تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,402 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,344 |
داستان مهاجرت به مدینه | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1370، شماره 120، آذر 1370 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
درسهائی از تاریخ تحلیلی اسلام داستان مهاجرت به مدینه (حجة الاسلام و المسلمین رسولی محلاتی) بنای مسجد قباء و مساجد دیگر همانگونه که در مقالات قبلی اشاره شد مدینه در ان زمان صورت شهری و متمرکز نداشت بلکه محلههای متفرق و پراکندهای بود که به مجموع آنها مدینه گفته میشد، و این محلهها بنا بگفته ابن کثیر جمعا هفت محله بوده که هر کدام بطور مجزا و مستقل، خانهها و مزارع و باغاتی داشته و به یکدیگر چسبیده و متصل بوده است ... [1] و محله قباء که نخستین جایگاه ورود رسول خدا(ص) بود در آن زمان محله قبیله بنی عمروبن عوف بود، و آخرین جایگاه نیز که آن حضرت در آنجا فرود آمد محله بنیالنجار بود- به شرحی که پس از این خواهد آمد- و روایتی هم از آن حضرت نقل شده که فرمود: «خیر دورالانصار داربنی النجار ثم بنوعبدالاشهل، ثم بنوالحارث بن خزرج، ثم بنوساعده، و فی کل دورالانصار خیر»[2]. بهترین محله انصار محله بنیالنجار است، سپس محله و در همه محلههای انصار خیر است. و منظور از «دار» در این روایت، محله و روستاهای کوچک است چنانچه ما نیز اینگونه ترجمه کردیم، و آن حضرت در مدت توقف خود در محله قباء شالوده مسجد آنجا را ریخت و اتمام کار را به بعد موکول کرد. و در پارهای از روایت نیز آمده که در همان چند روزی که در آنجا توقف داشت با کمک اهل قباء یعنی همان قبیله بنیعمروبن عوف آنرا بنا کردند و رسول خدا(ص) خود نیز درساختمان آن شرکت داشت و دیوار و سقف نیز برای آن قرار داد و بلکه در روایتی آمده که عبدالله بن رواحه در وقت بنای مسجد مزبور این ارجوزه را میخواند: «افلح من یعالج المساجدا». و رسول خدا(ص) میگفت «المساجدا». «ویقرأ القرآن قائما وقاعدا» و آن حضرت میگفت: «وقاعدا» «ولا یبیت اللیل عنه راقدا» و رسول خدا میگفت: «راقدا»[3] یعنی آن کلمه آخر رجز را با آنها همخوانی میکرد ... و این بدان خاطر بود که از خواندن شعر و انشاد آن پرهیز میکرد. و در فضیلت مسجد مزبور نیز روایاتی رسیده و بیشتر مفسران و سیره نویسان گفتهاند: آیه شریفه «لمسجد اسس علی التقوی من اول یوم احق تقوم فیه ...»[4] درباره همین مسجد قباء و ساکنان آن محله نازل گشته .... و اینک چند تذکر در این باره: در پارهای از روایات آمده که قبل از ورود رسول خدا(ص) به مدینه مسلمانانی که در آنجا بودند- یعنی انصار و آنها که به آن حضرت ایمان آورده بودند- برای خود مسجدهائی بنا کرده و در آنها نماز میخواندند، و از آنجمله مسجد قبا را ذکر کرده ... وگفتهاند که آن حضرت پس از ورود به قباء با قبیله بنیعمروبن عوف در آنجا به جماعت نماز خواندند[5] ولی این روایات خلاف مشهور است و مشهور همان بود که در بالا ذکر شد... و بلکه در روایات جای آن را هم ذکرکرده وگفتهاند: مسجد را در زمینی که کلثوم بن هدم (صاحب خانه و میزبان رسول خدا در قبا) در آنجا خرما خشک و پهن میکرد