تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,315 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,266 |
امام راحل سلام الله علیه و فقه سنتی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1370، شماره 114، خرداد 1370 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
امام راحل سلام الله علیه و فقه سنتی قسمت ششم آیت الله محمدی گیلانی * کتب اربعه: کافی و فقیه و تهذیب و استبصار، به کتابهائی که توارثا نزد ائمه(ع) بوده استناد دارند. * گاهی کتاب علی(ع) را در محضر افتاء میآوردند، و از روی آن جواب مسئله را میخواندند، چنانکه در جواب زراره راجع به بطلان صلوة در اجزاء ملایوکل لحمه، کتاب علی(ع) را بیرون آوردند و در مجلس خواندن و گاهی هم عین کتاب را تکریما برای قرائت در اختیار سائل قرار میدادند که در مسئله ارث جد این تکریم به زراره شد. * انتشار سنت نبویه که مصدر دوم احکام است از زمان امام باقر(ع) شروع، و در زمان امام صادق(ع) به اوج بالندگی ممکن رسید. * فاجعه کربلا جو مساعدی را موجب شد که امام باقر(ع) مسجد مدینه را بصورت یک جامعه علمی کثیر الابعاد درآورد، و صدها نفر از اقطار عالم به آن روی آوردند حتی فقهاء تابعی در آن حوزه بهرهور میشدند. * اشتهار این حوزه هر سال افلاذ کبد پارهای از شهرها را به خود جذب میکرد، و از محضر درس امامین(ع) چهارهزار مدرس فارغ التحصیل شدند که هر یک توان اداره منطقه یا قطری را داشتند چنانکه محدث قمی(ع) از ابن عقده نقل فرمودهاند و تجلیل کم نظیر امام، از امام باقر در وصیتنامه. گفتیم ائمه اهل البیت(ع) در مقام بیانا حکام تحدیث بهمین کتبی که توارثا نزدشان بوده اعتمال داشتند و اهم آنها در این باب، همان صحیفه جامعه که کتاب علی(ع) است میباشد، و از این رو، کتب اربعه: «کافی، و من لایحضره الفقیه، و تهذیب و استبصار» که مرجع استدلال فقهاء آل بیتند، به آن کتابها و خصوصا به صحیفه جامعه استناد دارند که به املاأ رسول الله و خط مبارک علی(ع) است و نهایتا مستند به وحی است که تردیدی در آن نیست چنانکه علامه حلی قدس سره در افتتاح کتاب تذکرة الفقهاء فرمودهاند: «احق الطرائق... هی طریقة الأمامیة الآخذین دینهم بالوحی الالهی و العلم الربانی لا بالرأی و القیاس و لا باجتهاد الناس...» که قبلا عبارت آن بزرگوار را تماما نقل کردیم. در کتب اربعه در ابواب مختلفه احکام از صحیفه جامعه، کتاب علی(ع) متکررا نامبرده شد و احیانا ائمه اطهار(ع) برای پاسخ سؤالها کتاب علی(ع) را در محضر بحث و جواب میآوردند و آن را میگشودند و از روی آن جواب مسئله را میخواندند چنانکه امام اقدم اصحاب حدیث کلینی«ره» روایت میکند: «سأل زراره ابا عبدالله(ع) عن الصلوة فی الثعالب و الفنک و السنجاب و غیره من الوبر، فاخرج کتابا زعم انه املاء رسول الله(ص): ان الصلوة فی و بر کل شیء حرام اکله... فاسد...». (فروع کافی ـ ج 1 ص 397) و گاهی عین کتاب علی(ع) را تکریما نزد بعضی از اصحابشان مینهادند که خورد مورد حاجت را مطالعه نماید، جنانکه باز امام المحدثین، کلینی عظیم رضوان الله علیه در فروع کافی در صحیح علی بن ابراهیم از زراره روایت میکند که گفت: «سألت ابا جعفر(ع) عن الجد فقال: ما أجد احدا قال فیه الا برأیه الا امیرالمؤمنین(ع) قلت: اصلحک الله فما قال فیه امیرالمؤمنین(ع)؟ قال: اذا کان غدا فالقنی حتی أقرئکه فی کتاب قلت: اصلحک الله حدثنی فان حدیثک احب الی من ان تقرئینه فی کتاب فقال لی الثانیة: اسمع ما اقول لک اذا کان غدا فالقنی حتی اقرئکه فی کتاب، فاتیته من الغد بعدالظهر و کانت ساعتی التی کنت اخلوبه فیها بین الظهر و العصر و کنت اکره أن اسأله الا خالیا خشیة ان یفتینی من اجل من یحضره بالتقیة فلما دخلت علیه اقبل علی ابنه جعفر(ع) فقال له: اقرء زرارة صحیفة الفرائض ثم قام لینام، فبقیت انا و جعفر(ع) فی البیت فقام فاخرج الی صحیفة مثل فخذ البعیر، فاقل: لست اقرئکها حتی تجعل لی علیک الله ان لا تحدث بما تقرء فیها احدا ابدا حتی آذن لک و لم یقل: حتی یأذن لک ابی، فقلت: اصلحک الله و لم تضیق علی و لم یأمرک ابوک بذلک؟ فقال لی: ما انت بناظر فیها الا علی ما قلت لک، فقلت: فذاک لک، و کنت رجلا عالما بالفرائض و الوصایا بصیرا بها حاسبا لها، ألبث الزمان اطلب شیئا یلقی علی من الفرائض و الوصایا لا اعلمه فلا اقدر علیه، فلما ألقی الی طرف الصحیفة اذا کتاب غلیظ یعرف انه من کتب الاولین فنظرت فیها فاذا فیها خلاف ما بایدی الناس من الصلة و الامر بالمعروف الذی لیس فیه اختلاف و اذا عامته کذلک فقرأته حتی اتیت علی آخره بخبث نفس و قلة تحفظ و سقام رأی و قلت و انا اقرؤه: باطل حتی أتیت علی آخره ثم ادرجتها و دفعتها الیه فلما اصبحت لقیت ابا جعفر(ع) فقال لی: أقرأت صحیفة الفرائض؟ قلت: نعم، فقال: کیت رأیت ما قرءت؟ قال: قلت: باطل لیس بشیء هو خلاف ما الناس علیه، قال: فان الذی رأیت و الله یا زرارة هو الحق، الذی رأیت، املاء رسول الله(ص) و خط علی(ع) بیده فاتانی الشیطان فوسوس فی صدری فقال: و ما یدریه أنه املاء رسول الله(ص) و خط علی(ع) بیده فقال لی قبل ان أنطق: یا زرارة لا تشکن ود الشیطان و الله انک شککت و کیف لا ادری انه املاء رسول الله(ص) و خط علی بیده و قد حدثنی ابی عن جدی ان امیرالمؤمنین(ع) حدثه ذلک قال: قلت: لا، کیف جعلنی الله فداک و ندمت علی ما فاتنی من الکتاب و لو کنت قرأته و انا اعرفه لرجوت ان لا یفوتنی منه حرف...» (مرأة العقول ـ ج 23 ص 143 و 144) از امام محمد باقر(ع) از سهم الارث جد پرسیدم، کسی را نیافتم که در این باره چیزی گفتهب اشد مگر به رأی خویش جز امیرالمؤمنین(ع)، عرض کردم: خدایتعالی وجود صالح شما را پاینده گرداند، امیرالمؤمنین(ع) در این باره چه فرمودند؟ فرمود: فردا ملاقاتم کن تا این مسئله را درک تابی به قراءتت برسانم، عرض کردم: خدایتعالی وجود صالحت را پاینده نماید، خودب رایم حدیث کن، چه حدیث جناب شام محبوبتر است از این که مسئله مزبور را در کتابی به قرائتم رسانی، بار دوم فرمودند: آنچه میگویم گوش کن، فردا ملاقاتم کن تا مسئله را در کتابی به قراءتت برسانم پس چون فردا شد، بعدازظهر خدمتشان رسیدم در همان ساعتی که طبق معمول با آنجناب خلوت میکردم تا فتوای آن حضرت را بدون تقیه استماع و ضبط میکردم، و هنگامی که داخل شدم، آن بزرگوار، به امام صادق(ع) رو کرد و فرمودند: صحیفه فرائض را به قرائت زراره برسان، سپس خود آنجناب برخاست تا بخوابد و من و امام صادق(ع) باقی ماندیم، پس امام صادق برخاست، صحیفهای را بیرون آورده و به نزدم آورده که ضخامت و کلفتی آن همانند ضخامت و کلفتی ران شتر بود، و فرمودند: این صحیفه را برای قرائت در اختیارت نمیگذارم مگر آنکه خدایتعالی را گواه قرار دهی که آنچه در آن قرائت میکنی به احدیث حدیث نکنی مگر با اذن من و نگفت: مگر با اذن پدرم، عرض کردم: وجود ذیصلاحت پاینده باد، برای چه سختگیری مینمائید و حال آنکه چنین فرمانی پدرت نداد؟ فرمودند: نمیتوانی در این صحیفه نظر کنی مگر براساس شرطی که بتو پیشنهاد کردم، عرض کردم: باشد شرط مزبور را پذیرفتم. و من مردی بودم،عالم به فرائض و وصایا و حساب آنها در دستم بوده و به آنها بصیرت کافی داشتم، و مدت زمانی هم مترصد بودم که چیزی از فرائض و وصایا را که نمیدانم،گیرم آید ولی به آن دست نمییافتم و هنگامی که امام صادق(ع) طرف صحیفه را بسویم القاء فرمودند دیدم کتاب ضخیمی است و روشن بود که از کتب پیشینیان است، پس در آن به مطالعه پرداختم بر خلاف انتظار آنچه در آن دیدم، با آنچه در دست مردم از آداب صله و امر بمعروف که اختلافی در آن نیست، مخالف بده و تمام آن بدین منوال بوده است، و با کراهت نفسانی و بیاعتنائی تا آخرش را خواندم و در اثناء خواندن چون مطابق با معلوماتم نبوده میگفتم: باطل است. پس از اتمام قرائت آن را پیچیدم و به امام صادق(ع) رد کردم، چون صبح فردا شد، امام محمدباقر(ع) را ملاقات کردم بمن فرمودند: آیا صحیفه فرائض را قرائت کردی؟ عرض کردم: بلی. فرمودند: چطور دیدی؟ عرض کردم: باطل بوده چیزی نبوده آنچه در آن بوده بر خلاف آنچه که در دست مردم است. فرمودند: ای زراره سوگند به خدای تعالی آنچه که دیدی، حق خالص بوده، آنچه دیدی املاء رسول الله(ص) و دست خط علی(ع) بوده است. زراره میگوید: شیطان در سینهام به وسوسه پرداخت که از کجا امام باقر میداند که این کتاب املاء رسول الله(ص) و دست خط علی است ولی پیش از آنکه لب بگشایم و وسوسه شیطان را از زبان خویش بگویم، سروش رحمت حق یارم شد آنجناب فرمودند: یا زراره، شک مکن، همین مقدار شکی که کردی شیطان خوشحال شد، چطور من نمیدانم که این کتاب املاء رسول الله(ص) و دست خط امیرالمؤمنین(ع) است و حال آنکه پدرم از جدم حدیث کرد که امیرالمؤمنین(ع) او را به این امر حدیث فرموده است، زراره عرض کرد: نه، شک ندارمف و پشیمان شدم از اینکه محتوای کتاب از من فوت شد، که اگر با معرفت قرائت میکردم امید بود حتی یک حرف هم از من فوت نمیشد. باری انتشار سنت رسول الله(ص) که با زبان خویش املاء و بدست