تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,251 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,161 |
مبانی رهبری در اسلام | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1370، شماره 113، اردیبهشت 1370 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
قسمت یازدهم مبانی رهبری در اسلام حجة الاسلام والمسلمین محمدی ری شهری ادامه بحث و بررسی درباره جایگاه امامت و رهبری از نظر احادیث اسلامی: رجعت به جاهلیّت یکی از احادیثی که رهبری را به عنوان یکی از مهمترین اصول اساسی اسلام مطرح کرده، حدیث معروفی است که مرگ بدون شناخت و تبعیت از رهبر را، مرگ جاهلیت میداند. این حدیث را محدثین شیعه و سنی با الفاظ مختلف از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل کردهاند که چند نمونه از آن در اینجا ذکر میشود: فُضیل یسار نقل کرده است که روزی خدمت امام صادق علیه السلام بودیم، ایشان ابتدا نفرمود: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله: من مات ولیس علیه امام فمیتته میتة جاهلیة.» رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که بمیرد بدون تبعیت از امام، مرگش مرگ جاهلیّت است. این سخن درباره جایگاه امامت در اسلام از پیامبر اسلام ظاهراً برای فُضیل خیلی مهم و تعجبّ آور بود و لذا با شگفتی از امام پرسید: این سخن رسول خدا است؟! امام با تأکید پاسخ داد: آری به خدا سوگند پیامبر اسلام چنین فرمود!. مجدداً فضیل سؤال خود را به عبارتی دیگر تکرار کرد و گفت: بنابراین هر کس بمیرد بدون امام، مرگش مرگ جاهلیّت است؟ امام صادق علیه السلام فرمود: آری.[1] شخصی دیگر به نام بشر الدّهان از امام صادق علیه السلام روایت کرده که: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله : من مات و هو لایعرف امامه مات میته جاهلیة.» رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که بمیرد در حالی که امام خود را نمیشناسد مرگش مرگ جاهلیت است. در توضیح این سخن و هدف از نقل این روایت، امام چنین فرمود: «فعلیکم بالّاعة، قدرأیتم اصحاب علیّ، وآنتم تأتمون بمن لایغدر النّاس بجهالته.»[2] پس بر شما باد اطاعت و پیروی از امام! شما اصحاب علی را دیدید چگونه بودند، شما امامت کسی را پذیرفتهاید که مردم در نشناختن او معذور نیستند. احمد بن حنبل در مسند خود از معاویه نقل میکند که« «قال رسول الله صلی الله علیه و آله من مات بغیر امام مات میتة جاهلیة.» رسول خدا فرمود: کسی که بدون امام بمیرد مرگش مرگ جاهلیت است.[3] این حدیث مورد اتّفاق مسلمین است و هیچ کس در صدور آن از پیامبر اسلام تردید نکرده، هر چند در اینکه مقصود از آن چیست؟ اختلاف نظر وجود دارد و با تحریف آن مورد سوء استفاده سیاسی زمامدارانی قرار گرفته است که به نام اسلام بر جامعه اسلامی حکومت کردهاند. علامه امینی رضوان الله تعالی علیه پس از نقل این حدیث با الفاظ مختلف از صحاح و مسانید اهل سنت میفرماید: پس حقیقت ثابتی است که کتب صحاح و مسانید آنرا ثبت کردهاند و چاره ای جز اذعان به مفاد آن نیست، و اسلام هیچ مسلمانی نجز با تسلیم به مضمون آن محقق نمیشود، در این مسأله اختلافی وجود ندارد، واحدی در آن تردید نکرده. و این تعبیر نشان میدهد سوء عاقبت کسی که بدون امام میمرد که از هر گونه موفقیت و رستگاری دور است، زیرا مردن جاهلیت بدترین مگر است، مرگ کفر و الحاد.[4] برای تفسیر این حدیث و تبیین جایگاه امامت و رهبری در اسلام از این زاویه، ضرروی است که توضیح داده شود مقصود از دوران جاهلیّت چیست؟ عصر علم و دوران جاهلیت از نظر قرآن و احادیث اسلامی، عصر رسول اکرم صلی الله علیه و آله ، عصر علم و دوران قبل از بعثت او، دوران جاهلیّت است. بدین معنا که قبل از بعثت پیامبر اسلام به دلیل تحریف ادیان آسمانی مردم راهی برای شناخت حقایق هستی نداشتند، آنچه به نام دین بر جوامع مختلف بشر حکومت میکرد، چیزی جز یک مشت خرافات و موهومات نبود، در واقع ادیان تحریف شده و عقاید موهوم ابزاری بود برای سلطه زر و زور بر انسان و این واقعیّتی است که تاریخ قبل از اسلام کاملاً آنرا تأیید میکند. بعثت رسول الله آغاز عصر علم بود، اصلیترین کار پیامبر اسلام مبارزه با خرافات و تحریفات و روشن کردن حقایق برای مردم بود، او خود را برای مردم پدری آموزگار میدانست: «انّما انا بمنزلة الوالد اعُلّمکم.[5]» همانا من همچون پدر آموزش میدهم. و نبوّت خود را پدیدهای علمی معرفی میکرد که دانشمندان اگر بخواهند به سادگی میتوانند صداقت او را در ادعای ارتباط با مبدء هستی درک کند: «وبری الذین اوتوالعلم الذی انزل إلیک من ربّک هوالحق.»[6] دانشمندان آنچه را که از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است را حق میبینند. او مردم را از متابعت و پیروی هر چه علم آن را تأیید نکند به شدت برحذر میداشت. «ولاتقف مالیس لک به علم. [7]» از چیزی که بدان علم نداری پیروی مکن. در این زمینه سخن بسیار است و در این مقال فرصت پرداختن به نیست[8] و مقصود از این اشاره، آن است که اجمالاً نشان دهیم که چرا در متون اسلامی قبل از اسلام، جاهلیّت و دوران بعثت عصر علم نامیده شده است، تا بتوانیم به عمق این سخن برسیم که «مردن بدون امام مردن جاهلیت است». با عنایت به این مقدّمه مشخص میشود آنچه در حدیث مذکور مورد نظر است، فراتر از یک مسأله فردی است، مسأله تنها این نیست که اگر یک مسلمان امام و رهبر خود را نشناخت، مسلمان واقعی نیست و اسلام او در نتیجه با کفر یکسان است، مسأله مهمتری که این حدیث بدان توجه میدهد این است که عصر علم، که با بعثت رسول الله صلی الله علیه و آله آغاز شده در صورتی میتواند تداوم پیدا کند که مردم مسلمان با امام زمان خود آشنا باشند و از او تبعیت کنند. و در یک جمله: امامت ضمن تداوم عصر علم و یا عصر اسلام راستین است، و بدون این ضمانت جامعه اسلامی به جاهلیت قبل از اسلام رجعت مینماید. در واقع این حدیث از پیشگویی آیه 144 سوره آل عمران الهام گرفته که میفرماید: «وما محمد إلّا رسول قد خلت من قبله الرّسل أفان مات أو قتل انقلبتم علی اعقابکم؟!» محمّد فقط فرستاده ای از جانب خدا بود که پیش از او نیز فرستادگانی بودند، آیا اگر او بمیرد یا کشته شود به گذشته خود «جاهلیت قبل از اسلام» باز میگردید؟! پیامبر اسلام در حدیث مذکور توضیح میدهد که چگونه ممکن است جامعه اسلامی عقب گرد کند و به دوران جاهلیّت قبل از اسلام باز گردد، و اینکه با حذف مسأله امامت و رهبری این حادثه خطرناک قابل پیش بینی است. شناخت کدام امام؟ اندکی تأمّل در مضمون حدیث خصوصاً با توجّه به شرحی که گذشت، ما را از پاسخ دادن به این سؤال بینیاز میکند که کدام امام، امامتش ضامن تداوم اسلام واقعی و حذف آن از جامعه اسلامی رجعت به جاهلیت است؟ آیا میشود احتمال داد که مقصود پیغمبر این باشد که شناخت و تبعیت هر کس که زمام امور در جامعه بدست گرفت بر هر مسلمان ضرروی و واجب است؟! و اگر کسی رهبر خود را نشناخت هر چند او فاسد و ظالم و به گفته قرآن کریم از ائمه نار باشد، کافر میمیرد؟! بدیهی است که همه زمامداران فاسد تاریخ اسلام برای اثبات وجوب اطاعت و تثبیت پایههای حکومت خود به این حدیث مسلّم استناد کنند و لذا میبینیم حتی معاویه در شمار راویان این حدیث است! و نیز طبیعی است که آخوندهای درباری و وعّاظ السّلاطین با همان انگیزه، سخن پیغمبر اسلام را تفسیر و با امامت ائمه جور تطبیق نمایند، ولی تردیدی نیست که این سوء استفاده از حدیث است، نه سوء استنباط و کج فهمی در معنای آن. ما نمیتوانیم باور کنیم که عبدالله بن عمر آن طور که در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید آمده به دلیل کج فهمی و ضعف بینش- تا آنجا که حتی فرق میان