تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,444 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,385 |
فاطمه (س) خورشیدی که زود غروب کرد | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1370، شماره 119، آبان 1370 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
فاطمه (س) خورشیدی که زود غروب کرد آخرین روز از آبان امسال مصادف است با آخرین روز از زندگی تنها یادگار حضرت رسول(ص) گل خوشبوی او صدیقه طاهره، فاطمه زهرا (س) که پس از رحلت پدر، کوهی از مصیبتها بر او وارد شد که اگر بر روزها وارد میشد، آنها را مبدل به شام تیره میساخت، و سرانجام با قلبی مالامال از غم و اندوه و بدنی رنجور و مجروح در روز سیزدهم جمادی الاولی، سال یازدهم هجری به سوی پدر شتافت تا رنجها و مصیبتهائی که پس از پدر بر او وارد شد، بازگو کند و از ظلمتهای ظالمان امتش به او و به خدایش شکایت برد. زهرای اطهر با آن همه عظمت و جلال که پیامبر اکرم، اشرف مخلوقات و برترین انسان روی زمین، دربارهاش بگوید: «فداها ابواها» پدرش فدایش گردد، در اولین ساعات رحلت پدر، مواجه با گروهی گشت که تمام سفارشها و وصیتهای پیامبر را دربارهاش نادیده گرفتند و بجای عرض تسلیت به او که تنها بازمانده پیامبرشان و نجات دهندهشان بود، آنقدر او را اذیت و شکنجه نمودند تا آنجا که درب خانهاش را ک فرشتگان مقرب خداوند با درو و سلام از کنارش میگذشتند و پیامبر بزرگ اسلام، همواره با احترام از آنجا رد میشد و «السلام علیکم یا اهل البیت» میفرمود، به آتش کشیدند و این دردانه پیامبر را میان در و دیوار،چنان فشار دادند که محسنش سقط شد و استخوانهای مبارکش درهم شکست؛ راستی اگر پیامبر دستور داده بود که او را آزار دهید، بیش از این ازاری،تصور میشد؟! در حالی که مکرر و در مناسبتهای گوناگون و به الفاظ مختلف از پیامبر شنیده بودند که می فرمود: «فاطمة بضعتی منی، من آذاها فقد آذانی، و من آذانی فقد آذی الله» (صحیح مسلم- ج 4- ص 103) فاطمه پاره تن من است، هر که او را اذیت کند، مرا اذیت کرده است و هر که مرا اذیت کند،خدای را آزرده و اذیت کرده است. سفارشهای پیامبر درباره حضرت زهرا، بیش از این است که در یک مقال گنجانده شود، و ما برای تیمن و تبرک، به برخی از آنها اشاره میکنیم که پیروان حضرتش، بهتر او را بشناسند، هرچند شناخت واقعی او برای احدی جز پدر، همسر و فرزندان عزیزش میسر نیست. «فاطمة بضعة منی، فمن أغضبها أغضبنی» «فاطمة بضعة منی یؤذینی ما آذاها و یغضبنی ما أغضبها». این روایت که حضرت، فاطمه را پاره تن خود دانسته و تأکید میکنند که هر که او را به خشم آورد مرا خشمناک ساخته و هر که او را اذیت کند مرا اذیت کرده، در تمام صحاح و کتب معتبر اهل سنت، به این دو لفظ که ذکر شد یا لفظهای دیگری که متجاوز از هشت نوع است و همه دلالت بر همین یک نکته دارد فاطمه قسمتی از تن مبارک پیامبر است و هر که او را خشنود سازد پیامبر را خشنود ساخته و هر که او را بیازارد، پیامبر را آزرده خاطر و اذیت نموده است. برای نمونه به برخی از اسناد این حدیث شریف، از کتابهای برادران اهل سنت، اشاره میکنیم: احمد بن حنبل- در مسندش، ج 4، ص 323، 328. ابومحمد بن عیینیه- که بخاری و مسلم هر دو از او