تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,344 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,294 |
امام راحل سلام الله علیه و فقه سنتی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1370، شماره 115، تیر 1370 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
امام راحل سلام الله علیه و فقه سنتی قسمت هفتم آیت الله محمدی گیلانی * کلام صاحب حدائق«ره» در کیفیت تدوین احادیث بدست اصحاب ائمه(ع). * احتیاط شدید و سختگیری و نقد آن در این باره. * معنی«اصل» و جامعترین بیان دراین موضوع که بنظر رسیدهب یان علامه بزرگوار حاج شیخ آقا بزرگ طهرانی در الذریعه است. * اصحاب ائمه«ع» برای ضبط احادیث، لوح و قلم همراه داشتند و در محضر ائمه«ع» بدون تأخیر احادیث مسموع از امام را ثبت و ضبط میکردند. * کیفیت تألیف اصول اربعمأة و زمان آن. * اصول اربعمأة و جوامع قدیمه. * منافاتی بین معتبر بودن اصول اربعماة، و بین فاسد المذهب بودن بعضی از مؤلفین آنها نیست. * بیان شیخ الطایفه در فهرست. گفتیم زبدگان از اصحاب ائمه(ع) احادیثی که مشافهة از ائمه(ع) استماع مینمودند در همان مجلس می نوشتند و در رسالههای کوچکی ضبط و تدوین میکردند که هر یک از این رسالهها را«اصل» میگفتند، صاحب حدائق علیه الرحمه میگوید: [این احادیثی که بمار سیده، نتیجه بیداریهای اصحاب که خواب را بر دیدگان خود حرام، و در تصحیح و تنقیح آنها بدنهایشان را رنجور کردند، و در تحصیل آن، مشقت سفر را تحمل کرده و از زنان و فرزندان خود هجرت گزیدند میباشد چنانکه با مطالعه و تتبع سیره و آثار روشن میشود، و مستفاد از تراجم و آثار مدونه در احوال این امانتداران ودائع رسالت و امامت این است که عادتشان در ضبط احادیث و تدوین این بود که آنها را در مجالس ائمه(ع) انجام میدادند، و در ثبت و ضبط احادیثی که استماع میکردند، شتبا مینمودند تا مبادا سهو و نسیانی طاری شود، و احیانا نوشته خویش را بر ائمه صلوات الله علیهم عرضه میداشتند، و بر این روش، اصول اربعمأة را تصنیف کردند که تمام آنها از جوابهای ائمه اطهار(ع) نسبت به مسائل در ابعاد مختلف حاجتهای مردم است، و حلال نمیشمردند، ضبط روایتی را که جزم به صحت آن نداشتند و در روایت آمده که کتاب عبیدالله بن علی حلبی بر امام صادق(ع) عرضه گردید، و آن حضرت از آن تحسین کردند و به صحت آن تصدیق فرمودند، و کتاب یونس بن عبدالرحمن و کتاب فضل بن شاذان بر امام عسکری(ع)عرضه شد و آن بزرگوار از آنها تمجید و مدح فرمودند، و روش ائمه(ع) این بوده که اصحاب را بر احوال کذابین مطلع سازند و امر میکردند که از اهل جعل و کذب اجتناب کنند، و چنانچه روایتی از ناحیه دشمنان اسلام بدستشان رسید بر قرآن و سنت نبوی عرضه بدارند، در صورت مخالفت با کتاب و سنت، نپذیرند. ثقه جلیل القدر کشی در کتاب رجال از محمد بن عیسی بن عبید از یونس بن عبدالرحمن نقل میکند که بعضی از اصحاب در حضور من از یونس پرسید: یا ابا محمد، سختگیری تو در حدیث و اینکه غالبا در مقام انکار روایت اصحاب ما برمیآئی به چه انگیزه است؟! یونس در جواب فرمودند: هشام بن حکم برایم روایت کرد که از امام صادق(ع) شنید که میفرمودند: «حدیثی را که موافق قرآن و سنت یا شاهدی از احادیث گذشته ما با آن نباشد، نپذیرید، چه آنکه مغیرة بن سعید لعنه الله در کتابهای احادیث مرویه از پدرم، احادیثی مجعول، داخل کرده است...» یونس گفت: به عراق رفتم گروه کثیری از اصحاب ابی جعفر و امام صادق(ع) را ملاقات نمودم، و از