تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,306 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,234 |
حسین(ع) احیا کننده مکتب | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1370، شماره 115، تیر 1370 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
حسین(ع) احیا کننده مکتب امام حسین(ع): «فلعمری ما الإمام الا العامل بالکتاب و القائم بالقسط و الدائن بدین الحق». به جان خودم سوگند امام نیست جز کسی که به کتاب(قرآن) عمل کند و عدل و داد را شیوه حکومتی خود قرار دهد و به دین حق الهی پایبند باشد. امام حسین(ع): «لا والله لا أعطیهم بیدی إعطاء الذلیل و لا أفر فرار العبید». نه بخدا قسم، من دست ذلت و خواری به این ناپاکان نخواهم داد و مانند بندگان از آنها فرار نمیکنم. انقلابی که حسین بن علی سلام الله علیه با شهادت خود و یارانش ایجاد کرد، شاید پس از وفات پیامبر اکرم(ص) تا امروز، مهمترین رویداد در تاریخ اسلام باشد، زیرا انگیزه این انقلاب خونین، بازگشت محتوا به اسلام محمدی بود که د راثر به حکومت رسیدن غاصبان اموی، جز نامی از اسلام نمانده بود و رفته رفته با طغیان فزون از حد یزید لعنة الله علیه، میرفت که این نام هم به فراموشی سپرده شود و فرهنگ بیفرهنگی جاهلیت توسط نوه ابوسفیان بر جامعه اسلامی حاکم گردد. بنابراین، اگر ما انقلاب حسینی را تنها از یک بعد و آن هم بعد مبارزه با سلطان ظالم بنگریم، ابعاد دیگر این انقلاب همچنان ناشناخته میماند. ما وقتی میتوانیم به اهمیت این انقلاب خونین پی ببریم که قبلا انگیزه بعثت حضرت رسول(ص) را دریابیم و سپس با کنجکاوی پیرامون وضعیت حکومتی بنیامیه و انگیزههای کوتاه مدت و دراز مدت سیاسی معاویه و یزید در منهدم کردن اساس حکومت حضرت رسول(ص)، به این حقیقت مهم دست یابیم. برنامه انقلابی امام حسین(ع) هنگامی که حضرت سید الشهدا از مکه خارج شد و روانه کوفه گردید، ضمن وصیتهایش به برادرش محمد بن حنفیه، انگیزه قیام و نهضت خود را چنین بیان فرمود: «انی لم أخرج أشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما، و انما خرجت لطلب الإصلاح فی أمة جدی؛ أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیر بسیرة جدی و أبی علی بن ابی طالب فمن قبلنی بقبول الحق فالله أولی بالحق و من رد علی هذا، أصبر حتی یقضی الله بینی و بین القوم و هو خیر الحاکمین». من نه از روی هواپرستی و خودخواهی و جاه طلبی و فساد و ستمگری، خارج شدم بلکه انگیزه قیام و حرکت من، اصلاح طلبی در امت جدم میباشد؛ میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به روش جدم و پدرم علی بن ابی طالب(ع) گام بردارم؛ پس هر که مرا پذیرفت، خداوند سزاوارتر به حق است و هر که ما را رد کرد و با من مخالفت ورزید، صبر میکنم تا خداوند بین من و این قوم داوری کند و خدا بهترین داوران است. این اعلام قیام، شکل و روش برنامه سیاسی انقلاب ابی عبدالله(ع) را مشخص میسازد. حال باید دید این روش و سیرهای که امام از آن نام میبرد چه روش و چه سیرهای است. و انگیزه دعوت پیامبر«ص» و علی(ع) چه بوده است. شاید مهمترین انگیزه دعوت حضرت رسول(ص) سازی انسانها از قید و بندهای مادی و عبودیت انسانها و بتهای جاهلی و بتهای بصورت انان که از بتهای جاهلیت بمراتب بدتر و پلیدتر است و رهائی از هرچه جز خدای باشد که انسان در زندگی خود، جز معبود واقعی حقیقی را نشناسد و به دیگر اربابها پشت کند«أرباب متفرقون خیر ام الله الواحد القهار». و حسین(ع) با شناساندن حکومت بنی امیه که حکومت را از انگیزه الهیش بیرون آورده و آن را به صورت استبدادی و دیکتاتوری در آورده بودند و امت مسلمان را مانند بردههای خود فرض میکردند، مردم را از اطاعت این مشرکان باز داشته و به اطاعت خداوند وا میدارد و راه رسیدن به حکومت الله را در قیام علیه ستمگران زمان اعلام میکند و میفرماید: «ای مردم، همانا رسول خدا میفرماید: [من رای سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله ناکثا