تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,366 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,305 |
شمهای از ابعاد تربیتی نماز | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1370، شماره 114، خرداد 1370 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
قسمت سوم حجة الاسلام رحیمیان شمهای از ابعاد تربیتی نماز عبادت یگانه راه عروج و شکوفایی انسان با توجه به مطالب گذشته اجمالا معلوم گردید که مقصد و منتهای انسان در زندگی، به حکم تکوین و قضای تشریع، حرکت و سیر به سوی خدا است. قرآن مجید، به عنوان کتاب«تشریع» فلسفه «تکوین» و هدف از آفرینش انسان را با کاربرد حصر چنین میداند «ما خلقت الجن و الإنس الا لیعبدون» (ذاریات / 56) ـ جن و انس را نیافریدم مگر برای آن که مرا پرستش کنند. و باز در ضمن آنکه در دهها آیه دیگر انسان را به عبادت حق فرمان داده در آیه ذیل مأموریت انسان را در زندگی فقط در پرستش مخلصانه خداوند خلاصه کرده است: «و ما امروا إلا لیعبدوا الله مخلصین له الدین» (البینه/ 5). ـ و امر نشدند مگر آن که خدا را با اخلاص در دین پرستش کنند. و در بسیاری از آیات دیگر عبادت را با«صراط المستقیم» تطبیق فرموده و علاوه بر آن در آیه ذیل با تعبیر«عهد» که گوئی مفهومی عمیقتر و ریشهدارتر از«امر» دارد انسان را از پیروی شیطان نهی و به عبادت خویش فرمان داده است: «الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین و ان اعبدونی هذا صراط المستقیم» (ی 61- 62). ـ مگر به شما این فرزندان آدم نسپردم که شیطان را عبادت نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است و این که مرا عبادت کنید که این«راه راست» است. و در آیاتی دیگر رأسا انسان را به حرکت و راه پیمودن در«صراط مستقیم» امر و از رهسپردن در راههای دیگر نهی فرموده است. «و إن هذا صراطی مستقیما فاتبعوه ولا تتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله» (انعام/ 153). ـ این است«صراط» من که«مستقیم» است پس رهرو آن باشید و به راههای دیگر نروید که شما را از راه خدا پراکنده سازد. و در مجموع این قبیل آیات از زاویه مورد نظر میبینیم ضمن آن که فلسفه خلقت انسان را منحصر در عبادت دانسته، و انسان به طور مؤکد و با کاربرد حصر به«عبادت» امر شده است و ضمن آنکه«عبادت» خود را منطبق با«صراط مستقیم» و «صراط مستقیم» را به «صراط خود» معرفی فرموده، بر حرکت در«صراط مستقیم» و پیمودن آن اکیداً امر فرموده است. بنابراین، تفاوت چندانی بین این دو مفهوم نیست که بگوییم انسان بوسیله«عبادت» به خدا نزدیک میشود و یا آن که: با پیمودن«راه مستقیم» به سوی خدا سیر میکند. «صدراط مستقیم» در حقیقت«سیر صعودی» انسان است. انسان از سکوی شناخت و شکوفائی و استعدادهای ویژه «خود» به سوی«خدا» صعود میکند و هر چه صعودی بیشتری تحقق پذیرد انسان از خود«دورتر و به خدا» نزدیکتر میشود. «خودی» که ربط و تعلق وف قر، محض است و «خدا» که تمام عزت، قوت و ملک و... مخصوص اوست و کمال و هستی مطلق و غنی بالذات است. پس عبادت که همان صراط مستقیم و سیر صعودی است تنها راهی است که انسان را از«خود بینی» و «خود پرستی» دور و در پرتو«خداجویی» و «خدا پرستی» به کمال و هستی مطلق نزدیک میکند. پس به هر نسبتی که انسان محکوم خودخواهی و خودپرستی باشد، از کمال انسانیت دور و از مقام قرب الهی مهجورتر است و هر چه در خداشناسی و خداپرستی کاملتر شود از خودخواهی و خودپرستی دورتر میشود تا آنجا که در«عبودیت مطلقه» دیگر هیچ اثری از خودبینی تا چه رسد به خودپرستی یافت نمیشود و با چنین عبودیتی است که رسول الله(ص) در مجموعه مخلوقات به اوج قله کمال و معراج قرب و وصول دست یافت«سبحان الذی اسری بعیده لیلا من المسجد الحرام الی...» منزه است خدائی که«بنده»اش را شبانه سیر داد... در اینجا تذکر این نکته لازم است که وقتی میگوئیم: سیر صعودی و عبادت موجب تقرب انسان به خدا میشود، منظور از قرب و نزدیکی به خدا، قرب زمانی و مکانی