تعداد نشریات | 48 |
تعداد شمارهها | 2,293 |
تعداد مقالات | 33,215 |
تعداد مشاهده مقاله | 11,848,960 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,034,620 |
امام راحل سلام الله علیه و فقه سنتی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1370، شماره 120، آذر 1370 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 12 اردیبهشت 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
امام راحل سلام الله علیه و فقه سنتی - عمده سبب بی اعتباری و انزوا اخباریین - کلام محمد امین استرآبادی و سید جزائری و صاحب حدائق(ره) علیهم، جواب شبهات آنها. - توجیه عدم اعتماد به عقل بوسیله روایات در ا ینکه وساطت معصوم در تبلیغ احکام در وجوب اطاعت دخیل است. - رد این توجیه، بعدم دلالت روایات بر این مدعا بلکه مدلول آنها منع از استبداد در مقام استنباط به عقول ناقصه است. - طائفه ظاهریین درحوزه اهل سنت بمنزله اخباریین درحوزه شیعه امامیه هستند. - داودبن علی اصفهانی مؤسس مذهب ظاهری است. - مذهب ظاهری رد الفعل و بازتاب در مقابل اهل قیاس و رأی بوده - معرکه آتشین در مقابل مذهب ظاهری از جانب مذاهب حنفی و مالکی و شافعی. - حمایت حنابله از آن. - اوجگیری مذهب ظاهری در اندلس و مغرب زمین بوسیله ابن حزم. - مذهب ظاهری همانند مذهب اخباری، جامد و انبساط ناپذیر بوده، از حل مسائل حادثه عاجز و ناتوان بود، لاجرم منزوی گردید. گفتیم عمده چیزی که روش اخبار بین ما را بیاعتبار و آنان را منزوی ساخته، حذف عقل که پایه اساسی سمع و نقل است، از مبانی استدلال و احتیاج در غیر ضروریات، چنانکه در مقاله پیشین گذشت آنان مدعی هستند که قطع حاصل از مقدمات قطعیه عقلیه غیر ضروریه، اعتبار ندارد، چون در معرض خطا واشتباه است و شیخ اعظم رضوان الله علیه با «خیرالکلام قل و دل» باین شبهه پاسخ دادند که ملاحظه فرمودید. سپس شیخ بزرگوار میفرماید: بعد از ذکر این شبهه و جواب، به کلامی که از فوائد مدنیه محمدامین استرآبادی حکایت شده برخوردم، او در شما استدلالهائی که بر انحصار دلیل در غیر ضروریات دینیه در مسموعات از معصومنی علیهمالسلام کرده است میگوید: «دلیل نهم مبنی بر مقدمه دقیق و شریفی است که به توفیق الهی بر آن واقف گردیدهام و آن مقدمه این است که علوم نظریه بر دو قسم است قسمی به ماده قریب به احساس منتهی میشود، و از این قسم است، علم هندسه و حساب و بیشتر ابواب منطق، و در این قسم، خلاف بین علماء و خطا در نتیجه افکار واقع نمیشود، زیرا خطا در فکر یا از جهت صورت قیاس است یا از جهت ماده. خطا از جهت صورت از علما ناشی نمیشود، چه شناخت صورت قیاس برای ذهنهای مستقیم از واضحات است. و خطا از جهت ماده در این علوم نامبرده، تصور ندارد. زیرا مواد آنها قریب به احساس است. و قسمی دیگر به ماده بعید از احساس، منتهی میگردد، و از این قسم است، حکمت الهی و طبیعی و علم کلام و علم اصول فقه و مسائل نظریه فقه، و بعضی از قواعد منطق، و از این رو است که بین علماء این علوم اختلافات و مشاجرات واقع شده است، چه آنکه قواعد منطق، عاصم فکر از خطا از جهت صورت است نه از جهت ماده، زیرا نهایت چیزی که از بحثهای مربوط به مواد قیاسات استفاده میشود، تقسیم مواد بر وجه کلی به اقسامی است که برای هیچیک از این اقسام ضایعهای نیست که مرز آن را معلوم سازد، و نزد ارباب بصیرت روشن است که وضع ضایعه چنانی ممتنع است ... با شناخت این قدمه دقیق، بگوئیم: اگر به کلام ائمه(ع)تمسک کنیم از خطا مصون خواهیم بود، و اگر به