لعهد الله مخالفا لسنة رسول الله یعلم فی عباده بالاثم و العدوان، فلم یغیر علیه بفعل و لا قول، کان حقیقا علی الله أن یدخله مدخله] هر که سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال کرده، پیمان و عهد او را شکسته، با سنت رسول خدا مخالفت نموده و در بین بندگان خدا، با ظلم و حق کشی حکومت میکند، پس علیه او با رفتار و یا گفتار قیام نکند، سزاوار است که خدا او را با همان ستمگر ظامل محشور فرماید.» سپس این روایت را منطبق با زمان خود چنین بیان میفرماید: «اکنون(این یزیدیان) اطاعت خدا را رها کرده و به فرمان شیطان گردن نهادهاند و فساد و تباهی را بر ملا و آشکار ساختهاند و حدود خدا را پایمال کردهاند و بیت المال را به ناحق تصرف کردهاند و حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام نمودهاند...» و بدینسان هدف از قیام خود را با کمال وضوح و روشنی اعلام کرده و مخالفت با حکومت ظالمانه یزید را تا تحقق اهداف پیامبر اکرم و پدرش علی بن ابی طالب آشکار میسازد؛ خواه در این راه به حکومت که از آن او است و مخصوص او است دست یابد و خواه در این راه به شهادت برسد که از ریختن خونش، قیام جلوهای دیگر به خود خواهد گرفت و آگاهی در مردم بیشتر خواهد شد و برای انتقام از یزیدیان، مردم بپا خواهند خاست و همچنان تا قیام قیامت، این مشعل فروزان، روشن و منور خواهد ماند و آیندگان با برپائی مراسم عزادرای، هدف و انگیزه امام حسین(ع) را زنده نگه خواهند داشت و برای همیشه در میان شیعیان و آزادگان، زیر بار ظلم و ستم رفتن و به عبودیت انسانها درآمدن، محو و زائل خواهد شد و با پیروی کردن از روش حسینی، روزی فرا خواهد رسید که یکی از تبار پاک او، این پرچم را با افتخار برافراشته و آنچنان با حکومت فاسد و ظالم زمانش به مبارزه و نبرد بپردازد و با ریختن خون پیروان صدیقش توسط یزیدیان زمان، حکومت است از دست سلطهگران بیرون آمده و به دست با برکتش سپرده شود و نام حسین و یاد حسین بیشتر در این سرزمین الهی زنده گردد. عوامل انقلاب حسینی امام حسین(ع) از همان روزی که معاویه قبل از مرگش برای فرزندش بیعت میگرفت، با این بیعت مخالفت کرد و او را رد کرد و وقتی که معاویه به هلاکت رسید، و مأمورین یزید به این سوی و آن سوی کشور بزرگ اسلامی برای بیعت گرفتن تاختند، حسین با صراحت به عامل او در مدینه ولید بن عتبه اعلام فرمود: «ایها الامیر، انا اهل بیت النبوة و معدن الرسالة و مختلف الملائکة و یزید رجل فاسق، معلن للفسق، شارب للخمر، قاتل النفس المحرمة و مثلی لا یبایع مثله». «ما تبار نبوت و سرچشمه رسالت هستیم. منزل و ماوای ما جایگاه رفت و آمد فرشتگان و فرودگاه رحمت الهی است؛ و یزید مردی است تبهکار، فاسق، میخوار و خونخوار، و هرگز شخصی مانند ن با شخصی مانند او بیعت نمیکند.» پس چنین کسی که فاسق آشکار است و در ملأ عام می خوارگی، قمار بازی، سگ بازی و جنایت میکند، هرگز قابل اطاعت نیست هر چند به زور، حکومت را در دست گرفته باشد، زیرا او با چنین اوصافی که اوصاف کامل یک منافق و مشرک و فاسق را در بر دارد، اگر به حکومت دست یافت، قطعا تمام ارزشهای اسلامی را نابود میسازد و حکومت را پس از الهی بودن، به وضعیت جاهلی تبدیل میکند، همچنانکه خود چندین بار نیز بدین منظور پلید، اعتراف کرده است. و لذا در نامه ای که امام حسین(ع) به اهل بصره نوشت، چنین آمده است: «ان السنة قد أمیتت و ان البدعة قد أحییت و إن تسمعوا قولی و تطیعوا أمری أهدیکم سبیل الرشاد». همانا سنت پیامبر مرده است و بدعت در اسلام زنده شده است پس اگر در چنین شرایطی به سخنم گوش فرا دهید و اوامرم را اطاعت نمائید، من راه هدایت و رستگاری را به شما مینمایانم. آری! اگر مردم عراق در آن دوران، گوش به سخنان حضرتش داده بودند، و از اطاعت فاسقان و ستمگران سرباز زده بودند، بیگمان حکومت حسین برپا میشد و ارزشهای اسلامی احیا میگردید و دنیا و آخرتشان تأمی میشد و راه هدایت برای همیشه، باز و هموار میماند زیرا حسین وارث محمد«ص» بود و