تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,391 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,332 |
شمّه ای از ابعاد تربیتی نماز | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1370، شماره 113، اردیبهشت 1370 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
قسمت دوّم حجة الاسلام رحیمیان شمّهای از ابعاد تربیتی نماز سیر نزولی «سقوط» در جازدن و سیر افقی در زندگی و عدم تلاش موفقیت آمیز برای شکوفایی صحیح شخصیت و حقیقت والای انسانی حتی در فرضی که انسن در چارچوب قوانین اجتماعی و بدون تجاوز به حقوق دیگران سر به زیر و آرام بدنبال کسب معیشت خویش باشد و در زمینه زندگی مادّی به حدّ اعلای سلامت و رشد جسمانی و رفاه برسد، چیزی جز یک زندگی حیوانی و حداکثر حیوان بیآزار مانند گاو و یا گوسفندی، که احیاناً دیگران نیز از شیر و ماست آنها بهره میبرند نیست! اما این زندگی برای انسان که باید بیش از یک حیوان باشد در همین جا او را در مرتبهای پستتر از حیوان تنزل میدهد زیرا او نابخردانه نعمتهایی که خداوند به منظور رسیدن به کمال مطلوب به او ارزانی فرموده، کفران کرده است. « ¨bÎ) §° Éb>!#ur£9$# yZÏã «!$# MÁ9$# ãNõ3ç6ø9$# úïÏ%©!$# w tbqè=É)÷èt » (انفال/ 22). - همانا بدترین جانوران نزد خدا انسانهائی هستند که «نسبت به شنیدن و گفتن حقایق» کر و گنگند، زیرا عقل خویش را به کار نمیگیرند. « ôs)s9ur $tRù&us zO¨YygyfÏ9 #ZÏW2 ÆÏiB Çd`Ågø:$# ħRM}$#ur ( öNçlm; Ò>qè=è% w cqßgs)øÿt $pkÍ5 öNçlm;ur ×ûãüôãr& w tbrçÅÇö7ã $pkÍ5 öNçlm;ur ×b#s#uä w tbqãèuKó¡o !$pkÍ5 4 y7Í´¯»s9'ré& ÉO»yè÷RF{$%x. ö@t/ öNèd @|Êr& 4 y7Í´¯»s9'ré& ãNèd cqè=Ïÿ»tóø9$# » (اعراف/ 179). دلهایی دارند که با آن فهم نمیکنند. چشمها دارند که با آن نمیبینند و گوشها دارند که با آن نمیشنوند آنها چون چهارپایانند بلکه آنها گمراهترند. ایشان خود، غفلت زدگانند. اینان در اثر غفلت از ارزش و کرامت حقیقت والای خویش و عدم تعقل و تفقه- جوشش درونی- برای کشف حقیقت و شناخت راه را از چاه و ندیدن حقایق و نشنیدن سخن حق و هدایت وحی با آن که خداوند حجت را تمام و نعمت را کامل به آنان عطا فرموده دل به زندگی دنیا باختهاند و همچون حیوانی کور و گنگ و کرّ در ظلمات زندگی مادی سرگشته و سرگردانند و برخلاف حیوان که برخوردار از نعمتهای فوق الذّکر نیست و چارهای جز حیوان بودن ندارد اینان حیوانیت را برای خود برگزیده و با کفران همه آن نعمتها به موجودی «بدتر» و «گمراهتر» از حیوان تنزل یافتهاند اینان در حالی که میتوانستند استعدادیهای متعالی و ابعاد ویژه انسانی را در خود شکوفا کنند و در این راستا، ابعاد جسمانی و نوانهای مادی خویش را نیز در استخدام تعای و تکامل شخصیت انسانی خویش درآورند- و مثلاً از نیروی غضب و شهوت که از غرائز حیوانی هستند، صفات متعالی و معنوی شجاعت و عفت را در نفس خویش شکل دهند- برعکس با پیمودن راه انحطاط و خیانت در امانت وجود و حقیقت خود، ابعاد ملکوتی و توانهای معنوی خویش را نیز