آنان حدیث استماع نمودم و کتب آنها را اخذ و استنساخ کردم، و بعد، آن احادیث و کتب را بر ابی الحسن امام رضا(ع) عرضه داشتم، آن بزرگوار تعدادی کثیر از آن احادیث را انکار کردند که از احادیث امام صادق(ع) باشد و فرمودند: «ابو الخطاب بر امام صادق(ع) دروغ بسته، خدای تعالی ابوالخطاب و اصحاب او را لعنت کند که این احادیث را تا امروز در کتابهای اصحاب ابی عبدالله(ع) با تزویر داخل کردهاند، هیچگاه حدیثی که خلاف قرآن است و بما نسبت میدهند، نپذیرید، حدیث ما موافق قرآن و سنت است، ما از خدا و از رسول الله(ص) حدیث میکنیم و در حدیث، از دیگران حدیث نمیکنیم، که اختلاف و تناقض در کلام ما باشد، کلام آخر ما مثل کلام اول ما است و کلام اول ما مصداق کلام آخر ما است، پس روایتی که بر خلاف آن باشد، مردود است. بیتردید برای کلام ما، حقیقت و نوری است، آن کلامی که حقیقت و نور ندارد، قول شیطان است.» در مدلول این حدیث شریف، درست تأمل کن، و میزان احتیاط یونس را در نقد احادیث مرویه ارزیابی کن، و به یقین که غیر یونس نیز، در نقد احادیث محتاط بودهاند، و با چنین خطهای که در پذیرفتن احادیث داشتند، هیچ عقل سلیمی و طبع مستقیمی قبول نمیکند که این امانتداران ودایع نبوت، حدیثی را ضبط کرده باشند که به صحت آن جزم و وثوق نداشتند، بلکه بطور قطع آن احادیثی را ضبط مینمودند که بنظرشان صحیح بوده و صدق آن اخبار در نظر آنان، مانند آفتاب روشن بود...] (حدائق ـ ج 1 از طبع جدید ـ ص 8 الی 10) این استفاده صاحب حدائق درباره نقادی اصحاب ائمه(ع) در ضبط و ثبت احادیث بسیار متین و محکم است، اگرچه ایشان برای منظور دیگری این مطلب را بیان کرده است که میتوانید به کتاب شریف حدائق مراجعه فرمائید. باری احتیاط شدید و نقد اصحاب ما در مقام ضبط و تدوین احادیث جای هیچگونه وسوسه و تأمل نیست، خصوصا درتدوین رسالههای کوچک که بنام اصول نامیده شدهاند. درباره «اصل» مورد بحث، کلامی جامعتر از کلام علامه بزرگوار آقای حاج شیخ آقا بزرگ طهرانی اعلی الله مقامه الشریف ندیدم، علیهذا خلاصه بیان آن بزرگوار را ذیلا ترجمه میکنم: «اصل: عنوانی است که بر بعضی از کتب حدیث صادق است، چنانکه کتاب، عنوانی است که بر جمیع کتب حدیث، صدق میکند، باین بیان، اگر کتاب حدیث، همه احادیث آن را مؤلف از امام(ع) استماع کرده یا از کسی شنیده که او از امام(ع) استماع نموده است، چنین کتابی را اصطلاحا اصل می گویند و در غیر این صورت، اصل نمینامند»، و همین است مراد استاد وحید بهبهانی«ره» که فرمودهاند: «الاصل هو الکتاب الذی جمع فیه مصنفه الاحادیث التی رواها عن المعصوم او عن الراوی عنه». پس «اصل» از کتب حدیث، آن کتابی است که آنچه درآن نوشته شده مؤلف، آن را از امام(ع) استماع نموده یا از کسی شنیده که او از امام(ع) استماع کرده است. واضح است که احتمال خطا و غلط و سهو و نسیان و غیر اینها در اصل مسموع شفاها از امام(ع) یا از آن کس که از امام(ع) شنیده است، کمتر است از اشتباهاتی که در کتاب منقول از کتاب دیگر پدید میآید، پس اطمینان بصدور عین الفاظ مندرجه در اصول بیشتر است. بنابراین اگر مؤلف«اصل» از رجال مورد اعتماد است، حدیث وی حجت است چنانکه بناء قدماء بر همین است. شیخ بهائی«ره» در مشرق الشمسین فرمودهاند: «از اموری که قدماء حکم به صحت حدیث بواسطه آنها میکردند، وجود حدیث در بسیاری از اصول اربعمأة بود، و از آن جمله تکرار حدیث در یک اصل یا دو اصل یا سندهای مختلف در اصول اربعمأة بود، یا در اصل کسی که از اصحاب اجماع