تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,438 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,380 |
صبر عامل پیروزی در جهاد اکبر | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1370، شماره 114، خرداد 1370 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
هدایت در قرآن تفسیر سوره رعد صبر عامل پیروزی در جهاد اکبر قسمت چهل و دوم آیة الله جوادی آملی «والذین صبروا ابتغاء وجه ربهم و أقاموا الصلوة و أنفقوا مما رزقناهم سرا و علانیة و یدرؤن بالحسنة السیئة، أولئک لهم عقبی الدار.» (سوره رعد ـ آیه 22) بحث در تشریح سیر عملی اولواالالباب بود. یکی از روشهای عملی اولوالالباب، صبر است. در مسئله صبر چند مطلب بیان شد. یکی از آن مطالب، بحث پیرامون تحلیل بافت درونی صبر است که صبر باید از کجا نشأت بگیرد و برای چه انگیزهای باشد؟ این راه در سوره نحل و در سوره مدثر بیان فرمود: «واصبرو ما صبرک الا بالله» (نحل ـ آیه 127) و در سوره مدثر، آیه 7 فرمود: «و لربک، فاصبر». در موارد دیگر به عنوان استقصاء، سه قسم صبر مورد بحث قرار گرفته است: صبر عند المصیبة و صبر عن المعصیه و صبر علی الطاعة، ضمنا قرآن کریم، صبر را عامل پیروزی میداند، و برای صبر یک برجستگی قائل است و آنان که دارای فضائل فراوانی هستند و در درجات عالیه بهشت جایگاهشان است، تمام آن درجات، محصول صبر است. در سوره فرقان پس از اینکه برنامه روزها و شبهای عبادالرحمن را بیان میکند ور فتارشان را با خدا و با خلق خدا مورد بررسی قرار میدهد، در نتیجهگیری بحث میفرماید: «اولئک یجزون الغرفة بما صبروا» ـ پاداش آنان غرفههای عالی بهشت است و این را در اثر صبر بدست آوردهاند. و همچنین در سوره«هل اتی»، آنجا که فضائل فراوانی را از اهل بیت عصمت و طهارت نقل میفرماید، سرانجام چنین میگیرد که پاداش خیری که نصیب آنان میشود، در اثر صبر است. «فوقیهم الله شر ذلک الیوم ولقیهم نضرة و سرورا وجزیهم بما صبرو جنة و حریرا» (سوره دهر، آیه 12) ـ خداوند آنان را از شر آن روز نگهداشت و به آنها روی خندان و شاد عطا فرمود و پاداش صبرشان را به آنها بهشت و لباس حریر لطف کرد. درود خدا بر صابران در همین سوره رعد که اوصاف عملی اولوالالباب را تبیین میکند میفرماید: «والذین صبروا ابتغاء وجه ربهم ربهم و اقاموا الصلوة و انفقوا مما رزقناهم سرا و علانیة و یدرؤن بالحسنة السیئة اولئک لهم عقبی الدار» اگر کسانی این هشت صفت را دارا باشند، خانه آخرت نصیب آنان خواهد شد و قیامت به نفع آنها است. در آنجا به آنها بهشتهای عدنی میدهند که هم خودشان و هم افراد صالح و خوب از پدران و همسران و فرزندانشان در آنها وارد میشوند و از هر دری فرشتگان بر آنها داخل شده و در برآنها درود میفرستند و میگویند چون شما صبر کردید و تسلیم خداوند بودید، پس درود خداوند بر شما باد که اکنون به دارالسلام رسیدهاید، داری که نه از بیرون و نه از درون به شما آسیبی نخواهد رسید. «جنات عدن یدخلونهام و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذریاتهم، و الملائکة یدخلون علیهم من کل باب سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار.» در جوامع روائی ما و همچنین در کشاف و دو تفسیر دیگر از تفسیرهای عامه این حدیث را از رسول خدا(ص) نقل کردهاند که حضرت اول هر سال که میشد، کنار قبور شهداء میآمد و میفرمود: «سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار». پس صبر به عنوان یک فضیلت عملی مانند نماز و روزه نیست، صبر یک کار کلیدی است که هم در مقام پاداش به آن اینقدر داده میشود و هم در مقام معرفی، ائمه ما میفرمایند: «الصبر من الایمان بمنزلة الرأس من الجسد» ـ مثل صبر نسبت به ایمان، مثل سر نسبت به بدن است. و بدون شک اگر صبر این سمت کلیدی را نمیداشت، در این سورهها و آن روایات بمنزله رأس ایمان معرفی نمیشد. در تحلیل معنای صبر،آنچه که از روایات برمیآید، این است که صبر به آن عامل پیروزی در جهاد اکبر برمیگردد و کاری به جهاد اصغر ندارد زیرا انسان در جهاد اکبر یک عامل قوی و نیرومند باید مسلح باشد تا پیروز شود و بدون تردید اگر در جهاد اکبر پیروز شد، در جهاد اصغر هم ظفرمند خواهد شد. صبر آن فضیلت کلیدی نفسانی است نه بدنی که آن فضیلت کلیدی، انسان را در جهاد اکبر پیروز می کند و لازمهاش ظفرمندی در جهاد اصغر هم هست. قرآن کریم مشکلترین مبارزه نفسانی را که مطرح میکند، اعلام میفرماید که پیروزی در این مبارزه نفسانی و درونی از آن کسی است که به صلاح صبر مجهز و مسلح باشد. در جهاد اکبر وقتی جریان جنگ درونی را تشریح میکند میفرماید کسی در این جبهه، پیروز میگردد که صابر باشد و اگر صابر نباشد هرگز پیروز نمیگردد. از بین بردن بدی با خوبی در سوره رعد، یکی از اوصاف هشتگانه الوالالباب را چنین نقل میکند: «و یدرؤن بالحسنة السیئة» اولوالالباب کسانی هستند که بدی را با نیکی از بین میبرند نه با بدی. سئیه را به حسنه از بین میبرند، خواه سئیهای که خود مرتکب شدهاند با حسنه خود از بین ببرند و خواه سیئهای که دیگران مرتکب شدهاند و آنان متعلق سیئه قرار گفتند نه فاعل سیئه، باز هم با حسنات خود، آن سیئات را از بین ببرند. پس اگر خود کار بدی کرد و سیئهای را مرتکب شد، با توبه و انابه که حسنه است، آن سیئه را دفع میکند. از حضرت رسول(ص) نقل شده که فرمود: «اذا عملت سیئة فاعمل حسنة تمحوها» (بحار ـ ج 71 ـ ص 389) ـ اگر سیئهای را مرتکب شدی، پس کار خوبی انجام بده تا آن سیئه را پاک کنی و بزدائی. این یک مرحله است. مرحله دیگر این است که نسبت به شخص مؤمن بدرفتاری شده و مورد ستم و اهانت قرار گرفته، او با بزرگواری خود، آن سیئه را با حسنه دفع میکند و بجای اینکه او هم در جواب اهانت، اهانت یا در پاسخ فحش، فحش دهد، به آن طرف مقابل که از روی جهالت و نادانی به او نسازا گفته یا اهانت کرده، با خوبی پاسخ میدهد. در قرآن نیز بر آن تأکید شده و در چند جا ادفع بالتی هی احسن آمده است. در یکی از موارد میفرماید: «ادفع بالتی هی احسن السیئة» (سوره مؤمنون ـ آیه 96) به روشی که بهتر است، سیئه و بدی را رد کن، پس اگر سیئه را با حسنه دفع کردی، و با گذشت و بزرگواری، برخورد نامناسب دیگری را پاسخ خوب دادی، آن کسی که نسبت به شما بدی کرده و