یا قرب اعتباری نیست، بلکه از آنجا که خدا میحط بر زمان و مکان و آفریننده آنها است. حقیقت قرب به خدا، امری است واقعی و متناسب با عالم ماوراء ماده. بدین گونه که انسان به وسیله عبادت، مدارج وجود و مراتب کمال را میپیماید و هر چه در این«صراط مستقیم» جلوتر رود به حقیقت هستی و کمال مطلق و مبدأ عز ربوبی نزدیکتر میشود و در پرتو چنین قرب حقیقی است که اعمال و تصرفات انسان وجهه خدایی[1] و رنگ الهی به خود میگیرد و با تفوق بر جهان مادی و خروج از مدار زمان و مکان ـ که همگی محکوم به فنا و هلاک است ـ و پیوند با مبدأ لایزال هستی از دسترس زوال و فناء خارج و به عالم جاودانه و باقی راه مییابد که: «ما عندکم ینفدو ما عندالله باق» (نحل ـ 96) آنچه نزد شما است فانی میشود و آنچه نزد خداست ماندنی است. در بیش از چهل آیه قرآن که سخن از صراط آمده جز چند مورد در بقیه صراط مستقیم توصیف شده و در حالی که کلمه صراط به معنی راه هموار و مفرد است، خداوند آن را راه خود دانسته است و این بیانگر آن است که راه خدا که راه مستقیم و هموار است تنها یک راه است گرچه به لحاظ درجات و مراتب سیر بندگان[2] بیشمار است و شاید در مواردی که راه خدا با تعبیر سبل و به صیغه جمع آمده است مانند: «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» (عنکبوت / 69) به همین لحاظ باشد و منظور از سبل ـ راهها ـ در آیه اشاره به همان مراتب و درجات متناسب با میزان جهاد و تلاش و اخلاص جهادگر است که خداوند او را رهنمون میشود. پس راه خدا در اصل یک راه بیشتر نیست همانگونه که بین دو نقطه بیش از یک خط راست قابل ترسیم نیست اما اگر تعدد و کثرتی باشد مربوط به سرعت و کیفیت سیر بندگان و پویندگان راه است، این در حالی است که راههای دیگر که باطل و منحرف از حق است بیشمار است و شاید به همین لحاظ باشد که در مقام مقابله راه خود با دیگر راهها که هر دو را با لغت سبیل بیان فرموده، راه خود را مفرد: سبیل«و غیر آن را» «سبل» به کار برده است «و لا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله» (انعام/ 153). ـ و دیگر راهها را متابعت، نکنید که شما را از راه خدا پراکنده و متفرق سازد. و جالب است در مواردی که قرآن سخن از نور و ظلمت میگوید در همه جا«نور» مفرد است و در مقابل آن«ظلمات» جمع است «یخرجهم من الظلمات الی النور باذنه و یهدیهم الی صراط المستقیم» (مائده/ 16). ـ و به اذن خویش از«ظلمات» به«نور» شان میبرد و آنان را به «راهی راست» هدایت کند. نتیجه آنکه راه خدا یکی است، مستقیم است، هموار است و منطبق با فطرت و سرشت انسانها و هماهنگ با مجموعه هستی، روشن است و رو به سوی نهایت و خدای یگانه دارد و بدین ترتیب رهروان و پویندگان آن، همسو، همدل، همصدا و نورانی، در فضای لایتناهی معنویت و عالم ماورای ماده به سوی کمال مطلق در حال عروج و پروازند و همگی در جهت تقرب به خدا و قرار گرفتن در پوشش مغفرت او و نیل به نعمتهای بی کرانه و جاودانهاش در حال مسابقه با یکدیگرند. «سابقوا الی مغفرة من ربکم و جنة عرضها کعرض السماء و الأرض اعدت للذین آمنوا بالله و رسله ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء و الله ذوالفضل العظیم» (الحدید/ 21)ـ به سوی مغفرت پروردگارتان بشتابید با بهشتی که پهنای آن چون پهنای آسمانها و زمین است و برای آنان که به خدا و پیامبران او ایمان آوردهاند مهیا شده است. این کرم خداست که به هر که خواهد دهد و خدا صاحب کرم بزرگ است رهروان این راه که همواره در تسابق و تلاحق هستند و به موازات حق در سیر و حرکتند فقط رو به پیش دارند و پیشتازان و امامان«صراط مستقیم» را ـ که تجسم صراط مستقیماند و پیروی از آنان، پیروی و عبادت خدا و عین صراط مستقیم است ـ در سرعت گرفتن به سوی خدا، مقتدای خویش قرار میدهند«و اطیعوا الله و الرسول لعلکم ترحمون و سارعوا الی مغفرة من ربکم و جنة عرضها السموات و الأرض اعدت للمتقین» (آل عمران/ 3- 132). ـ خداوند و پیامبر را اطاعت کنید باشد که مورد رحمت قرار