نقل کردهاند. احمد بن یونس- که مسلم و ابو داود در سنتش از او نقل کردهاند. حافظ ابو الولید- که یکی دیگر از مصادر صحیح بخارری است.. عیسی بن حماد- ابن ماجه از اونقل کرده است. نسائی- خصائص نسائی- ص 35 ابوعبدالله ابن ماجه- سنن ابن ماجه- ج1 ص 216 قتیبة بن سعید ثقفی- مسلم و ابوداود، از او نیز، این روایت را نقل کردهاند. ابن الجوزی، صفة الصفوة ج2- ص 5 ابن حجر هیثمی- صواعق المحرقة ص 112، 114. مرحوم امینی قدس سره در کتاب «الغدیر» بیش از پنجاه مصدر معتبر از کتابهای اهل سنت، برای همین روایت نقل کرده است که اگر کسی خواهان تفصیل بود، به جلد 7 الغدیر از صفحه 231 تا 236 مراجعه کند. الفصول المهمه ص 150، روایتی را نقل میکند که: حضرت رسول اللله (ص) دستش را در دست فاطمه زهرا گذاشته بود و چنین فرمود: «من عرف هذه فقد عرفها، و من لم یعرفها فهی بضعة منی، هی قلبی و روحی التی بین جنبی، فمن آذاها فقد آذانی». هر که این را میشناسد، که میشناسد و هر که نمیسناشد بداند که او پاره تن من و او قلب من و روح و روان من که در میان دو پهلوی من است، پس هر که او را اذیت کند، مرا اذیت کرده است. خطیب بغدادی در تاریخش، ج 5 ص 86 نقل کرده است که فرمود: «فاطمة حوراء انسیه، کلما اشتقت الی الجنة قبلتها». فاطمه دختر بهشتی است که به صورت انسان است، هرگاه میل بهشت کردم، او را میبوسم. عایشه میگوید: کسی را شبیهتر از نظر شمایل و اخلاق و سخن گفتن و نشست و برخاست به پیامبر از فاطمه نیافتم. و هر گاه پیامبر بر او وارد میشد، با احترام تمام او را میبوسید و دستش را میگرفت و به جای خود مینشاند. (ذخای العقبی- ص 40 عقدالفرید ج 2 ص 3) جابر گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: سبب تسمیه فاطمه به این نام چیست؟ حضرت فرمود: «لأن الله عزوجل خلقها من نور عظمته، فلما أشرقت، أضاءت السموات و الأرض بنورها» (بحار- ج 43 ص 12) زیرا خدای عزوجل فاطمه را از نور عظمتش آفرید؛ پس هرگاه فاطمه بدرخشد، نور پرفروغش آسمانها و زمین را روشن و منرو میسازد. این بانوئی که جلوهای انوار الهی و سرور زنان دو جهان و پاره تن رسول اکرم(ص) و تنها کفو علی(ع) و مادر دو گل خشبوی پیامبر است، فاطمهای که امام باقر(ع) دربارهاش میفرماید: «عادت پیامبر(ص) چنین بود که هرگاه عازم سفری میشد، با آخرین کسی که وداع میکرد، فاطمه سلام الله علیها بود و چون از سفر باز میگشت،قبل از هرکس به زیارت و دیدار او میشتافت» ؛ آیا روا است که پس از گذشت چند ساعتی از رحلت پیامبر اکرم(ص) آنچنان او را اذیت کنند که از خداوند طلب مرگ کند و نسبت به آزار دهندگانش، پس از هر نمازی لعن و نفرین نماید؟! مگر حضرت زهرا جز برای دفاع از حق علی که مظلومانه ریسمان به گردنش آویختند و برای گرفتن بیعت او را به زور وارد مسجد کردند، قیام کرده بود و فاطمه او را امام زمان خود میشناخت و چون علی کسی را نداشتبرای دفاع از حقش برخاسته بود و چیزی جز سخنان پیامبر را تکرار نمیکرد؛ پس سزاوار است کسی که از حق دفاع کند، خانهاش را آتش بزنند و او را وحشیانه شکنجه کنند؟! و مگر حضرت زهرا در خطبه تاریخیش در مورد فدک چه سخن غیرحقی فرموده بود، جز استدلال به ایات کتاب و سنت، که مستحق آنچنان بیرحمی و سنگدلی باشد؟! حضرت زهرا در آن خطبه میفرماید: «ثم انتم الان تزعمون ألا ارث لنا، أفحکم الجاهلیه تبغون و من احسن من الله حکما لقوم یوقنون أفلا تعلمون؟ ...» شما الان ادعا میکنید که ما راث نمیبریم؟ آیا حکم و سنت جاهلیت را میپذیرند؟ کدام داوری بهتر از خداوند است برای کسانی که ایمان دارند؟ آیا نمیدانید؟ آری، شما میدانید و مانند خورشید برای شما روشن است که من دختر پیامبر شمایم. ای مسلمانان! آیا روا است که من در ارث بردن از پدرم، مغلوب گردم؟ ای ...! آیا در کتاب خدا آمده است که تو از پدرت ارث ببری ولی من ارث نبرم، به تحقیق عجیب امری مرتکب شدهای. آیا متعمدانه کتاب خدا را به فراموشی سپردید و آن را پشت سر خود قرار دادید که میفرماید «و ورث سلیمان داود» سلیمان از داود ارث برد و در داستان یحی بن زکریا میفرماید: «اذ قال رب هب لی من لدنک ولیا یرثنی و یرث من ال یعقوب» پروردگارا! مرا فرزندی عطا کن که از من ارث ببرد و از خاندان یعقوب نیز ارث ببرد. و فرمود: «وأولوا الأرحام بعضهم أولی ببعض فی کتاب الله» و خویشاوندان و ارحام، برخی نسبت به برخی دیگر در کتاب خدا اولویت دارند. و فرمود: «یوصیکم الله فی أولادکم للذکر مثل حظ الأنثیین» خداوند شما را سفارش میکند در فرزندانتان، برای پسران دو برابر سهمیه دختران است. و فرمود: «ان ترک خیرا الوصیة للوالدین والأقربین بالمعروف حقا علی المتقین» اگر مالی داشته باشد که جای بگذارد، وصیت کند برای والدین وخویشانش بطوری خوب و عادلانه، که این وصیت برای تقوا پیشگان سزاوار است. و شما چنین ادعا کردید که من از پدرم هیچ حظ و بهرهای و هیچ ارثی نمیبرم و هیچ رحمی بین من و او نیست آیا خداوند شما را به آیهای اختصاص داده که پدرم را از آن خارج ساخته است؟ و یا اینکه میگوئید اهل دو ملت و یک دین نیستیم؟ یا اینکه شما به خصوص و عموم قرآن بیش از پدرم و پسرعمویم (علی) آگاهی دارید؟ پس بگیر این فدک را بیهیچ مانع و رادعی که همانا روز قیامت با تو ملاقات خواهد کرد و در ان روز بهترین داوران، خدا و بهترین رهبران، محمد(ص) و وقت ملاقات تا قیامت است و در آن روز است که شما زیان خواهید دید و پشیمانیتان هیچ سودی برای شما نخواهدداشت و هر خبری را زمانی است و بزودی خواهید دید که عذاب دردناک بر کی وارد خواهد شد و چه کسی جاودانه در دوزخ خواهد ماند؟! ای گروه جوانان! ای پیشتازان دین و ای یاران اسلام! این چه بیاعتنائی است که در حق من روا میدارید و نسبت به ظلمی که به من شده است غفلت می ورزید؟ آیا پدرم رسول خدا(ص) نبود که میفرمود: «المرء یحفظ فی ولده» هر انسانی را در فرزندش باید حفظ کرد یعنی او را احترام نموده و گرامی داشت؛ چه زود پس از پیامبر، در دینش بدع گذاردید و چه شتابان از هوای نفس خویش پیروی نمودید در حالی که توانائی دفع ستمی که بر من شده است دارید و میتوانید آنچه را که من درخواست مینمایم به من باز گردانید. آیا میگوئید که: محمد از دنیا رفت و همه چیز تمام شد. نه، این مصیبتی بزرگ و رویدادی سهمگین و ثلمهای بود که هرگز پر نمیشود و شکافی در اسلام پدید آمد، که هیچ چیز آن را نمیپوشاند. هان! زمین در غیبتش تاریک گشته و ستارگان بینور شدهاند و آرزوها به نومیدی گرائیده و کوهها متزلزل گشته و حرمتها هتک شده؛و اینک پس از