
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,408 |
تعداد مقالات | 34,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,341,424 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,871,559 |
امامت اصل است یا فرع؟ | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1370، شماره 116، مرداد 1370 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 04 اسفند 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
مبانی رهبری در اسلام امامت اصل است یا فرع؟ قسمت چهاردهم حجة الاسلام والمسلمین محمدی ری شهری جمع بندی آنچه درباره جایگاه امامت در اسلام گفتیم، در کنار ضابطه ای که برای تشخیص اصول اسلام و جداسازی آن از فروع ذکر شد، به سادگی می تواند به سؤال فوق پاسخ دهد. توضیح دادیم که از نظر قرآن کریم: الف: امامت پیمان خدا است و رهبری امت توسط انسان کامل موقعیتی است بالاتر از نبوت. ب: امام راه خدا است و تکامل هادی و معنوی انسان، و وصول آدمی به فلسفه آفرینش خویش، راهی جز رهبریِ رهبران الهی ندارد. و از نظر احادیث اسلامی: الف: امامت اساس اسلام بالنده و عاملِ حرکت وحرکت آفرینی این آئین آسمانی در جوامع اسلامی است. ب: امامت کلید مبانیِ اسلام است و در تحقق هویت واقعی سایر اصول اسلامی نقش اساسی و کلیدی دارد. ج: تنها بر مبنای امامتِ رهبران الهی است که خداشناسی مفهوم و جایگاه واقعی خود را در جامعه پیدا می کند و توحید نقش خود را در تکامل مادّی و معنوی انسان که فلسفه آفرینش اوست ایفا می نماید و از این جهت می توان گفت که امامت فلسفه آفرینش انسان است. د: بدون معرفت امام، جامعه اسلامی به جاهلیّت رجعت می کند و با امامت ائمه باطل سرنوشت انقلاب اسلامی، ارتجاع است. هـ: نقش عقاید و اخلاق و اعمال شایسته، در تکامل انسان بنحو اقتضاء است، این مقتضی در صورتی علّت تامّه می گردد که اعتماد و التزام عملی به اصل ولایت و رهبری الهی ضمیمه آن گردد، بدون این شرط، هیچ عمل صالحی پذیرفته نیست و کمترین اثری در تکامل انسان و جامعه انسانی ندارد. اکنون با توجه به این جمع بندی و ملاحظه آنچه در تبیین ملاک تشخیص اصول دین ذکر شد[1] تردیدی باقی نمی ماند که امامت نه تنها یکی از اصول دین بلکه اصلی ترین اصول دین مقدس اسلام است و بر این اساس در مذهب شیعه امامت یکی از اصول دین شناخته شده است و اما از نظر اهل سنّت: امامت از دیدگاه اهل سنّت اکثر علماء اهل سنت امامت را یکی از اصول دین نمی دانند بلکه معتقدند امامت و رهبری یکی از فروع دین و مربوط به افعال مکلّفین است. فضل بن روزبهان در این باره می گوید: مبحث امامت نزد اشاعره جزء اصول ادیان و عقاید نیست بلکه آنها امامت را یکی از فروع متعلّق به افعال مکلّفین می دانند.[2] البته اقلیّتی از اهل سنّت مانند شیعه امامت را از اصول دین می دانند، مرحوم شیخ محمد حسن مظفر در این رابطه می نویسد: «و قد وافقنا علی انها اصل من اصول الدّین جماعة من مخالفینا کالفاضی بیضاوی فی مبحث الأخبار و جمع من شارحی کلامه کما حکاه عنهم السید السعید». در اینکه امامت اصلی از اصول دین است جماعتی از مخالفینِ ما با ما همعقیده اند مانند قاضی بیضاوی در مبحث اخبار و گروهی از شارحین کلام او به نقل سید سعید رحمة الله علیه.[3] ابن ابی الحدید معتزلی در تقریب دیدگاه های شیعه و سنّی راجع به اصل بودن عقیده به امامت، ذیل این جمله از نهج البلاغه: «علیکم بطاعة من لاتعذرون فی جهالته». بر شما باد به فرمانبری از کسی که در عدم شناخت او معذور نیستید. چنین می نویسد: مقصود امام، شخص خویش است و این مطلب که امام فرموده حق است بر اساس دو مذهب شیعه و سنی، اما نزد ما: زیرا او امام است به انتخاب امردم و اطاعتش واجب است بنابراین هیچ یک از افراد مکلف در جهل به وجوب اطاعتش معذور نیستند. و اما بنابر مذهب شیعه چون شناخت امامت او بمنزله شناخت محمد (ص) و بمنزله شناخت خداوند سبحان است، آنها می گویند نماز و روزه و عبادت هیچ کس پذیرفته نیست مگر با شناخت خدا و پیامبر و امام. در حقیقت فرقی میان ما و آنها در این معنا نیست، زیرا کسی که جاهل به امامت علی باشد و صحت و لزوم آن را انکار کند نزد اصحاب ما در آتش دوزخ جاودان است و نماز و روزه اش برای او سودی ندارد زیرا این معرفت از اصول کلیه است که اساس و ارکان دین را تشکیل می دهند، ولی ما منکر امامت او را کافر نمی نامیم بلکه او را فاسق، خارجی و مارق و مانند آن می دانیم، ولی شیعه منکر امامت او را کافر می داند، این فرق میان ما و آنها است که تفاوت در لفظ است نه در معنا.