تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,468 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,414 |
اهداف چین و ژاپن در منطقه خلیج فارس | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1370، شماره 121، دی 1370 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
اهداف چین و ژاپن در منطقه خلیج فارس دکتر محمدرضا حافظ نیا اهداف چین و ژاپن در منطقه خلیج فارس در خاتمه این بحث اشاره به اهداف قدرتهای نوظهور چین و ژاپن در منطقه خلیج فارس ضروری بنظر میرسد زیرا این دو قدرت نیز در جستجوی جای پائی در منطقه بوده و برای گسترش روابط خود با کشورهای حوزه خلیج فارس تلاش مینمایند، لذا بطور مختصر اهداف آنها مورد بررسی قرار میگیرد. الف: ژاپن سرنوشت اقتصاد ژاپن و کشورهای حوزه خلیج فارس بیش از هر کشور دیگر، به همدیگر پیوند خورده است. نیاز شدید صنایع و اقتصاد ژاپن به نفت خلیج فارس وتنگه هرمز از یک سو و نیاز کشورهای منطقه به تولیدات صنعتی ژاپن که با شرایط محیطی و اجتماعی و فرهنگی منطقه مطابقت نسبی پیدا کرده است از طرف دیگر، باعث افزایش روابط اقتصادی بین دو منطقه مزبور شده است. ژاپن در منطقه خلیج فارس دو هدف عمده را تعیقب مینماید که عبارتند از هدف اقتصادی و هدف سیاسی. هدف اقتصادی ژاپن بستگی به رابطه دو طرفه بین آن کشور و حوزه خلیج فارس دارد و رد واقع نتیجه روابط اقتصادی دو جانهب به نفع ژاپن تمام میشود. ژاپن به صادرات نفت خلیج فارس و خروج آن از تنگه هرمز وابستگی شدید دارد. بیش از 60% نفت وارداتی ژاپن (یعنی حدود دو سوم آن) از تنگه هرمز میگذرد و این امر بیانگر اهمیت این آبراه استراتژیک و آزادی کشتیرانی در سرنوشت اقتصادی و اجتماعی آن کشور میباشد. در نظر ژاپنیها، خطر بسته شدن تنگه هرمز همان قدر امنیت آنان را تهدید میکند که احتمال حمله نظامی شوروی، و چنانچه امریکا برای باز نگهداشتن تنگه هرمز مجبور به حرکت ناوگان هفتم خود به سوی خلیج فارس بشود ژاپن یقنا دارای مأموریتهای ویژهای چون جایگزینی امریکا در اقیانوس کبیر برای حفظ امنیت و تأمین تسهیلات لازم جهت نیروهای امریکایی خواهد شد و امریکا نیز سعی نموده است در جریان بحرانهای منطقه خلیج فارس ژاپن را نیز دخالت دهد که موضعگیری ژاپن در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و بحران کویت موید این مسئله است. هدف اقتصادی دیگر ژاپن استفاده از بازار مصرف منطقه خلیج فارس است که در عرصه رقابت سرمایهداری، کالها و تولیدات صنعتی ژاپن کوی سبقت را بر سایر تولید کنندگان غربی ربوده است و محصولات ژاپنی در منطقه مقبولیت خاصی یافته است وسایط نقلیه، وسایل لوکس، وسایل خانگی ودهها کالای دیگر که تولید ژاپن است خریداران مشتاقی در منطقه دارد. میزان صادرات ژاپن به منطقه خلیج فارس در سالهای اخیر معادل کل صادرات آن کشور به همه جهان صنعتی غرب منهای امریکا بوده است. علاوه بر این ژاپن از طریق سرمایهگذاری و فروش تکنولوژی و مشارکت در اجرای پروژههای عمرانی و صنعتی و خدماتی منطقه اقدام به جذب دلارهای آن مینماید. در سال 1984 میزان سرمایهگذاری ژاپن در چهار واحد صنعتی، معالد یک میلیارد و 234 میلیون دلار بوده است. رابطه