وفاتش، حریم حرمش نیز هتک شده است که این به خدا قسم مصیبت بزرگتر و فاجعه سهمگینتر است که مانند آن حادثهای نیامده است. همانا شما کتاب خدا را هر صبح و شام در خانههای خود میخوانید و با صدای بلند تکرار میکنید و تلاوت مینمائید و با صدای خوش میخوانید که چه بر پیامبران و رسلش گذشت که حکم فصل و قضای حتم الهی بود و همچنان درباره پیامبر خامش اعلام کرد: «وما محم الارسول قد خلت من قبله الرسل أفإن مات أو قتل انقلبتم علی أعقابکم و من ینقلب علی عقبیه فلن یضر الله شیئا و سیجزی الله الشاکرین» محمد نسبت جز رسول و فرستاده خدا که پیش از او نیز فرستادگان و رسولانی آمدهاند، پس اگر بمیرد یا کشته شود، شما به قهقرا باز میگردید و مرتد میشوید، و همانا هرکس راه ارتداد را پیش گیرد، هرگز به خدا زیانی نمیرساند و خداوند شاکران و سپاسگذاران را پاداش میدهد. هان! ای فرزندان «قیله»! آیا روا است که مرا از ارث پدرم محروم کنند و شما ببینید و بشنوید و در حضور شما و در جمع شما این مسائل بگذرد و دم نزنید، در حالی که شما دارای عده و عُده و نیروهای آماده به خدمت هستید و سلاح و سپر دارید و با اینکه دعوت مظلوم را میشنوید، پاسخ نمیدهید و فریاد استغاثه را میشنوید و فریادرس نیستید، با اینکه معروف به مبارزه و پیکار و خیر و صلاح هستید و شما برگزیدگانی می باشید که مورد انتخاب قرار گرفتید؛ شما بودید که پهلوانان را کشتید و در جنگها،رنجها تحمل کردید و با سران قبائل و دلیرمردان روزگار مبارزه و کارزار نمودید و بینی گردنکشان را به خاک مالیدید و همواره با ما بودید، هر چه دستورتان میدادیم اجرا میکردید تا اینکه به برکت وجود ما اهل بیت، آسیای اسلام به حرکت درآمد و برکت در زمین فراوان شد و فریاد شرک فرو نشست و جوشش دروغ و تهمت فرو خوابید و آتش کفر خاموش شد و دعوت هرج و مرج طلبی پایان پذیرفت و نظام دین برقرار شد، اکنون چه شده است که پس از اقدام، عقبنشینی کردید و پس از ایمان، به شرک روی آوردید. «ألا تقاتلون قوما نکثوا أیمانهم وهموا بإخراج الرسول وهم بدوکم أول مرة، أتخشونهم فالله احق ان تخشوه ان کنتم مؤمنین» آیا کارزار نمیکنید با گروهی که پیمان خود را شکستند و رسول خدا را خواستند از مکه اخراج کنند و آنان در آغاز با شما جنگیدند؛آیا از آنها میترسید، در حالی که خدا سزاوارتر و شایستهتر است از اینکه از او بترسید اگر ایمان دارید؟! «وسیعلم الذین ضلموا ای منقلب ینقلبون» و خداوند میداند که ظالمان چه بازگشت و چه دگرگونی در پیش خواهند داشت. و همانا من دختر آن پیغمبر نذیری هستم که شما را از عذاب شدید الهی میترساند، پس هر چه میخواهید انجام دهید و منتظر آن روز باشید که ما نیز منتظریم. خدایا به تو پناه میبریم از آنهائی که حق پیامبرت را ادا نکردند و قلب و جسم دخترش و پاره تنش را آزردند و از این مصیبت عظمی که منجر به شهادت آن حضرت شد، به ولی اعظمت، امام زمان ارواحنا فداه و به شیعیان وپیروان و محبانش تسلیت عرض میکنیم و از خدا میخواهیم ما را در زمره دوستان و پیروانش قرار دهد از شفاعتش در روزی که «لاینفع مال و لابنون الا من اتی الله بقلب سلیم» ما را محروم و نومید نسازد. آمین رب العالمین. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 84 |