
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,408 |
تعداد مقالات | 34,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,341,379 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,871,553 |
تحلیل ژئوپلتیکی ساختار امنیتی در منطقه خلیج فارس | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1370، شماره 120، آذر 1370 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 04 اسفند 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
تحلیل ژئوپلتیکی ساختار امنیتی در منطقه خلیج فارس دکتر محمدرضا حافظ نیا تحلیل ژئو پلتیکی ساختار امنیتی در منطقه خلیج فارس منطقه خلیج فارس یکی از مهمترین واحدهای ژئوپلتیکی جهان است که مشتمل بر بخش عمده شبه جزیره جنوب غرب آسیا میباشد. دریای نیم بسته خلیج فارس همچون شکافی، پیوستگی ارضی شبه جزیره مزبور را دچار گسستگی نموده و باعث آرایش واحدهای سیاسی هشتگانهای به گرد خود شده است. حوضه آبی خلیج فارس و تنگه هرمز امکان مناسبی را برای تردد دریائی کشورهای حاشیه فراهم آورده و آنها را به سیستم جهانی پیوند میدهد. همچنین این آبراهه زمینه همگرائی ارتباطی سیستمهای حمل و نقل زمینی کشورهای حاشیه را فراهم نموده است بطوریکه کالا و مواد از اقصی نقاط کشورهای حاشیه به سوی خلیج فارس و نقطههای بندرگاهی آن سرازیر شده و از طریق آن به سایر نقاط جهان منتقل میشود و بالعکس مایحتاج سکنه کشورهای حاشیه نیز از سراسر جهان گردآوری و به سوی خلیج فارس روانه شده و از طریق نقطههای بندرگاهی آن به سیستم حمل و نقل زمینی کشورهای حاشیه تزریق شده و در سراسر سرزمین آنان پخش میگردد. این پدیده میزان وابستگی بالا و تبعا نیاز سکنه منطقه ژئوپلتیکی خلیج فارس را به این آبراهه تأکید مینماید. همچنین منطقه ژئوپلتیکی خلیج فارس بخش مرکزی جهان اسلام را شامل شده و محل اتصال بخش شرقی و غربی جهان اسلام میباشد که از این منطقه اندیشه اسلامی به سراسر جهان منتشر شده است. پدیده انقلاب اسلامی نیز در ضلع شمالی این منطقه بوقوع پیوسته و امکان انتشار سادهتر را به سراسر جهان پیدا نموده است. این منطقه بدلیل نقش حساسی که در سرنوشت بینالمللی بعهده داشته دائما مورد توجه قدرتهای جهانی بوده است نقش تاریخی آن ایجاد ارتباط بین سکنه و تمدن شرق و جنوب آسیا با بین النهرین و مدیترانه و اروپا می باشد این موقعیت به آن ارزش و جایگاه بالائی داده که تقریباً در طول تاریخ ثابت بوده است. اعتبار منطقه خلیج فارس در اوایل قرن بیستم بطور مضاعف افزایش یافت و علّت آن پدیدة کشف نفت و کاربردی آن در صنعت و حمل و نقل و امور نظامی و جنگی بود که خلیج فارس را بیش از پیش در کانون توجّه قدرتهای جهانی قرار داد. در یک نگرش تاریخی چنین برمی آید که قدرتهای حاکم بر منطقة خلیج فارس سه گروه بوده اند. گروه اوّل قدرتهای درون منطقه ای بود که عمدتاً از ضلع شمالی خلیج فارس و داخل فلات ایران برخاسته اند و هر موقع که چنین قدرتی در منطقه حضور پیدا نموده است سایر قدرتها به کناری رفته اند. گروه دوّم قدرتهای برون منطقه ای بوده اند که در غیاب قدرت منطقه ای، حضور یافته و کنترل خلیج فارس را بعهده گرفته اند این قدرتهای متجاوز عمدتاً از اروپا و آمریکا بوده اند. گروه سوّم قدترهای محلّی سواحلی شمالی یا جنوبی خلیج فارس هستند که در غیاب قدرت درون منطقه ای و قدرت برون منطقه ای سربلند نموده و حاکمیت خود را