بنا کردند. و در حدیثی که از جابربن سمرة روایت شده آمده است، که چون اهل قباء از رسول خدا(ص) درخواست کردند که برای آنها مسجدی بسازد آن حضرت فرمود: «لیقم بعضکم فیرکب الناقة». یکی از شما برخیزد و بر شتر سوار شود ... ابوبکر برخاست و بر شتر سوار شد و آن را حرکت داد ولی شتر از جا برنخاست، ابوبکر که چنان دید برگشته و نشست. عمر سوار شد و آن را حرکت داد که برخیز ولی برنخاست و عمر نیز برگشته و در جای خود نشست، تا اینکه در بار سوم علی(ع) برخاست و بر شتر سوار شد، و شتر برخاست، آنگاه رسول خدا(ص) فرمود: «راخ زمامها، وابنوا علی مدارها، فانها مأمورة». افسار شتر را رها کن، و هر جا شتر رفت و برگشت همان مدار شتر را خط کشی کنید و پایههای مسجد را بر همان مدار بنا کنید که شتر مأمور است ...[6] که از این حدیث معلوم میشود بنای مسجد قباء چند روز پس از ورود رسول خدا(ص) بوده، یعنی پس از آنی بوده که علی(ع) نیز از مکه آمده و به آن حضرت ملحق شده که حدودا چهار الی پنج روز پس از ورود رسول خدا(ص) بوده است .... حرکت به سوی مدینه: مشهور آن است روزی که رسول خدا(ص) از محله قباء به سوی مدینه و مرکز کنونی شهر مدینه حرکت فرمود، روز جمعه بود و پس از اینکه مقداری راه پیمود هنگام ظهر شد و نخستین نماز جمعه را در محله بنی سالم برپا داشت، و از برخی روایات نیز استفاده میشود که آن روز را تا ظهر در محله قباء ماند، و نماز جمعه را در همان محله قباء و در مسجد جدید الحداث و تازه بنا شده آنجا بجای آورد و سپس به سوی شهر حرکت فرمود، ولی گفتار نخست مشهورتر و معتبرتر است والله العالم. و بهر صورت هنگامیکه رسول خدا خواست از محله قباء حرکت کند جمعی از انصار سلاح بر تن کرده و اطراف آن حضرت را گرفته و به سوی شهر حرکت فرمود، و برخی نیز نوشتهاند آن حضرت کسی را به نزد قبیله بنیالنجار (که با او خویشاوندی داشتند) فرستاد و گروهی از آنها سلاح بر تن کرده و به نزد او آمده و رسول خدا(ص) به همراه آنها به سوی شهر حرکت فرمود. رؤسای قبائلی که خانههاشان سرراه آن حضرت بود همگی از خانههای خود بیرون آمده و چون پیغمبر اکرم به محله آنان وارد میشد تقاضا میکردند که در محله آنان فرود آید و مأوی گزیند، ولی رسول خدا(ص) در پاسخ همه می فرمود: «دعوا الناقة فانها مأمورة» مهار شتر را رها کنید و او را به حال خود بگذارید که او مأمور است- یعنی هر کجا او فرمود آمد و زانو زد من همانجا فرود خواهم آمد. و بدین ترتیب از محله بنیسالم و بنی بیاضه و بنی ساعده و بنیحارث و بنی عدی عبور کرد و در هر یک از محلههای مزبور بزرگانشان سر راه بر آن حضرت گرفته و تقاضای نزول او را داشتند و رسول خدا(ص) همان جواب را می داد تا چون به محله بنی مالک بن نجار و همان جائی که اکنون مسجدالنبی قرار دارد رسید شتر آن حضرت زانو زد و خوابید. تنها توقف کوتاهی که رسول خدا(ص) در سر راه خود در میان قبائل نامبرده داشت- همان گونه که ذکر شد- نزد بنی سالم بود که چون هنگام ظهر بود در میان ایشان فرود آمد و چون مصادف با روز جمعه بود، و انها نیز قبلا مسجدی برای خود بنا کرده بودند پیغمبر خدا نخستین نماز جمعه را در زمینی بنام «رانوناء» در میان آنها