تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,206 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,131 |
داستان بنای مسجد مدینه | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1370، شماره 121، دی 1370 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
درسهائی از تاریخ تحلیلی اسلام داستان بنای مسجد مدینه حجة الاسلام و المسلمین رسول محلاتی عبدالله بن ابی، رئیس منافقین مدینه در شهر یثرب مرد ثروتمند و با نفوذی بود بنام عبدالله بن ابی بن أب سلول که مورد احترام هر دو قبیله اوس و خزرج بود و پیش از این نیز نام اورا ذکر کردیم و مردم یثرب که از اختلاف و زد و خورد خسته شده بودند قبل از آنکه مسلمان شوند بفکر افتاده بودند تا این مرد را بر خود فرمانروا سانزد و همگی از او اطاعت کرده و به اختلاف و خونریزی میان خود خاتم دهند، و با طلوع و انتشار اسلام در یثرب و ورود رسول خدا صلی الله علیهه واله بدان شهر این برنامه بهم خورد و مردم گرد شمع وجود آن حضرت را گرفته و به برکت آن بزرگوار اختلافها به یک سو رفت. عبدالله بن ابی از این پیش آمد سخت ناراحت و دلگیر بود زیرا با ظهور اسلام و ورود پیامبر بزرگوار اسلام بدان شهر برنامه ریاست و فرمانروای او بهم خورد و از بین رفت از این رو هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه وآله از میان قبیله او عبور میکرد با آستین جلوی بینی خود را گرفت تا گرد و غباری که بلند شده بود در بینی او نرود و با ناراحتی پیش آمده برخلاف قبائل دیگر گفت: به نزد آنها که تو را گول زده و بدین شهر آوردهاند برو و بر آنان فرود آی! یعدبن عبادة که یکی از بزرگان انصار و مردم تازه مسلمان مدینه و در رکاب رسول خدا صلی الله علیه وآله بود و پیش از این نیز نامش مذکور شد- ترسید مبادا سخنان بیادبانه و زننده وی در روح پاک و لطیف رسولخدا (ص) اثر کند از این رو بعنوان عذرخواهی از جسارت و بیادبی آن مرد پیش آمده و معروض داشت: یا رسول الله مبادا بیادبی و جسارت این مرد دل شما را آزرده سازد او را به حال خود بگذارید، زیرا ما میخواستیم او را فرمانروای خود سازیم چون اکنون مشاهده میکند که ریاست و فرمانروائی از دست او رفته ناراحت و نگران است، و از دست رفتن این مقام خود را از شما میبیند. در خانه أبی ایوب وبالجمله وقتی شتر رسول خدا (ص) در آن محله زانو زد کسانی که در آن اطراف خانه داشتند دور پیغمبر را گرفت و هر کدام تقاضا داشتند آن حضرت به خانه آنها وارد شود، در اینمیان مادر ابوایوب پیشدستی کرده خورجین و اثاثیه رسول خدا(ص) را بغل کرد و به خانه برد و هنگامی که آن حضرت از ماجرا مطلع شد به خانه آنها رفت. ابوایوب مرد فقیری بود که خانه محقری داشت و از یک ساختمان خشت و گلی دو طبقه ترکیب یافته بود و چون پیغمبر خدا بدان جا وارد شد ابوایوب به نزد آن حضرت آمده و پیشنهاد کرد رسول خدا(ص) طبقه بالا را انتخاب کند چون برای او دشوار بود که بالای سر آن حضرت بسر برد اما رسول خدا (ص) همان طبقه پایین را انتخاب کرده فرمود: برای ما و کسانی که به دیدن ما میآیند اینجا راحتتر است. و تا وقتی کار مسجد و اطاقهای اطراف آن به پایان رسید آن حضرت درخانه او بسر برد و سپس به خانه خود منتقل گردید. بنای مسجد مدینه در مقاله پیشین داستان بنای مسجد قبا ذکر شد، و اهل ناریخ نوشتهاند که در جائی که شتر رسول خدا زانو زد مسجد مدینه را در همانجا بناکردند ... و جای زانو زدن شتر، همان درب مسجد رسول خدا قرار گرفت ... و رویهمرفته روایاتی که درباره آن رسیده اینگونه است که زمین مزبور متعلق به دو پسربچه یتیم بود به نام سهل و سهیل که اندو فرزندان رافع بن ابی عمر از قبیله بنی النجار