تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,181 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,105 |
پرسش ها و پاسخ ها | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1370، شماره 123، اسفند 1370 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
پرسش ها و پاسخ ها حجة الاسلام و المسلمین سید مرتضی مهری س 1- آیا فلسفه̾ آفرینش به کمال رسیدن انسان است یا فیّاضیّت الهیاست ؟ و این که می گویند فیّاضیّت مطلقه̾ الهی ایجاب می کند یعنی چه ؟ از این سخن بوی اجبار می آید . یعنی گویا خداوند به اراده̾ خود کاری نکرده است . بلکه لازمه̾ بعضی صفات او چنین است و چنان است . وانگهی اگر فیاضیت او ایجاب می کند پس جهان هستی قدیم است نه حادث . زیرا خداوند قدیم است و صفات او قدیم اند پس جهان هستی که فیض او و لازمه̾ فیاضیت او است نیز قدیم است . «م . ع . شهر کرد » سؤال از هدف خلقت و آفرینش انسان از سؤال هایی است که ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده است . بعضی به این بیان مضحک می پرسند که چرا خداوند فقط دو راه پیش روی انسان گذاشت ، راه خیر و راه شر ؟ چرا راه سومی را که راه عدم است پیش روی او قرار نداد که اگر خواسته باشد آن راه را بپیماید ؟ غافل از این که عدم راه ندارد و غافل از این که اختیار را که او دارد بر اساس حقی است که برای او در نظام طبیعت است و لذا اعتراض هم دارد که چرا هنگام خلقت با من مشورت نشده است و رأی مرا جویا نشده اند؟ خداوند می فرماید : « ما اشهدتهم خلق السماوات و الارض و لا خلق انفسهم » ( کهف ـ 51 ) ـ آنها نه شاهد آفرینش آسمان ها و زمین بوده اند و نه شاهد آفرینش خودشان ... یعنی کسی را در این زمینه اختیاری نیست . دیگری نوشته است که می گویند انسان برای رسیدن به کمال آفریده شده است . من نمی خواهم به کمال برسم . بلکه من می خواستم که اصلا نباشم . ایشان برای خود قبل از وجود هم وجودی قائل است که در آن وجود اوّل می خواسته است که نباشد . به هر حال این گونه سؤال که هدف خداوند از خلقت چیست به این معنای ساده ای که در ذهن ما است و در کارهای خود مورد توجه قرار می دهیم در مورد خداوند جا ندارد . زیرا هدف در کارهای ما به معنای کمالی است که به آن دست نیافته ایم و از این راه می خواهیم به آن برسیم یا نقصی است که از این راه می خواهیم آن را برطرف سازیم . اگر کسی از هدف شما در کاری مانند خوردن بپرسد ، پاسخ یا این است که گرسنه ام و می خواهم رفع گرسنگی کنم یا این است که می خواهم نیرویی کسب کنم و به کارم ادامه دهم . پس هدف ما از کارها همیشه به دست آوردن چیزی است که آن را نداریم و به آن نیازمندیم . ولی در وجود خداوند هیچ نقصی نیست که بخواهد با خلقت چیزی آن را برطرف سازد و طالب هیچ کمالی نیست که با کاری بخواهد به آن برسد . زیرا آن چه کمال است به او باز می گردد و همه سایه و فیض کمال او است . پس هدف به معنایی که در کار انسان وجود دارد در کار خدا معنی ندارد . باید سؤال از غرض و هدف خلقت را به گونه ای دیگر مطرح سازیم که معنای صحیحی داشته باشد . مسلما جهان خلقت با این که از قانون علت و معلول پیروی می کند ولی با اراده و تدبیر خداوند است . و هیچ حرکت و سکونی بدون