تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,366 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,305 |
شرائط امامت و رهبری | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1370، شماره 122، بهمن 1370 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
مبانی رهبری در اسلام شرائط امامت و رهبری حجة الاسلام والمسلمین محمدی ریشهری در قسمتهای گذشته، تعریف امامت، جایگاه امامت، تفکیک امامت، تحریف امامت و فلسفه امامت مورد بررسی قرار گرفت، موضوع بحث در این مقاله و مقالات بعدی شرایط امامت و رهبری است. شرایط امامت و رهبری در قرآن و احادیث اسلامی امور متعددی به عنوان شرایط امامت و رهبری ذکر شده است و بسیاری از دانشمندان مسلمان اعم از شیعه و سنی، فلاسفه، متکلمین و فقها در این باره به تفصیل بحث کردهاند، این شرایط شامل موارد ذیل است: 1- ویژگیهای جسمی رهبر مانند بلوغ، عقل، سلامتی حواس، سلامتی اعضا، نیرومندی جسم و مرد بودن. 2- ویژگیهای روحی و اخلاقی مانند: عدالت، شجاعت، نیرومندی اراده، قاطعیت، کرامت نفس و شرح صدر. 3- ویژگیهای فکری مانند: حسن تشخیص، سرعت تشخیص، سیاستمداری و قدرت حافظه. 4- ویژگیهای خانوادگی: مانند: طهارت مولد. 5- ویژگیهای مربوط به انتخاب کننده مانند اینکه: انتخاب کننده باید خدا باشد، یا مردم و یا نمایندگان مردم مجموع این ویژگیهای را در دو بخش میتوان خلاصه کرد: الف: شرایط عام امامت و رهبری ب: شرایط خاص امامت و رهبری در اسلام شرایط عام رهبری قبل از تبیین این شرایط توجه به این نکته ضروری است که آنچه در این سلسله مقالات پیگری میشود،بیان دیدگاههای اسلام در زمینه شرایط رهبری است، چه آن شرایط، ویژگیهای عام رهبری باشد و یا ویژگیهایی که اسلام برای رهبر لازم میداند. بنابراین مقصود از شرایط عام رهبری بیان دیدگاههای اسلام درباره ویژگیهایی است که ضرورت آن برای رهبر جامعه برای عموم مردم دارای هر عقیده و مکتب و با هر ایدئولوژی قابل درک است، برخلاف شرایط خاص رهبری در اسلام که معتقدین به این مکتب با توجه به دیدگاههای مختلفی که دارند شرایط و ویژگیهایی را برای رهبری ضروری میدانند. بینش رهبری در تبیین شرایط امامت، برخی عقل را به عنوان نخستین شرط ذکر کردهاند، این مطلب بدیهی است و نیازی به توضیح ندارد، معلوم است که سفیه و دیوانه نمیتواند امام و رهبر باشد. وقتی شرایط رهبری مورد بررسی قرار میگیرد مقصود بیان برجستگیهای خاصی است که به انسان لیاقت و شایستگی امامت و رهبری میدهد. آنچه شرط امامت و رهبری است و میتواند به عنوان نخستین شرط مطرح گردد بینش رهبری است،رهبر علاوه بر عقل، که برای اداره زندگی فردی هر انسان ضروری است به تعبیر امام علی(ع) نیاز به قلب عقول دارد، متن فرمایش امام این است: «یحتاج الامام الی قلب عقول و لسان قؤول و جنان علی اقامة الحق صئول».[1] امام باید دارای ذهنی تیز و دراک، زبانی پرتوان در سخنوری و دلی پرجرأت برای اقامه حق باشد. حسن تشخیص و سرعت تشخیص، خوب فهمیدن و زود فهمیدن در همه اموری که نیاز به تدبیر و مدیریت و سیاستگذاری دارد مهمترین و یا از اهم شرایط امامت و رهبری است. به عبارت دیگر رهبر پیش از هر چیز دیگر نیازمند به بینش قوی سیاسی است و بینش رهبری در حقیقت چیزی جز بینش سیاسی نیست. امام رضا(ع) در بیان ویژگیهای امام میفرماید: «مضطلع بالأمامة عالم بالسیاسة»[2] رهبر باید دارای قدرت رهبری و عالم به سیاست باشد. در این که بینش سیاسی شرط امامت و رهبری است تفاوتی میان اسلام و سایر مکاتب نیست ولی بینش سیاسی در اسلام چیزی غیر از بینش سیاسی در سایر مکتبها است، چون اصولا سیاست در اسلام مفهومی غیر از آن چه سیاستمداران رسمی دیروز و امروز جهان در تفسیر سیاست میگویند دارد. سیاست در منطق سیاستمداران رسمی در منطق سیاستمداران رسمی، سیاست عبارت است از «تشخیص هدف و به دست آوردن آن با هر وسیله ممکن»! شپنکلر در این زمینه گفته: سیاستمدار فطری کاری به حق بطلان امور ندارد و منطق حوادث و وقایع را با منطق نظامات و سیستمها اشتباه نمیکند ... راسل نیز در این باره میگوید: انگیزه اساسی در اکثر مردمان عبارت از نفع پرستی، خودبینی، رقابت و عشق به قدرت میباشد به عنوان مثال در سیاست، سرچشمهای اعمال انسانی همگی از عوامل فوقالذکر میباشد. رهبر سیاسی که به تواند مردم را متقاعد نماید که او میتواند این خواستهها را ارضاء نماید، قادر است توده مردم را چنان به زیر سلطه خود درآورد که معتقد شوند دو به علاوه دو، پنج خواهد شد و یا این که اختیارات او از جانب خداوند تفویض شده است! رهبری سیاسیای که این انگیزههای اساسی را نادیده انگارد معمولا از حمایت توده محروم خواهد بود. روانشناسی نیروهای محرک تودهها از اساسیترین قسمتهای تعلیم و تربیت رهبران سیاسی موفق میباشد[3] .. اکثر رهبران سیاسی با معتقد نمودن گروه کثیری از مردم به این که ایشان خواستههای بشر دوستانه دارند مناصب خود را به دست میآورند، به خوبی فهمیده شده که چنین اعتقادی در اثر وجود هیجان خیلی زودتر قبول میشود. غل و زنجیر کردن افراد، نطق و خطابههای عمومی مجازاتهای بیقانون و جنگ، مراحلی در تشکیل و توسعه هیجاناند. فکر میکنم برای طرفداران فکر غیرمنطقی با در هیجان نگهداشتن افراد، شانس بهتری جهت گولزدن و منفعت بردن از ایشان وجود دارد.[4] در این تلقی، سیاست تفسیری جز فریب و نیرنگ و دوز و کلک برای ریاست و سلطه بر دیگران ندارد و با این حساب هرکس فریبکار تر باشد بینش و هوش سیاسی او قویتر و سیاستمدارتر است. بر این اساس کسانی که بینش سیاسی را ابراز سلطه بر دیگران میدانند با ملاحظه موضعگیریهای سیاسی امام علی(ع) به این نتیجه میرسند که او فاقد بینش سیاسی بوده و لذا به خود اجازه میدهند که به گویند: علی مرد شجاعت بوده، نه مرد میدان سیاست! اگر مرد سیاست بود در ماجرای شورای شش نفری که به دستور عمر برای تعیین خلیفه پس از او تشکیل شد و عبدالرحمت بن عوف برای بیعت کردن با علی(ع) دست به سوی او بر مشروط به این که به روش شیخین عمل کند،امام شرط را میپذیرفت و پس از رسیدن به خلافت و تحکیم موقعیت سیاسی خویش، هرگونه مصلحت میدید عمل میکرد؟! اگر بینش سیاسی داشت در آغاز رسیدن به حکومت با عناصر مخالف و در رأس آنها معاویه موقتا سازش میکرد و پس از تثبیت حاکمیت خود، آنها را سرکوب مینمود، نه این که هنوز جای پای خود را محکم نکرده معاویه را که نفوذ و موقعیت مهمی در شام داشت، عزل نماید؟! اگر سیاستمدار بود نمیگذاشت طلحه و زبیر آزادانه مدینه را ترک کنند تا آتش جنگ جمل را بیفروزند؟! اگر سیاستمدار بود سعدبن قیس فرماندار مصر را که مردی با تجربه و کاردان بود عزل نمیکرد و به جای او محمد بن ابی بکر را به ولایت آن سامان منصوب نمیکرد که در اثر کمتجربگی این بخش بزرگ از قلمرو حکومت امام را تسلیم عاویه نماید؟! اگر سیاستمدار بود سران یارانش مانند نجاشی و رقبة بن مصقله وحتی برادرش عقیل بن معاویه نمیپیوستند؟! اگر سیاستمدار بود در جنگ صفین در آخرین لحظات حساس نبرد که میرفت بساط خود کامگی معاویه پیچیده شود و سپاه امام با پیروزی فاصلهای نداشت فریب معاویه را نمیخورد وقتی قرآنها با نیرنگ عمروعاص بالای نیزههای سپاه شام رفت، پیشنهاد حکمین که به تثبیت موقعیت معاویه انجامید را نمیپذیرفت؟! پاسخ مشروح این سؤالها در حوصله این مقال نیست و جایگاه بررسی تفصیلی آن در مباحث امامت خاصه است، ولی همه این مسایل و امثال آن،یک پاسخ کوتاه و روشن دارد و آن اینکه: آری امام علی(ع) به مفهوم رسمی سیاست،سیاستمدار نبود، ولی نه بدان معنی که او فاقد بینش سیاسی به این مفهوم بود،بلکه نمیخواست و یا به تعبیر دقیق نمیتوانست از هوش سیاسی خود، به دلیل مقید بودن به ضوابط اسلامی، استفاده کند. او خود فلسفه سیاستمدار نبودن خود به مفهوم انحرافی سیاست را در نهجالبلاغه این چنین توضیح میدهد. «والله ما معاویة بأدهی منی و لکنه یغدر و