غیر آنها تمسک جوئیم از خطا مصون نیستیم.» شیخ رضوان الله میفرماید: «مستفاد از کلام مذکور این است که ادراکات عقلیه در غیرمحسوسات و آنچه که قریب به حس است حجیت ندارد، جماعتی از متأخرین این طائفه، کلام مذکور را پسندیدهاند از آنجمله سید محدث جزائری قدس سره است، طبق حکایتی که شده در اوائل شرح تهذیب بعد از ذکر کلام محمد امین فرموده: «مقتضای تحقیق مقام همان مذهب امین استرآبادی است، اگر بگوئید: در این صورت، عقل را از حکم در اصول و فروع معزول کردهاید، آیا برای عقل حکمی درمسئلهای از مسائل باقی میماند؟! در پاسخ میگوئیم: اما بدیهات از آن عقل است، و اما نظریات، در صورتی موافقت نقل با آن، حکم آن بر نقل مقدم است، ولی در صورت تعارض عقل و نقل، در نزد ما شکی نیست که نقل رجحان دارد و در این صورت به حکم عقل هیچ التفات وتوجهی نمیگردد، و این قاعدهای است که مسائل بسیاری بر آن مبتنی است، سپس تعدادی از مسائل مبتنی بر آن را ذکر نمودهاند». شیخ علیه الرحمه میفرماید: «شرح تهذیب پیشم نبوده که فروع مزبور را ملاحظه کنم، ای کاش میدانستم در صورتی که عقل، حکم قطعی به چیزی داد، چگونه ممکن است از دلیل نقلی بر خلاف آن، قطع یا ظن حاصل شود؟! و همچنین در صورت حصول قطع از دلیل نقلی چگونه ممکن است از دلیل عقلی، قطع برخلاف آن حاصل شود؟ و از کسانی که اجمالا با این دو نفر موافقت کرده محدث بحرانی در مقدمات کتاب حدائق است «صاحب حدائق که تقریبا اخباری معتدلی بوده» کلامی[1] از «کتاب اوار نعمانیه» سید مذکور در این مقام نقل فرموده و آن را پسندیدهاند، ولی خود، به حجیت عقل فطری صحیح، تصریح کردهاند و حکم به مطابقش با شرع و مطابقت شرع با آن کردهاند، بعد از آن گفته: عقل هیچگونه دخالتی در چیزی از احکام فقهی از عبادات وغیر آن ندارد، و طریق منحصر در احکام فقهی و مسموعاتی است که از معصوم(ع) رسیده، زیرا عقل مذکور از اطلاع بر احکام نارسا است، آنگاه وارد تعارض بین دلیل عقلی و نقلی میشود نهایة نظر محدث جزائری را که رجحان با دلی نقلی است میپذیرد و میگوید این نظر در صورتی است که مراد به عقل همان معنای مطلق آن باشد ولی اگر مراد به عقل معنای اخص آن یعنی فطری خالی از اوهام باشد که حجت خدایتعالی است، در تقدیم دلیل نقلی بر چنین دلیل عقلی اشکال است». شیخ علیه الرحمه همان اشکالی را که بر سید جزائری (در صورت حصول قطع از دلیل عقلی ممکن نیست از دلیل نقلی برخلاف آن قطع حاصل شود و همچنین در صورت حصول قطع از دلیل نقلی، ممکن نیست از دلیل عقلی قطع برخلاف حاصل شود) کرده بر صاحب حدائق وارد میکند مضافا بر اشکالاتی دیگر، آنگاه میفرماید: «اگر بگوئید: شاید اخباریین در مسئله عدم اعتماد به عقل، به آنچه که از اخبار مستفاد میشود نظر دارند، مثل قول امام(ع): «حرام است بر شما قول و رأی دادن به چیزی مادام که از ما شنیدهاید». (اصول کافی- ج 2 ص 402) و مثل فرموده آن حضرت(ع):«اگر کسی شبهایش را قائم به عبادت و روزهایش را روزهدار و عمرش را در مناسک حج سپری، و همه اموالش را صدقه دهد ولی به ولایت آل البیت علیهم السلام معرفت نداشته که اعمالش به دلالت و رهبری آنان انجام گیرد و انان را ولی و سرپرست خود بداند، هیچ اجر و ثوابی برحقتعالی ندارد» (محاسن- ص 286)و غیر این روایات، روایات دیگری که از آنها استفاده میشود، آنچه که بر ما واجب است، امتثال احکام الهی میباشد که پیشوایان معصوم آنها را به ما ابلاغ کردهاند، و هر حکمی که امام معصوم(ع) واسطه در ابلاغ آن نبوده، امتثال آن واجب نیست، پس حکمی که