تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,247 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,153 |
سیاست در اسلام | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1370، شماره 123، اسفند 1370 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
مبانی رهبری در اسلام قسمت بیست و یکم سیاست در اسلام قسمت بیست و یکم
حجة الاسلام و المسلمین محمّدی ری شهری از نظر اسلام بینش سیاسی یکی از شرایط قطعی امام و رهبر است و هر قدر که رهبر از بینش سیاسی قوی تر برخوردار باشد ، توفیق بیشتری برای انجام مسئولیت خود دارد ، امام علی علیه السلام در این زمینه فرموده : « حسن السیاسة قوام الرعیة »[1] . سیاست نیکو موجب استواری جامعه است . « من حسنت سیاسته دامت ریاسته » . کسی که سیاستش صحیح و درست باشد ، ریاستش دوام خواهد یافت . « الملک سیاسة » [2] . حکومت عین سیاست است ! و هر چه بینش سیاسی رهبر ضعیف تر باشد قدرت کمتری برای اداره̾ امور دارد تا آنجا که ممکن است رهبر بی سیاست سبب نابودی یک انقلاب و یک امّت گردد، امام علی علیه السلام در این باره فرموده : « آفة الزعماء ضعف السّیاسة » [3] . آفتی که رهبران را تهدید می کند ضعف بینش سیاسی است .
« من قصر فی السیاسة صغر فی الریاسة »[4]. کسی که بینش سیاسی او کوتاه باشد ریاستش کوچک است . « سوء التدبیر سبب التدمیر » [5] سیاست و تدبیر نادرست موجب هلاکت و نابودی است . اسلام در عین این که سیاست را یکی از لوازم قطعی و اجتناب ناپذیر مدیریت و رهبری می داند ، سیاست به مفهوم رسمی آن را به شدّت محکوم می کند . اصولا یکی از تفاوت های اساسی حکومت اسلامی با حکومت غیر اسلامی ، تفاوت در خط مشی سیاسی است ، رهبر کبیر انقلاب اسلامی رضوان الله تعالی علیه سال ها قبل از پیروزی انقلاب ضمن درس در تبعیدگاه خود درباره̾ سیاست به مفهوم رسمی و اسلامی آن چنین می فرمود : مأیوس نباشید ، خیال نکنید این امر « تشکیل حکومت اسلامی » نشدنی است ، خدا می داند که لیاقت وعرضه̾ شما کمتر از دیگران نیست ! اگر عرضه ، ظلم و آدم کشی باشد البته ما نداریم . آن مردک « یکی از مقامات دولتی رژیم سابق » وقتی که آمد «در زندان » پیش من ... گفت : « سیاست عبارت از بد ذاتی ، دروغگوئی و ... خلاصه پدرسوختگی است و این را بگذارید برای ما ! » راست هم می گفت ، اگر سیاست از این ها است مخصوص آنها می باشد ، ائمه هدی علیهم السلام که « ساسة العباد » هستند غیر این معنایی است که او می گفت ، او می خواست ما را اغفال کند ، بعد رفت در روزنامه اعلام کرد « تفاهم شده که روحانیون در سیاست دخالت نکنند » ما هم بعد از آزادی رفتیم سر منبر تکذیبش کردیم ، گفتیم دروغ گفته است ، اگر خمینی یا دیگری چنین حرفی بزند بیرونش می کنیم . این ها از اوّل در ذهن شما وارد کردند که سیاست به معنی دروغ گوئی و امثال آن می باشد تا شما را از امور مملکتی منصرف کنند و آنها مشغول کار خودشان باشند [6] . سیاست د رمنطق سیاستمداری رسمی ابزار حکومت است ولی در منطق سیاستمدار اسلامی ابزار حاکمیّت قسط و عدل در جامعه ، بنابراین در یک تعریف جامع و کوتاه ، سیاست در اسلام را می توان به هوش و هنر اداره̾ حکومت با هدف تحقق عدالت تفسیر کرد . سیاستمدار رسمیو سیاستمدار اسلامی سیاستمدار رسمی می خواهد حکومت کند بنابراین هر چه او را به این هدف نزدیک کند سیاست است ، راست باشد یا دروغ ، دیکتاتوری باشد یا دموکراسی ، عدل یا ظلم ، اسلام یا کفر و بالاخره سیاستی که در پیش گرفته به بهشت منتهی شود یا به دوزخ . ولی سیاستمدار اسلامی می خواهد عدالت را به مفهوم عام و گسترده̾ آن در جهان حاکم نماید بر این مبنا تنها سیاستی را می تواند پیشه سازد که به عدالت منتهیشود . به عبارت دیگر از نظر سیاستمدار رسمی حکومت هدف است و از دیدگاه سیاستمدار اسلامی حکومت ، وسیله است برای حاکمیّت عدل ، بدین جهت هر وسیله ای منتهی به حکومت شود از نظر سیاستمدار رسمی مباح است ولی از نظر سیاستمدار اسلامی مباح نیست . تو سیاستمدار تری ، یا من ؟! عدی بن ارطاة روایت کرده که روزی معاویه به عمر و عاص گفت : تو سیاستمدار تری یا من ؟ عمرو عاص پاسخ دقیقی داد ، گفت : « أنا للبدیهه و أنت للرّویة !» بی تأمّل ، من . و با تأمل ، تو ! یعنی سرعت انتقال من از تو بیشتر است ولی تو اگر تأمل و دقت کنی نقشه های سیاسی دقیق تری را می توانی طرّاحی کنی ، بنابراین در رویداد هائی که نیاز به طرح های سیاسی فوری است من از تو با هوش ترم و در اموری که فرصت برای فکر و بررسی وجود دارد ، تو از من بهتر می فهمی . معاویه گفت : « به سود من و زیان خود نظر دادی، من بدون تأمل نیز از تو باهوش ترم ! عمرو : اگر چنین است روزی که قرآن ها بالای نیزه رفت ، هوش سیاسی تو کجا بود؟! معاویه : درست می گوئی بر من غالب شدی ، ولی یک سؤال از تو دارم به من پاسخ راست می دهی ؟ ـ : هر چه می خواهی بپرس به خدا دروغ زشت است ! معاویه : از موقعی که با من تظاهر به همراهی و خیرخواهی می کنی تا کنون شده که به من نیرنگ بزنی ؟! ـ : نه . معاویه : آری به خدا به من نیرنگ زده ای ، البته من مدّعی نیستم که در همه̾ موارد تو به من خیانت کرده ای ولی می توانم بگویم که در یک مورد این اتّفاق افتاده است ! ـ: کدام مورد ! معاویه : روزی که علی بن ابیطالب مرا به نبرد با خود دعوت کرد ، من با تو مشورت کردم ، تو پاسخ دادی : همتایی بزرگوار است و با این عبارت رأی دادی که نبرد من با او به مصلحت است در حالی که می دانی علی کیست ! بنابراین معلوم است که در این مورد تو به من خیانت کرده ای ! ـ : ای امیر مؤمنین ! مردی که از نظر بزرگواری و قدر و منزلت در مرتبه ای والا است تو را به نبرد با خود دعوت کرده ، و در مبارزه با او ، یکی از دو نیکی [7] برای شما پیش می آمد : یا او را می کشتی در این صورت تو کسی را که همتایان بسیاری را به خاک هلاکت نشانده کشته ای و شرافتت افزون می شد و حکومتت بی رقیب می ماند ، و یا کشته می شدی و در این صورت زودتر مرافقت شهدا و صالحین نصیبت می گردید که « به گفته̾ قرآن » رفقای خوبی هستند ، بنابراین خیانتی در این اظهار نظر صورت نگرفته ! معاویه : این نظر نیز خیانتی بدتر از آن است ! به خدا من می دانم اگر او را بکشم به جهنّم می روم و اگر او مرا بکشد به دوزخ رهسپار می شوم ! ـ : اگر چنین است پس چرا با او می جنگی ؟! معاویه : « الملک عقیم !» ـ ریاست و حکومت ، بهشت و دوزخ نمی فهمد ! ولی مواظب باش که این سخن را از من ، پس از تو کسی نشنود ![8] الملک عقیم ، سیاست همه̾ سیاستمداران گذشته و حال تاریخ است ، سیاست اسلام این نیست ، سیاست اسلام ، حکومت در خدمت عدالت است همان گونه که پیامبر اسلام عمل کرد و همان سیاستی که پس از او امام علی علیه السلام تعقیب نمود . ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 560 |