خواند و بدین ترتیب نخستین خطبه را نیز در مدینه، همانجا ایراد فرمود. اکنون که بحث به نماز جمعه رسید بد نیست درباره نخستین نماز جمعه و نخستین خطبهای که رسول خدا(ص) ایراد فرمود قدری بحث شود: نخستین نماز جمعه و نخستین خطبه آن مرحوم طبرسی(ره) در کتاب مجمع البیان درباره نامگذاری روز جمعه وجوهی ذکر کرده و از آنجمله فرموده: ... و برخی گفتهاند: نخستین کسی که این روز را جمعه نامید انصار مدینه بودند بدین ترتیب که آنها پیش از ورود رسول خدا(ص) به مدینه انجمنی کرده و گفتند: یهودیان برای خود روزی دارند که در آن اجتماع کنند و آن روز شنبه است، و نصاری نیز روزی دارند که روز یکشنبه است، ما نیز برای خود روزی قرار دهیم که در آن روز گرد یکدیگر جمع شده و خدا را یاد کرده و سپاس گزاریم. و بدنبال این گفتگو همین روز را که پیش از آن «یوم العروبة» مینامیدند انتخاب کرده و آن را «یوم الجمعه» نامیدند، و بهمین منظور به نزد اسعدبن زرارة آمده و او نیز با ایشان نماز خواند، ... و سپس برای آنها گوسفندی ذبح کرده و چاشتگاه و شامگاه از گوشت همان یک گوسفند غذا تهیه کرده و خوردند بخاطر اینکه عدد آنها اندک بود ... و این نخستین جمعهای بود در اسلام که مسلمانان بدین نام گرد هم اجتماع کردند.[7] و اما نخستین جمعهای که رسول خدا(ص) اصحاب خویش را جمع کرده و مراسم برپا داشته و نماز خواندند همان جمعهای بود که سر راه خود به مدینه در آن روز به میان قبیله بنیسالم بن عوف رسید و در مسجدی که آنها پیش از ورود آن حضرت برای خود ترتیب داده بودند. اقامه نماز فرمود، و این نخستین جمعهای بود که رسولخدا (ص) در آن روز اقامه جمعه فرمود ...[8] و در برخی از روایات است که عدد کسانی که در آن روز با آن حضرت نماز خواندند یکصد نفر بود. [9] و اما نخستین خطبه این مفسر بزرگوار سپس نخستین خطبهای را که آن حضرت در آن روز ایراد فرمود ذکر کرده، و دانشمندان اهل سنت نیز با اندک اختلافی آن را بهمین گونه نقل کردهاند که ما ذیلا در آغاز اصل خطبه و سپس ترجمه آن را برای شما نقل میکنیم: «الحمد الله احمده و الشتعینه واستغفره و استهدیه أومن به ولا أکفره و أعادی من یکفره وأشهد أن لا إله إلا الله وحده لاشریک له و أن محمدا عبده و رسوله أرسله بالهدی و النور والموعظة علی فترة من الرسل و قلة من العلم و ضلالة من الناس و انقطاع من الزمان و دنومن الساعة و قرب من الأجل من یطع الله و رسول فقد رشد و من یعصمها فقد غوی و فرط وضل ضلالا بعیدا. واصیکم بتقوی الله فإنه خیر ما أوصی به المسلم المسلم أن یحضه علی الاخرة و أن یأمره بتقوی الله، فاحذروا ما حذرکم الله من نفسه و لا أفضل من ذلک نصیحة ولا أفضل من ذلک ذکری و إنه تقوی لمن عمل به علی و جل و مخافة و عون صدقعلی ماتبتغون من أمره الآخرة، و من یصلح الذی بینه و بین الله من أمر السرو العلانیة لاینوی بذلک إلا وجه الله یکن له ذکرا فی عاجل أمره و ذخرا فیما بعد الموت حین یفتقر المرء إلی ماقدم و ما کان من سوی ذلک یودلو أن بینه و بینه امدا بعیدا. و یحذرکم الله نفسه والله رؤف بالعباد، والذی صدق قوله و أنجز وعده لاخلف لذلک فإنه یقول تعالی (ما یبدل القول لدی و ما أنا بظلام للعبید) و