèùqã ÏôgyèÎ/ «!$# wur tbqàÒà)Zt t,»sWÏJø9$# ÇËÉÈ tûïÏ%©!$#ur tbqè=ÅÁt !$tB ttBr& ª!$# ÿ¾ÏmÎ/ br& @|¹qã cöqt±øsur öNåk®5u tbqèù$ssur uäþqß É>$|¡Ïtø:$# ÇËÊÈ tûïÏ%©!$#ur (#rçy9|¹ uä!$tóÏGö/$# Ïmô_ur öNÍkÍh5u (#qãB$s%r&ur no4qn=¢Á9$# (#qà)xÿRr&ur $£JÏB öNßg»uZø%yu #uÅ ZpuÏRxtãur crâäuôtur ÏpoY|¡ptø:$$Î/ spy¥Íh¡¡9$# y7Í´¯»s9'ré& öNçlm; Ót<ø)ãã Í#¤$!$#» (سوره رعد- آیات 19 تا 22) همانگونه که قبلاً تذکر دادیم، قرآن کریم در موارد زیادی از اولوالاباب به عظمت نام برده و در سوره آلعمران سیره عملی آنها را بیان فرموده همچنانکه در این سوره (سوره رعد) سیره عملی اولواالالباب را ذکر میکند. در بین اوصاف به اندازه صبر، از آن خصوصیّت برخوردار نیستند زیرا قرآن کریم، صبر را ریشه بسیاری از مسائل و درجات ایمان میداند. فضائل عملی، محصول صبر است اگر در روایات ما صبر بهعنوان رأس ایمان معرّفی شده است که حضرت امیر علیه السلام فرمود: « الصبر من الایمان کالرأس من الجسد»[1] به برکت قرآن کریم است که قرآن قسمت مهم فضائل عملی را محصول صبر میداند. صبر یک کار بدنی نیست مانند نماز و روزه و انفاق و جهاد، بلکه صبر یک کار درونی است که ریشه همه این فضائل است. در بحث قبل به عرض رسید که قرآن کریم در یک سلسله از آیات، صبر را به عنوان وصفی برای مؤمنین ذکر میکند، بعد میفرماید: خدا صابرین را دوست میدارد: « 3 ª!$#ur =Ïtä tûïÎÉ9»¢Á9$# »[2] سپس مژده میدهد که صابران پیروزند «4 ¨bÎ) ©!$# yìtB tûïÎÉ9»¢Á9$# »[3] خداوند با صابران است. و در جائی دیگر صبر را به عنوان نردبان ارتباطی عبد مولا میداند که میفرماید: «(#qãYÏètGó$# Îö9¢Á9$$Î/ Ío4qn=¢Á9$#ur »[4] ای مؤمنان بوسیله صبر و نماز کمکم جوئید. اما این آیات هیچکدام، حقیقت صبر را تبیین نمیکند. حقیقت صبر یعنی بافت درونی صبر را قرآن کریم در سوره نحل و در سوره مدّثر تبین کرد و فرمود: « ÷É9ô¹$#ur $tBur x8çö9|¹ wÎ) «!$$Î/ 4 »[5]- صبر کن و صبرت تنها برای رضای خدا باشد. و در سوره مدّثر نیز فرمود: «Îh/tÏ9ur ÷É9ô¹$$sù ÇÐÈ »[6] و برای خدایت صبر کن. از این آیات میفهمیم که مبدأ فاعلی صبر باید خدا باشد و خود این صبر نیز نعمتی است از خدا و هدف نهائی و غایت این صبر هم باید خدا باشد نه انگیزههای دیگر. اگر یک کاری، مبدأ فاعلیش خدا باشد و مبدأ غائیش هم خداباشد، این کار میشود سر و رأس همه فضائل. لذا در بسیاری از روایات آمده که: «الصبر من الایمان بمنزلة الرأس من الجسد»[7]- نسبت صبر به ایمان، نسبت سر به بدن است. اقسام صبر در قرآن قرآن با صبر معامله سر و کلید هم در دنیا میکند و هم در درجات بهشت. همانگونه که قبلاً بحث شد، صبر در روایات به سه قسمت تقسیم شده: صبر عندالمصیبه و صبر علی الطاعة و صبر عن المعصیه که اگر صبر در روایات بر این اقسام سه گانه تقسیم شده برای این است که آیات قرآن کریم در این موارد سه گانه، مؤمنین را به صبر دستور میدهد و این صبرها را هر چه دشوارتر باشد، قرآن بیشتر میستاید و جزای بیشتری میدهد و هر چه کمتر باشد مدح کمتر و قهراً جزای کمتری دارد. اکنون موارد گوناگون صبر را در قرآن ملاحظه میکنیم تا برسیم به اینکه چرا قرآن کریم، صبر را کلید سایر فضائل میداند و چرا در روایات برزخ که مسئله تجسّم اعمال مطرح میشود، صبر را از نماز، زکات، نیکی و احسان بالاتر میداند؟ چرا قدرت صبر در عالم قبر (برزخ) از قدرت نماز و روزه بالاتر است؟ و چرا قدرت صبر از قدرت نیکی و احسان هم بالاتر است؟ صبر در مصیبت در خلال آیاتی که قبلاً بحث شده بود، مسئله صبر در مصیبت مطرح شد که در ایه 35 سوره حج نیز، همین معنی آمده است، میفرماید: «ÎÅe³o0ur tûüÏGÎ6÷ßJø9$# tûïÏ%©!$# #sÎ) tÏ.è ª!$# ôMn=Å_ur öNßgç/qè=è% tûïÎÉ9»¢Á9$#ur 4n?tã !$tB öNåku5$|¹r& »- و متواضعان را بشارت بده، همانها که هرگاه نام خدا برده میشود، قلوبشان هراسان میشود و بر مصیبتها و حوادثی که بر آنان نازل میشود، صبر میکنند. در سوره لقمان هم وقتی که لقمان حکیم فرزندش را به اوصافی امر میکند، میفرماید که: «¢Óo_ç6»t ÉOÏ%r& no4qn=¢Á9$# öãBù&ur Å$rã÷èyJø9$$Î/ tm÷R$#ur Ç`tã Ìs3ZßJø9$# ÷É9ô¹$#ur 4n?tã !$tB y7t/$|¹r& ( ¨bÎ) y7Ï9ºs ô`ÏB ÇP÷tã ÍqãBW{$# »[8] ای فرزندم نماز را به پا دار و امر به معروف و نهی از منکر کن و بر مصیبتها بردبار باش زیرا این از اموری است که باید روی آن مصمّم بود. لقمان که خداوند او را به مقام والای حکمت میستاید و خود میفرماید که هر کس از حکمت برخوردار بود، از خیر کثیر برخوردار است، در این آیات پس از نماز و امر به معروف و نهی از منکر، فرزندش را به صبر بر مصیبتها امر میکند و آن را از مسائل مهمی میداند که «عزم الامور» اطلاق بر هر سه مسئله شود و یا اینکه مختص صبر بر مصیبتها باشد. بهرحال این صبر بر مصیبتها، امر بسیار مهم و غیرعادی است و از اموری است که یجب ان یُعزم علیها یعنی باید بشر بر آن تصمیم بگیرد. صبر در زندگی با محرومین مسئله دیگر که نیاز به صبر دارد، این است که انسان خودش را وادار کند که با محرومین و فقرا زندگی کند و در برخوردهای اجتماعی، میان مردم، فقرا را برای نشست و برخاست خود انتخاب نماید. در آیه 28 از سوره کهف، به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم میفرماید: «÷É9ô¹$#ur y7|¡øÿtR yìtB tûïÏ%©!$# cqããôt Næh/u Ío4rytóø9$$Î/ ÄcÓÅ´yèø9$#ur tbrßÌã ¼çmygô_ur ( wur ß÷ès? x8$uZøtã öNåk÷]tã ßÌè? spoYÎ Ío4quysø9$# $u÷R9$# ( wur ôìÏÜè? ô`tB $uZù=xÿøîr& ¼çmt7ù=s% `tã $tRÌø.Ï yìt7¨?$#ur çm1uqyd c%x.ur ¼çnãøBr& $WÛãèù » - خود را وادار کن، که همراه آن اشخاصی باشی که صبح و شام به یاد خدا هستند و رضایت او را میطلبند و هرگز دیده را از آن بینوایان مپوش که به زینتهای دنیا میل کنی و آن کس را که قلبش از ذکر ما غافل است، اطاعت مکن که او از هوای خود پیروی کرده و انسان تبهکاری است. معلوم میشود که با محرومین بسر بردن کار دشواری است که خداوند به پیامبرش دستور میدهد که خود را وادار کند که با آنان همراه باشد و چشم از آن فقیران برندارد. در جوامع روائی ما به ما گفتهاند که اگر خواستید خود را بیازمائید که اهل دنیائید یا اهل اخرت، به درون قلب خود بنگرید، هر گاه کسی نزد شما آمد و خواست چیزی را به شما بدهد، اگر بیشتر خوشحال شدید تا وقتی که کسی آمده است و چیزی میخواهید به او بدهید معلوم میشود که اهل دنیا هستید ولی اگر در مورد دوّم، خوشحالتر شدید، معلوم میشود اهل آخرت هستید. حضرت امیر سلام الله علیه میفرماید: «لکل منهما بنون، فکونوا من ابناء الآخرة ولاتکونوا من ابناء الدنیا.»