در مسلخ حاکمیت لجام گسیخته خواستههای حیوانی قربانی کرده و بجای حاکمیت عقل و شکوفائی باورهای فطری و بهرهگیری صحیح و حکیمانه از غرائز حیوانی، با گم کردن راه زندگی هم از رسیدن به شخصیت راستین خویش بازماندهاند و هم ابعاد مادی و زندگی دنیوی خویش را به فساد و تباهی کشیدهاند: « z uÅ£yz $u÷R9$# notÅzFy$#ur 4 y7Ï9ºs uqèd ãb#uô£ãø9$# ßûüÎ7ßJø9$# » (حج/11). - دنیا و آخرت را زیان کنند که زیان آشکار همین است. آنگاه که مردن بهتر از زندگی است! و انسانی که بدون چراغ عقل و محجوب از نور وحی در ظلمات زندگی مادی و گرفتار طوفان غرائز سیر میکند، همچون کور و کری است که در معرض طوفانهای شدید در ظلمات شب در بیراهه پرپیچ و خمی که دو سوی آن را پرتگاههای مهلک فرا گرفته راه میپیماید که با کمترین لغزش هر لحظه ممکن است در قعر دره هلاکت فروغلتد و بدینسان میتوان گفت سیر افقی پرتگاه سیر نزولی و سقوط انسان است. و آنگاه که انسان در ورطه گناه و فسق و فجور سقوط کرد و مسیر زندگی او به انحطاط و فساد روزافزون گرائید در نتیجه، سیر او درست در جهت عکس سیر صعودی قرار گرفته و هر لحظه از قرب و رحمت خداوندی دور و دورتر میشود. و به فرموده امام کاظم علیه السلام: «و من کان اخر یومیه شرهما فهو ملعون» (بحار/ ج 78/327). - کسی که هر روزش از روز قبل بدتر شود- و روزگارش به بدتر شدن گراید- ملعون است و از رحمت خداوند بدور. پس ملعون شدن نتیجه بدتر شدن است و آنچه انسان را بد و بدتر میکند گناه و طغیان از فرامین آفریدگار هستی است. « wur (#öqtóôÜs? ÏmÏù ¨@Åsusù ö/ä3øn=tæ ÓÉ<Òxî ( `tBur ö@Î=øts Ïmøn=tã ÓÉ<Òxî ôs)sù 3uqyd » (طه-81) - پس در آن طغیان نکنید که غضب من شما را دربرگیرد و کسی که غضب من او را فرا گیرد. قطعاً سقوط کرده است. و اگر قرار باشد انسان در مسیری حرکت کند که با فلسفه آفرینش و زندگی او در تضاد و پیوسته در حال نزول و سقوط باشد و مورد لعن و غضب الهی قرار گیرد، دیگر چنین زندگی و حیاتی هرگز به مصلحت او نیست. امام سجاد علیه السلام زندگی و مرگ را در یک ارزیابی مشخص اینگونه مرتبط با بستر حرکت ترسیم کرده است که: «وعمرِنی ما کان عُمری بذلة فی طاعتک فاذا کان عُمری مرتعاً للشّیطان فاقبضنی الیک» (صحیفه سجادیه). - خدایا، مادامی که زندگی در جهت طاعت و پرستش تو (سیر صعودی) باشد بر عموم بیفزای، اما آنگاه که صحنه زندگیم چراگاه شیطان شود، جانم را بگیر! و این مسلم است که جلوی ضرر از هر کجا گرفته شود به نفع است، پس زندگی در مسیری که دوری از خدا و رحمتش را و سقوط در آتش غضبش را در پی داشته باشد چه بهتر که هر چه زودتر با مرگ به نقطه پایان رسد. با چنین دیدی حتی سیر افقی و درجا زدن در زندگی نیز برخلاف فلسفه آفرینش انسان و موجب خسران اوست. چرا ک هدر این سودا عدم سود هم زیان است و منفعت و زندگی انسان در چنین روندی که در ازاء استهلاک گرانبهاترین بلکه سرمایه اصلی چیز برتری حاصل نشود چه سود بلکه عدمش به زوجود. امام کاظم علیه السلام در ادامه حدیثی که دو فرازش در رابطه با مغبون