أتقوالله فی عاجل أمرکم وآجله فی السر و العلانیة فإنّه (من یتق الله یکفر عنه سیئاته و یعظم له أجرا) (و من یتق الله فقد فاز فوزا عظیما) و إن تقوی الله توقی مقته و توقی عقوبته و توقی سخطه و إن تقوی الله تبیض الوجه و ترضی الرب و ترفع الدرجه. خذوا بحظکم ولا تفرطوا فی جنب الله قد علمکم الله کتابه و نهج لکم سبیله لیعلم الذین صدقوا و لیعلم الکاذبین فأحسنوا کما أحسن الله إلیکم وعادوا أعداءه وجاهدوا فی الله حق جهاده، هو اجتباکم و سماکم المسلمین لیهلک من هلک عن بینة و یحیی من حی عن بینة ولاقوة الا بالله، فأکثروا ذکر الله، واعملوا لما بعد الموت فإنه من أصلح مابینه و بین الله یکفه ما بینه و بین الناس ذلک بأن الله یقضی علی الناس و لا یقضون علیه و یملک من الناس و لا یملکون منه، الله اکب ولا قوة الا بالله العلی العظیم».[10] یعنی: حمد و ستایش خاص خدا است، او را ستایش کرده و از او کمک میجویم، و آمرزش میخواهم و راهنمائی میطلبم.ک به او ایمان داشته و او را انکار نمیکنم، و با هر کس که او را انکار کند دشمنی میکنم. و گواهی دهم که معبودی جز خدای یکتانیست که شریک ندارد، و شهادت میدهم که براستی محمد بنده و پیامبر او است که او را با هدایت و نور و اندرز فرستاد در هنگام فترت پیامبران و کمیابی علم و گمراهی مردم. و بریدگی و پایان زمان و نزدیکی رستاخیز و نزدیکی اجل (و پایان کار) هر کس از خدا و پیامبرش فرمانبرداری کند راهبری شده و هر کس آن دو را نافرمانی کند گمراه گشته و کوتاهی کرده، و به گمراهی سختی دچار گردیده است. و من شما را به تقوی الهی سفارش میکنم که آن بهترین سفارشی است که مسلمانی به مسلمان دیگر کند که او را به کار آخرت ترغیب کند و به تقوای الهی دستور دهد. پس بترسید از آنچه خدای یکتا شما را از آن بیم داده که اندرزی بهتر از این و تذکری از ان بهتر نیست، و این مایه تقوی و پرهیز است برای کسی که با ترس و بیم بدان عمل کند، و نیکو یاوری است برای آنچه از کار آخرت میجوئید. و هر کس رابطه میان خود و خدا را در نهان و آشکار اصلاح کرده و جز رضای خداوند در این کار هدفی و قصدی نداشته باشد، برای او در دنیا موجب نیکنامی است و در اخرت و سرای پس از مگر آن هنگامی ک انسان نیازمنداعمال نیک است توشهای خواهد بود، و هرچه (از اعمال) جز این باشد انسان میخواهد که میان او و ان عمل فاصلهای بسیار باشد، خداوند شما را از کیفر خویش بیم داده و او نسبت به بندگان مهربان است. سوگند به آن خدائی که گفتارش را راست و وعدهاش را انجام داده که خلافی در این گفتار نیست که خود فرموده: «این گفتار در نزد من تغییر نپذیرد و من نسبت به بندگان ستمکار نیستم» و ازخدای یکتا بترسید در کارهای حاضر و آینده خود، و در نهان و عیان که براستی: «هرکس از خدا بترسد خداوند گناهانش را پوشانده و پاداش بزرگش دهد» «و هرکس از خدا بترسد کامیابی بزرگی یافته». و براستی که تقوای الهی انسان را از دشمنی و خشم و عقوبت وی مصون می دارد، و براستی که تقوای الهی چهره را سفید و نورانی کند، و خدای را خشنود ساخته و مرتبه و درجه را بلند گرداند. بهره خویش برگیرید، و در پیشگاه خدا تقصیر نکنید، خداوند کتاب خود را به