گیرید و بشتابید به آمرزش پروردگارتان و بهشتی که پهنای آن چون آسمانها و زمین است و برای تقوی پیشهگان مهیا گردیده است. و مسلم است که در راهی آنگونه و رهروانی این چنین هیچ گونه تضارب، تداخل، تضاد و تنازعی نیست و هر چند رهروان زیاد باشند و هر رهروی نیز بر حسب فطرت خویش طالب بینهایت باشد باز هم چون راه فراخ است و مقصد بینهایت و فضل و کرم خداوندی بیپایان و همه میکوشند تا به سوی«او» سرعت و سبقت گیرند زمینهای برای اختلاف و تنازع باقی نمانده و در پرتو وحدت راه و وحدت هدف، رهروان نیز به وحدت میرسند و با پرستش خدای«واحد» به امت واحده دست مییابند«ان هذه امتکم امة واحدة و انا ربکم فاعبدون» (انبیا/ 92) این آئین شماست، آئین یگانه و من یکتا پروردگارتان هستم پس مرا عبادت کنید. و در راستای این راه است که به تعبیر حضرت امام خمینی قدس سره الشریف اگر تمام یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر خدا در یکز مان و یک مکان با هم جمع شوند و با هم کار کنند هیچگاه حتی دو نفرشان با هم اختلاف و نزاع نخواهند داشت! و اما«سبل متفرقه» که متعدد است ناهمواره و ناهمگون با فطرت انسانهاست، تنگ و تاریک است و محاط به ظلمات عالم ماده، بدون هدف و بیفرجام است یا با هدفهای پست و متضاد و مبتنی بر خودخواهی و منتهی به«خود پرستی» است و برای رهروانش که از«صراط مستقیم» زندگی انسانی در جهنم زندگی حیوانی ساقط و راه گم کرده در پیچخمهای متداخل و متضارب آن سرگشتهاند، دستاوردی جز ناکامی و شاوت نداشته و در این جهنم که پیش درآمد جهنم آخرت است و از باطنها و دلهای مسخ شده و آکنده از ظلمت خودپرستی و فشرده در تنگنای خودخواهی و آتش شهوت و غضب و درنده خویی و گناهان و رفتارهای زشت شکل گرفته است. همه با هم در تخاصم و تنازع و تضادند و ازآنجا که انسان به هر حال طالب بینهایت و بینهایت طلب است طبیعی است که همه چیز و هر خیری را فقط برای خود میطلبد[3] و آنگاه که طلب بینهایت و طلب کننده متعدد اما مطلوب محدود باشد مسلم است که هر طلب کننده تلاش میکند که دیگر رقبا را برای رسیدن به حداقل مطلوب موجود از صحنه خارج کند و در همین نقطه است که بین خود بینان دنیا طلب جرقه سوزنده تضاد و جنگ و دشمنی زده میشود و آتش جهنم سوزان را در زندگی آنان روشن میکند. چنین انسان نماهائی را میبینیم که اگر مثلا به میلیاردها میلیارد دلار ثروت رسیدهاند با آن که به مرگ خویش علم دارند با آن که حتی در ادامه حیاتشان امکان استفاده قطرهای ناچیز از ثروتشان را ندارند و با آنکه میدانند میلیونها نفر انسان دیگر نیازمند شدید به جزء جزء ثروت آنان هستند و از فرط گرسنگی میمیرند باز هم تا بازپسین لحظات عمر خود در پی تکاثرند و برای نگهداری و ازدیاد ثروت خود دست به هر کاری حتی به قیمت نابودی دیگران میزنند این در حالی است که حیوانات حتی درندگان آنها عموما تا حد اشباع خود ممکن است به ستیز با دیگران برخیزند و هرگز دیده نشده هزاران برابر نیاز خود را به قیمت ستیز با دیگران و نابودی آنان انبار کند ولی انسان با سوء استفاده از سرشت بینهایت طلبی خویش که متعلق به عالم بینهایت ماوراء ماده است و منحرف کردن آن در بیراهه مادیات که محدود و متناهیاند. هم خود را با دلبستن به سراب دنیا ناکام و در بن بست مادیات بیفرجام میکند و هم موجب محرومیت دیگران میشود که به فرموده حضرت امیرالمؤمنین(ع) «ما جاع فقیر الا بما متع به غنی» (نهج البلاغه حکمت 128) هیچ بینوائی گرسنه نماند مگر در اثر بهرهمندی دارایان. ادامه دارد [1]- کل من علیها فان و یبقی وجه ربک(الرحمن/ 21). [2]- و لکل مما عملوا درجا(احقاف/ 19) ـ یرفع الله الذین آمنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات(مجادله/ 11). [3]- خلق الانسان هلوعاً اذا مسه الشر جزوعاً و اذا مسه الخیر منوعا(معارج/ 21- 19) انسان را حریص آفریدهاند چون بدی به او رسد جزع کننده است و چون خیری به او رسد بخل کننده است. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 68 |