تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,373 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,314 |
زینب(ع) اسوه صبر و شهامت | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1370، شماره 119، آبان 1370 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
«بمناسبت پنجم جمادی الاولی، روز ولادت باسعادت زینب کبری سلام الله علیها» زینب(ع) اسوه صبر و شهامت پنجم جمادی الاولی که امسال مصادف است با 22 آبان فرخنده روز ولادت بانوی قهرمان کربلا، زبان علی در کام، حضرت زینب کبری سلام الله علیها که در سال پنجم از هجرت در خانهای که همواره فرشتگان و مقربان درگاه ذوالجلال بر درب آن تعظیم نموده و سلام و درود خداوند را به اهل آن بیت می فرستد، چشم به دنیا گشود و در دامان سرور زنان جهان،بانوی نمونه اسلام، ام ابیها، حضرت زهرا سلام الله علیها و در آغوش نیای بزرگوارش سرور کائنات حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و پدر والا مقامش امیرمؤمنان و خلیفه رسول الله حضرت علی بن ابیطالب صلوا الله و سلامه علیه، تربیت یافت. بزرگ بانوئی که فضیلت و جلالش برتر است از اینکه به گفتار آید؛ او شجاعت و شهامت و فصاحت و بلاغت و تقوا و حکمت و علم فراوان را از پدرش به ارث برده و آنچنان مجسمه تمام نمای امیرمؤمنان است که وقتی در سختترین شرایط زندگی و پس از شهادت برادر و امام زمانش با تمام یاران و خویشان و فرزندان در آن وضعیت جانسوز، در کاخ ستم پلیدترین فرعونیان تاریخ، یزید بن معاویه لعنة الله علیه، قرار گرفت و در حالی که غل و زنجیر اسارت را بر دوش میکشید و در میان انبوهی از بانوان و خردسالان از ذراری حضرت زهرا قرار گرفته و تنهایار و یاورش که برادزادهاش و ولی امرش بود، بیمار و غل در گردن در کناری ایستاده و روبرویش جلادان و سفاکان و مأموران یزید جشن پیروزی گرفته و عربده زنان مینوشیدند و بزرگترین جسارتها را به علی و آل علی روا میداشتند، در چنان جا و مقامی که زبانها در دهانها خشک وحشت و اضطراب سراپای انسانهای معمولی را فرا می گیرد، چنان بیباکانه و شجاعانه خطبه میخواند و یزید و یزیدیان را لعن و دشنام میدهد و از انقلاب برادرش دفاع میکند که گویا علی است در میدان حکومت خویش در کوفه ایستاده و با مردم سخن میگوید؛ صدا صدای علی، نو نوای علی، بیان بیان علی و اقتدار اقتدار علی است که در وجود فرزندش کاملا تجسم و تحقق یافته و با سخنان دلنشین و قهرمانانهاش، پرچم نهضت حسینی را بر دست گرفته، که گوئی عباس به میدان آمده و رجز میخواند یا حسین زنده شده و مردم را به حق دعوت میکند؛ بالاتر بگویم، سخن پیامبر خدا در فتح مکه تکرار میشود ک یا ابن الطلقاء؛ ای یزید! میپنداری که چون اقطار زمین و افاق آسمانها را بر ما تنگ کردی و ما را چون اسیران، منزل به منزل و دیار به دیار راندی از منزلت و مکانت و عظمت ما چیزی کاسته شده یا بر عزت و کرامت خود افزودهای و قربت را نزد خدای ذوالجلال به اثبات رساندی که این سان خود را فراموش کرده و تکبر میورزی و چنان شاد شدهای که گویا دنیا برای تو گسترده شده و سلطنت بر ما برایت میسر گشته؛ آرام باش! تند نرو! عنان بازکش و دمی به خود آی! مگر فراموش کردهای سخن خدای متعال را که فرمود: «ولا یحسبن الذین کفروا انما نملی لهم خیر لأنفسهم؛ انما نملی لهم لیزدادوا اثما ولهم عذاب مهین» هرگز گمان نکنند گروه کافران که اگر به آنان مهلتی دادیم، بهره و منفعتی برایشان دارد؛ همانا ما که به آنها مهلت میدهیم برای اینکه بیشتر گناه کنند و عذابی دردناکتر در استقبالشان است. ای فرزند طلقا! آیا روا است که زنان و کنیزان خود را در پرده عفت نگهداری و