شما تعلیم کرده و راه خویش را برای شما روشن ساخته تا کسانی را که راست گویند معلوم سازد و آنها را که دروغگویند معلوم کند. نیکی کنید همانگونه که خدا به شما نیکی کرده و با دشمنانش دشمنی کنید، و در راه خدا جهاد کنید بدانگونه که شایسته جهاد کردن است که او شما را برگزید و مسلمانتان نامید تا هر کس که هلاک شد از روی دلیل هلاک شده و هر که زندگی و حیات یافت از روی دلیل باشد، و هیچ نیروئی جز به تأیید خدا نیست، پس بسیار یاد خدا کنید، و برای عالم پس از مرگ کار کنید که هر کس میان خود و خدا را اصلاح کند خداوند کار او را با مردم کفایت کند، و این بدانجهت است که خدا بر مردم حکم میراند، و مردم بر اوحکم نرانند، و او مالک و اختیاردار مردم است و کسی اختیاردار او نیست. الله اکبر ولا قوة الا بالله العلی العظیم واین بود نخستین خطبه نماز جمعه رسول خدا(ص) بر طبق نقل جمعی از اهل تاریخ و حدیث. و در نقل دیگری که در سیره ابن هشام و امتاع الاسماع مقریزی و بیهقی آمده[11]و از ابی سلمة بن عبدالرحمن- با مختصر اختلافی در الفاظ نقل شده اینگونه است، که رسول خدا(ص) دو خطبه خواند و در خطبه اول پس از حمد و ثنای الهی گفت: «اما بعد ایها الناس فقدموا لأنفسکم، تعلمن والله لیصعقن أحدکم ثم لیدعن غنمه لیس لها راع، ثم لیقولن له ربه، لیس له ترجمان ولا حاجب یحجبه دونه: الم یأتک رسول فبلغک، و آتیتک مالا و أفضلت علیک، فما قدمت لنفسک؟ فینظر یمینا و شمالا فلا یری شیئا، ثم ینظر قدامه فلا یری غیر جهنم، فمن استطاع أن بقی وجهه من النار ولو بشق تمرة فلیفعل، و من لم یجد فبکلمة طیبة، فأن بها تجزی الحسنة عشر أمثالها إلی سبعمائة ضعف. والسلام علیکم و علی رسول الله و رحمه الله و برکاته». ای مردم از پیش برای (سفرآخرت) خود توشهای تهیه کنید و باید بدانید که بخدا سوگند هریک از شما دچار صاعقه آسمانی (همگانی) خواهید شد و سپس (هرچه دارید همه را بجای نهاده همانند اینکه) گوسفندانش را بدون چوپان رها کرده میروید، و در آنجا پروردگارش او را مخاطب ساخته و بدون آنکه مترجم و حاجبی در میان باشد بدو میگویند: آیا پیامبر من نیامد و رسالت الهی را به تو ابلاغ نکرد؟ و مال بتو دادم و بر تو انعام کردم پس چه از پیش برای خود فرستادهای؟ پس بطرف راست و چپ مینگرد، و چیزی نمیبیند، سپس پیش پای خود را مینگرد و چیزی جز جهنم نمیبیند، پس هر کس میتواند چهره خود را از آتش دوزخ نگهدارد اگر چه (بادادن) به اندازه پارهای خرما باشد حتما اینکار را بکند. و اگر دسترسی به چیزی برای دادن ندارد با گفتاری خوش اینکار را بکند (و برای خود توشهای بفرستد) که در برابر، پاداش نیک بدو داده خواهد شد، و بلکه بیشتر تا هفتصد برابر ... درود بر شما و بر پیامبر خدا و رحمت خدا و برکاتش باد. و سپس خطبه دیگری ایراد فرمود بدین شرح: «ان الحمدلله احمده واستعینه، نعوذ بالله من شرور انفسنا و سیئات أعمالنا، من یهده الله فلا مضل له، و من یضلل فلاهادی له. و أشهد أن لا إله إلا الله [وحده لا شریک له] إن أحسن الحدیث کتاب الله، قد افلح من زینه الله فی قلبه و أدخله فی الاسلام بعد الکفر و اختاره علی ماسواه من أحادیث الناس، إنه أحسن الحدیث و أبلغه، أحبوا