تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,450 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,394 |
علی علیه السلام عروة الوثقای دین | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1371، شماره 124، فروردین 1371 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
به مناسبت 21 رمضان المبارک سال روز شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام علی علیه السلام عروة الوثقای دین 6 فروردین ماه امسال مصادف است با 21 ماه رمضان که در این شب از سال چهلم هجری قمری ، عروه̾ وثقای دین ، امیرالمؤمنین و سیّد المتقین ، علی بن ابی طالب سلام الله علیه در سنّ شصت و سه سالگی ، در اثر ضربتی که در شب نوزدهم ماه رمضان به وسیله̾ اشقی الاشقیا ابن ملجم مرادی لعنة الله علیه در خانه̾ خدا ( مسجد کوفه ) ، بر فرق مبارکش زده شد ، به شهادت رسید و در نجف اشرف ( غری ) ، به خاک سپرده شد. در امالی صدوق آمده است که صبح آن روز ، امام مجتبی سلام الله علیه ، هنگامی که می خواست خبر شهادت خلیفه و وصیّ رسول الله را به مردم بدهد، بر فراز منبر بالا رفت ، و طی خطبه ای پس از حمد و ثنای پروردگار فرمود : « ای مردم ! در این شب قرآن نازل شد ، و در این شب عیسی بن مریم به آسمان ها رفت و در این شب یوشع بن نون کشته شد و در این شب پدرم امیر المؤمنین علیه السلام به شهادت رسید . به خدا قسم هیچ یک از اوصیای قبل و بعد از او ، پیش از آن حضرت به بهشت نمی رود ، و همانا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هنگامی که او را به جنگی می فرستاد ، جبرئیل از طرف راستش و میکائیل از طرف چپش ، همراه او با کفّار می جنگیدند ... » . به هر حال در این شب قدر ، قرآن ناطق خداوند ، ولیّ الله اعظم ، نفس و جان محمّد «ص» ، پرچم هدایت ، امام اولیا ، پیشوای اهل ایمان و مولا و سرور متقیّان حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، به شهادت رسید و با رستگاری به خدای کعبه پیوست که در آن لحظه حساس از تاریخ اسلام ، امید تمام مستضعفین و محرومین، به نومیدی پیوست و دشمنان علی ( ع) که منتظر آن لحظه بودند ، نفس راحتی کشیدند ، چرا که صاحب ذوالفقار ، چشم از جهان فرو بسته بود ؛ همو که از دم شمشیرش خون سرکشان و مشرکان و ستم پیشگان و جنایتکاران ، همواره بر زمین می چکید وهرگز خشک نمی شد ، اکنون ذوالفقارش در غلاف شده بود تا که روزی فرزند عزیزش ف خاتم الأوصیاء حضرت حجة بن الحسن ارواحنا فداه ، ظهور کند و با همان ذوالفقار ، همچون حیدر کرّار بر ظالمان و مشرکان و متجاوزان و تبهکاران بتازد و یک بار دیگر جهان شاهد عدل علی باشد و محرومان در پناهش آرام و آسوده از شرّ و ظلم مجرمان بسر برند و انتقام خون پاک علی و حسین و فرزندان و یاورانشان در طول تاریخ گرفته شود ، و ما به انتظار رؤیت خورشیدیم. علی کیست ؟ علی را کسی نشناخت جز الله و محمّد صلی الله علیه و آله ، همچنان که الله را کسی جز محمد و علی نشناخت و محمّد را کسی جز الله و علی نشناخت ؛ پس سخن از اوصاف علی گفتن برای احدی جز خدا و پیامبر و اولیای خاص خداوند روا نیست ؛ همان به که فضائلش و خصوصیاتش را از زبان اشرف مخلوقات و سرور کائنات حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله بشنویم . ابن عباس از زبان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلّم نقل می کند که فرمود : « ولایة علی بن ابی طالب ولایة الله ، و حبّه عبادة الله ، و اتّباعه فریضة الله ، و