دختران رسول خدا «ص» را چون اسیران شهر به شهر بگردانی و حرمت آنان را هتک کنی که اهالی روستاها و شهرها و هر نزدیک و دور و هر وضیع و شریفی بر آنها نظر کنند و صورت فرزندان پیامبر را چنین بنگرند در حالی که هیچ نگهبان و هیچ مردی از خویشانشان با آنها نباشند و از آنان پرستاری ننماید ... هان ای یزید! به خدا قسم، تو با ریختن خون ذریه رسول خدا، گور خود را کندی و گوشت بدن خود را قطعه قطعه کردی و زود باشد که بر رسول خدا وارد شوی در حالی که وزر و وبال ریختن خون ذریه او و هتک حرمت عترت او برگردنت سنگینی کند و بیگنان خداوند جمع آنان را جمع کند و پراکندگیشان را مبدل به اجتماع نماید «ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون» و تو را بس است که داوری چون خداوند در امر ما و تو قضاوت کند و خصمی چون محمد «ص» داشته باشی که جبرائیل برای یاری و معاونت او آماده و مهیا باشد ... و اگر زمانه مار ناچار به سخن گفتن با تو کرد ولی بدان که من تو را بسیار کوچک و حقیر میدانم و تو بیخ و سرزنش تو را بزرگ میشمارم، ولی چه کنم که دیدگاه گریان و سینهها سوزان است؛ چه سخت و چه شگفتانگیز است که بدست آزاد شدگان و حزب شیطان نجیبان حزب الله کشته شوند ... پس به خدا شکایت میبرم و بر او توکل میکنم و تو هر چه میخواهی انجام ده و تا میتوانی توطئه کن و با ما دشمنینما، به خدا سوگند هرگز نمیتوانی نام ما را به فراموشی بسپاری یا وحی ما را نابود سازی و یا به گرد ما برسی و غایت ما را دریابی و عار کردار خویش را از خود دور سازی و بدان که رای توسست و روزهای عمرت بسر آمده و جمعیت پراکنده شده است ... پس خدای را حمد و سپاس که آغاز ما را با سعادت و مغفرت، و پایانمان را با شهامت و رحمت، ختم کرد و از خدا میخواهیم که پاداش و ثوابشان را تکمیل و بر آن بیفزاید و خلافت را بر ما نیکو گرداند و ما را وکیلی جز خداوند نیست و او بهترین وکیلان است. من قصد نداشتم که در این مقال، چون به مناسبت ولادت آن حضرت نوشته میشود، از آن خطبه دلاورانه و رسا، طولانی یاد کنم ولی خدا میداند که آنقدر عظمت و شکوه از این سخنان پدیدار است که از هر جایش خواهی خلاصه گوئی کنی، میسر نیست و هر چه آن را تکرار کنی، باز هم شیرینی و حلاوت گفتار، در ذائقه شنونده تازگی و طراوت دارد. راستی کدام قهرمان مردی را در تاریخ سراغ داریم که چنین در برابر جلاد دوران بایستد و کاخ او را به لرزه درآورد و بزرگترین ستمگر را به عذرخواهی وا دارد و شنوندگان مجلس شومش را به اعتراض وانکار بیاندازد و فضای مست شام را غمانگیز نماید و ذائقه شیرین امویان را از پیروزی ظاهری، برای همیشه تلخ گرداند و خواب را از چشمهای پلیدشان برباید و در کوتاه سخن، پیام کشتهشدگان راه حق و راه خدا را رساتر از هر پیام رسانی در کوتاه زمانی،به مردم آن زمان و نسلهای آینده تاریخ، تا هر جا که یزیدی یافت شود و پیرو حسینی در برابرش بایستد، برساند واین بلندگوی غیبی الهی در گوش تمام مبارزان راه حق و منادیان حقیقت و عزت خواهان و آزادی طلبان طنینانداز شود؟! آری، این همه فضیلت و این همه شهامت و شجاعت، سزاوار تنها بانوئی است که مرد آفرین روزگار، بنت الجلال و اخت الوقار است. این ویژگیها فقط از آن شخصیتی است که آینه فضائل و کمالات و جوانمردیها و فصاحتها و بلاغتها و دانشهای علی(ع) است این همه عزت و عظمت و شموخ ومکانت و جلالت، منحصرا در اختیار زینب است؛ نامی که چون ماهی تابان اینکه چون آفتابی درخشان، عالم امکان را نور و فروغ و جاودانگی و حرارت میبخشد؛ نامی که زیبنده شاخه درخت طوبی و سلیل دوحه زهرا است؛ نامی که شیعه تا ابد الدهر افتخار انتساب به صاحبش را دارد و برای درک فیض