من أحب الله، احبوا الله من کل قلوبکم [ولا تملوا کلام الله و ذکره ولا تقسی عنه قلوبکم] فانه من [کل ما یخلق الله] یختار و یصطفی، فقد سماه خیرته من الأعمال و خیرته من العباد، و الصالح من الحدیث، و من کل ما اؤتی الناس من الحلال و الحرام، فاعبدوالله ولاتشرکوا به شیئا و اتقوا حق تقاته، واصدقوا الله صالح ماتقولون بأفواهکم، و تحابوا بروح الله بینکم، إن الله یغضب أن ینکث عهده. والسلام علیکم ورحمه الله و برکاته». یعنی- براستی که حمد و ستایش مخصوص خدا است، او را ستایش نموده و از وی کمک میجویم، پناه بخدا میبریم از بدیهای نفسهامان و کارهامان، هر که را خدا هدایت کند گمراه کنندهای ندارد و کسی را که خدا گمراه کند هدایت کنندهای ندارد، و گواهی دهم که معبودی جز خدای یکتا نیست یکتائی که شریک ندارد. براستی که بهترین داستانها کتاب خدا است، و به حقیقت رستگار است کسی که خدا آنرا در دلش آرایش دهد، و او را پس از کفر در اسلام درآرد، و قرآن را بر داستانهای دیگر مردم برگزیند، براستی که قرآن بهترین داستانها و رساترین آنها است. دوست بدارید هر که را خدا دوست دارد، خدا را با تمامی دل دوست بدارید، از سخن خدا و یاد او خسته و ملول نشوید و دلهاتان از یاد او سخت نشود، که خداوند از هر آنچه آفریده انتخاب کرده و برگزیده و برگزیدههای اعمال و برگزیدگان بندگان را نام برده و نیز داستانهای شایسته را و هر آنچه از حلال و حرام بمردم داده شده. پس خدای را پرستش کنید و چیزی را شریک او قرار ندهید و بدانگونه که شایسته تقوای الهی است تقوا پیشه کنید، و با شایستهترین گفتار زبانیتان با خدا با صداقت و راستی سخن گوئید. و بوسیله روح الهی میان خود دوستی برقرار کنید، که براستی خداوند خشمگین شود که پیمانش شکسته گردد. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. یک تذکر فقهی بنظر میرسد این نقل دوم صحیحتر باشد، زیرا مشهور میان علمای شیعه و اهل سنت آنست که در نماز جمعه خواندن دو خطبه واجب است بجای دو رکعتی که کم میشود، و عموم علماء خواندن یک خطبه راکافی نمیدانند، مگر اینکه کسی بگوید: در آنروزهای نخست هنوز این حکم مانند بسیاری دیگر از احکام تشریع نشده و یا یک خطبه در روایات نقل نشده است والله العالم. ادامه دارد.
[1] - سیره ابن کثیر- ج 1 ص 280 [2] - صحیح بخاری- ج 4 ص 224 باب فضل دورالانصار، سیره ابن کثیر- ج 1 ص 281. [3] - وفاء الوفاء سمهودی- ج 1 ص 253- 254 [4] - سوره توبه- آیه 108- یعنی مسجدی که از نخستین روز بنیان آن با پرهیزگاری نهاده شده سزاوارتر است که در آن به ایستی ... [5] - وفاء الوفاء سمهودی- ج 1 ص 250- 251 [6] - وفاء الوفاء- ج 1 ص 251 [7] - بنظر میرسد با توجه به آیاتی امثال آیه شریفه «وقلنا لهم لاتعدوا فی السبت واخذنا منهم میثاقا غلیظا» نامگذاری روزهای هفته قرنها پیش از آن صورت گرفته ... که باید در جای خود روی این مطلب تحقیق بیشتری شود. [8] - مجمع البیان- ج 5 ص 286. [9] - بحارالانوار- ج 19 ص 108. [10] - مجمع البیان- ج 5 ص 286 [11] - سیره ابن هشام- ج 1 ص 500، سیرة النبویه ابن کثیر ج2 ص 301 | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 172 |