بود وجود داشت». و محقق داماد«ره» در کتاب رواشح بعد از ذکر اصول اربعمأه فرمودهاند: «باید دانست که اخذ روایت از اصول تصحیح شده مورد اعتماد، یکی از ارکان صحت روایت است». از این رو، وجود حدیث در اصل معتمد علیه به تنهائی از علل حکم به صحت آن در نزد قدماء بوده و اما سایر کتب معتمده، بعد از دفع احتمالات مخله، میتوان حکم به صحت احادیث موجود در آنها نمود پس کتابی که بنام«اصل» است از کتابهای دیگر احادیث، ممتاز است باینکه اطمینان بصدور در آن قویتر و به حجیت و حکم به صحت آن اقرب است. این امتیاز برای اصول از ناحیه مزایای مؤلفین آنها است که دقت و مواظبت اکید در تألیف آنها داشتند، و مراقبت و تحفظی که آنان در تدوین آنها میکردند، دیگران در امر تألیف و تدوین آنگونه نبودند، و بهمین جهت مورد مدح و عنایت ائمه(ع) واقع شدند. سید رضی الدین علی بن طاوس«ره» در مهج الدعوات، روایت میکند: «عادت جماعتی از اصحاب امام ابی الحسن کاظم(ع) این بوده که هرگاه در مجس آن حضرت حاضر می شدند در آستینهای خویش الواح آبنوس لطیف و اقلام داشتند، چون حضرت سخنی میگفت یا فتوائی میداد، آنچه را که میشنیدند ثبت میکردند». و شیخ بهائی«ره» در مشرق الشمسین میفرماید: «از مشایخ ما قدس سرهم بما رسیده که عادت اصحاب اصول بر این جاری بوده، هنگامی که حدیثی از یکی از ائمه(ع) میشنیدند به ثبت آن مبادرت میکردند و در اصولشان مینوشتند تا مبادا بمرور ایام، حدیث مسموع کلا یا بعضا معرض نسیان شود». و میرداماد«ره» نیز در رواشح میگوید: «گفته میشود که از عادات اصحاب اصول این بود که چون حدیثی از یکی از ائمه(ع) میشنیدند، بدون تأخیر، مبادرت به ضبط آن حدیث در اصولشان مینمودند». همین مزایا موجب شد که اصحاب ما اهتمامی تام به شأن اصول از نظر قرائت ور وایت و حفظ و تصحیح داشتند و حتی برای آنها فهرست جداگانهای تصنیف کردند، و این اهتمام به اصول استمرار داشت تا زمانی که اعیان اصول را در جوامع قدیمه جمع نمودند و طبعا از نسخههای متفرق اصول بینیاز گردند. جدا اسفانگیز است که تعداد اصحاب اصول تحقیقا بلکه تقریبا برای ما معلوم نگردید. شیخ طوسی«ره» در ابتداء کتاب فهرست میفرماید: «من استیفاء آمار اصحاب اصول را ضمانت نمیکنم زیرا تصانیف اصحاب و اصول آنان از نطاق ضبط خارج است چه آنکه اصحاب ما در شهرها پرکندهاند». جائی که شیخ الطائفه«ره» در این باره اظهار عجز کند ماها سزاوارتر به اظهار عجزیم با اینکه شیخ الطائفه قریب العهد به اصحاب اصول بوده، و از وصول به این اصول متمکن بوده زیرا اعیان این اصول در کتابخانه شاوپور که برای شیعه در محله کرخ بغداد تأسیس شده بود، وجود داشت و شیخ هم که پیشوای شیعیان بود از همه متمکنتر به وصول به آن اصول بوده است و به نقل معجم البلدان،[1] این کتابخانه از حیث کتابهای ارزنده در دنیا نظیر نداشت چه تمام آنها با خطوط ائمه معتبر و اصول تحریر شده بدست آنان بوده است، مضافا به اینکه، دسترسی به کتابخانه استادش سید مرتضی داشت که حاوی هشتاد هزار جلد کتاب بوده به استثنای آنچه که به رؤساء اهداء کرده بودند. بلی آنچه که شهرت قطعی دارد اصحاب اصول از چهارصد نفر کمتر نبودهاند، امین الاسلام طبرسی در اعلام الوری میفرماید: [مشهورترین از اهل علم که از امام صادق(ع) روایت کردهاند چهار هزار نفرند که جوابهای امام صادق و امام کاظم(ع) را رد مسائل مختلفه، این بزرگان و اصحاب بزرگوار امام کاظم(ع) در چهارصد کتاب تصنیف نمودند که بنام اصول اربعمأه مینامند. محقق حلی«ره» در