ترازو وعود[9] را نمیدانست. با امام علی علیه السلام بیعت نکرد ولی به استناد حدیث مذکور شبانه به ملاقات حجّاج بن یوسف رفت تا با عبدالمطلب مروان بیعت کند و شبی را بدون امام به صبح نیاورد! «... عبدالله بن عمر از بیعت علی علیه السلام امتناع کرد ولی پس از اینکه حجاج حاکم کوفه شد شبانه در خانه حجاج را کوبید تا با عبدالملک خلیفه وقت بیعت کند تا مبادا آن شب را بدون امام به رو نیاورد چون از پیغمبر روایت میکرد که فرموده: «کسی که بمیرد و امام نداشته باشد، مردنش مردن جاهلیّت است». حجّاج با کمال بیاعتنایی با او برخورد کرد و برای بیعت گرفتن از او حتی حاضر نشد از رختخواب بلند شود بلکه بجای دست دادن پای خود را از لحاف بیرون آورد و گفت: «دستت را به پایم بزن!». آن قدرت تشخیص این مرد میان ترازو وعود! و این انتخابش در مورد امامان![10] عبدالله بن عمر که با امیرالمؤمنین علی علیه السلام بیعت نمیکند نه تنها عبدالملک مروان و امامی میداند که ترک بیعتش موجب کفر و رجعت به جاهلیت است و با آن خفت و خواری بوسیله پای حجاج بن یوسف شبانه با او بیعت می کند! بلکه یزیدبن معاویه را نیز با آن همه جنایاتی که به اسلام و خاندان پیامبر خدا کرد مصداق حدیث مذکور و مخالفت با او را موجب کفر و ارتداد میدانست! پس از واقعه کربلا، در سال 63 هجری مردم مدینه قیام کردند و این قیام منتهی به واقعه حرّه شد.[11] عبدالله بن عمر نزد عبدالله بن مطیع که رهبری قریش را در این قیام بر عهده داشت آمد، این مطیع دستور داد که پشتی بیاورند و تعارف کرد که بینش، ابن عمر گفت: نیامدم که بنشینم، آمدم تا حدیثی را که از رسول الله شنیدم برایت بگویم! شنیدم که رسول خدا فرمود: «من خلع یداً من طاعة، لقی الله یوم القیامة لاحجة له و من مات ولیس فی عنقه بیعة، مات میتة جاهلیة.» کسی که دست از اطاعت امامی بکشد. روز قیامت خدا را ملاقات میکند در حالی که حجّتی برای او نیست. و کسی که بمیرد و بر گردنش بیعت با امامی نیست، مرده است مردن جاهلیّت.[12] درست عکس مقصود پیامبر اسلام! یعنی دقیقاً همان حادثه خطرناکی که پیغمبر، برای پیشگیری از آن، در این حدیث و دهها حدیث دیگر، هشدار داده و مردم را به اطاعت از امامان حق دعوت کرده با تحریف معنوی متن هشدار رسول الله صلی الله علیه و آله بدست سیاست بازان جهان اسلام و عوامل آنها توجیه میشود و بدین ترتیب، حدیث علیه حدیث و اسلام علیه اسلام، مورد سوء استفاده قرار میگیرد و بالأخره با نادیده گرفتن جایگاه امامت در جامعه اسلامی و به فراموشی سپرده توصیههای پیامبر اسلام در این زمینه عصر علم و اسلام در امت اسلامی سپری میگردد و رجعت به کفر و جاهلیت در متظاهرین به اسلام تحقق مییابد. ادامه دارد
[1] . اصول کافی، ج 1، ص 376. [2] . المحاسن، ص 153- 154، حدیث 78. [3] . مسند ابن حنبل، ج 4، ص 96. [4] . الغدیر، ج 10، ص 360، 361. [5] . الجامع الصغیر، ج 1، ص 349. [6] . سوره صبا، ایه 6. [7] . سوره اسراء، آیه 36. [8] . به خواست خدا در مقالاتی که تحت عنوان شاخت علمی پیامبر اسلام در آینده خواهیم داشت به این موضوع خواهیم پرداخت. [9] . یکی از آلات موسیقی. [10] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 13، ص 242. [11] . در این واقعه هولناک مسلم بن عقبه فرماندهی سرکوب شورش را از طرف یزید داشت. پس از شکست قیام «مسلم فریاد زد سه روز خون و مال و ناموس مردم بر سپاه شام مباح است... طبری گوید در آن سه شبانه روز چندان فساد کردند که هرگز در اسلام و جاهلیت نکردند» (لغتنامه دهخدا) انس بن مالک گوید: در واقعه حرّه هفتصد مرد از حمله قرآن کشه شد که در آنها سه نفر از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله بودند. سفینة البحار، ج 1ف ص 240. [12] . صحیح مسلم، ج3، ص 1478، حدیث 58. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 101 |