و ملعون قبلاً ذکر شده میفرماید: «ومن لم یعرف الزیادة فی نفسه فهو فی نقصان و من کان الی النقصان فالموت خیر لهن (بحار/77/337). و کسی که در خود افزایشی را نشناسد. رو به کاهش است و آن که- در زندگی- رو به کاهش است مرگ برای او بهتر از زندگی است بر این اساس درخواست مرگ و شعار مرگ بر ستم پیشگان و جنایتکاران، ضمن آنکه، بخاطر رهائی مظلومان، از شر آنها و نیز برداشته شدن مانع از سر راه تکامل انسانها است. از زاویه دیگر دعایی است که در حقیقت به سود خود آنهاست زیرا این نوع انسانهای فاسد و مفسد و غیرقابل برگشت هر لحظه که زودتر مرگشان فرا رسد از سنگینتر شدن بار گناه آنان پیشگیری شده است و همچنین اجرای حدود شرعی در مورد متخلفشان از دستورات الهی نیز از این زاویه نموداری از رحمت خدا در مورد متخلف است خدایی که: «سبقت رحمته علی غضبه» رحمتش بر غضب او پیشی دارد ضمن آن که آثار دیگری نیز از زوایای گوناگون بر اجزاء حدود مرتب است. سیر سعودی «عبادت» تمام پدیدههای جهان با حرکت دقیق در مسیری که خالق جهان به طور تکوینی برای آنها مقرر و مقدر فرموده است، تسبیح گو و ستایشگر اویند: « ßxÎm6|¡è@ ã&s! ßNºuq»uK¡¡9$# ßìö7¡¡9$# ÞÚöF{$#ur `tBur £`ÍkÏù 4 bÎ)ur `ÏiB >äóÓx« wÎ) ßxÎm7|¡ç ¾ÍnÏ÷Kpt¿2 `Å3»s9ur w tbqßgs)øÿs? öNßgysÎ6ó¡n@ 3 ¼çm¯RÎ) tb%x. $¸JÎ=ym #Yqàÿxî » (اسراء/ 44). - هفت آسمان و زمین و هر چه در آنها هست تسبیح او میکنند. هیچ چیز نیست مگر آن که به ستایش او تسبیح گو است. ولی شما تسبیح گفتن آنها را نمیفهمید. و بدین ترتیب حتی اجزای وجود انسان در عالم تکوین تسبیح گوی خدا هستند، ولی در این میان خود انسان با برخورداری از نیروی عقل و اراده و حق انتخاب و استعدادهای مشترک و ویژه و کششهای متضاد دارای وضعیت خاصی است «اناخلقنا الإنسان من نطفة امشاج نبتلیه فجعلناه سمعیاً بصیراً انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفوراً» (سوره دهر 3-4) - انسان را از نطفه ای مخلوط آفریدیم که –با تکلیف- او را بیازمائیم پس او را شنوا و بینا کردیم، ما راه را به او نمودهایم یا سپاسدار و یا کفران پیشه است. برای انسان هدایت تکوینی و تشریعی به طور هماهنگ و منسجم اراده شده است و اگر انسان از جهت تکوینی برخوردار از نیروی اراده است از بعد تشریحی نیز اکراه در پذیرش دین، نفی شده است «لا اکراه فی الدّین» و اگردر تکوین او میلهای متضاد و غرائز و فطریات تعبیه شده است در تشریع نیز: «قدتبین الرشد من الغی» صراط مستقیم رشد و شکوفایی مطلوب و پرتگاههای سقوط و بیراهههای ظلمانی ضلالت تبین شده است و در این روند بالآخره این خود انسان است که با انتخاب راه یا چاه سازنده شخصیت و سرنوشت خویش است. انسان در نگاهی سطحی و از زاویه شکل ظاهری به جاندار راست قامت «مستقیم القامه» تعریف شده است ولی با نگاهی ژرفتر و تأمل در همین شکل ظاهری، استعارهای زیبا و عمیق را در زبان حال و سخن خلقت میتوان دریافت و گوئی قلم آفرینش انسان را با ظرافت و در بیانی مجسم بدینگونه ترسیم کرده است. انسان