کتاب معتبر میفرماید: «جوابهای امام صادق(ع) در مسائل گوناگون در چهارصد کتاب بدست چهارصد نفر از اصحابش تصنیف شد که بنام اصول اربعمأه مینامند». و عبارتهای شهدی و شیخ حسین بن عبدالصمد و محقق داماد رضوان الله علیهم در ذکری و درایه و رواشح بهمین مضمون است. در کتب رجال، تاریخ تألیف این اصول و وفات مؤلفین آنها معلوم نیست، ولی قطعی است که هیچیک از این اصول قبل از عصر امیرالمؤمنین(ع) و بعد از عصر امام حسن عسکری(ع) تألف نشده است، و مقتضای اصول بودن بمعنائی که تعریف کردیم، نیز همین است، و عبارت شیخ مفید علیه الرحمه که در آغاز کتاب معالم العلماء نقل شده صریح در این مدعا است: «امامیه از عهد امیرالمؤمنین(ع) تا عصر امام حسن عسکری(ع) چهارصد کتاب تألیف کردند که بنام اصول نامیده میشوند». و با نگاهی به تاریخ و تدبر کافی در حوادث دوران ائمه طاهرین(ع) اجمالا معلوم میشود که اکثر این اصول در عصر امام صادق(ع) به دست اصحاب آن حضرت که برخی از آنان امام محمدباقر(ع) را ادراک کرده بودند، تدوین شده و تعدادی نیز به دست اصحاب مشترک آن حضرت با امام کاظم(ع) به تألیف درآمده است. و بعبارتی: اکثر این اصول در عصر انتشار علوم آل البیت که عصر ضعف دولت اموی و عباسی بوده تألیف گردیده است، این برهه از زمان، مطابق با اوائل عهد امامت امام باقر(ع) و عصر امام صادق و قسمتی از زمان امامت امام کاظم(ع) است که فضلاء شیعه و اصحاب ائمه در این سالها دارای امنیت و اطمینان بودند، و به ولایت آل البیت تجاهر میکردند و در این جهت شهرت داشتند، و آزادانه در محضر امام معاصر حاضر میشدند، و احادیث در ابعاد مختلف استماع مینمودند و در همان محضر ثبت و ضبط میکردند، و در این مدت حدود پنجاه سال، اکثر اصول و کتابهای مختلف در اعتقادات و احکام را نوشتند، و با کوشش و مجاهدت آنان، علوم آل محمد صلوات الله علیه و علیهم در اقطار عالم منتشر گردید، شکر الله مساعیهم...] (الذریعه ـ ج 2) آنگه علامه طهرانی علیه الرحمه یکصد و هفده اصل از اصول اربعمأه و مؤلفین آنها را نام میبرد، خدای تعالی این مرد عظیم القدر و حبر الطائفة الامامیه را با ائمه اطهار علیهم السلام محشور فرماید آمین آمین. باید توجه شود اینکه در اثناء کلامآقا حاج شیخ آقا بزرگ علیه الرحمه آمده: «اگر مؤلف اصل از رجال مورد اعتماد است حدیث وی حجت است». مورد اعتماد بودن مؤلف اصل، منافاتی با فساد مذهب وی ندارد، یعنی میشود که مؤلف اصل در عین اینکه فاسد المذهب است، اصل وی، معتمد علیه باشد، زیرا ممکن است کسی در مقام ضبط و نقل خبر در نهایت وثاقت و امانت و دقت باشد، ولی از نظر ادراک و تعقل اخبار خصوصا اخبار مربوط به اعتقادات قاصر باشد و از این جهت گرفتار شبهه گردیده و فاسد المذهب شده مانند اصولی که طائفه فطحیه یا واقفیه نوشتهاند، و نیز میشود اصولی را که به دست فاسد المذاهب نوشته شده، مورد امضاء امام(ع) واقع شده باشد مانند کتب بنی فضال و شلمغانی یا ثابت گردیده که تألیف اصل در حال استقامت بوده است، چنانکه شیخ الطائفه«ره» در آغاز کتاب فهرست تذکر دادهاند. ادامه دارد
[1]- «کانت خزانة الکتب التی وقفها الوزیر ابونصر سابوربن اردشیر وزیر بهاء الدولة بن عضد الدولة و لم یکن فی الدنیا احسن کتبا منها کانت کلها بخطوط الائمه المعتبره و اصولهم الحرره و احترقت فیما احرق من محال الکرخ عند ورود طغرل بک اول ملوک السلجوقیه الی بغداد سنه 447» (معجم البلدان ـ ج1 ص 534). | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 85 |