به غیرواسطه معصوم برای ما روشن گردیده، در نظر شارع ملغی است و اگر چه مطابق با واقع باشد و شاهد بر این دعوی تصریح امام(ع) است به نفی ثواب بر تصدق به جمیع مال، و اما تردید صاحب حدائق در تقدیم دلیل نقلی بر دلیل عقلی فطری سلیم، به خاطر آنچه که به تواتر بما رسیده است و آن عبارت است از حجیت عقل واینکه عقل حجت باطنی خدایتعالی است و از اموری است که خدایتعالی با آن پرستش می شود و بهشت به وسیله آن اکتساب میگردد، و نظیر اینها اخباری دیگر که از مجموع آنها استفاده میشود که عقل فطری ایضا حجتی از حجج الهی است، پس در این صورت، حکم منکشف به عقل حکمی است که رسول باطنی یعنی عقل که شرع داخل است آن را ابلاغ کرده چنانکه شرع، عقل خارج است. در پاسخ میگوئیم: اولا، واسطه بدون امام معصوم در تبلیغ احکام الهی، هیچگونه دخالتی در وجوب امتثال ندارد، زیرا بعد از آنکه عقل، ادراک کرد که خدایتعالی به ترک فلان علم راضی نیست و وجوب اطاعت برای او معلوم شود، نیازی به وساطت تبلیغ در مقام امتثال ندارد. مدخلیت وساطت تبلیغ در وجوب امتثال از روایات، استفاده نمیگردد، بلکه هدف اینگونه اخبار جلوگیری از استبداد در احکام شرعیه به عقول ناقص است که در آن زمان متعارف بوده که به قیاسات واستحسانات عمل میکردند و مراجعه به ائمه معصومین علیهمالسلام نمینمودند، بلکه با ائم اطهار صلوات الله علیهم به مقابله برمیخواستند، وگرنه حکم عقلی قطعی مخالف با دلیل نقلی بگونهای که قابل جمع نباشند، ناردالوجود بلکه موردی برای ان شناخته نشده، و از این رو وجهه اهتمام این همه اخبار را نمیتوان، مربوط به امری نادرالوجود یا غیر موجود دانست. واما نفی اجر و ثواب بر تصدق به جمیع مال، محمول است بر تصدقهای غیرمقبول یعنی تصدقهائی که به انگیزههای غیرمشروع انجام گرفته است. و ثانیا میپذیریم که وساطت تبلیغ در وجوب امتثال مدخلیت دارد و در این فرض میگوئیم: هنگامی که ما اجمالا میدانیم، حکم فلان واقعه که مبتلا به عموم است، یقینا از جانب حجت الهی صادر گردیده، خصوصا با ملاحظه قول رسول«ص» در حجة الوداع: «هیچ چیزی نیست که شما را به بهشت نزدیک و از اتش دورتان کند مگر آنکه شما را به انجام آن امر کردم، و هیچ چیزی نیست که شما را به آتش نزدیک و از بهشت دورتان کند مگر آنکه شما را از آن نهی کردم» (وسائل الشیعه- ج 6 ص 27) در این صورت، حکمی را که مستقلا بواسطه عقل، یا با ضمیمه مقدمه عقلیه درک میکنیم، جازم هستیم که آنچه را ما از طریق عقل کشف کردهایم، از معصوم(ع) صادر گردیده،و نتیجتا اطاعت و امتثال بواسطه حجت الهی میباشد. بلی مقتضای انصاف این است که اعتماد به عقل در پیجوئی از مناطات احکام،موجب وقوع در ورطه خطا و اشتباه است که مدلول روایات بسیاری بمضمون: «ان دین الله لایصاب بالعقول» و «انه لا شیء ابعد عن دین الله من عقول الناس» میباشد ... (تنبیه ثانی از تنبیهات مبحث قطع فرائد الشیخ الاعظم قده). این بود گزیده انظار اخباریین ما که از برگزیدگان این طائفه نقل کردیم، و پاسخ حضرت شیخ اعظم تالی معصوم علما وعملا به شبهات آنان را ملاحظه فرمودید، این احکام نورانی اسلام که ضامن قیام مردمان به قسط و عدالت تا روز قیامت است، در طول تاریخ گرفتار اهل تفریط بوده که بازتاب آن، پدید آمدن اهل افراط است. طائفه ظاهریه در حوزه اهل سنت بهمنزله اخباریین درحوزه شیعه امامیه هستند، مؤسس این ذهب، ابوسلیمان داودبن علی اصفهانی است، در ترجم وی در طبقات الفقهاء ابواسحاق شیرازی آمده: «داودبن علی در سال 202 وفات یافته است، او علم