موجودی است که پا به زمین و سر به سوی آسمان دارد. پایش که «پائین» است، بر خاک است و متصل به آن و «سر» که «بالا» است و سمبل و کانون اندیشه و خرد به سوی عالم «بالا» قرار داده شده است. یعنی که پیوندش با خاک «بالفعل» است و ارتباطش با عالم بالا «بالقوه» است و در این میان دست آفرینش «دو دست باز» که سمبل کار است و نمودار «اراده» و دستاورد شخصیت او در اختیارش قرار داده است. پس اگر دستها را نیز تحت جاذبه خاک، همسوی ای به سوی «پائین» رها کرد و در طلب «دنیا» چنگ در خاک فرو برد و ادامه زندگی را نیز همچون آغاز حرکت خویش در خاک فرو برد و ادامه زندگی را نیز همچون آغاز حرکت خویش در کودکی البته نه در صورت که در معنی- چهار دست و بر خاک خزید: «کالانعام» همچون چهار پایان شده و روی سر نیز به سوی آب مینهد و دل به خاک میسپارد و سرانجام در ورطه «بل هم أضل» و در زمره «مغضوب علیهم» سقوط میکند ولی اگر دست از «خاک» شسته و روی از «دنیا» برتافت و سبکبار و سبکبال «دو دست» را با سر همسو کرد و سر به فرمان عقل نهاد و دست و روی را متوجه عالم «بالا» ساخت و آهنگ دلنواز و نغمه شیرین «وجهت وجهی للذی فطر السموات والأرض» سرداد، عاشقانه به سوی حق و کمال مطلق پر میگشاید و در صراط مستقیم، رهسپار قرب و لقاء معبود میشود پ: «افمن یمشی مکبّاً علی وجهه اهدی امن یمشی علی صراط مسقتیم» (ملک/22). - آیا آن که نگونسار و به رو در افتاده راه رود هدایت یافته است یا آن کس که راست و براه راست راه پیماید؟! کمال هر پدیدهای را میتوان، در استعدادهای او شناسائی و ارزیابی کرد. استعدادهائی که با شکوفائی آنها کمال مطلوب برای پدیده فعلیت مییابد. انسان نیز از این قاعده مستثنی نیست و کمال مطلوب او را باید در شکوفائی استعدادهای ویژه او جستجو کرد. و مسلم است که انسانیّت انسان و کمال او در فعلیّت غرائز و مشترکات بین انسان و سایر حیوانات نیست بلکه حقیقت انسانی به طور مشخص وابسته به شکوفائی فطریات و استعدادهای ویژه او است. پس اگر انسان راه انسان شدن را برگزید در مسیر واقعی و صراط مستقیم خود قرار گرفت موجودی میشود، همگون و همانگ با مجموعه جهان مجموعهای که از ذره اتم گرفته تا منظومههای شمسی و کهکشانهایش همگی بدون کمترین تخطی «کل فی فلک یسبحون» (انبیاء- 33) در محوری که خالق جهان برای آنها مقرر فرموده: «والیه المصیر» (تغابن/31) به سوی او در حرکتند. با این تفاوت که همانگونه که قبلاً نیز اشاره شد پدیدههای دیگر- عمدتاً- درباره آنها حکم نکوینی صادر شده و آنها نیز تکویناً فرمانبردارند و تسبیح گوی ا ولی انسان با برخورداری از نیروی عقل و اراده و حق انتخاب- که لامزه وجود نیروهای متضاد در او است- حکم تشریعی نیز به کمک او آمده تا با بهرهگیری از زمینههای تکوینی و راهنمایی وحی، خود راهی را برگزیند که آفریدگار او برایش گشوده است. راهی که مستقیم است و انسان تنها با پیمودن آن میتواند همراه با کاروان هستی به سوی مبدأ هستی حرکت کند. ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 76 |