اقتصادی ژاپن با منطقه خلیج فارس بقدری زیاد است که تأثیر بحرانهای منطقهای بر اقتصاد ژاپن نیز چشمگیر میباشد. بعنوان مثال در ارتباط با بحران کویت (1990) یکی از سیاستمداران ژاپنی بنام توشی کوموتوکه از مقامات بلند پایه حزب حاکم بود گفت: «چنانچه بحران خلیج فارس ادامه یابد نرخ سالانه رشد اقتصادی ژاپن یک درصد کاهش خواهد یافت». دومین هدف ژاپن هدف سیاسی بلندمدت است که در اهداف جهانی و منطقهای ژاپن ریشه دارد. ژاپن پس از پیدا کردن نقش اقتصادی تعیین کننده درجهان بر این باور است که می بایست نقش سیاسی خود را در حوادث و مسائل جهانی بازی کند و مشارکتی فعال در حفظ صلح و ثبات جهانی داشته باشد. ژاپن به دقت مراقبت اوضاع جهان است و با استفاده از قدرت مالی و تکنولوژیک خود در جستجوی موقعیت سیاس موقعیت سیاسی میباشد. همچنین اهداف اقتصادی ژاپن در منطقه خلیج فارس و تضمین بقای روند فزایند روابط اقتصادی، مسلتزم توسعه روابط سیاسی و حفظ ارتباط دوستی و داشتن نفوذ سیاسی مؤثر در منطقه خلیج فارس است. زمینههای منطقهای و قدرت مالی و تکنولوژیک یک ژاپن فرصت مناسبی برای نفوذ در منطقه فراهم میاورد زیرا مردم منطقه خاطرات نامطلوبی از ژاپنیها در مقام مقایسه با آمریکائیها و روسها و انگلیسها ندارند و ژاپن نیز از طریق فعالیتهای فرهنگی به تقویت این باور میپردازد. هدف سیاسی ژاپن عمدتا ناظر بر این است که ژاپن بقدری در منطقه نفوذ داشته باشد که بتواند برحفظ وثبات و امنیت آن اثر بگذارد زیرا تحصیل منافع اقتصادی ژاپن در گرو حفظ امنیت و ثبات منطقه خلیج فارس است و ژاپن بویژه در قرن 21 که منابع نفتی غیراوپک به پایان میرسد نیاز شدیدترین به نفت خلیج فارس داشته و ثبات سیاسی وادامه جریان سالم نفت به سوی ژاپن اولویت اصلی برای آن کشور را تشکیل میدهد. در پیش بینیهای بعمل آمده در دهه 1990 وابستگی کشورهای حوزه اقیانوس آرام به نفت خاورمیانه افزوده خواهد شد و در اواسط دهه به میزان 83% نیاز آنها خواهد رسید، این نیاز در سال 1989 به حدود 9/70% رسیده بود. ب: چین چین از کشورهائی است که با منطقه خلیج فارس روابط سنتی و دیرینه داشته است. در زمان امپراطوران سلسله تانگ (618 تا 907 م) راه دریائی خلیج فارس و تنگه هرمز تا بندر کانتون در چین کشیده شده و به صورت یکی از طویلترین رههای دریای جهان درآمده بود و حکمروایان دو منطقه با تلاش در راه تضمین امنیت آن درحوزه نفوذ خویش، بازرگانان را به مبادله کالا تشویق میکردند و کار به جائی رسید که دراین دروان راه دریائی مزبور رقیب جاده ابریشم شد و در گسترش مناسبات اقتصادی و فرهنگی بین چین و کشورهای خاورمیانه و اروپا نقش اساسی را ایفا کرد. ظهور اسلام مصادف با رونق راه دریایی بین خلیج فارس و چین بود واسلام از طریق راه ابی و بیشتر توسط ایرانیان به چین راه یافت و در این مسیر به هند، اندونزی، تایلند و ویتنام نیز سرایت نمود. چین بعد از دهه هفتاد که سیاست برون گرائی را برگزید بر اساس استراتژی جدید «صلاحی و پیشرفت» خواهان دوستی با همه کشورها و همزیستی مسالمتآمیز و گسترش مناسبات اقتصادی و بازرگانی شد. بدین ترتیب چین در صدد توسعه روابط وحضور خود در منطقه خلیج فارس برآمد. اهداف