را از اسحق بن راهویه و ابوثور فرا گرفته، داود مردی زادهد و قانع بوده، میگویند در محضر تدریس او چهار صد نفر صاحب طیلسان سبز حاضر می شدند، واو از متعصبان نسبت به مذهب شافعی بود و درباره فضائل شافعی دو کتاب تألیف کرده است، و ریاست علم در بغداد بدو منتهی شد و اصل وی از اصفهان و مولدش در کوفه بوده است.» (ص 76) داود بدین سبب مشهور به ظاهری گردید، و پیروانش را ظاهریین می گویند، چون به ظواهر کتاب و نصوص، تمسک مینمود، و قیاس و رأی و استحسان و تعلیل احکام را به مصالح و مفاسد، باطل میدانست. در حقیقت، مذهب ظاهری، ردالفعل و بازتابی بوده در مقابل اصحاب قیاس که در قرن دوم هجرت آنچنان اوج داشت که حتی در استنباط به شمار میآمد، و اصول سهگانه دیگر عبارت بودند: از کتاب و نست و اجماع، وب عضی قیاس را براجماع مقدم میداشتند، و گروهی افراط کرده، حدیث مخالف با قیاس را رد مینمودند، و با قیاس، آیات قرآنی را تأویل و تحریف میکردند، که طبعا چنین افراطی مستلزم رد الفعل و بازتاب بوده است. در چنین جوی، داود بن علی امام ظاهریین مذهب خویش را در بغداد منتشر ساخت، و به مصاف با اهل قیاس و رأی، برخاست، و بین اصحاب مذهب وی، و مذاهب حنفیه و مالکیه و شافعیه، معرکه آتشین افروخته شد، و جماعیت از علما خصوصا از حنابله،از مسلک ظاهری حمایت کردند، مانند شوکانی و ابن تیمیه. همه اینها در مشرق زمین بود، و اما در مغرب مذهب ظاهری طرفدار چندانی نداشت، تاآنکه ابومحمد علی بن احمد معروف به «ابن حزم» اندلسی «384- 457» پدید آمد، اندلس و مغرب زمین را به فقه ظاهریین مملو کرد، و در این راه صعب العبور رنجهائی را تحمل کردند. باری این مذهب نیز همانند مذهب اخباریین ما، جامد و غیرقابل انبساط بوده است و از حل مسائلی که در عصر وحی مطرح نبوده ناتوانی و عجز داشت، و ناگزیر منزوی گردید، بگونهایکه ابن خلدون میگوید: «امروز به سبب نابودی پیشوایان طائفه ظاهریه، و مخالفت اکثربا پیروان آنها، عقائدشان تنها در کتابهای جلد شده باقی مانده و گاهی برخی که به تکلف خود را به آنها منتسب می سازند، در این کتب، به تحقیق می پردازند و در پایان، سود چندانی عایدشان نمیگردد ...» (مقدمه ابن خلدون- طبع لبنان ص 806 )
[1] - در مقدمه عاشره که اعتماد به عقل را از رؤسا مذهب مانند سید مرتضی و محقق بزرگ علیهما الرحمه نقل می کند میگوید: ندیدم کسی به این مذهب طعن زده باشد مگر سید نعمت الله جزائری در کتاب انوار نعمانیه که اداء حق نموده و گفته: اکثر اصحاب ما پیروی از مخالفین ما که اهل رأی و قیاسند کردهاند و همچنین از طبیعیین و فلاسفه و آنهائی که بر استدلالهای عقلی اعتماد دارند، متابعت نموده اند، چه آنان، آنچه را که پیمبران آوردهاند و طبق عقولشان نبوده طرح و نادیده گرفتهاند، و حتی نقل شده که عیسی (علی نبینا و آله و علیهالسلام) هنگامی که افلاطون را بر شریعت خویش دعوت فرمودند او جواب گفت که جناب عیسی فرستاده خدایتعالی بر ضعفاءعقول است و اما من و امثال من در معارف، نیازی به ارسال انبیاء نداریم (افلاطون در سنه 427 قبل از میلاد مسیح در آتن متولد شده این نقل افترائی است بر آن حکیم ربانی) در حدائق بعد از نقل کلام سید جزائری که مخلوط به ا فتراءهائی است، می گوید: در این مقال یعنی پرخاش به اصحاب براهین، امام رازی بر سید مذکور سبقت دارد، سپس کلام امام المشککین را ذکر می کند که معلوم میشود آقای رازی معنای «آن» را درک نکرده اند. (ج 1 ص 129- 125) | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 70 |