بر تمام یا بخشی از خلیج فارس تثبیت نموده و بمحض پیدایش قدرت بزرگتر از بین رفته اند. در حال حاضر اعمال قدرت و کنترل بر منطقة خلیج فارس یکپارچه نیست و ضلع شمالی آن توسط قدرت درون منطقه ای (ایران) و ضلع جنوبی آن توسط قدرت برون منطقه ای (آمریکا) کنترل یمی شود در واقع ژئوپلتیک کنونی خلیج فارس بیانگر حضور دو قدرت دورن منطقه ای و برون منطقه ای و بعبارتی بومی و بیگانه و صف آرائی و رقابت بین آنهاست. منطقة خلیج فارس از هشت واحد سیاسی ایران، عراق، کویت، عربستان، بحرین، قطر، امارات متحدة عربی و عمان تشکیل شده است که از حیث بعضی از مشخصات و عوامل ژئوپلتیکی نسبت به یکدیگر تجانس دارند و از حیث بعضی از مشخصات ژئوپبتسکس دیگر از هم متمایزند و متأسفانه در دهه های گذشته مشخصات متمایز کننده نسبت به مشخصّات تجانس دهنده فعال تر بوده و زمینه جدائی گزینی واحدهای سیاسی مزبور را باعث شده است. این جدائی همراه با خلأ قدرت منطقه ای در ضلع جنوبی خلیج فارس زمینه را برای حضور قدرتهای برون منطقه ای و تثبیت نفوذشان بویژه در ضلع جنوبی فراهم نموده است هر چند قدرتهای برون منطقه ای در تحریک و پویا کردن مشخصات ژئوپلتیکی متمایز کنندة خانواده خلیج فارس نقش مؤثری داشته اند. یکی از جلوه های مهمّ تشدید تمایز در منطقه که در طول دو قرن اخیر صورت پذیرفته ابداع نگرش مذهبی خاصّی در ضلع جنوبی خلیج فارس و انتساب آن در اندیشة اسلامی بود که توسط قدرت برون منطقه ای و استعماری انگلستان در مرکز ظهور و پخش اندیشة اسلامی یعنی عربستان صورت پذیرفت. البته این اقدام در راستای هدف یک قدرت استعماری برای توسعة نفوذ و تثبیت قدرت حاکمه اش بر سراسر جهان اسلام از طریق کنترل مرکز پخش اندیشة اسلامی (عربستان) بی معنی نمی تواند باشد. وضعیت کنونی ژئوپلتیک خلیج فارس در ارتباط با این پدیده بیانگر تقابل بین دو طرز تلقّی و باور نسبت به اندیشه اسلامی است که در ضلع شمالی و جنوبی خلیج فارس فعّال می باشند. یکی طرز تلقّی از اسلام اصیل و پویا در ضلع شمالی که در قالب انقلاب اسلامی ایران تجلّی یافته و مبارزه با قدرتهای سلطه گر جهانی را جزو اصول اساسی خود می داند و اندیشة آن نیز به سراسر جهان اسلام پخش شده است و دیگری طرز ستلقّی ایستا و بیروح و استعماری در ضلع جنوبی و در قالب وهابیّت سعودی است که سازش با قدرتهای سلطه گر و نفی مبارزه با آنان را جزو اصول خود دانسته و در راستای هماهنگ سازی جهان اسلام با قدرت سلطه گر جهانی یعنی آمریکا عمل میکند. نکتة لازم بذکر دیگر در ارتباط با ژئوپلتیک منطقة خلیج فارس این است که این منطقه حامل مخزن بزرگ انرژی مسلط جهانی یعنی نفت و گاز است که بدون رقیب می باشد. برابر بررسیهای بعمل آمده قریب به هفتاد درصد (70%) دخایر نفت و حدود بیست و هشت درصد (28%) ذخایر گاز شناخته شده جهان در این منطقه قرار دارد. اهمیت این مسئله رد سرنوشت جهانی زمانی روشن میشود که بدانیم اولا نفت و گاز در دو سه دهه آینده همچنان بعنوان انرژی مسلط در ییلان انرژی جهان عمل خواهد نمود ثانیا این انرژی در تمامی عرصههای زندگی انسان از قبیل صنعت، حمل و نقل،رفاه اجتماعی، امور نظامی و تسلیحات جنگی و غیره کاربرد دارد. برخوردار بودن منطقه از چنین ذخیره عظیمی آنهم در شرایطی که جهان بدانمی نیاز شدید دارد بر شأن ژئوپلتیکی آن افزوده و آن را در کانون توجّه قدرتهای جهانی بویژه آمریکا قرار داده است زیرا کنترل آن نه تنها