اولیاؤه أولیاؤ الله ، و أعداؤه أعداء الله ، و حربه حرب الله ، و سلمه سلم الله عزو جل » [1] . ولایت علی بن ابی طالب ولایت خدا ، دوستیش عبادت و پرستش خدا ، پیروی کردن و اطاعت از علی ، فریضه̾ واجب خدا است . اولیاء پیروان علی ، پیروان و یاران خدا و دشمنان علی دشمنان خدا است . جنگ علی ، جنگ خدا و صلحش ، صلح خداوند است . یعنی علی کسی است که حقّ تصرف در تمام امور و شئون مسلمین دارد و بدون اینکه به احدی رجوع یا مشورت کند . علی عروة الوثقای دین و ریسمان محکم الهی است که هر که به او چنگ زند ، خدا از او راضی باشد وهر که از او دوری جوید ، خداوند دشمنش بدارد . ایمان کسی کامل نیست جز به ولایت علی و اسلام کسی درست نیست جز به تبعیت از علی . اطاعت علی اطاعت خدا است و نافرمانی علی ، نافرمانی خدا است و این حکم تا روز رستاخیز جاری است و هرگز تبدیل نمی شود و تغییر نمی پذیرد . پیروی از علی ، حیات جاویدان است که هرگز مرگ و فنا در آن راه ندارد و فاصله گرفتن از علی ، هلاکت و مرگ جاویدان است که هرگز زندگی و حیات در آن نفوذ نمی کند . ابن عباس در روایت دیگری گوید : « قال صلی الله علیه و آله و سلم : من أحب أن یتمسک بالعروة الوثقی التی لانفصام لها ، فلیتمسک بولایة آخی و صیّی علی بن أبی طالب ، فانه لا یهلک من أحبه و تولاه و لا ینجو من أبغضه و عاداه » [2] . هر که دوست دارد به دستگیره ای چنگ زند که گسستنی و جدائی برای آن نیست ، پس به ولایت برادرم و وصیم علی بن ابی طالب چنگ زند ، چرا که هلاکت نمی شود کسی که او را دوست بدارد و ولایتش را برگزیند و هرگز نجات و رهائی نمی یابد کسی که دشمنش بدارد . آری ! دروغ می گوید کسی که خدا را قبول دارد و ولایت علی را نمی پذیرد و افترا می بندد کسی که ادعای محبّت و ولایت پیامبر را داشته باشد و ولایت وصی و جانشین و برادرش را رد کند . مگر اطاعت علی اطاعت محمد نیست و مگر نافرمانی او نافرمانی پیامبر نیست ؟ مگر علی باب مدینه̾ حکمت و دانش پیامبر نیست ؟ مگر محبّت علی هدایت و بغضش نفاق و جنایت نیست ؟ مگر علی نفس و جان و روان رسول الله نیست ؟ مگر کتاب های اهل سنّت و شیعیان پر از فضایل و منقب علی نیست ؟ هان بشنوید ای یاران که چگونه رسول خدا ، این نور چشم و برادر گرامیش را معرّفی می کند : ام سلمه از حضرتش نقل می کند که فرمود : « من احب علیا فقد احبّنی ، و من ابغض علیّا فقد أبغضنی ، و من آزادی علیا فقد آذانی ، و من آذانی فقد آذی الله عزوجل » [3] . هر که علی را دوست بدارد ، مرا دوست داشته و هر که علی را دشمن بدارد ، مرا دشمن داشته و هر که علی را آزار دهد ، مرا آزار داده و هر که مرا آزار دهد ، خدای را اذیت کرده است . ابن عباس در روایتی دیگر از حضرت چنین نقل می کند : « أوصی من آمن بی و صدقنی بولایة علی بن أبی طالب . فمن تولّاه فقد تولّا و من تولّانی فقد تولی الله » [4] . وصیّت می کنم هرکس را که به من ایمان آورد و مرا تصدیق نمود ، به ولایت علی بن ابی طالب ، چرا که هر کس ولایتش را پذیرفت ولایت مرا پذیرفته و هر که ولایت مرا پذیرفت ، ولایت الله را قبول کرده است . حذیفه از حضرت نقل می کند که فرمود : « طاعة علی طاعتی ، و معصیة علی معصیتی » [5] . اطاعت علی، اطاعت من و نافرمانی علی ، نافرمانی من است . پس آنان که به راستی خود را پیرو پیامبر می دانند و رسالتش را قبول دارند ، باید مواظب باشند که پس از او به چه کسی روی آورند و از چه شخصیتی تبعیّت کنند و ولایت کدام انسان والا را بپذیرند و عقیده̾ خود را به دست چه