اهانت و بیادبی نموده است، این دشمن شما، دوست صمیمی شما خواهد شد. «فاذا الذی بینک و بینه عداوة کأنه ولی حمیم». ولی این کار بزرگ، کار هر کسی نیست: «و ما یلقیها الا الذین صبروا» تنها آنهائی که صابرند، میتوانند با حسنه، سیئه و بدی را برطرف نمایند وگرنه دیگران تا انتقام نگیرند، آرام نمیگیرند. ای مقام والای صابران است که در جنگ درونی پیروز شدهاند و این صابران دارای حظی عظیم هستند. «و ما یلقیها الا ذو حظ عظیم» چقدر فرق است بین کوته نظرانی که وقتی قارون را میدیدند، میگفتند: «انه لذوحظ عظیم» (سوره قصص ـ آیه 79) با سخن خدای سبحان که میفرماید: صابران و بردباران دارای حظی عظیم هستند. پس اگر خدای سبحان چیزی را حظ انسان بداند و از او به بزرگی و عظمت یاد کند، معلوم میشود فضیلت برجستهای است. اثر منفی عفو اگر کسی که به تو ظلم کرد و اهانت نمود، او را مورد عفو قراردادی، کار بسیار خوب و با فضیلتی انجام دادهای ولی این کار تا جائی مورد پذیرشاست که طرف مقابل در برابر بزرگواری شما، از کردار خود پشیمان گردد و به اشتباه خود پی ببرد ولی اگر عفو، باعث تجری او بشود، اینجا حق از او ساقط شده است یعنی او حق خود را ساقط کرده است. امام سجاد(ع) میفرماید: «و حق من أساءک أن تعفو عنه، فان علمت ان العفو عنه یضر، انتصرت. قال الله تعالی: فمن انتصر بعد ظلم فاولئک ما علیهم من سبیل». حضرت سجاد در رساله حقوق خود، متعرض این مطلب شده است که حتی اگر کسی به شما ظلم کند، حق او این است که او را عفو کنی ولی اگر عفو برای او ضرر دارد، یعنی او را بیشتر جرأت میبخشد، دیگر این حق ساقط شده و باید با او همانگونه که خود برخورد کرده است، برخورد نمائی. نکتهای که در اینجا لازم است متذکر شویم این است که دستور«عفو عمن ظلمک» تنها نسبت به مؤمنین است وگرنه در مورد بیگانگان، چنین حقی وجود ندارد. در قرآن نیز اشاره شده است که مؤمنین در میان خودشان، مهربان و با گذشتاند وگرنه با کفار و بیگانگان، شدید و انعطافناپذیرند. «اشداء علی الکفار رحماء بینهم». صبر پشتیبان نماز است روایات ما اذعان دارند که در حال خطر و مبارزه با اول، صبر خودش را کنار میکشد و به نماز و روزه و اعمال نیک که کارهای عملی است، به آنها میگوید: الان شما بروید بجنگید و مبارزه کنید؛ پس اگر پیروز شدید که شدید و اگر شکست خوردید، آنجا من هستم. از این معلوم میشود که در صحنه قبر وقتی فرشتگان مسائل قبر را مطرح کردند، نماز از یک سوی و رزوه از سوی دیگر و اعمال نیک و احسان از طرفی دیگر برمیخیزند وص بر است که به همه آنها دستور میدهد و میگوید: شما به مبارزه برخیزید و جواب بدهید، اگر یک وقت شکست خوردید، من هستم. پس صبر، پشتیبان نماز است، پشتیبان روزه است، و پشتیبان برو نیکی و احسان است. روایات هم مؤید این معنی است. صبر، رأس ایمان است مرحوم فیض در کتاب«وافی» روایات صبر را جمع کرده که چند روایت را در اینجا بازگو میکنیم: 1- عن ابی عبدالله(ع) قال: «الصبر رأس الایمان» ـ امام صادق(ع) فرمود: صبر، بالاترین جایگاه ایمان است. 2- امام سجاد(ع) میفرماید: «الصبر من الایمان بمنزلة الرأس من الجسد و الا ایمان لمن لا صبر له» نسبت صبر به ایمان، مانند نسبت سر به بدن است و کسی که صبر ندارد ایمان ندارد. 