[9]- برای هر یک از دنیا و آخرت، فرزندانی است، شما تلاش کنید که فرزندان آخرت باشید نه فرزندان دنیا. و همین آزمایش، کافی است که انسان خود را بشناسد و در پی این باشد که خود را اهل آخرت نماید. یکی از کلمات بلند حضرت رسول صلی الله علیه و آله که فریقین آن را نقل کردهاند و احدی این کلمات را نگفته است، این جمله است که میفرماید: «الید العلیا خیرٌ من الید السّفلی»[10]- دست دهنده برتر از دست گیرنده است. یعنی خداوند دست دهنده را دوست دارد و دست گیرنده نزده خداوند، فرومایه است. پس انساین که سیرهاش گرفتن باشد نه خدمت، نزد خداوند عزیز نیست. لذا است که خداوند به پیامبرش دستور میدهد که از فقرا فاصله نگیرد و به آنها کمک و انفاق کند و به طرف ثروتمندان چشم ندوزد. در آیه دیگری میفرماید: «ولا تمدنّ عینیک الی مامتّعنا به ازواجا" منهم زهرة الحیوة الدنیا»- کشش چشمت بطرف کسانی نباشد که ما آنها را از مزایای دنیا برخوردار کردیم، زیرا اینها شکوفههای زندگی دنیا است یعنی این شکوفههای بهای هرگز ثمر نمیشود و نمیرسد، بلکه پائیز سردسیری در پیش است و این شکوفهها میریزند و هیچ وقت برای کسی میوه نمیشوند، بلکه میوهها در قیامت است؛ آنجا است که میفرماید: «öNçlm; $pkÏù ×pygÅ3»sù Nçlm;ur $¨B tbqãã£t »[11] برای آنها میوهها فراهم شده و هر چه که میل داشته باشند. همین معنا را در جریان قارون ذکر میکند. در سوره قصص، آیه 79 میفرماید: «yltysù 4n?tã ¾ÏmÏBöqs% Îû ¾ÏmÏFt^Î ( tA$s% úïÏ%©!$# crßÌã no4quysø9$# $u÷R9$# |Møn=»t $oYs9 @÷WÏB !$tB ÎAré& ãbrã»s% ¼çm¯RÎ) rä%s! >eáym 5OÏàtã tA$s%ur úïÏ%©!$# (#qè?ré& zNù=Ïèø9$# öNà6n=÷ur Ü>#uqrO «!$# ×öyz ô`yJÏj9 ÆtB#uä @ÏJtãur $[sÎ=»|¹ wur !$yg9¤)n=ã wÎ) crçÉ9»¢Á9$# »- قارون با تمام زرق و برق و زینتش- به عنوان استکبار و اسعتلاء- بیرون آمد، آنان که دنیاپرست بودند (فرزندان دنیا) گفتند: ای کاش ما هم مانند قاورن دارای این همه ثروت و مکنت بودیم ولی آنان که خداوند به آنها علم و دانش، مرحمت فرموده گفتند: وای بر شما، ثواب الهی برای کسی که ایمان آورده و عمل صالح داشته باشد، بهتر است (نه طلا و نقره) و تنها صابران میفهمند (که خیر در ایمان و عمل صالح است نه در زرق و برق دنیا). پس صبر و بردباری میخواهد که انسان با طبقه محروم باشد. همواره پیشنهاد اغنیا به انبیا این بوده است که شما فقرا را بیرون کنید تا ما در کنارتان باشیم! ولی خداوند به پیامبرانش دستور میداده است که شما هرگز فقرا و محرومین را از پیش خود نرانید. به نوح پیامبر میفرماید: «wur ÏãôÜs? tûïÏ%©!