بودند و زمین مزبور محل خشک کردن خرما یا محل نگهداری شتران و گوسفندان بود و چنانچه برخی گفتهاند: پیش از آن نیز محل برگزاری نماز جمعی از مسلمانان قبیله بنیالنجار بود که در همان یکی دو سال به رسول خدا (ص) ایمان آورده بودند، و چون شتر آنحضرت در آن محل زانو زد رسول خدا (ص) چهار بار فرمود: «رب انزلنی منزلا مبارکا وانت خیرالمنزلین» پروردگارا مرا در جایگاه مبارک و با برکتی فرود آر که تو بهترین فرود آورندگان هستی ... و بدنبال آن فرمود: «هذا المنزل انشاء الله» اینجا منزلگاه است اگر خدا بخواهد ... [1] سهل و سهیل یعنی همان دو پسران یتیمی که زمین متعل به آنها بود در آن روز تحت سرپرستی و کفالت اسعد بن زراره (یکی از سابقهدارترین مسلمانان مدینه و فداکارترین آنها)[2] بودند، و رد برخی از روایت نیز آمده که آنها تحت سرپرستی و کفالت شخصی به نام معاذبن عفراء و یا ابوایوب انصاری بودند ... و بهر صورت رسول خدا(ص) کسی را به نزد آندو پسربچه و سرپرستشان فرستاد و چون آمدند از آنها خواست که آن زمین را برای بنای مسجد به آنحضرت بفروشند، و آنها تقاضا کردند که زمین را بدین منظور به آنحضرت بخشیده و به عرض رساندند: «لا والله لانطلب ثمنه الا من الله» نه بخدا بهائی در برابر آن نمیخواهیم جز از خدای تعالی .... ولی آنحضرت نپذیرفته و پولی را برای آن زمین به آنها داد و دستور شروع کار مسجد را در همانجا صادر فرمود و در پارهای از روایات هم امده که سرپرست آندو، یعنی اسعد بن زراره و یا معاذبن عفراء و یا ابیایوب بهای آن زمین را به آنها داده و زمین را به رسول خدا(ص) بخشیدند ... و از بلذری روایت شده که گفته است: پیش از آنکه رسول خدا(ص) به مدینه هجرت کند اسعد بن زراره مسلمانان قبیله خود را در مسجدی که خود ساخته بود جمع میکرد و در آنجا نماز میخواندند، و چون رسول خدا (ص) به مدینه آمدند و در آن محله سکونت گزیدند از وی خواستند زمینی را که متصل به آن مسجد و متعلق به سهل و سهیل بود، و آندو نیز در تحت کفالت وی بسر میبردند از آنها خریداری کند تا مسجد در آن بنا کنند ... و چون رسول خدا(ص) آن زمین را گرفت، چند نخله خرما و قبرهایی از مشرکان و خرابه هائی در آن بود که آنحضرت دستور داد درختان خرما را بریدند و قبرهای مشرکان را نیز نبش کرده و استخوانهاشان را به جای دیگر منتقل کرده و خرابهها را صاف کرده و دیوارهای مسجد را باخشت خام و سقف آن را با شاخههای خرما پوشاندند و ستونهای آن را از تنههای درخت خرما قرار دادند ... و در حدیثی آمده که چون خواستند مسجد را بنا کنند رسول خدا(ص) فرمود: «ابنوالی عریشا کعریش موسی، ابنوه لنا من لبن»[3] و در جای دیگر هست که فرمود: «ابنولی عریشا کعریش موسی، ثمامات وخشبات وظلة کظلة موسی والامر اعجل من ذلک». [4] یعنی برای من سایهبانی همچون سایهبان موسی بنا کنید، پوشالها و چوبها و سایهبانی چون سایهبان موسی، و شتاب کار (در رسیدن اجل) از این بیشتر است. و در روایت دیگری است که این سخن را هنگامی فرمود که نمازگزاران از آن سقف پوشالی و ریزش آب باران و حرارت آفتاب ناراحت شده و تقاضا کردند تا اجازه دهد سقف اساسی برآن بزنند ... [5] و بهر صورت بنای مسجد به همان گونه بود تا رسول خدا از دنیا رفت، و پس از آنحضرت نیز ابوبکر و عمر به همان شکل در آن نماز میخواندند و جز تعمیرات جزئی که گاهی لازم میدش تغییرات عمدهای در آن ندادند، و چون عثمان به خلافت رسید بنای آن را عوض کرده و تغییرات کلی از نظر مصالح ساختمانی و عرض و طول و سقف و غیره در آن داد و بصورت ساختمانی بزرگی درآورد و هم چنان تا به امروز در حال تغییر و توسعه بوده ... ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 438 |