تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,225 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,141 |
ولادت و شهات امام هادی علیه السلام | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1370، شماره 121، دی 1370 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
ولادت و شهات امام هادی علیه السلام 19 دی ماه امسال مصادف است با سوم رجب که روز وفات امام هادی (ع) است چنانکه 21 دی ماه مصادف است با پنجم رجب که به قولی، ولادت آن امام همام در این روز بوده است. امام علی بن محمد الهادی(ع) یازدهمین پیشوای شیعیان در نیمه ماه ذی حجه یا پنجم رجب از سال 212 یا 214 هجری قمری در مدینه منوره متولد شد و در روز سوم ماه رجب از سال 254 هجری قمری در سامرا در حکومت معتمد، مسموم شده و به شهادت رسید. القاب مبارکش: نجیب، مرتضی، هادی،نقی، عالم، فقیه، امین، مؤتمن، طیب، عسکری و ناصح است. کنیهاش ابوالحسن و به آن حضرت ابوالحسن الثالث نیز میگویند شش سال و پنج ماه از عمر مبارکش گذشته بود که پدرش حضرت امام جواد(ع) به شهادت رسید و در آن سن کودکی، امامت مسلمین به آن حضرت منتقل شد. نکتهای قابل تذکر نکتهای که در مورد ولادت آن حضرت هست این استکه معمولا مردم جسم تولدش را در ایران، در نیمه ماه ذوالحجه میگیرند و شاید پنجم رجب، کمتر در ایران به عنوان ولادت مرسوم باشد ولی بسیاری از مورخین، ولادت را در پنجم رجب، ارجح میدانند از جمله، صاحب کشف الغمه از محمد بن طلحه نقل میکند که گفت: «ولادت امام هادی (ع) در ماه رجب در سال دویست و چهارده هجری بوده است. مادرش سمانه مغربیه است که او را «ام ولد» مینامند. نامش علی والقابش،ناصح، متوکل، مفتاح، نقی، مرتضی و مشهورترینش «متوکل» است که آن را پنهان میکرد و به اصحابش سفارش میکرد، از آن لقب بگذرند زیرا در آن وقت،لقب خلیفه عباسی «متوکل» بود». صاحب مناقب آل ابی طالب از ابن عیاش نقل میکند که وی فقط، همین تاریخ را صحیح دانسته و تاریخ نیمه ذی حجه را، حتی به عنوان احتمال ذکر نکرده است. ابن الخشاب نیز میگوید: «ابوالحسن العسکری، علی بن محمد در ماه رجب از سال 214 هجری به دنیا آمد و شش سال و پنج ماه همراه با پدر زیست ...» در مصباح کفعمی (ره) آمده است: «ابن عیاش میگوید: توسط شیخ کبیر ابوالقاسم (حسین بن روح، نایب خاص حضرت صاحب الامر صلوات الله علیه)به من این دعارسیده است: «اللهم انی أسالک بالمولودین فی رجب محمد بن علی الثانی وابنه علی بن محمد المنتجب و أتقرب بهما الیک خیر القرب». خداوندا، تو را بحق دو مولود در ماه رجب محمد بن علی (امام جواد) و فرزندش علی بن محمد، آن امام برگزیده میخوانم و بواسطه آن دو، به تو نزدیک میشوم و تقرب میجویم». (وقتی این دعا در مفاتیح الجنان و در بحارالانوار نیز ذکر شده است، که خود دلیل واضحی بر ولادت آن حضرت در ماه رجب است). بهرحال، کفعمی در مصباح ادامه میدهد: «ابن عیاش یاد آور شده است که ولادت ابوالحسن الثانی (امام دهم (ع)) در روز دوم رجب یا پنجم رجب بوده است. و میگوید: ابراهیم بن هاشم قمی گفته است: ابوالحسن عسکری(امام هادی) علیهالسلام در روز سهشنبه، سیزدهم ماه رجب از سال 214 هجری، به دنیا آمده است.» در کافی نیز ثقة الاسلام کلنی قدس سره ضمن اینکه، ولادت آن حضرت را در ماه ذی حجه نقل میکند، یادآور میشود که، طبق روایتی، آن حضرت در ماه رجب به دنیا آمده است. از این روی،جا دارد، روز پنجم ماه رجب را در ایران اسلامی، به عنوان یکی از خجستهترین و مبارکترین روزهای سال، ولادت با سعادت امام دهم حضرت الهادی سلام الله علیه و علی آبائه و ابنائه الطاهرین،جشن بگیرند، و یک روز مبارک دیگر بر روزهای مبارک و خجستهماه رجب افزوده شود، و چه بهتر که دو روز از سال، به یاد این امام مظلوم در میان شیعیان جهان بویژه در کشور امام زمان جش مولود گرفته شود. علت آمدن به سامرا در دوران حکومت