امام امیرالمؤمنین به کتابت درآمده بود از زمان امام محمد باقر(ع) شروع گردید و در زمان امام صادق(ع) به اوج بالندگی ممکن رسید، زیرا دوران امامت امام محمدباقر(ع) همزمان با تنفر عامه مردم از سیاست دولت آل امیه بود، و فاجعه کربلا اساس و پایه حکومت آنان را متزلزل کرده بود و در عهد امامت امام صادق(ع) دولت بنی امیه در احتضار کامل افتاد و نفهسای آخرش را میکشید. این زمان، فرصت بسیار مناسبی برای انتشار معارف الهی و احکام شریعت بوده که به میمنت خون سیدالشهداء(ع) بدست امام باقر و صادق(ع) افتاد، فرصت را مغتنم شمردند و بهترین بهرهبردرای ازآن را در کمترین مدت نمودند امام محمد باقر(ع) جامعه علمی کثیر الابعاد عملا در مسجد مدینه تأسیس نمود، اگر چه به این نام نبود، ولی واقعا جامعهای بود که صدهار جال از اقطار عالم بسوی آن بزرگوار عزیمت میکردند و در حوزه معارف آن حضرت از وحید ذات و صافت و افعال و مسائل قضاء و قدر و جبر و اختیار و لزوم بعثت انبیاء و امامت و عصمت و عالم بعد از مرگ و قیامت و صفات آن و صدها مسائل دیگر بحث و بهره میبردند، و در همه مسائل مختلفه دقت لازم را مراعات میفرمود و مطلب را میشکافت و حدیث جابر: «لقد اخبرنی رسول الله(ص) بانّی سابقی حتّی اری رجلا من ولده اشبه الناس به و امرنی ان اقرءه السلام و اسمه محمد یبقر العلم بقرا» خارجیت و عینیت یافت، روات میگویند: جابرآخرین فرد باقیمانده از اصحاب رسول الله(ص) است و هنگامی که در مسجد رسو الله چشمش به امام باقر(ع) افتاد دست و پای آن حضرت را بوسید و سلام رسول الله را به وی ابلاغ کرد. فقهاء تابعین در مقابل عظمت و ابهت آن حضرت خاضع بودند، حتی از عطاء بن ابی رباح که از بزرگترین فقهاء تابعی مکه و بعد از ابن عباس بجای او د مسجد الحرام مینشست و به کار افتاء میپرداخت در تذکره ابن الجوزی نقل شده که گفت: «ندیدم علماء را کوچکتر از نظر علم در هیچ مجلسی، آن کوچکتری از حیث علم که در مجلس امام باقر(ع) از آنها مشهود بود، خدا میداند که حکم بن عیینه را در نزد آنحضرت دیدم، گوئی گنجشک مغلوبی بوده که بر امور خویشتن تملکی نداشت». تمکن علمی و وجه اجتماعی و بیتی آنحضرت هر سال زبدگان و طالبان فنون مختلف علمی را به مدینه میکشاند و شهرها و منطقهها افلاذ کبد خویش را به جامعه مبارک آنحضرت(ع) القاء میکردند، در این فرصت، رجال بسیاری پرورده شدند که هر یک توانائی اداره منطقهای را داشتند و برخی از آنها شایستگی تدبیر قطری را حائز بودند و این جامعه کیثر الابعاد علمی در زمان امام صادق(ع) چنانکه گفتم به اوج نمو و بالندگی ممکن خود رسید، و علوم الهی و سنن نبوی بمعنی الکلمه با این رجال ساخته شده و بوسیله آنان همچون جداول و انهار در اقطار بلدان جاری گردید. محدث جلیل مرحوم آقا حاج شیخ عباس قمی«ره» در ضمن ترجمه «ابن عقده» از شیخ طوسی«ره» نقل میکند که ابن عقده دارای تألیفاتی است از آنجمله است کتاب اسماء رجالی که از امام صادق(ع) روایت کردهاند، چهار هزار