والای شفاعتش، به نام نامیش تبرک میجوید. از این روی، پرستاران باید مباهات کنند که روز ولادت زینب کبری، به نام «روز پرستار» نامگذاری شده واز آن سوی باید بیش از پیش تلاش کنند که از پرستار حضرت زین العابدین علیه السلام و فرزندان یتیم و خردسال سیدالشهدا سلام الله علیه، در تمام زمینهها الگو بگیرند و خدای نخواسته طوری رفتار نکنند که روح زینب را آزرده سازند، بلکه با انسانیت، عطوفت، مهربانی، تقواو رعایت مسائل مذهبی و احکام شرعی وظیفه ظریف و انسانی خود را به نحو احسن انجام دهند و خدای زینب ار ناظر و شاهد اعمال خود بدانند که هر چه در این راه، به زینب نزدیکتر شوند به خدا نزدیکتر و هر چه از آن حضرت دور شوند، از خدا دوری جستهاند. پرستاران عزیز باید با دقت بیشتر و با پیروی از حضرت زینب، وظیفه مقدس و خدا دوستانه خود را انجام دهند و مطمئن باشند که هرچند حقوق مادی نسبت به آن کار ارزشمند و مقدس کم واندک است، بیگمان پاداش معنوی آن، فوق تصور انسان است و اجر و پاداش خود را از خدای خود بستانند و در خواست کنند که به مراتب از حقوق مادی مهمتر و پایندهتر است؛ البته لازم است که مسئولان امر نسبت به پرستاران وظیفهشناس، عنایت بیشتری مبذول داشته و گذشته از مراتب سپاس و تقدیر معنوی، جوایز مادی نیز در نظر بگیرند که «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق» ما فرا رسیدن این رو فرخنده را به تمام مسلمانان بویژه بانوان و علیالاخص پرستاران وظیفهشناس و یا ایمان، تبریک و تهنیت میگوئیم، و امیدواریم زینب الگوی پاک پاک و مطهر دودمان نبوت و رسالت، و نمونه تقوا و فداکاری، نمونه و الگوئی برای مردان و زنان مسلمان باشد. والسلام. زینب،شخصیتی است که آینه فضائل و کمالات و جوانمردیها و فصاحتها و بلاغتها و دانشهای علی علیه السلام است. در مدح حضرت زینب کبری علیها السلام شاهباز طبعم باز عندلیب شیداشد یا که طوطی نطقم طوطی شکر خاشد زفرف خیالیم رف تا مقام اوادنی یا براق عقلم را جابعرش اعلی شد مشتری شدم از جان مدح زهره روئیرا گوهری نمایان شد از خزانه غیبی از معانی بکرم زال چرخ شد واله یکه تاز فکرت را باز شد دو ته زانو در حریم آن خاتون ره نیابد افلاطون اوست بانوی مطلق در حرمسرای حق برج عصمت کبری دخت زهره زهرا از فصاحت گفتار و زملامت رفتار گلشن امامت را گلبن کرامت بود طور علم ربانی طور حکم سبحانی یاکه طوطی نطقم طوطی شکر خاشد یا براق عقلم را جابعرش اعلی شد منشی عطارد را خامه عنبر آسا شد وز کتاب لاریبی آیه ای هویدا شد حسن دختر فکرم باز در تجلی شد ت بمدحت بانو همچو چرخ پویا شد اسم اعظم مکنون رسم آن مسمی شد بزم غیب را رونق آن جمال زیبا شد کو بغرّه غرّاء مهر عالم آرا شد سر حیدر کرار دروی آشکارا شد باغ استقامت را رشک شاخ طوبی شد با کمال انسانی در جمال حورا شد عقل بنده کویش، عشق زنده بویش وامق مه رویش صدهزار عذرا شد عرش فرش درگاهش پیش کرسی جاهش در پناه خرگاهش کل ما سوی الله شد آسمان زمین بوسش ماه شمع فانوسش پرده دار ناموسش ساره بود و حوا شد کعبة الامانی بود رکنها الیمانی بود مستجار جانی بود لیک اسیر اعدا شد شد بر اشتر عریان با دلی زغم بریان مهد عصمتش گریان زانقلاب دنیا شد حکم بر منایاداشت مرکز بلایا گشت قبله البرایا بود کعبه الرزایا شد در سرادق عصمت در حجاب عزت بود بی حجاب و بی خرگه کوه و دشت پیما شد شد عقیله عالم رهسپار شام غم چشم چشمه زمزم خونفشان به بطحا شد یکه شاهد وحدت دخت خسرو اسلام شمع محفل جمعی بدتر از نصاری شد آنکه آستانش بود رشک جنة المأوی همچو گنج شایانش در خرابه مأوی شد. (آیت الله کمپانی «ره»)
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 83 |