3- امام صادق(ع) فرمود: «الصبر من الایمان بمنزلة الرأس من الجسد، فاذا ذهب الرأس ذهب الجسد». نسبت صبر به ایمان، نسبت سر به بدن است، پس اگر سر نباشد، بدن نیز نیست. و در این مورد روایات فراوان دیگری از حضرت رسول و ائمه معصومین(ع) وجود دارد. چرا صبر به این مقام رسید؟ ابوبصیر از امام صادق(ع) نقل میکند که فرمود: «ان الحرب حر علی جمیع احواله ان نابته نائبة صبر لها، و إن تداکت علیه المصائب، لم تکسره، و إن أسرو قهرو استبدل بالیسر عسرا کما کان یوسف الصدیق الأمین، لم یضرره حریته أن استعبد و قهر و أسر، و لم یضرره ظلمة الجب و وحشته» (بحارالانوار ـ ج 71ـ ص 69) انان آزاده در همه حالاتش آزاده است. اگر حادثه برندهای بر او وارد شد، او بر آن حادثه صبر میکند و هرگز جزع نمینماید. و اگر مصیبتها آنقدر سنگین باشند که او را بکوبند، باز هم او را نمیتوانند خرد کنند و از پای درآورند. و حتی اگر اسیر شود و مغلوب قرار گیرد(به صورت ظاهری) و بجای یسر، شدت و عسر بر او فرو ریزد باز هم حریت و آزادیش از بین نمیرود، همانگونه که یوسف صدیق(ع) بود، این بزرگوار امین، هرگز حریتش را از دست نداد هر چند که برده شد و به اسارت گرفته شد و آنجا که در چاه افتاده شد، هرگز ظلمت و تاریکی و وحشت چاه، او را از بپای در نیاورد و تسلیم نشد. پس صبر به معنای حریت و آزادگی است و انسان صابر کسی است که در برابر مصیبتها و حوادث زمان هر چند کوبنده و شدید باشد، تسلیم نشودف حتی اگر به اسارت گرفته شود و به صورت ظاهر مغلوب شود و به زندان افکنده شود و این حریت یعنی آزاد شدن از قید غیر خدا و تنها در رهن عبودیت خداوند قرار داشتن. و لا غیر. حضرت علی(ع) وقتی آزادی را معنی میکند میفرماید: «من ترک الشهوات کان حرا» (غرر الحکم) ـ آزاد مرد آن کسی است که شهوتها را رها کند و دنبالش نرود. در بیان دیگری حضرت می فرماید: «الا حریدع هذه اللماظة لأهلها؟! انه لیس لأنفسکم ثمن الا الجنة فلا تبیعوها الا بها» (قصار الحکم ـ 456) آیا انسان آزادهای پیدا نمیشود که این چیزهای مانده و بیارزش را به دیگران بسپارد؟! هان! بهای جانهای شما چیزی جز بهشت نیست، مواظب باشید به غیر از آن، جانهای خود را نفروشید. پس آزادگی و حریت رأس همه مسائل است. انسانی که در بند اسارت شیطان است، نه نماز میخواند و نه اهل روزه است ولی انسان آزاده هم اهل نماز و هم اهل روزه است. هم در جنگ درونی پیروز است و هم در جنگ بیرونی برای اینکه وقتی در جنگ درون پیروز شد، در جنگب یرون یقینا پیروز میشود. و صبر به معنای سکوت نیست بلکه صبر به معنای مسلح بودن به آن حریت نفسانی است که انسان را در تمام جبههها پیروز میکند هر چند به صورت ظاهر اسیر یا زندانی گردد. ادامه دارد عاقبت اندیشی امام رضا(ع): «اتق المرتقی السهل اذا کان منحدره و عرا». (اصول کافی ـ ج 2 ص 336) از نقطههای مرتفعی که راه بالا رفتنش آسان و مسیر برگشتنش سخت و ناهمواره است پرهیز کن.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 141 |