متوکل،خلیفه غاصب عباسی که ستمگریها و ظلمهایش روی بنی امیه را سفید کرده بود نمایندهاش در مدینه شخصی به نام عبدالله بن محمد بود که از دشمنان دیرینه اهل بیت به شمار میآمد وی که مسئول امور جنگی و امام جمعه حکومتی در مدینه منوره بود، پس از اینکه ملاحظه کرد، پیروان و شیعیان اهل بیت، گرداگرد وجود مبارک امام هادی میچرخند و از محضر مبارکش بهره میبرند،از این اظهار ارادت و محبت مردم به امام، سخت برآشفته،نامهای به متوکل نوشت و خطر وجود حضرت را بدور از دستگاه حکومتی گوشزد کرد و اعلام داشت که امکان انقلاب و کودتا در مدینه،توسط پیروان حضرت میرود. امام هادی که از متن نامه آن شخص خبردار شد، نامهای به متوکل نوشت و مطالب آن سعایت کننده را تکذیب کرد. ولی بهرحال متوکل، برای اینکه احتیاط را از دست ندهد و از خطر احتمالی رهائی یابد،با زبان چرب و نرمی نامهای را برای حضرت فرستاد، و از او خواست که به سامرا بیاید. در این نامه که ابراهیم بن عباس، کاتب متوکل، ان را در ماه جمادی الثانی سال 243 نوشته، چنین آمده است: «امیرالمؤمنین(!) عارف به قدر و منزلت شما است و خویشاوندی شما را کاملا مراعات کرده و حق خوشی و قرابت را میخواهد ادا کند،و میل دارد که اوضاع شما و اهل بیتتان بهتر گردد و در میان مردم عزیزتر و ارجمندتر شوید و در امن وامان بگذرانید! و او از این کار، تنها رضایت پروردگارش را در نظر دارد و امیدوار است آنچه در مورد شما بر او واجب و فرض گشته، انجام دهد!! و بدینسان امیرالمؤمنین (!) عبدالله بن محممد را از ولایت مدینه پیامبر«ص» عزل کرده و کنار میگذارد، زیرا شما در نامهتان مرقوم فرموده بودید که او نسبت به شما جسارت کرده و حقتان را ادا ننموده است و خود خلیفه به مقام و مرتبت شما واقف و بیگناهی شما را از آنچه او در نامهاش نوشته، به یقین معتقد است. و لذا خلیفه، محمد بن فضل را جایگزین او کرده و دستور به وی داده است که شما را گرامی بدارد و کاملا احترام وتقدیر نماید و نظرهای شما را محترم بشمارد که در این صورت هم به خدا تقرب جسته و هم امیرالمؤمنین(!) را خرسند نموده است!! و همانا امیرالمؤمنین(!) به شما علاقه زیادی دارد و مشتاق دیدار شما و نگریستن به سیمای شما است. پس اگر شما هم تمایل به زیارت متقابل او دارید، با اطمینان خاطر و آرامش کامل،اهل بیت و خدم و حشم خود را آماده سفر سازید تا طبق دلخواهتان (!!) به سوی او مسافرت کنید و اگر اجازه دهید یحیی بن هرثمه، نماینده امیرالمؤمنین (!) و همراهانش از سربازان را در خدمتتان اعزام میکنیم تا همراه و همگام با شما حرکت کنند و گوش به فرمانتان باشند. پس استخاره بفرمائید و بزودی به سوی امیرالمؤمنین (!) بشتابید زیرا هی یک از برادران خلیفه و فرزندان و اهل بیت و نزدیکانش، قرب و منزلتی که شما نزد او دارید، ندارند و او به هیچ یک از آنها، بیش از شما، لطف و محبت ندارد!! والسلام علیکم ...» این نامه که به حضرت رسید، چارهای جز اجابت نداشت، لذا آماده این سفر اجباری شد و همراه با یحیی بن هرثمه حرکت کرد تا به سامرا رسید. روزی که حضرت به سامرا رسید، متوکل برای اینکه به حضرت کاملا اهانت کرده باشد،خود را از وی مخفی کرده و دستور داد آن بزرگوار را در محله گدایان جای دهند. و پس از آن، حضرت را در منزلی که کاملا تحت نظر بود و سپاهیانش آن را احاطه میکردند (و لذا آن محله را «عسگر» مینامند) جای داد. سبط ابن الجوزی که از بزرگان علمای اهل سنت است در تذکرة اولیا مینویسد: علمای رجال گفتهاند: علت اینکه متوکل، امام هادی را به سامرا منتقل کرداین بود که متوکل نسبت به علی و ذریهاش دشمنی دیرینهای داشت، و چون آگاه شد که علی الهادی در مدینه مورد احترام و تقدیر فراوان مردم است و مردم به او تمایل زیادی نشان میدهند، بسیار وحشت کرد، لذا یحی بن هرثمه را طلبید و به او گفت: به مدینه برو و از وضعیت او کاملا تحقیق و جستجو کن و او را به اینجا