نفرند. (ج الکلنی و الالقاب ص 358) نجاشی از جناب ابوجعفر شیخ القمیین احمد بن محمد بن عیسی اشعری نقل میکند که برای طلب حدیث به کوفه رفتم و در آنجا به حسن بن علی وشاء برخوردم، و از آنجناب مسئلت کردم که کتاب علاء بن رزین قلاء، و ابان بن عثمان احمر را از مکتبه خود بیرون آورد، و به امانت بمن بدهد و چنین کرد آنگاه گفتم: خیلی دوست دارم اجازه روایت از آنها را بمن بدهی، فرمودند فلانکس چقدر عجله داری؟ برو آنها را بنویس و سپس استماع کن، گفتم از پیش آمد در امان نیستم، گفت اگر میدانستم حدیث این اندازه طالب دارد بیشتر میاندوختم، در همین مسجد نهصد نفر از مشایخ حدیث را ادراک کردم که هر یک از آنها میگفت: «حدثنی جعفر بن محمد». (رجال نجاشی ص 39 و 40) حاصل آنکه ابتکار تأسیس جامعه علمی کثیر الابعاد در مسجد النبی(ص) با امام محمدباقر(ع) بود، گاهی در حلقات درس که نکته سنجان و هوشمندان وافری حضور داشتند، بمقضنای مقام از پدران خویش از رسول الله(ص)، سنن نبوی و احادیث مربوط را نقل مینمود، و گاهی برای آنها از صحیفه جامعه علی(ع) روایاتی نقل میفرمودند و گاهی هم بدون اسناد حدیث میفرمودند و احیانا به بعضیها کتاب علی(ع) را ارائه میدادند که نمونههائی را نقل نمودیم. این حلقههای درس رو به گسترش نهاد حتی در عهد امام صادق(ع)، تعداد مدرسین صاحب حوزه به چهار هزار رسید چنانکه از ابن عقده نقل شد که اسماء این مدرسین را در کتابی جمع و تدوین کرده است، و از این رهگذر مجتمعات اسلامی بیدار در بلاد مختلف شکل گرفت، و مرشد و معلم تربیت و تعلیم یافته در حوزه اهل البیت(ع) به ارشاد و ساختن آنان میپرداختند و برای آنان مرجع حل مشکلات فقهی و علمی بودند، و حقوق مال یخویش را به آنان میپرداختند که به امام(ع) ایصال کنند یا با اذن بزرگوار مصرف نمایند، حتی امام باقر(ع) به ابان بن تغلب امر فرمودند: «اجلس فی مسجد المدینه وافت الناس فانی احب ان یری فی شیعتی مثلک». (رجال النجاشی ـ ص 10) شاگردان حوزه ائمه(ع)، احادیثی را که از آن بزرگواران استماع میکردند مینوشتند و در رسالههای کوچکی جمع و تدوین میکردند که هر یک از آن رسالههای کوچک را اصل میگفتند و مجموع آنها بنام اصول نامیده شده است، و تعداد آنها چهارصد اصل بوده که به اصول اربعماه مشهور گردیده است و تدوین آنها از عهد امیرالمؤمنین(ع) آغاز گردید و تا عصر امام حسن عسکری(ع) به این تعدادر سیده و در فرصت دیگری معن یاصل را در اصطلاح محدثین، و کیفیت تدوین جوامع حدیثیه را خواهیم توضیح داد ان شاءالله. ظاهرا بهمین واقعیت تاریخی، عبارت وصیتنامه سیاسی الهی امام رضوان الله علیه ناظر است: «ما مفتخریم که باقر العلوم بالاترین شخصیت تاریخ است و کسی جز خدایتعالی و رسول الله(ص) و ائمه معصومین(ع)، مقام او را درک نکرده و نتوانند درک کرد، از ما است و ما مفتخریم که مذهب ما جعفری است که فقه ما کا دریای بیپایان است یکی ازآثار اوست.» ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 102 |