تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,402 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,344 |
دانستیهائی از قرآن | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1370، شماره 115، تیر 1370 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
دانستنیهائی از قرآن «بمناسبت 24 ذی الحجة الحرام روز مباهله» بسم الله الرحمن الرحیم علی جان پیامبر «فمن حاجک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع أبنائنا و أبنائکم و نسائنا و نسائکم و أنفسنا و أنفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علی الکاذبین». (سوره آل عمران آ آیه 61) پس هر که با تو(درباره حضرت عیسی) احتجاج کرد پس از آنکه(از راه وحی) به احوال او علم حاصل کردی، پس بگو بیائید فرزندان ما و شما و زنان ما و شما و خود ما و شما، همه را دعوت کنیم آنگاه بمباهله برخیزیم، سپس لعنت و نفرین الهی را بر دروغگویان بفرستیم. این آیه در مباهله با نصارای نجران نازل شد که حضرت رسول(ص) به امر خدا همراه به علی و فاطمه و حسن و حسین(ع)، برای نفرین خارج شد و هنوز لب نگشوده بود که آثار خشم الهی نمایان گشت و نصاری با ترس و هراس عقبنشینی کرده و جزیه را پذیرفتند. در آیه قبلی آمده است که: مثل عیسی نزد خداوند مانند آدم است که او را از خاک آفرید سپس به او گفت«باش» و او شد«ان مثل عیسی عندالله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون. الحق من ربک فلا تکن من الممترین» و این مطلب حقی است از پروردگارت، پس تو در آن هرگز شک و تردید نداشته باش. آنگاه به حضرت دستور میدهد که اگر بعد از این، در این مورد، مسیحیان با تو مجادله و احتجاج کنند، با آنها مباهله کن. و«مباهله» بمعنای«ملاعنه» است، یعنی دو طرف دعوی با هم قرار میگذارند که در صورت دروغ بودن ادعا، از خداوند درخواست کنند که دروغگو مورد غضب و نفرین الهی قرار گرفته و به عذاب خد در دنیا گرفتار آید. و اصل داستان عبارت است از اینکه قبیله نجران بهمراه بزرگانشان «عاقب و سید» نزد پیامبر«ص» آمدند و گفتند: تو چگونه ادعا میکنی که عیسی بنده خدا و یک انسان است در حالی که عیسی پدر نداشته است؛ حضرت آیه را بر آنها خواند و به آنها فرمود: اگر باز هم نمیپذیرد بیائید تا با هم مباهله کنیم. آنها تا روز بعد قرار گذاشتند که مباهله انجام پذیرد. شب که بازگشتند اسقفشان به آنان گفت: فردا اگر دیدی محمد همراه با خانواده و فامیلش آمده است، زنهار که با او مباهله کنید ولی اگر اصحابش را آورده بود، پس با او مباهله کنید زیرا چیزی در بساط ندارد! صبح روز بعد فرا رسید، در موعد و مکان مقرر حاضر شدند، دیدند پیامبر آمده است در حالی که دست علی در دستش و حسنین روبرویش و فاطمه پشت سر آنها راه میرود. اسقف از همراهان پیامبر سئوال کرد به او گفتند: یکی از آنها علی پسر عمویش و دامادش و محبوبترین افراد نزد او است و این دو فرزند، نوادههایش از صلب علی هستند و آن دیگری دخترش فاطمه است که عزیزترین مردم نزد او و نزدیکترین افراد به قلبش است. بهر حال حضرت وارد شد و بر دو زانویش نشست. ابو حارثه اسقف گفت: به خدا قسم مانند دیگر پیامبران آماده مباهله شده و مانند آنها نشسته است. این وضعیت بقدری آنها را ترسناک و هراسان نمود که گفتند: اگر مباهله صورت گیرد، یک نصرانی بر روی زمین نمی ماند. سپس اسقف عرض کرد: یا ابا القاسم! ما با تو مباهله نمیکنیم ولی مصالحه میکنیم. حضرت هم با آنها مصالحه کرد که هر سال مبلغی به عنوان جزیه بپردازند و قراردادی را با آنها امضاء فرمود. در روایتی آمده است که حضرت پس از تمام شدن مطلب فرمود: به خدائی که جان من بدست او است، اگر با من مباهله کرده بودند، به صورت میمون و خوک مسخص میشدند و تمام درهای که آنها در آن قرار دارند، پر از آتش میشد و یکسال نمیگذشت مگر اینکه همه نصرانیها هلاک میشدند. آنچه در این آیه اهمیت دارد واژه«انفسنا» است که به اجماع مفسران، مقصود حضرت از جان خود، علی(ع) بود، زیرا روا نیست که کسی خودش را دعوت کند ولی میتواند دیگری را دعوت کند؛ با این حال حضرت از لسان آیه میفرماید: «انفسنا» خودمان و مقصود ازخودش در این آیه علی(ع) است و این بالاترین فضیلت برای علی است که خداوند او را نفس پیامبر و جان پیامبر قرار داده است. و در روایتهای مختلف نیز حضرت رسول، علی را جان خود و نفس خود معرفی کرده است و مکرر او را از خود و خود را از او اعلام نموده است«انّه منی و انا منه».
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 77 |