کسی بسپارند . صرف همین که ما بگوئیم : چون مردم به سوی سقیفه روی آوردند ، پس ما هم تابع اکثریتیم ، جواب قانع کننده ای برای روز جزا نخواهد بود ؛ آن همه تأکید و اصرار و سفارش پیامبر به مردم برای همین بود که حضرت آینده را می دید و نگران آن بود ، وگرنه حدیث غدیر خم که در صدها کتاب و منبع حدیثی از سنی و شیعه آمده است ، کافی و شافی بود که ولایت علی ، امتداد ولایت رسول الله است و حضرت رسول ، کسی را جز او برای ولایت بر مردم و حکومت بر امّت و جانشینی خودش نمی پذیرد ولی با این حال در موارد گوناگون ، حضرت رسول وصیّت می کرد که ای مردم ، دست از علی برندارید . ولایت علی تنها راه نجات است . منزلت علی نسبت به من ، مانند منزلت هارون نسبت به موسی است جز اینکه پیامبری پس از من نیست . و مگر هارون وصی و جانشین و برادر موسی نبود و مگر این روایت بسیار جالب را تمام محدّثین شیعه و سنی به تواتر نقل نکرده اند ؟ پس چه جای شک و تردید است ؟ هر انسان عاقل و خردمندی ، با یکی از این روایت ها ، می تواند به حق و حقیقت بپیوندد . پس چرا مردم علی را رها کردند و به دیگران پیوستند ؟ بگذارید خود آن حضرت پاسختان بگوید : حضرت امیر علیه السلام در نامه مفصّلی که به معاویه نوشتند و اعتراض های او را پاسخ دادند ، ضمن آن چنین می فرمایند : « ... پس اسلام ما آن است که شنیدی و در جاهلیّت هم بزرگواری ما انکار پذیر نیست و همانا قرآن کریم جمع کرد ، آنچه را از ما پراکنده نمودند و این سخن خدای سبحان است که می فرماید : « و أولوا الأرحام بعضهم أولی ببعض فی کتاب الله » ـ در کتاب خدا ثبت است که برخی از خویشان ، بر برخی دیگر سزاوار تر و شایسته ترند . و می فرماید :« ان اولی الناس بإبراهیم للدین اتبعوه و هذا النبیّ و الذین آمنوا ، و الله ولیّ المؤمنین » ـ سزاوارترین مردم به ابراهیم کسانی هستند که او را اطاعت نمودند و این پیغمبر و کسانیکه ایمان آوردند و خدا یار مؤمنان است . بنابراین ، ما یک بار به سبب خویشی و قرابت ( با پیامبر ) سزاوارتریم و بار دیگر هم سبب طاعت و پیروی نمودن . و چون مهاجرین بر انصار در روز سقیفه ، خویشاوندی با رسول خدا را حجت و بهانه قرار دادند ، لذا پیروز شدند ، پس اگر پیروزی یافتن ( و به خلافت رسیدن ) به قرابت و خویشی با رسول الله است ، پس خلافت حق ما است نه شما ها و اگر پیروزی به غیر از قرابت و خویشاوندی است انصار بر دعوی خویش باقی می ماند ... و گفتی که مرا مانند شتری که چوب در بینیش کرده اند ، می کشیدند تا بیعت ( با ابوبکر ) نمایم ، به خدا سوگند ، خواسته ای مذمّت کنی ولی تو در حقیقت مدح کرده ای و خواسته ایمرا رسوا سازی ولی خودت رسوا شدی ، چرا که مسلمان تا در دینش شک و در یقینش تردید نباشد ، عیبی نیست که مظلوم و ستمدیده واقع گردد ... » [6] . در جای دیگری ، پس از اینکه اخبار سقیفه را برای حضرت آوردند ، سؤال و جواب هائی رد و بدل می شود سپس حضرت می پرسد : قریش در برابر احتجاج انصار ( که می خواستند یک امیر از آنان و یک امیر از مهاجرین باشد ) چه پاسخ دادند ؟ به حضرت گفته شد : مهاجران گفتند : ما از شجره و درخت رسول الله هستیم و سزاوارتر به انصاریم ! حضرت فرمود : « احتجوا بالشجرةو أضاعو الثمرة » ـ به درخت احتجاج کردند و میوه را ضایع نمودند. [7] یعنی : اگر آنان به قرابت و خویشی با رسول الله احتجاج می کنند و خود را سزاوارتر می دانند ، پس من میوه̾ اصلی آن درختم و پسر عموی آن حضرتم و به اقرار همه̾ آنها نزدیک ترین شخص به پیامبرم ، بنابراین ، خلافت و حکومت حق من است و دیگران را حقّی نیست. چرا درخت را بهانه آورند ومیوه اش را که من باشم ضایع کنند ؟! در پاسخ یکی از اصحاب که پرسند : چگونه شما را از مقامتان دور ساختند در حالی که سزاوارتر از دیگران بودید ؟ حضرت فرمود : « ... فاعلم اما الاستبداد علینا بهذا المقام ـ و نحن الأعلون نسبا و الأشدّون به رسول صلی الله علیه و آله نوطا ـ فانها کانت أثرة شحّت علیها نفوس قوم و سخت عنها نفوس آخرین ، و الحکم لله و المعود الیه یوم القیامه» [8] ـ ... پس بدان که تسلّط آنها بر ما در مورد خلافت با اینکه ما از جهت خویشی و قرابت با پیامبر اکرم برتر و از جهت نزدیکی و قرب ودرجه به رسول خدا صلی الله علیه و آله ، استوارتریم ، برای آن است که خلافت برای طالبانش برگزیده و مرغوب بود ، و لذا گروهی به آن بخل ورزیدند ( و نگذاشتند کسی که سزاوارتر و لایق تر است به آن دست یابد ) و گروه دیگری ( یعنیخود آن حضرت ) بخشش نموده ( به خاطر مصالح اسلام و مسلمین ) از آن چشم پوشیدند . و خدا داور میان ما و آنها است و بازگشت همه مان به سوی او روز رستاخیز . به هر حال این رشته سر دراز دارد ، و اکنون جای بحث بیشتر نیست ؛ فقط تذکری بود و درد دلی ! اکنون به طور خلاصه و فهرست وار عرض میکنیم که : نصّ پیامبر بر اینکه علی ، خلیفه پس ازاو است و پس از علی نوبت به یازده فرزندش می رسد ، در 65 حدیث از طریق اهل سنّت و 19 حدیث از طریق شیعیان نقل شده است : حدیث غدیر خم در 89 مورد از اهل سنت و 42 مورد از شیعیان . تفسیر آیه̾ ولایت « انما ولیکم الله » که مقصود از ولی امر ، علی است در 24 مورد از طریق اهل سنّت و 19 مورد از کتاب های سند شیعیان نقل شده است . و این حدیث که می فرماید : « هیچ کس بر صراط رد نمی شود مگر گذرنامه ای از علی داشته باشد » در 8 مورد از اهل سنّت و 7 مورد از شیعیان . حدیث « علی منی و انا منه » ـ علی از من و من از علی هستم ؛ در 35 مورد از اهل سنت و 6 مورد از شیعیان . حدیث « انا مدینة العلم و علی بابها » در 16 مورد از اهل سنّت و 6 مورد از شیعیان حدیث « علی مع الحق و الحق مع علی » در 14 مودر از اهل سنّت و 10 مورد از شیعیان. حدیث « لا یحبک الا مؤمن و لا یبغضک الا منافق » در 6 مورد از اهل سنّت و 6 مورد از شیعیان . حدیث « النظر الی وجه علی عبادة » ـ نگاه کردن به صورت علی عبادت است ، در 23 مورد از اهل سنّت و 10 مورد از شیعیان . حدیث « علی قسیم الجنة و النار یوم القیامة » ـ علی تقسیم کننده بهشت و جهنّم در روز قیامت است ، در 28 مورد از اهل سنّت و 18 مورد از شیعیان . و در مورد رجوع خلفا به حضرت علی در حکم کردن و داوری قرار دادن آن حضرت ، 33 مورد از طریق اهل سنّت و 12 مورد از طریق شیعیان نقل شده است . پس خود قضاوت کنید ، آیا اهل سنّت سزاوارتر از شیعیان به پیروی از علی نیستند ، با اینکه کتاب های معتبرشان بیش از کتاب های شیعیان سفارش های پیامبر را در مورد حضرت امیر علیه السلام نقل کرده اند ؟ البته اگر کسی خواهان تفصیل این مسائل هست باید به کتاب « احقاق الحق » مرحوم تستری و « الغدیر » مرحوم امینی مراجعه کند تا حق را چون آفتابی درخشان ببیند و راه رستگاری را تنها و تنها در پیروی نمودن از علی و فرزندانش بیابد . به امید پیروی و اطاعت هر چه بیشتر از اهل بیت عصمت و طهارت ، فرا رسیدن نوزدهم و بیست و یکم ماه رمضان را به عموم مسلمین به ویژه ملّت متعهد ایران ، تسلیت عرض می کنیم .
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 125 |