تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,418 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,366 |
گواهان روز قیامت | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1370، شماره 113، اردیبهشت 1370 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
اصول اعتقادی اسلام معاد گواهان روز قیامت (3) آیت الله حسین نوری در مقالههای اخیر بحث ما درباره شهادت گواهان روز قیامت بر کردار و گفتار انسانها بود و شرح شهادت این گواهان که خداوند متعال، پیغمبران الهی، امامان عل، فرشتگان الهی، مکان، زمان و اعضای بدن انسان میباشند مذکور گردید ولی یک بحث مهم برای این مقاله ماند و آن این است که گواهی خداوند متعال و پیغمبران و امامان و فرشتگان بسیار روشن است اما شهادت مکان و زمان و اعضای بد با توجّه به اینکه معنای شهادت این است که یک موجود موضوعی را درک و ضبط کند و در مواقع لزوم آنرا اظهار و ادا نماید بچه کیفیّت است؟ و چگونه انجام میشود؟ برای این مقاله ماند و این بحث این است که مکان و زمان که جزء جمادات اینجهان میباشند و حیات ندارند تا چیزی را بفهمند و ضبط کنند و روز قیامت آنرا اظهار و ادا نمایند و همچنین اعضای بدن که بطور مستقل دارای درک و فهم نیستند چگونه روز قیامت شهادت خواهند داد؟ همین امبر باعث گردیده است که علمای بزرگ اسلام در این مورد دست به توجیه این مسأله بزنند مثلاً علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار پس از ذکر آیات و احادیث مربوط به گواهی گواهان روز قیامت میفرماید: در کیفیّت شهادت اعضای بدن انسان 3 قول وجود دارد: 1. خداوند اعضاء و جوارح را در روز قیامت با سخنان مخصوصی که بتواند حرف بزند میسازد و چون آنروز با این ترتیب ساخته میشود حرف میزند و گواهی میدهد و بنابراین کیفیّت ساختمان آن در عالم آخرت با ساختمان آن در دنیا تفاوت دارد. 2. خداوند کلام و حرف را در آنها میآفریند و در حقیقت آنکه حرف میزند خدا است منتها آن اعضاء و جوارح آلتی است که خداوند کلام را در آن میآفریند و کلام از آن خارج میگردد. 3. خداوند در اعضاء و جوارح علامتی قرار میدهد که دلالت بر گناهکار بودن صاحبان آن اعضاء دارد (مثل سیاه شدن چهره که علامت گناهکار بودن است) چنانکه هنگامی که چشم انسان از بیخوابی وضع خاصّی پیدا میکند گفته میشود چشمهای تو شهادت بر بیداری شب میدهد. بنابراین اطلاق شهادت بر اعضاء بطور مجاز است[1]. ولی باید دانست که این قبیل توجیهات از دیدگاه کسانی صحیح است که درک و فهم را مخصوص موجودات زنده این جهان میدانند اما از دیدگاه کسانی که برای همه موجودات عالم درک و شعور قائل میباشند این مسأله هرگز احتیاج به توجیه ندارد و تعدادی از آیات قرآن مجید و احادیثی که از پیشوایان بزرگ اسلام رسیده است دلالت بر این مطلب دارد که همه موجودات جهان- اعمّ از جاندارن و غیرجانداران- از درک و شعور بهرهمند میباشند هر چند در مراتب درک و فهم متفاوت هستند. استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی رضوان الله از آیات قرآن چنین استفاده میکند که همه موجودات این عالم دارای علم و شعور میباشند. مثلاً در تفسیر این آیه از سوره اسراء: «ßxÎm6|¡è@ ã&s! ßNºuq»uK¡¡9$# ßìö7¡¡9$# ÞÚöF{$#ur `tBur £`ÍkÏù 4 bÎ)ur `ÏiB >äóÓx« wÎ) ßxÎm7|¡ç ¾ÍnÏ÷Kpt¿2 `Å3»s9ur w tbqßgs)øÿs? öNßgysÎ6ó¡n@ 3»[2] میفرماید: «تسبیح» تنزیه پروردگار است که بوسیله قول و کلام صورت بگیرد و کلام هم وسیلهای است برای کشف کردن و ظاهر ساختن آنچه که در ضمیر است و این کشف و ظاهر ساختن لازم نیست که همیشه مثل ما انسانها بوسیله زبان و حنجره صورت بگیرد بلکه هر موجودی با آن دستگاه و وسیلهای که خداوند در وجود و ساختمان آن بوجود آورده است مقصود خود را ظاهر میکند و بالأخره این آیه دلالت بر این معنی دارد که هر موجودی از موجودات جهان که بهرهای از وجود دارد بهرهای از علم هم دارد و البته این مطلب نیز روشن است که لازم نیست همه موجودات از لحاظ علم مساوی باشند یا مثل انسان باشند بلکه همانطور که در اصل خلقت با هم تفاوت دارند از لحاظ مراتب علم نیز متفاوت میباشند. و نظیر این آیه، بیست و یکم از سوره حم سجده است که میگوید: «قالوا انطقنا اللهُ الذی انطق کل شیء»[3] یعنی اعضاء و جوارح بدن در پاسخ اعتراض از طرف صاحبان آنها که بآنها میگویند «لِمَ شَهِدتُمْ علَینا» یعنی چرا علیه ما شهادت دادید؟ میگویند آن خداوندی که همه موجودات را به نطق آورده است و به همه آنها قدرت حرف زدن بخشیده است ما را نیز به نطق آورده است بنابراین در حقیقت معنای این کلام قرآن این است که خداوند به همه موجودات درک و علم و قدرت نطق عنایت کرده است. و نیز در همین سوره (سوره حم سجده) در خلقت آسمانها و زمین میفرماید: «ثم استوی الی السماء وهی دخان لها وللارض ائتیا طوعا او کراها قالتا ائینا طائین» [4] یعنی خداوند متعال به آفرینش آسمان در حالی که «دود» بود توجه کرد و فرمود ای آسمان و زمین همه به سوی خدا برای اطاعت امر خدا به شوق و رغبت و یا جبر و کراهت بشتابید آنها گفتند ما با کمال شوق و میل به سوی تو میشتابیم. بنابراین هر موجودی که از کارگاه خلقت خداوند صادر گردیده است دارای علم و شعور است و با اراده خود میخواهد نقص و نیاز خود را در پرتو بینیازی و کمال خداوندی که جز آن ذات مقدس پروردگاری ندارد قرار بدهد و او را تسبیح کند و از هر نقص و شریکی تنزیه نماید. روزی این اصل همه موجودات جهان حقیقتاً تسیحگوی خداوند میباشند و این تسبیح با قول و گفتن انجام میگیرد منتها انجام گرفتن با قول منحصر به این نیست که با لغاتی که در میان انسانها معمول است یا با اصواتی که ما انسانها میشنویم باشد. سپس میگوید: لازم است، موجودات از وجهههای مختلفی مورد توجّه قرار بگیرندک 1- از این لحاظ که این موجودات هر یک دارای احتیاج و نقص میباشند و از روی شعور خود نقص و نیاز خود را در پیشگاه حضرت حق ظاهر میسازند و از او که داری غنای مطلق و کمال مطلق است رفع نقص نو نیاز خود را میخواهند و او را تنزیه میکنند، تسبیحگوی خداوند میباشند. تسبیحگوی او نه بنی آدمند و بس هر بلبلی که زمزمه بر شاخسار کرد 2- از جهت اینکه در ساختمان هر یک از آنها «نظم» مخصوصی بکار رفته و اجزاء وجود آنها با هم هم آهنگی و تناسب دارد بعلاوه در خلقت آنها هدف و حکمت و فلسفهای در نظر گرفته شده است هر یک آیتی از آیات ق میباشند و یک یک آنها نمایانگر جلال و جمال و کمال حضرت حق هستند. وَ فی کلّ شَیءٍ لَهُ آیَةٌ تَدُلُّ عَلی أنّهُ واحِدٌ در این مرود لازم است بدانیم که این ایه (آیه 44 سوره اسراء) تنها جنبه سوم- یعنی آیت بودن هر موجودی برای خداوند متعال- را نمیگوید زیرا اگر منظور همان جنبه سوم باشد با جمله «w tbqßgs)øÿs? öNßgysÎ6ó¡n@ » منافات پیدا میکند چون آیت بودن هر موجودی برای خداوند را همه میفهمند و حال آنکه میفرماید «ولکن لاتفقهون تسبیحهم» (یعنی شما تسبیح موجودات را نمیفهمید). بنابراین همین جمله شاهد بزرگیست که جنبه اول و دوم مورد نظر قرآن مجید است و آن، برهانی است بزرگ، بر اینکه همه موجودات دارای علم و شعور و اراده میباشند.[5] این نظریه را با بسیاری از آیات قرآن کریم از جمله آیاتی که در آنها خداوند تعدادی از موجودات را در راه یاری رساندن به پیغمبران الهی و نازل کردن عذاب بر کسانی که از گفتار آن پیغمبران، سرپیچی میکردند و را ستیزه جوئی و عناد را میپیمودند بسیج کرده و بر آنها در این مورد فرمانهائی صادر میکرده است، تأیید کرد: مثلاً در جریان طوفان نوح علیه السلام بزمین فرمود:« ÞÚör'¯»t ÓÉën=ö/$# Ï8uä!$tB âä!$yJ|¡»tur ÓÉëÎ=ø%r& uÙÏîur âä!$yJø9$# zÓÅÓè%ur ãøBF{$# ôNuqtFó$#ur n?tã ÄdÏqègø:$# ( »[6] یعنی: ای زمین تو آب خود را (آبهائی که از تو جوشیده و سطح زمین را فرا گرفته است) فرو ببر و ای آسمان تو دیگر، باران مریز پس آبها بر زمین فرو رفت و جریان طوفان خاتمه یافت و کشتی بر کوه جودی قرار گرفت. و در جریان حضرت ابراهیم علیه السلام با نمرودیان که نمرودیان با فراهم کردن انبوه آتشها برای سوزاندن حضرت ابراهیم علیه السلام فرمان الهی صادر که: «$uZù=è% â$uZ»t ÎTqä. #Yöt/ $¸J»n=yur #n?tã zOÏdºtö/Î) »[7] یعنی ای آتش برای ابراهیم سرد و سالم باش که مولوی در این مورد میگوید:« جمله ذرّات زمین و آسمان لشکر حقّند گاهِ امتحان باد را دیدی که با عادان چه کرد آبرا دیدی که در طوفان چه کرد آنچه بر فرعون زد این بحر کین وآنچه با قارون نموده است این زمین وآنچه آن با بیل با آن پیل کرد وآنچه پشّه کلّه نمرود خورد سنگ میبارید بر اعدای لطو تا که در آب سیه خوردند غوط گر بگویم از جمادات جهان عاقلانه یاری پیغمبران مثنوی چندان شود که چِل شتر گر شکد خسته شود از بارپر دست بر کافر گواهی میدهد لکشر حق میشود سر مینَهَد ای نموده ضد حق در فعل و درس در میان لشکر اوئی بترس آب و خاک و باد و آتش بندهاند با من و تو مرده با حق زندهاند این بحث را هم اکنون اینجا پایان میدهیم و بقیّه آن را با توفیق خداوند متعال برای مقاله بعد میگذاریم. ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 139 |