به معنی ایجاد زمینة رفع نیازهای آتی خود به انرژی خواهد بود بلکه یکی از قوی ترین اهرمهای کنترل جهانی نیز می باشد که موجبات سیادت و سلطه جهانی را برای آمریکا و یا هر قدرت کنترل کننده دیگری فراهم می آورد حال با توجّه به تصویر ژئوپلتیکی منطقه خلیج فارس زمینه مناسبی برای بررسی ساختار امنیتی منطقه فراهم می آید. ساختار جغرافیای طبیعی و انسانی منطقه خلیج فارس بالقوّه دارای عناصر توسعه دهنده همگرائی در منطقه خلیج فارس است که متأسفانه به نسبت عناصر متمایز کننده فعال، چندان قوی و فعال نیستند. این عناصر جغرافیائی و ژئوپلتیکی پایه برای همگرائی، بر شکلگیری تشکل منطقهای خانواده خلیج فارس تأکید مینمایند که در پرتو چنین تشکلی قدرت منزلت بین المللی توسعه اقتصادی و علمی، امنیت جمعی، عدالت و رفاه اجتماعی را در بخش مرکزی جهان اسلام باعث شده و مقدمه همگرائی کل جهان اسلام و اقتدارد مسلمین را فراهم میآورد. پدیده ساختار امنیتی بصورت درون را نیز میتواند یکی از جلوههای تشکل منطقهای خلیج فارس باشد که فلسفه وجودی آن تأمین امینت خانواده خلیج فارس در مقابل نیروهای تهدید کننده برون منطقهای خواهد بود. ولی از آنجائیکه سیمای ژئوپلتیکی منطقه بیانگر نوعی اگرائی درون منطقهای که مبتنی بر دو طرز تلقی یاد شده از اندیشه اسلامی میباشد و همچنین حضور و تثبیت نفوذ بلند مدت قدرتهای بون منطقهای که در آفرینش واگرائی منطقه نقش داشتهاند و نیز وجود تقابل و رقابت معنیدار بین قدرت منطقهای شمال خلیجفارس یعنی جمهوری اسلامی ایران که از منزلت ژئوپلتیکی بسیار بالایی نسبت به سایر واحدهای سیاسی منطقه برخوردار است و قدرت برون منطقهای متجاوز به خلیج فارس یعنی آمریکا، علا تصور ایجاد تشکل منطقهای و درون زا را در منطقه خلیج فارس با مشکل مواجه میسازد و لذا میتوان اندیشه ساختار امنیتی جدید را برونزا که دارای فلسفه برون منطقهای میباشد دانست که فلسفه آن تأمین امنیت لازم برای اهداف و سیاستهای قدرت برون منطقهای، یعنی آمریکاست. با توجه به وضعیت ژئوپلتیکی منطقه خلیج فارس و وجود دو بازیگر اصلی و رقیب یکدیگر در مسائل منطقه، یعنی جمهوری اسلامی ایران و آمریکا، برای ایجاد ساختار امنیتی منطقه خلیج فارس سناریورهای عمده ذیل قابل تصور میباشد: 1- ساختار امنیتی درون زا را با حضور ایران و کلیه کشورهای منطقه خلیج فارس و بدون دخالت نیروهای برون منطقهای (نظیر آمریکا) 2- ساختار امنیتی برونزا با حضور ایارن و کلیه کشورای منطقه و با دخالت نیروی برون منطقهای (آمریکا) 3- ساختار امنیتی درونزا بدون حضور ایران و با حضور سایر کشورهای منطقه و بدون دخالت آمریکا 4- ساختار امنیتی برون زا و با حضور سایر کشورهای منطقه و با دخالت آمریکا. تحقق سناریوی شماره 1 با توجه به سیمای کنونی ژئوپلتیک منطقه مشکل بنظر میرسد ولی این سناریو از دید منافع ساکنین منطقه خلیج فارس و مصالح دولتها وملتهای ان بسیار مناسب میباشد. متقابلا این سناریو از دید آمریکا و قدرتهای برون منطقهای بدترین سناریو بوده که با توجه به نقش کنونی آمریکا در منطقه و احساس نگرانی آن از نقش مؤثر ایران در ساختار امنیتی درونزا که بر منزلت ژئوپلتیکی آن در منطقه مبتنی میباشد مسلما مانعی از تحقق آن خواهد شد بویژه اینکه هنوز پایه ژئوپلتیکی مناسب برای تحقق ساختار درونزا فراهم نشده است. تحقق سناریوی دوم نیز بعید بنظر میرسد زیرا اجرای آن بمعنی قبول سلطه غیر مستقیم قدرت برون