بیاور. یحیی میگوید: به مدینه رفتم. اه مدینه که متوجه شدند، برای چه به آنجا رفتهام، همه یکصدا فریاد میزدند که حضرت را رها کنم،زیرا میترسیدند به او آسیبی برسد. اینقدر ضجه و ناله مردم بلند شده بود که مدینه را به لرزه درآورد، زیا حضرت علی(امام هادی) به مردم بسیار علاقه داشت و به آنها احسان میکرد و مجلس و محفلش در مسجد بود و هیچ میل و علاقهای به دنیا نداشت. یحیی ادامه میدهد: من تلاش فراوان کردم که مردم را آرام نمایم تا آنجا که برای آنها سوگند یاد کردم که من هرگز مأموریت نیافتهام که به او آسیب برسانم و هیچ ناراحت و نگرانش نباشید. سپس به منزلش رفتم و آن را کاملا بازرسی نمودم، جز کتابهای علمی و قرآن و کتابهای دعا چیزی نیافتم، لذا او در نظرم بزرگ جلوه کرد وبا او خوشرفتاری نمودم. هنگامی که به بغداد رسیدم، والی بغداد که آن روز اسحاق بن ابراهیم طاهری بود، به من گفت: «یحیی! مواظب باش. این مرد، فرزند پاک رسول خدا است، و تو متوکل را خوب میشناسی که چه آدم خشن و خونخواری است، پس اگر کوچکترین بدگوئی یا سعایتی در مورد حضرت کردی، قطعا او را به قتل میرساند و آنگاه پیامبر، در روز قیامت، خصمت خواهد بود. به او پاسخ دادم: به خدا قسم، جز خیر و خوبی از این مرد بزرگ ندیدهام. وقتی به سامرا رسیدم،بر متوکل وارد شدم و از نیکوئی اخلاق و معاشرت و بزرگواری و ورع و زهد حضرت به او،مطالبی را گفتم و همچنین از نتیجه بازرسی منزلش او را آگاه ساختم و ضمنا به او خبر دادم که مردم مدینه شدیدا به او علاقه دارند، و سفارش زیادی در باره او کردهاند، لذا متوکل هم بناچار آن حضرت را تجلیل و احترام کرد و در همسایگی خود منزل داد!» صالح بن سعید گوید: «روزی که حضرت وارد سامرا شد و در محله گدایان جایش دادند، بر او وارد شدم و عرض کردم: قربان گردم! در تمام امور میخواهند نورت را خاموش کنند و تو را کوچک شمارند تا آنجا که در این جایگاه پست، تو را جای دادند. حضرت فرمود: تو اینجا هستی، فرزند سعید؟! سپس با دست مبارکش اشارهای کرد، پس ملاحظه کردم که چه باغها نهرهای روان و میوهها و درختهای سبز در جلوی رویم است! بسیار شگفت زده شدم، پس حضرت فرمود: فرزند سعید! ناراحت نباش. سرانجام، جای ما چنان جایگاهی است.» بهرحال، امام هادی سلام الله علیه دوران آخر عمرش را به ظاهر، محترم و مکرم گذارند، هرچند در حقیقت، بسیار در تنگنا قرار داشت و چندین بار، در منزل زندانی شد، بلکه تمام آن مدت زنداین بود که داستانهای زیادی در این زمینه وجود دارد، از جمله اینکه با چه رنج و مشقتی و بگونههای پنهانی شیعیان و پیروانش با او تماس میگرفتند، و حضرت بیشتر از طریق نوشتن نامه، شیعیان را در جریان مسائل قرار میداد و امر و نهی میفرمود. تا اینکه پس از گذشتن ده سال و چند ماه از اقامت اجباری در سامرا، به شهادت رسید و عمر مبارکش حداکثر چهل و یکسال بیشتر نبود. خداوندا! ما را از پیروان صدیقش قرار ده و دشمنانش را تا ابد لعن و نفرین کن. ضمنا، چون این روز، مصادف است با 19 دی، قیام مردم مسلمان قم به رهبری روحانیت آگاه، برای دفاع از احکام مقدسه اسلام و طرد شاه خون آشام از کشور اسلامیشان، که آغاز قیامها و حرکتهای پیاپی در سراسر کشور اسلامی گردید و منجر به پیروزی حق بر باطل و اسلام بر کفر شد، امیدواریم شهدای این یوم الله به برکت امام هادی سلام الله علیه، در بهشت برین،مهمان آن همام باشند و آرزومندیم که این خونهای پاک و مقدسی که در یوم الله 19 دی و ایام الله دیگر انقلاب بر زمین ایران اسلامی ریخته شد، همواره مثمر ثمر بود و انقلاب عزیزمان را از گزند حوادث روزگار، محفوظ ومصون بدارد. زیان خودپسندی امام هادی علیهالسلام: «من رضی عن نفسه کثر الساخطون علیه» (بحارالانوار- ج 17 ص 219) آنکس که خودپسند و از خود راضی است غضب کنندگان به وی، زیاد خواهند بود.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 44,115 |