$# tbqããôt Oßg/u Ío4rytóø9$$Î/ ÄcÓÅ´yèø9$#ur »[12]- مبادا این محرومین را که هر صبح و شام خدا را میخوانند، از در خانهات بیرون کنی. نوح هم در جواب آن ثروتمندان میفرمود: « O$tRr& ÏÍ$sÜÎ/ tûïÏ%©!$# (#þqãZtB#uä »[13]- من هرگز این مومنا را بیرون نمیکنم. ولی بهرحال صبر کردن با این طبقه و چشم پوشیدن از مترفین، کار چندان آسانی نیست و صبر است که کلید این فضیلت و بسیاری دیگر از فضایل اجتماعی است. صبر عند المصیبه در قرآن در موارد دیگر، وقتی قرآن اوصاف مؤمنین را میشمارد، میفرماید:مؤمنین کسانی هستند که حرفشان این است: « وما لنا ألّا نتوکّل علی الله و قد هدینا سبلنا ولنصربونَّ ماآذیتمونا»- چرا ما برای اذیّتهای شما صبر میکنیم. این صبر عندالمصیبه است که در روایات آمده و ریشه قرآنی دارد؛ همین که مؤمنین میگویند، ما در برابر اذیّتهای شما ظالمان، صبر میکنیم و از راه حق منحرف نمیشویم. و جامع همه امور سه گانه صبر در سوره فرقان از ایه 63 به بعد امده است که در توصیف بندگان واقعی خدا و «عبدالرحمن» میفرماید:« جزای اخروی صابران «ß$t7Ïãur Ç`»uH÷q§9$# úïÏ%©!$# tbqà±ôJt n?tã ÇÚöF{$# $ZRöqyd »- بندگان رحمان کسانی هستند که در مسائل زندگی، هیّن و سبکبالند. یعنی این بندگان واقعی خداوند، با اینکه نه اهل ذلّتاند و نه سازش پذیرند، در کارهای دینی سنگین و سخت گیرند ولی در مسائل زندگی، نرم و سبکبالند. در بیایانات حضرت امیر سلام الله علیه آمده است که فرمود: «ولعمری ما علّی من قتال من خالف الحق و خابط الغیّ من ادهان ولا ایهان»[14]- اینطور نیست که من در برابر جنگ با بیگانگان، کمترین مداهنه و سستی و سازش نشان بدهم. سستی و سهل انگاری در برابر باطل، در ما نیست، اما زندگی ما سبک و آسان است. انسان مسافر اگر بخواهد بهتر و زودتر به مقصد برسد، باید بارش سبک باشد. حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم میفرماید: «نجی المخفّون وهلک المثقلون»[15]- سبکباران نجات یافتند ولی سنگین بارها هلاک شدند. حضرت امیر سلام الله علیه همین معنی را در نهج البلاغه- خطبه 21 بیان فرموده: «تخفّفوا تحلقوا»- سبک بشوید تا بروید. این سبکبار بودن یعنی خط مشی آنها در زندگی نرم و آسان است و اهل تکلّف نیستند. در ادامه آیه میفرماید :«واذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً» در برخورد با جهّال که اذیّت و آزار و اهانت میبینند، سخن مسالمت آمیز دارند. البته همین مؤمنان نسبت به کفّار شدیدند ولی در حوزه اسلامی، اگر با یک جاهلی برخورد کردند، جواب بدی او را با سخن مسالمت آمیز میدهند و این مصیبت را تحمل میکنند. همان شیوهای که امام سجاد سلام الله علیه داشت که آن مرد بددهن به حضرت اهانت کرد، حضرت به روی خود نیاورده، به راه خود ادامه دادند. آن مرد نادان جلو آمد و گفت: این فحش را به شما دادم. حضرت فرمودک بلی، من هم از تو گذشتم. «سبّه رجلٌ فسکت عنه، فقالک ایّاک أعنی. فقال علیه السلام: وعنک أغضی»[16] این معنای «صبر عند المصیبه» است که نسبت به مسائل شخصی خودشان سبکبارند ولی