اراده او محقق نمی شود . پس وجود هر انسانی در عین این که تابع علل و عوامل طبیعی است ولی باید در دایره̾ هستی نقشی ایفا کند و وجود او را مصلحتی در عالم خلقت باشد به این دلیل که ما آن چه را در عالم هستی اتفاق می افتد یا حداقل آن چه را به طور طبیعی اتفاق می افتد کار خدا می دانیم در عین حالی که کار طبیعت و عوامل طبیعی نیز هست . و چون خداوند حکیم است پس همه̾ کارهای او بر اساس مصلحت است . پس باید هر موجودی در جهان خلقت نقشی سازنده داشته باشد . سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که نقش انسان در جهان خلقت چیست ؟ پس این که گفته می شود فلسفه̾ وجودی انسان چیست باید به این معنی باشد . در اینجا ذکر این نکته لازم است که اگر از مقدمات پیشین به این نتیجه̾ قطعی رسیدیم که هر موجودی در جهان خلقت نقشی دارد و برای وجود او مصلحتی است دانستن یا ندانستن آن تأثیری ندارد و ندانستن مصلحت و حکمت وجود چیزی نباید موجب انکار مصلحت آن بشود حتی در مثل شیطان و انسان های شیطان صفت و سایر آن چه از دیدگاه ما جزء شرور و بدی ها هستند . ولی برای انسان مهم است که راز خلقت خود را بداند . خداوند می فرماید : « أفحسبتم أنّما خلقناکم عبثا و أنّکم الینا لا ترجعون » . ( مؤمنون ـ 115 ) . ـ آیا می پندارید که شما را بیهوده آفریده ایم و این که به سوی ما باز نخواهید گشت . ( ذاریات ـ 56 ) در مورد هدف از خلقت انسان در قرآن کریم چنین آمده است : « ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون » ـ من جن و انس را نیافریدم مگر برای این که مرا پرستش کنند . از این آیه به وضوح استفاده می شود که غرض و هدف از آفرینش انسان پرستش خداوند است . و شکی نیست که خداوند به این پرسش و به هیچ چیز نیاز ندارد . پس این پرسش چه فایده ای دارد . می توان گفت که نفع آن به خود انسان می رسد. غرض از خلقت انسان عبادت است تا زمینه̾ فرود رحمت الهی فراهم آید و خداوند او را مورد لطف و عنایت خود قرار دهد . و لذا در آیه ای دیگر می فرماید : « و لا یزالون مختلفین الا من رحم ربک و لذلک خلقهم ... » ( هود ـ 119 ) ـ همچنان انسان ها در اختلاف بسر می برند مگر آنان که مورد لطف و عنایت الهی قرار گرفته اند و برای همین لطف و رحمت آنها را آفریده است . البته در محدوده̾ کارهای ما این گونه غرض و هدف قابل توجیه نیست اگر از کسی که چیزی را به وجود آورده و ساخته است بپرسند که هدف تو چیست اگر در پاسخ بگوید برای این که به آن سود برسانم قابل قبول نخواهد بود زیرا غرض از وجود هر چیز باید خارج از ذات خود آن باشد ولی در کار خدا و در آفرینش جهان باید این را پذیرفت زیرا اگر بر فرض برای پرستش انسان در جهان خلقت اثری باشد باز جای سؤال باقی است که اصولا غرض از آفرینش کل جهان چیست ؟ و شک نیست که هدف هر چه باشد نفعی نیست که به خدا برسد پس یا باید مانند اشعریان منکر این جهت باشیم که کارهای خدا بر اساس مصلحت و حکمت است و این بر فرض که با عقل سازگار آید مخالف نصوص قرآنی است . و یا باید بپذیریم که نفع آن به خود جهان خلقت می رسد و خداوند به مقتضای رحمانیتش خلق را آفریده است . در عین حال می توان گفت که پرستش انسان و ارتباطی که به وسیله̾ او میان جهان طبیعت و عالم غیب برقرار می شود در جهان خلقت نقش سازنده ای دارد که خداوند آن را هدف خلقت انس و جن اعلام فرموده است هر چند تأثیر آن برای ما چندان روشن نیست . ملائکه نیز نقش انسان را نمی دانستند و لذا آن گاه ( اگر تعبیر آن گاه صحیح باشد ) که خداوند به آنان خطاب فرمود که من در زمین جانشینی قرار خواهم داد . یعنی موجودی می آفرینم که با اختیار خود و با وجود انواع مزاحمت ها و با این که او در حجاب است و حقیقت جهان از چشم او پوشیده است با پرستش و عبادت و توجه چنان ارتباطی با غیب جهان برقرار می نماید که پرده ها و حجاب ها را می درد و به خلوت سرای عشق راه می یابد بلکه صدر نشین می شود و بر اریکه̾ خلیفة اللهی تکیه می زند ملائکه در پاسخ به عرض می رساندند که چنین موجودی با این همه غرایز و کشش ها و با این آزادی و اختیار نظم جهان طبیعت را بر هم خواهد زد و فساد بر پا خواهد نمود و اگر پرستش هدف باشد ما تو را می پرستیم و می ستائیم و تقدیس می نمائیم . خداوند فرمود : من ارتباط غیر از پرستش شما است . البته لازمه̾ این طبیعت که مقدمه̾ وجود چنین انسانی است این همه̾ مشکلات و نارسائی ها و فساد است واین همان است که ملائکه پیش بینی کردند . ولی از نظر فلسفه̾ خلقت هیچ مهم نیست که میلیون ها انسان فاسد و مفسد به وجود آیند و به دوزخ روند تا این نظام برقرار باشد و آن گونه انسان ها که غایت خلقت اند در چنین گیر و دار هر کدام در خور شأن و لیاقت خود به آن مرز از پرستش که مناسب آنها است برسند و آن همان کمال انسانی است . و نهایت کمال انسانی نهایت عبودیت او برای خداوند است و شاید به همین دلیل ذوات مقدسه̾ محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین غایت خلقت و علت غایی آفرینش خوانده شده اند . چون اگر غایت خلقت عبودیت انسان است آنها به بالاترین درجه̾ آن صعود نموده اند. و امّا این که نوشته اید فیّاضیّت مطلقه̾ خداوند اگر چیزی را ایجاب کند مستلزم اجبار خداوند است ، اشکالی است که در سخنان بعضی از علما نیز دیده می شود ولی این اشکال وارد نیست . معنای اقتضای یک صفت اجبار نیست . همه این را می دانیم و به آن معتقدیم که رحمت الهی مقتضی عفو و بخشش است و قهاریت او مقتضی خشم و عذاب است و هیچ کدام موجب اجبار نیست . معنای فیاضیت این نیست که خداوند مانند علل و عوامل طبیعی وجود از آن سرازیر شود و به دیگر اشیاء برسد . و امّا این که فیاضیت الهی مستلزم قدیم بودن جهان خلقت است و حال آنکه جهان به عقیده̾ ما حادث است . این مطلب از نظر فلسفه̾ الهی قابل قبول است . و مانعی ندارد که عالم قدیم بالزمان باشد یعنی هیچ زمانی نبوده که عالم نبوده است و آن چه محال است این است که عالم قدیم بالذات باشد . قدیم بالذات یعنی این که چیزی قبل از آن نباشد و این فقط صفت خداوند است . و اتفاقا دلیلی که بعضی از فلاسفه̾ اسلامی بر قدم زمانی عالم آورده اند همین است که فیّاضیّت خداوند چنین ایجاب می کند که عالم قدیم باشد زیرا فیض خداوند ازلی است و فیاضیت از صفات ذات است ، پس همیشه خدا فیاض بوده و از ازل فیض الهی که همان وجود است بوده است ، پس عالم یعنی ماسوی الله وجود داشته . ولی این مستلزم ازلی بودن جهان طبیعت نیست زیرا ماسوی الله شامل مجردات و ماوراء طبیعت نیز می شود و