سزوارتر به حکومت از او کسی وجود نداشت. در همین نامهای که به اهل بصره نوشته است، در آغازش میفرماید: «همانا خداوند محمد«ص» را بر دیگر بندگانش برگزید و او را به نبوت کرامت بخشید و برای تبلیغ رسالتش اختیار کرد، سپس او را به سوی خود فراخواند؛ و همانا او بندگان خدا را نصیحت فرمود و به آنچه فرستاده شده بود، عمل کرد و ما اهل و خانواده و جانشینان و وارثان اوئیم و سزاوارترین مردم به مقام و مکانتش در میان جامعه میباشیم». و چنین شخصیتی باید حکومت جدش را بدست بگیرد و ارزشهای اسلامی را احیا نماید، نه یک مجرم تبهکاری که از تبار ابوسفیان و فرزند معاویه است و مردم را به بردگی و بتپرستی دعوت میکند. پس سزاوار است که در چنان حکومت ظالمانه و خائنانهای، حسین(ع) که وارث جدش و پیامبرش است، آزادانه و مردانه قیام نماید و با قیام خود، یزید و یزیدیان تاریخ را رسوا سازد و با خون پاک خود، نهضت محمدی را از آسیبها و شرور زمان نجات بخشد. بشنوید که در خطبهاش، همین مطلب را بیان میفرماید: «الا ترون الی الحق لا یعمل به والی الباطل لایتناهی عنه، فلیرغب المؤمن فی لقاء الله، فإنی لا اری الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما». هان! مگر نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل نهی نمیگردد، پس در این وضعیتی، روا است که مؤمن به لقای پروردگارش مشتاق گردد و بدانید که من مرگ را ـ در راه هدف ـ جز سعادت نمیبینم و زندگی در سایه ظالمان را جز رنج نمیدانم. حسین از من و من از حسینم پس امام حسین(ع)، برای تحقق چنان هدفی الهی، جان خود و یارانش را فدا کرد و با کشته شدنش، نهضت جدش را از نابودی نگه داشت؛ پس شهادت حسین به همان اندازه بزرگ و عظیم و مهم است که مکتب پیامبر مهم و عظیم است و امام حسین با شهادت خود، هم اسلام را از نابودی نجات داد و هم درس فراموش ناشدنی به همه مستضعفان و مؤمنان تاریخ داد که هرگز زیر بار زور و ظلم نروند و با هر چه ضد الهی است مبارزه کنند و تن به بردگی و اسارت ندهند و جز عبادت و پرستش خداوند عزوجل، هیچ ارباب و معبودی برای خود نشناسند، و این را نه تنها در زبان که در عمل به اثبات برسانند. و چنین است که این مشعل فروزان که از خون حسین(ع) تغذیه میکند و نور و روشنی میبخشد، هرگز طوفانهای سهمگین روزگار مادیت نمیتواند آن را خاموش و یا کم نور سازد. و چه زیبا، امام خمینی این فرزند خلف ابی عبدالله(ع)، نهضت عاشورا بیان میکند، آنجا که میفرماید: «اگر عاشورا و فداکاری خاندان پیامبر نبود، بعثت و زحمات جانفرسای نبی اکرم را طاغوتیان آن زمان به نابودی کشانده بودند. و اگر عاشورا نبود، منطق جاهلیت ابوسفیانیان که میخواستند قلم سرخ بر وحی و کتاب بکشند و یزید، یادگار عصر تاریک بتپرستی که به گمان خود با کشتن و به شهادت کشیدن فرزندان وحی، امید داشت اساس اسلام را بر چیند و با صراحت و اعلام«لا خبر جاء و لا وحی نزل» بنیاد حکومت الهی را برکند، نمیدانستیم به سر قرآن کریم و اسلام عزیز چه میآمد؟ لکن اراده خداوند متعال بر آن بوده و هست که اسلام رهائی بخش و قرآن هدایت افروز را جاوید نگه دارد و با خون شهیدانی چون فرزندان وحی، احیا و پشتیبانی فرماید و از آسیب دهر نگهدارد، و حسین بن علی آن عاصره نبوت و یادگار ولایت را برانگیزد تا جان خود و عزیزانش را فدای عقیده خویش و امت معظم پیامبر اکرم نماید، تا در امتداد تاریخ، خون پاک او بجوشد و دین خدا را آبیاری فرماید و از وحی و ره آوردهای آن پاسداری نماید.» (پیام امام ـ 16/3/60) و این است معنای سخن رسول اکرم(ص) که فرمود: «حسین منی و انا من حسین» ـ حسین از من است و من از حسینم ـ زیرا اگر نهضت حسینی نبود، نام رسول اکرم را به فراموشی میسپردند و بر نهضت مقدسش، قلم سرخ میکشیدند؛ پس حیات جاودانه محمد و مکتب و قرآنش از خون سرخ حسین است که با پیروی و اطاعت از حسین و تبعیت از راه و روش حسین این نهضت همواره زنده مانده است و جاودان.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 127 |