تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,408 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,359 |
شعر | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1370، شماره 121، دی 1370 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
بمناسبت میلاد فرخنده حضرت زهرا«س» و فرزندش امام خمینی«ره» ای دخت گرامی پیمبر وی از تو مشام جان معطر صدیقه طاهر و مطهر منظور بشأن توست کوثر ای فخرزنان هر دو عالم وی روح روان بجسم آدم مادر به پدر فقط توئی تو فرموده چنین نبی خاتم آزاده زن جهان توئی تو فرزانه جاودان توئی تو حامی ولایت و امامت از صدق در آنزمان توئی تو تا نور رخ تو جلوهگر شد خورشید زفتنه برحذر شد مه شد خجل و بدامن ابر سربرد زشرم و مستتر شد تو مظهر عصمت خدائی محرم بحریم کبریائی برتست امید خلق عالم زیرا که شفیعه جزائی ای اختر آسمان عفت الگوی زنان با فضیلت تقی و شرف زنو سرافراز هم صدق و صفارضا و طاعت پورت حسن و دگر حسین است برختم رسل دو نور عین است احیاگر مکتب الهی از نسل توزاده خمین است گشتی تو فدائی ولایت کردی تو زدین حق حمایت تا دین خدا شود سرافراز دادی به قضای حق رضایت نقش تو کمال آفرینش ناموس مال اهل بیتش در هفته زن زن مسلمان از مکتب تو کند گزینش میلاد خجستهات مبارک بر رهبر و امت تبارک هم عید ولادت خمینی برجمله پیروان مبارک فرمود امام راحل ما در شأن زنان عاقل ما از دامن زن روند معراج مردان شجاع و پردل ما در وصف تو زن رسول فرمود زیر قدمت بهشت موعود زیبنده نام مادری تو میمون و مبارکی و مسعود «ایوانکی- أسدالله هاشمی» نماینده مجله پاسدار اسلام تضمین غزل حضرت امام خمینی (ره) مرغ جان در هوس کوی تو چون شیدا شد شورشی در دل دیوانه مابر پا شد راز عاشق شدن دل همه جا افشا شد «ناله زد دوست که راز دل او پیدا شد پیش رندان خرابات چسان رسوا شد مرغ جانم ز غمت ناله بسی زد به قفس آخر ای دوست بفریاد دل مسکین رس عاقبت جزتو شنیدند بسی ناکس و کس «خواستم راز دلم پیش خودم باشد و بس در میخانه گشودند و چنین غوغا شد» برسانید بدان زاهد سجاده پرست لعنت الله برآنکس که در میکده بست خستم از منبر و سجاده مرا تو به شکست «سرخم را بگشائید که یار آمده است مژدهای میکده عیش ازلی برپاشد» ای فدای سرزلفت همه کس را دل و جان بال و پرسوخت مرا آتش عشقت به نشان پیشکش باده مرا از هر جدایی مچشان سر زلف تو بنازم که به افشاندن آن ذره خورشید شد و قطره همی دریا شد آی ای دل زغم عشق، تو بیچاره شدی وای ای سینه شنیدم که تو صدپاره شدی عاقبت دلبر عیار چه خونخواره شدی لب گشودی وزمی گفتی و میخوارهشدی پیش ساقی همه اسرار جهان افشا شد» چه غم ار از غمت ای دوست دلم گشت جریج هاتفم وقت سحر گفت به آواز صریح کار سجاده پرستان به سما گشت قبیح گویی از کوچه میخانه گذر کرد مسیج که بدرگاه خداوند بلند آوا شد «فدعمی» در معانی زتو چون میخواند سخن ازعشق تو و عشق خدا می راند پایبند است بر این عشق و چنین میماند معجز عشق ندانی تو، زلیخا داند که برش یوسف محبوب چنان زیبا شد. «اهواز- علی فدعمی»
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 85 |