مانعی ندارد اگر بگوئیم مجردات ازلی اند . البته از نظر روایات و بعضی از متون مذهبی قدم عالم حتی از نظر زمان مردود است . نکته̾ مهمیکه در اینجا قابل توجّه است این است که اصولا اطلاق کلمه̾ فیاض بر خداوند متعال ظاهرا ریشه̾ مذهبی ندارد . ما تا آنجا که ممکن بود از این واژه در کتب مذهبی تفحص نمودیم . در قرآن و نهج البلاغه و اصول کافی و کتب اهل سنّت به دلیل اینکه اینها معجم مفهرس دارند و همه̾ واژه ها و کلمات جمع آوری شده است مطمئن شدیم که چنین کلمه ای وجود ندارد . در دعای جوشن کبیر که هزار صفت و نام از اسماء حسنای الهی در آن جمع آوری شده است هیچ کلمه ای از ماده̾ فیض نیامده است . در کتب لغت نیز جستجو نمودیم و نیافتیم . معلوم می شود نه تنها در کلام شارع بلکه حتّی در کلام مشرّعه و پیروان پیشین نیز چنین تعبیری از خداوند نیامده است . از این روی جای بسی تعجب است که بعضی از بزرگان فلاسفه اسلام یک مسئله فلسفی را بر این اساس بنا نهاده اند . و فیاض را جزء اسماء و صفات الهی آن هم صفات ذات دانسته اند . و حتّی سر ریز شدن است و خواسته اند که از این ریشه̾ لغوی استفاده ای فلسفی کنند . در حالی که اصلا این واژه به عنوان یک صفت الهی هیچ رشته ای در متون مذهبی ندارد . البتّه ما هنوز هم به طور قطع انکار نمی کنیم و ممکن است در دعائی از دعاهای غیر مشهور چنین کلمه ای پیدا شود ولی دیگر نمی توان بر آن اصلی بنا نهاد . اسماء و صفات الهی توقیفی اند یعنی باید فقط به آن محدوده که از شارع مقدّس رسیده است اکتفا شود و نباید بر خدا صفتی یا نامی نهاد که خود نفرموده است . س 2- آیا نمی شود مبدأ هستی محدود باشد ، یا در زمینه ای نقص داشته باشد ؟چرا ؟ اگر کمالی را در جهان فرض کنید که خدا دارای آن کمال نیست . حال جای سوال است این کمال از کجا به وجود آمده است . اگر هست و وجود دارد پس باید مستند به وجودی باشد که علّت آن است و این سلسله̾ علل باید به جائی منتهی شود که آن را علّت نیست . پس همانگونه که اصل وجود به ناچار باید به وجود واجب منتهی شود تاسلسله̾ علل پایان پذیرد . همه̾ کمالات نیز چنین است باید به او منتهی شود . و اصولا هر کمالی از وجود است و وجود صرف و هستی مطلق همه̾ کمال است . س 3- آیا مرتاض ها و افرادی مانند آنها دارای روح بزرگ و متعالی می باشند ؟ چگونه می توان صاحب روحی بزرگ شد ؟ « قم ـ م غ » ج ـ به عقیده̾ ما تعالی روح با تقرّب به خداوند به دست می آید و تنها گوهر سعادت در انسان حب خداوند است . و خدا در قرآن فرموده است : « قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحبکم الله » ـ ای پیامبر بگو به مردم اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست بدارد . طبیعی است هر محبّی مایل است که محبوب نیز او را دوست بدارد و برای کسب این مقام طبق این آیه تنها راه ، پیروی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و شریعت آسمانی او است . بنابراین راه تقویت روح و تهذیب نفس نیز همین است . بنابراین بهترین راه تقویت روح و تهذیب نفس نیز همین است . رهبانیّت و ریاضت های مرتاضان برای دست یابی به روح قوی از نظر اسلام مردود است . هم اصل این روش مردود است و هم هدفی که از این کار تعقیب می شود . امّا اصل این