منطقهای (آمریکا) بر قدرت درون منطقهای (جمهوری اسلامی ایران) خواهد بود که این امر با ارزشهای اصولی جمهوری اسلامی ایران و ایدئولوژی حاکم بر آن مغایرت دارد و از منطق رقابت بین قدرتهای رقیب نیز بدور است. سناریوی سوم نیز با توجه به وضعیت ژئوپلتیکی منطقه بیمعناست و فلسفهای برای آن وجود ندارد و آنچه که تحت عنوان شورای همکاری نیز شکل گرفته است در محتوی و انگیزهها و نیروهای تشکیل دهنده با این سناریو همخوانی ندارد. سناریوی چهارم که با توجه به وضعیت کنونی ژئوپلتیک منطقه، متأسفانه امکان تحقق آن وجود دارد تا بحال نیز تجلی عینی داشته است و آن ظهور شورای همکاری در سال 1981 است که با عضویت کشورهای ضلع جنوبی خلیج فارس و با ابتکار و کنترل قدرت برون منطقهای (آمریکا) تشکیل شد. شورای همکاری بدلیل نبودن موازنه ژئوپلتیک و استراتژیک بین قدرتهای درون منطقهای خلیج فارس از کارآئی لازم برخوردار نبوده است و این امر در جریان تجاوز عراق به کویت نیز ثابت شد. از آنجائیکه اندیشه ساختار امنیتی در منطقه خلیج فارس جدیدا از سوی قدرتهای برون منطقهای احیاء شد و اذهان دولتها و ملتهای منطقه و جهان را متوجه خود ساخته است باید گفت که این طرح فلسفهای برون منطقهای داشته و نتیجتا توسط قدرتها کنترل شده و مورد کاربری قرار خواهد گرفت هرچند عضویت ایران یا برکناری ازآن، تحلیلها را نسبت به سمت و منبع تهدید فرضی تغییر خواهد داد. قدرت برون منطقهای آمریکا بمنظور تحقق سناریوی چهارم که از دید وی نسبت به سایر سناریوها سهل الوصولتر میباشد و نیز بمنظور افزایش توان و کارائی آن سعی بر ایجاد موازنه ژئوپلتیک و استراتژیک بین قدرتهای منطقهای خلیج فارس را خواهد داشت و بمنظور مقابله با منزلت ژئوپلتیکی برتر قدرت منطقهای (ایران) سعی خواهد نمود تا از واحدهای سیاسی برون منطقهای مجاور جهت تقویت ساختار امنیتی سناریوی چهارم استفاده نماید. واحدهای سیاسی مکمل برای چنین ساختاری میتوانند از حوضههای ژئوپلتیکی مجاور نظیر شرق مدیترانه و یا دریای سرخ و یا دریای عمان برگزیده شوند و اولویت با آنهائی خواهد بود که از عناصر ژئوپلتیکی همگرا با ساختار مزبور برخوردار باشند. در مورد جمهوری اسلامی ایران، باید گفت که هر چند سناریوی مطلوب آن ردیف یک میباشد ولی امکان تحقق آن از همه سناریوهای دیگر ضعیفتر است و احتمال روبرو شدن با سناریوی شماره چهار برای آن بیشتر وجود دارد و لذا در سیاست خارجی خود نسبت به خلیج فارس با وضعیت دشواری روبروست و بنظر میرسد باید هدف آرمانی سناریوی یک را تعقیب نماید تا شاید در ورای وضعیت ژئوپلتیکی متحول جهان و استقرار نظام جدیدی که مبتنی بر چند قدرت جهان باشد بتواند برای تحقق عینی سناریوی شماره 4 روبرو شود بنظر میرسد باید در سیاست خارجی خود استراتژی کاهش تنش درمنطقه خلیج فارس را برگزیند و روابط حسنه خود را با واحدهای سیاسی منطقه بصورت دو جانبه توسعه داده و اطمینان خاطر آنها را جلب نماید زیرا در طول دهه گذشته با تلاشهای قدرت برون منطقهای این امر تحقق نیافته و از دید آنها جمهوری اسلامی ایران بعنوان منبع و سمت اصلی تهدید تلقی شده است. ادامه دارد پرورش عقل حضرت علی(ع): «من ترک الإستماع من ذوی العقول مات عقله» (بحارالانوار- ج 1 ص 53) آنکس که گفتار حکیمانه خردمندان را نشنود و از دانش دانشمندان کسب فیض ننماید رفته رفته عقلش میمیرد.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 131 |