عمده چین در منطقه، سیاسی و اقتصادی است. چین وابستگی شدیدی شبیه آنچه که ژاپن و یا سایر کشورهای غری دارند به خلیج فارس ندارد ولی موضع آن نسبت به شوری، چین را به سمت جستجوی اهداف سیاسی در خلیج فارس راهنمائی نموده است، زیرا چین به شوروی به دیده رقیب و دشمن مینگرد و علی رغم عادی کردن روابط خود با آن کشور، شوروی را خطرناکتر از ا مریکا تلقی نموده و به اهداف آن کشور در اطراف چین بد بین است و در صدد بهرهگیری از رقابت دو قدرت امریکا و شوروی برای حصول به اهداف خود است. از نظر چین حضور آن کشور در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس مانع از حضور و گسترش شوروی به اقیانوس هند میشود زیرا دستیابی شوروی به اقیانوس هند تحقق یکی از اهداف استراتژیک شوروی را عملی خواهد کرد و ان محاصره دریائی و کنترل شوروی را عملی خواهد کرد و آن محاصره دریائی و کنترل چین ازمناطق جنوبی آن کشور است. نزدیکی چین به امریکا و برقراری مناسبات سیاسی و اقتصادی و نیز استقبال از سیاستهای ضد شوروی در منطقه خلیج فارس تجلی این نگرش استراتژیکی چین به اهداف شوروی است. چین در دهه هفتاد به شاه ایران بدلیل سرکوبی جنبش ظفارکه از سوی شوروی حمایت می شد نزدیک شده و روابط دو جانبه برقرار کرد و شاه نیز خواهان حضور سیاسی پکن در خاورمیانه بود. چین حوادث دوره گورباچف در شوروی را نیز به دیده تردید نگاه میکند و روش منعطف وی را با تقویت روز افزون نیروی دریائی شوروی در بخش آسیائی اقیانوس آرام در تضاد میبیند. چین بعنوان قدرت نوظهور، و با توجه به نگرش استراتژیکی یاد شده خواستار حضور سیاسی و به عهده گرفتن نقش تعیین کنندهای در جهان بطور اعم، و در منطقه خلیج فارس بطور اخص میباشد و سعی بر بهرهجوئی از رقابت دو قدرت جهانی، یعنی امریکا و شوروی دارد و در شرایط مساوی نزدیکی به امریکا را بر شوروی ترجیح میدهد. قدرتهای امریکا و شوروی نیز به اهمیت نقش چین درآینده جهان واقفند و از پیدا کردن نقش جدیدی برای چین در مسائل جهانی بیمناکند ولی امریکا رد رقابتهای خود با شوروی، نزدیکی به چین را ترجیح میدهد، هرچند وضعیت جدید شوروی در دوره گورباچف روابط متقابل سه قدرت را متحول مینماید و چین بعنوان یک قدرت در سیاستهای جهانی خود را نشان میدهد کما اینکه در جریان بحران کویت علی رغم همسوئی دولتهای جهان، چین تلویحا موضع مستقل خود را حفظ نموده و عکس العمل خاص خود را به نمایش گذاشت و پس از قطعنامه تحریم عراق اعلام نمود که ممکن است مواد غذایی و دارو به عراق ارسال نماید. واز لایحه پیشنهادی نخست وزیر ژاپن در خصوص اعزام 2000 نیروی پیشنهادی به منطقه خلیج فارس انتقادنموده و هشدار داد. تبدیل چین به قدرت در جهان آینده امری است که رهبران دو قدرت جهانی نیز به آن اعتراف نمودهاند، برژنف در دهه 70 از آینده چین و دقرت آن ابراز نگرانی کرده و به امریکا و متحدان غربی آن پیشنهاد باز داشتن این قدرت بالقوه را نموده و نیکسون در سفر اخیر خود به پکن اعلام داشت که قرن 19 به اروپا و قرن 20 به امریکا و قرن آینده به چین تعلق خواهد داشت و ناپلئون گفته بود: «چین به اژدهای خفتهای میماند که روزی بیدار خواهد شد و دنیا را تکان خواهد داد ». دنگ شیائوپینگ رهبر چین در مصاحبهای با مجله تایم اعلام کرد: «چین ظرف پنجاه سال آینده خواهد توانست در مسائل مربوط به ابرقدرتها و خلع سلاح، حرفی برای گفتن داشته باشد». بدین ترتیب احتمال تبدیل چین به قدرت بزرگی در جهان آینده به طوری قوی وجود دارد و چنین قدرتی تبعا حوزههای نفوذ خوذ را گسترش میدهد و خلیج فارس کانونی است که نفوذ در آن به معنی حضور در موقعیتی است که اهداف استراتژیک دو قدرت شوروی و امریکا در آن مطابقت دارد و از حساسیت و ارزش خاصی برخوردار میباشد طبیعی است که قدرتهای مزبور نیز حضور چین را در منطقه خوشایند ندانسته و آن را مزاحم تلقی مینمایند. با این وجود چین با اتکای به روابط تاریخی گذشته و نیز الگو قرار گرفتن در زمینههای توسعه روستائی و صنعتی و شیلات و کشاورزی و نداشتن سابقه سوء سیاسی و استعماری نظیر اروپا و امریکا برای مردم منطقه، همچنین وحدت جغرافیایی و آسائی بودن و قرار گرفتن در خانواده جهان سوم، حضور خود را گسترش میدهد و حتی اقدام به صدور تسلیحات خاص خودبه منطقه نموده است. که فروش موشکهای کرم ابریشم به ایران و عراق و تحویل موشک بالستیکی میان برد 2000 مایلی به عربستان سعودی مصداق آن میباشد. چین مقدمات حضور نظامی خود را در منطقه خلیج فارس فراهم می نماید که وقایع زیر تحقق این امر را تأیید میکند: در دسامبر 1984 هوجنگ ون، معاون ستاد کل ارتش چین، در جریان سفر خود به عمان که ظاهرا اولین دیدار یک هیئت علی رتبه نظامی چین از عمان بود از تنگه هرزم بازدید نمود و در سال 86- 1985 اولین سفر کشتیهای جنگی چین به اقیانوس هند و دریای عمان انجام پذیرفت و احتمال گسترش حوزه عمل انها به تنگه هرمز و خلیج فارس نیز وجود دارد. همچنین رئیس ستاد ارتش چین، ژنرال یانگ دهجی ضمن بازدید خود از ترکیه در سال 1985 اعلام داشت که ترکیه نقش مؤثری بعنوان انسداد تنگه هرمز ابراز نگرانی کرده و آمادگی خود را برای اسکورت نفتکش های کویتی اعلام داشت، و حمله امریکا به هواپیماهای مسافربری ایران را محکوم نموده و خواستار خروج نیروهای خارجی از خلیج فارس گردید. مجموعه تلاشهای چین بیانگر این است که این کشور به تناسب اهمیت کشورهای منطقه خلیج فارس برای گسترش روابط خود با آنها اقدام میکند و کشورهای ایران و عراق و عربستان سعودی و عمان در سیاست خارجی چین و نزدیکی آن به حوزه خلیج فارس اهمیت ویژهای دارند. چنی علاوه بر هدف سیاسی واستراتژیک خود همانند سایر کشورها از بازار مصرف منطقه خلیج فارس چشم پوشی نکرده است و ضمن اعزام نیروی کار چینی به کشورهای عراق (20 هزار نفر) امارات متحده، کویت (10 هزار نفر) عمان و غیره .... سعی بر توسعه روابط بازرگانی خود با خلیج فارس دارد و در این میان صادرات سلاح از اهمیت بیشتری برخوردار است زیرا سلاحهای چینی نظیر موشکها و هواپیماهای اف- 6 قدرت رقابت با میگ 19 شوروی و میراژ 3- ای فرانسه و اف 104 امریکا را دارد، و پیشبینی میشود که چین بصورت یکی از صادرکنندگان بزرگ اسلحه به منطقه خلیج فارس و خاورمیانه درآید. درع ین حال چین کشوری است که کمترین وابستگی را به خلیج فارس از حیث تأمین نفت مورد نیاز خود دارد.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 364 |