یفجر ولولا کراهیة الغدر لکنت من أدهی الناس ولکن کل غدرة فجرة و کل فجرة کفرة ولکل غادر لواءیعرف به یوم القیامة»[5] به خدا سوگند! معاویه زیرکتر و سیاستمدارتر از من نیست، ولی سیاست او بر مبنای خیانت و انحراف از عدالت است، اگر خیانت نکوهیده نبود من زیرکترین مردم به شمار میآمدم. اما چه کنم که هر خیانت گناهی است آشکار و هر گناه کفری است پدیدار و برای هر خیانتکار در روز قیامت پرچمی است که با آن شناخته میشود. ابن ابی الحدید در شرح این کلام امام مینویسد: جمعی از کسانی که حقیقت فضیلت امیرالمؤمنین(ع) را درک نکردهاند، میپندارند که عمر سیاستمدارتر از او بوده هرچند او دانشمندتر از عمر است، بوعلی سینا در کتاب شفا به این مطلب تصریح کرده، استاد ما ابوحسین هم به همین نظریه گرایش داشت و در کتاب غرر متعرض آن گردیده است. ولی دشمنان علی(ع) از این هم قدم فراتر گذاشتهاند و تصور نمودهاند که حتی معاویة سیاستمدارتر و با تدبیرتر از امام علی(ع) بوده است! پس از نقل این مطلب، ابن ابیالحدید به تفصیل از سیاست امام دفاع میکند، ابتدا توضیح میدهد که علی(ع) به دلیل این که مقید به رعایت دقیق ضوابط اسلامی بود نمیتوانست به سیاستهای نامشروع تن در دهد و سپس اثبات میکند که مشی سیاسی امام، دقیقا همان مشی سیاسی پیامبر»ص» و به مواردی که به عنوان نقاط ضعف سیاسی امام ذکر شد پاسخ میدهد.[6] مخالفین علی(ع) میگویند: وی مرد شجاعت بود نه مرد سیاست. زیرا او میتوانست در آغاز خلافت خود با عناصر مخالف موقتا از در آشتی و صفا درآمده آنان را با مداهنه راضی و خشنود نگهدارد و بدین وسیله خلافت خود را تحکیم کند سپس به قلع و قمعشان بپردازند. ولی اینان این نکته را نادیده گرفتهاند که خلافت علی یک نهضت انقلابی بود و نهضت های انقلابی باید از مداهنه و صورتسازی دور باشد. مشابه این وضع در زمان بعثت پیغمبر اکرم«ص» نیز پیش آمد و کفار و مشرکین بارها به آن حضرت پیشنهاد سازش دادند و این که آن حضرت به خدایانشان متعرض نشود،ایشان نیز کاری با دعوت وی نداشته باشند. ولی پیغمبر اکرم نپذیرفت با این که میتوانست در آن روزهای سخت مداهنه و سازش کرده موقع خود را تحکیم نماید سپس به مخالفت دشمنان قد علم کند. اساسا دعوت اسلامی هرگز اجازه نمیدهد که در راه زنده کردن حقی، حق دیگری کشته شود، یا باطلی را با باطل دیگری رفع نمایند و ایات زیادی در قرآن کریم در این باره موجود است. گذشته از این که مخالفین علی در راه پیروزی و رسیدن به هدف خود را از هیچ جرم و جنایت و نقض صریح اسلام (بدون استثناء) فروگذار نمیکردند و هر لکه را به نام این که صحابی هستند و مجتهدند، میشستند، ولی علی به قوانین اسلام پایبند بود.[7] حاصل کلام علامه را در دو جمله میتوان خلاصه کرد: 1- حکومت امام یک نهضت انقلابی بود و یکی از اصلیترین پایههای حکومت انقلابی سازشناپذیری با انحرافات است. 2- در اسلام هدف وسیله را مباح نمیکند و امام به دلیل تقید به موازین اسلامی نمیتوانست ار روشهای نامشروع برای تحقق اهداف سیاسی استفاده کند. باری، نکته اصلی در دفاع از سیاسی امام علی(ع) یک کلمه بیش نیست و آن این که سیاست به مفهوم رسمی آن چیزی جز تزویر و خیانت نیست و به این مفهوم علی نباید سیاستمدار باشد و این یکی از بزرگترین افتخارات زندگی پربرکست و سیره عملی آموزنده اوست. انقلاب اسلامی ایران نیز که به برکت بینش نافذ بنیانگذار آن فرزند خلف امیرالمؤمنین(ع) امام خمینی، خطوط اصلی سیاستهای داخلی و خارجی خود را از آن حضرت که مفسر واقعی سیاست رسول اکرم«ص» ناب است گرفته، در بسیاری از مبانی اصولی سیاسی خود از قبیل: سیاست نه شرقی و نه غربی، سیاست حمایت از محرومین و مستضعفین، و سیاست ایستادگی در برابر مستکبرین و در رأس آنها امریکا، متهم به بیسیاستی است. و این از افتخارات بزرگ این انقلاب و نشانه اصالت و صحت حرکت ان است. ادامه دارد.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 141 |