[4] اجمالاً به استثناء جماعتی از اهل سنت، آنها امامت را جزء اصول دین نمی دانند، ولی بر مبنای دلایلی که شرح آن گذشت، شیعه امامت را جزء اصول دین و عقیده به رهبری امام حق را از ارکان ایمان می داند. یکی از نویسندگان معاصر اهل سنّت در کتابی که به نام «الخلافة و الامامة» نگاشته، عقیده به اصل بودن امام را به شریح که ملاحظه می کنید مورد ایراد و انتقاد قرار داده است: شیعه امامیه معتقدند که امامت از اصول دین است، از اصولی که اعتقاد به آن واجب است و عمل باید بر اساس آن باشد. زیرا ایمان تحقق نمی یابد مگر آن که مسلمان معتقد به امامت باشد و عملاً ملتزم به آن... مانند نماز، روزه، زکاة و حج. آقای محمد رضا مظفر در کتابش به نام عقائ الامامیه می گوید: ما معتقدیم که امامت اصلی است از اصول دین و ایمان جز به آن تحقق پیدا نمی کند... و در این رابطه تقلید از پدران و خانواده و استاد جایز نیست هرچند قدر و منزلت والایی داشته باشند، بلکه واجب است که انسان شخصا در باره آن تحقیق و بررسی نماید مانند توحید و نبوّت. نگارنده کتاب الخلافة و الإمامة پس از نقل مطلب فوق به شرح ذیل عقیده به اصل بودن امامت را مورد انتقاد قرار می دهد: ملاحظه می کنید که طبق نظر شیعه موقعیّت امامت بالاتر از نماز و سایر ارکان دین است، زیرا بر اساس مذهب اهل سنت در نماز و امثال آن تقلید جایز است تا عامه مردم که توان بررسی حقایق دینی را ندارند و نمی توانند آن حقایق را از راه اندیشه تحصیل کنند و احکام متعلق به آن را از کتاب و سنّت استنباط نمایند، در تنگنا قرار نگیرند و به زحمت نیفتند. صاحب کتاب ملل و نحل می گوید: «اما عامی بر او واجب است تقلید از مجتهد و همانا مذهبش در مسأله مورد سؤال، مذهب مجتهدی است که از او تقلید می کند.» ولی نزد شیعه در مسأله امامت تقلید درست نیست بلکه بر اساس این اعقتاد بر هر مسلمان واجب است که درباره امامت تحقیق کند و در جستجوی دلیل باشد و برهان بر آن اقامه نماید تا از طریق دل و اندیشه به ایمان برسد[5]!... همانطور که ملاحظه می کنید در این نوشتار، نویسنده دو ایراد به مذهب شیعه دارد: یکی اینکه چرا شیعه امامت را یکی از اصول دین می داند؟ و دیگر اینکه چرا تقلید را در مسأله امامت جایز نمی داند؟ دلیلش واضح است، چون تقلید عبارت است از پذیرفتن نظریه دیگری و یا دیگران بدون مطالبه دلیل و برهان، و عقل هیچ گاه اجازه نمی دهد در مسأله ای مانند امامت و رهبری که تحقق عینی آرمان های الهی و ارزشهای اسلامی مستقیماً با آن در ارتباط است، انسان کورکورانه دنبال دیگران حرکت کند. تاریخ اسلام ثابت کرد که مسأله رهبری تقلیدی نیست و مسلمانان هشیار جهان اکنون خوب میفهمند که رمز اصلی انحطاط و عقب ماندگی جوامع اسلامی، تقلید در مسأله رهبری و تن دادن به امامت امامان ناصالح است و اگر مسلمین جهان بخواهند مجد و عظمت واقعی خود را که قرآن کریم برای آنها پیش بینی کرده و پیامبر اسلام به آنها وعده داده باز یابند، باید همه آنها در مسأله امامت و معرفت امام و رهبر صاحب نظر باشند. آری اگر مجتهد در مسایل مربوط به نماز و روزه و امثال این فروع اشتباه کند و مقلد در این اشتباه از او پیروی نماید چندان اهمیت ندارد، ولی اگر او در مسأله امامت و ویژگیهای امام و رهبر جامعه اسلامی اشتباه کند و یا با تهدید و تطمیع مرد را به تبعیت از ائمه جور وادارد، امت اسلام به سرنوشتی مبتلا خواهد شد که امروز هست. ادامه دارد
[1]- نگاه کنید به مقاله هشتم، در آنجا آمد که تنها ظابطه و معیار برای تشخیص اصول اسلام و جداسازی آن از فروع، نقش آنچه به عنوان پایه های اسلام طرح می شود در تحقق عینی آرمان های توحیدی و ارزشهای اسلامی است. و بر این مبنا، اگر عقیده و یا عملی در عینیّت یافتن اسلام در جامعه آنقدر نقش داشته باشد که بدون آن اسلام مفهوم واقعی خود را از دست بدهد، آن عقیده و یا عمل از اصول بنیادین این آئین آسمانی محسوب می گردد. [2]- دلائل الصدق، تألیف شیخ محمد حسن المظفر، انتشارات کتابخانه بصیرتی- قم- ج2 ص4. [3]- دلائل الصدق، ج2 ص8. [4]- شرح ابن ابی الحدید، ج18 ص373. [5]- الخلافة و الامامه، تألیف عبدالکریم الخطیب چاپ دوم 1395هـ- 1975م- طبع بیروت- لبنان- دار المعرفه. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 272 |