روش به دلیل اینکه مستوجب ترک بسیاری از سنن اسلامی و حضور در مجامع و جماعات و امثال آن است و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم صریحا آن را در موارد مختلف نکوهش فرمودند . و امّا هف از آن چیزی نیست به جز تحصیل قدرت های مادّی روح که بتواند به وسیله̾ آن کارهای غیر متعارفی انجام دهد مانند تأثیر در اراده̾ دیگران یا اخبار از غیر در محدوده̾ خاصّی وامثال آن . و این گونه کارها از نظر شرع اسلام نه تنها مردود و محرم شناخته شده بلکه از آن تعبیر به کفر شده است و این ها نوعی از سحر و جادو به حساب می آید که مستوجب حدّ شرعی است و حد آن هم اعدام است . ولی از نظر شرعی ریاضت های محدودی در چارچوب احکام اسلام و با حفظ شئون اجتماعی اسلام مجاز بلکه مستحب است . یعنی ترک بعضی از لذّت های دنیا مانند بعضی از خوردنی ها و زینت ها مطلوب است ولی هدف اصلی از آن تحصیل قرت الهی و مقامات معنوی در آخرت است . البتّه در زندگی دنیا نیز ناخواسته تأثیر خواهد داشت و طبیعتا این چنین کسی دارای اراده ای قوی و تصمیمی قاطع و بسیاری دیگر از صفات روحی ممتاز خواهد شد که نمونه̾ آن را می توان در این زمان حضرت امام قدّس الله روحه ذکر نمود . این گونه زهد و ریاضت نفسانی مطلوب است ولی ریاضتی که مرتاضان هند و امثال آنها پیش گرفته اند از نظر اسلام در هر دو بعد فعل و هدف محکوم است . س ـ فلسفه قربانی که حجاج در مکّه ( منی ) می کنند چیست ؟ آیا اسراف نیست که هزاران هزار حیوان ذبح می شود و هیچگونه استفاده ای از آن نمی شود و آیا نمی شود قیمت آنها را به افراد داد ؟ ج ـ اگر این گونه محاسبه کنیم اصولا پاسخ این سؤال لازم است که چرا این همه مصرف برای حج و عمره و امثال آنها می شود . این همه مخارج هنگفت ومشقّت و رنجی که مردم بر خود تحمیل می کنند برای چیست ؟ آیا فقط برای اینکه در آن بیابان بی آب و علف و کوه های سیاه و سنگی تجمع کنند و بر گرد خانه ای بچرخند و میان دو کوه رفت و آمد نمایند و ناخنی بگیرند یا سری بتراشند و در بیابانی توقّف کنند و در جای دیگر بیتوته نمایند و چند عدد سنگ به علامتی بزنند و خونی بر زمین بریزند ؟ چرا ؟ و چه نتیجه ای از آن عاید می شود ؟ آیا بهتر نیست همه̾ این هزینه را به مصرف فقرا و درماندگان کشورهای اسلامی که فراوانند برسانیم ؟ و همچنین مخارجی که صرف برگزاری مراسم مذهبی در هر سال می شود از مراسم عزاداری عاشورا و مانند آن تا مراسم جشن های ولادت و مبعث و غدیر و دیگر ایّام خدا . و همچنین مخارج هنگفتی که برای تعمیر مشاهد مشرّفه و مساجد می شود . و ده ها مورد دیگر آیا بهتر نیست همه̾ این ها صرف بازسازی کشور و از بین بردن فقر و نیازمندی بشود ؟!
خیر ! چنین نیست ، بدون شک همه̾ ما و پدران ما فلسفه ای در این مراسم درک می کنیم هر چند آن را به تفصیل ندانیم و لذا از مخارج ضروری شخصی خود کم می کنیم و صرف برگزاری مراسم عاشورا مثلا می نمائیم و همچنین در طول تاریخ پدران ما به این گونه مسائل مقیّد بودند . و آن فلسفه این است که مصالح اجتماعی از مصالح فردی مهم تر است و مسائل معنوی و استفاده های روحانی از استفاده های مادّی مهم تر است . در رابطه با ترجیح مصالح اجتماعی بر مصالح فردی همه ملل متّفقند و لذا می بینیم که