نسبت به دیگران، اینطور نیست بلکه اگر اهانتی شنیدند، از آن شخص دیگر که مورد اهانت قرار گرفته، دفاع میکنند. حال برنامههای این بندگان شایسته الهی را در شبها ملاحظه کنیم. میفرماید: «والّذین یبیّنون لربّهم سجّداً وقیاماً»- شبها برای خدایشان، سر به سجده گداشته و به عیادت میپردازند. آن وضعیّت روزشان بود که سبکبال بر روی زمین میزیستند و این وضعیّت شبهایشان که برای کسب رضایت پرودرگار به شکرانه آن همه نعمتهای الهی، شب زندهداری کرده و عبادت میپردازند. راستی حیف است که انسان به همین دلخوش باشد که دو رکعت نماز صبح به ادا بخواند و بدا به حال کسی که شب آنقدر بخورد که نتواند برای مناجات و نماز شب، قبل از فجر بیدار شود. «والّذین یقولون ربّنا اصرف عنا عذاب جهنّم، اما عذابها کان غراماً، انّها ساءت مستقراً ومقاماً»- و آنان که میگویند: پروردگاراً عذاب جهنم را از ما دور بدار زیرا عذاب آن مانند غرامتی است که انسان را رها نمیکند، و چه جایگاه بد و منزلگاه دردناکی است. «والذین اذا انفقوا لم یسرفوا ولم یقتروا و کان بین ذلک قواماً»- و آنان که اگر انفاق کنند، نه اسراف و تبذیر روا میدارند و نه اهل بخل و مماسکه هستند بلکه راه اعتدال و اقتصاد را پیش میگیرند. «والذین لایدعون مع الله الهاً آخر»- و آنان که برای خدا، شریکی قرار نمیدهند و دیگری را نمیخوانند. «ولایقتلون النفس التی حرم الله الا بالحق ولایزنون...» و آنان که نفس محترمه را نمیکشند مگر در صورتی که حق باشد و پاکدامن و عفیفاند... و آنان که شهادت باطل نمیدهند و اگر به لهو و لعبی برخورد کردند، کریمانه از مجلس گناه میگذرند. این هم صبر عن المعصیه است که در مجالس لهو و لهب و غیبت و تهمت نمینشینند و با بزرگواری از آن رد میشوند. و خلاصه پس از چند مورد دیگر که در جای خود بحث خواهد شد، خداوند این نتیجه گیری را در مورد «عباد الرحمن» ذکر میفرماید: «اولئک یجزون الغرفة بما صبروا»- پاداش آنان درجات عالیه بهشت است زیرا صبر کردند. پس معلوم میشود، این درجات عالی و غرقههای فوقانی بهشت را در اثر صبر و بردباری به عباد الرحمن میدهند. در روایات میخوانیم که ثواب صابر، ثواب هزار شهید است. شهیدی که آن همه مقام دارد، این کدام صبر است که اگر کسی به درجه صابران رسید، مقامش از مقام شهیدان بیشتر است؟ صبری که نشانه آزادی و آزادگی انسان است و کلید همه فضائیل میباشد. ادامه دارد
[1] . نهج البلاغه – حکمت 82 . [2] . سوره آل عمران- حکمت 82. [3] سوره بقره، آیه 153. [4] . سوره بقره، آیه 153. [5] . سوره نحل، آیه 127. [6] . سوره مدثر، آیه 7. [7] . کافی، ج 2، ص 87، حدیث ث562. [8] . سوره لقمان، آیه 17. [9] . نهج البلاغه، خطبه 42. [10] . من لایحضره الفیه، ج 4، ص 271. [11] . سوره یس، آیه 57. [12] . سوره انعام، آیه 52. [13] . سوره هود، آیه 29
[14] . نهج البلاغه، خطبه 24. [15] . بحارالانوار، ج 77، ص 55. [16] . مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 296. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 141 |