در همه̾ جامعه ها حتی آنها که بسیار فقیرند مراسم ملّی و مذهبی که نمودار وحدت جامعه و عظمت ملّت است با شکوه فراوان برگزار می شود در حالی که همان افراد که آن را برگزار می کنند از ضروریّات زندگی خود محروم اند . برای نمونه مراسم ملّی کشورهای هند و آفریقا را ملاحظه کنید . در این جا یک نکته̾ مهم و قابل توجّه است و آن اینکه بعضی از مراسم هیچ گونه ارزش اجتماعی ندارند ولی دولت ها برای مصالح خود آنها را به وجود می آورند و مخارج هنگفتی از پول ملّت را به مصرف آن می رسانند . مانند مراسم بسیار پر خرج و بی فایده ای که برای ورزش های المپیک و مجموعه های محدود تر آن بر پا می شود . ملاحظه می کنید که در کشورهای پیشرفته چه مسابقه ای برای بیشتر خرج کردن و شادی کردن در این زمینه ها می شود . در مراسم ورزشی ... که اخیرا در پاریس برگزار شد آن قدر مخارج هنگفت بود که مفسّرین رادیو های جهانی به آن اعتراض کردند . جالب این است که کشور ما هم برای اینکه مبادا از قافله تمدّن عقب بماند و مبادا در جهان به عنوان یک کشور عقب مانده و غیر مترقی قلمداد شود و خلاصه برای حفظ پرستیژ خیالی خود همین گونه مخارج در مناسبت های ملّی مانند ایّام دهه̾ فجر و امثال آن می شود که هیچ گونه ارزشی از نظر اجتماعی ندارد و پرستیژ ما در خارج وابسته به قدرت نفوذ در ملّت ها و انقلاب ها است و اگر اعتباری از جهات مادّی هم بخواهیم داشته باشیم باید در پائین آوردن سطح تورّم و بیکاری و رونق دادن به وضعیّت اقتصادی کشور باشد نه با پر زرق و برق کردن خیابان ها و ساختن آب نماها و دایر کردن کلوب های شطرنج و بکس بازی و آزاد گذاشتن فیلم ها و نوار ها و مونتاژ کردن ویدئو و سایر افتخارات جدید ! و امّا این که مسائل مادّی است امری است که برای معتقدان به خدا و جهان آخرت قابل انکار نمی باشد ولی اثر معنوی بعضی از امور روشن و واضح است مانند مراسم عاشورا و امثال آن و بعضی از امور اثر معنوی آنان ممکن است برای ما مجهول باشد مانند بعضی از اعمال حج . البتّه در کتاب هایی که اسرار عبادات را توضیح داده اند راز معنوی بسیاری از این اعمال را ذکر نموده اند ولی منظور ما این است که حالت تعبّد و تسلیم را در دل ها باید زنده نگه داشت و نباید انسان در موقع عمل توجّه به مصالح و مفاسد اعمال داشته باشد حتّی آن جا که مصلحت معنوی در کار است بلکه تنها توجّه باید به معبود باشد و انگیزه̾ عمل باید فقط تسلیم بی چون و چرا در برابر خواسته̾ او باشد . اصولا راز کلّی عبادات همین است و نباید سراغ دلیل دیگری برای آنها رفت . سیّد عارفان حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام آن گاه که در خواب مأمور ذبح فرزند شد بدون تردید و با حالت تسلیم کامل خود و فرزند روانه̾ فربانگاه شد و خداوند این را امتحان بزرگ نامید . امتحانی که کمتر انسانی به آن مرحله می رسد . واضح است که انسان تا امتحان های پائین تر را پاسخ نگوید به کلاس امتحان بالاتر وارد نخواهد شد. به هر حال بزرگترین مصلحت و نتیجه ای که برای انسان عاید می شود رضای الهی و تقرّب به درگاه او است و آن هم راهی به جز تسلیم در برابر فرمان او بدون توجّه به مصالح دیگر ندارد .
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 181 |