تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,219 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,135 |
پرسش ها و پاسخ ها | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1371، شماره 125، اردیبهشت 1371 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
پرسش ها و پاسخ ها مسأله بداء حجة الاسلام و المسلمین سید مرتضی مهری قم ـ خواهر زهرا ، 1ـ ز س 1- ما در علم کلام خوانده ایم که علم خداوند متعال عین ذات او است و باری تعالی ازلی و ابدی است . و ما معتقدیم آن چه تا به حال خلق کرده و آن چه خلق خواهد فرمود در علم خدا بوده است بنابراین مسأله بداء که در بعضی مسائل دیده می شود چه معنی دارد ؟ و همچنین با توجّه به روایاتی که از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمده است که حضرت ائمه معصومین علیهم السلام را با ذکر نام معرّفی فرموده است بداء در مورد امامت بعد از امام صادق علیه السلام چه معنی دارد ؟ ج ـ بداء در لغت عرب از مادّه̾ بدوّ به معنای ظهور است و یکی از موارد استعمال آن تجدید نظر و تغییر تصمیم است زیرا تغییر جهت و تجدید نظری که برای انسان رخ می دهد در اثر کسب یک اطلاع جدید و ظهور یک امر پنهان حاصل می شود به این دلیل آن را بداء می گویند . ولی بداء به این معنی درباره خداوند صدق نمی کند زیرا چیزی از خدا پنهان نیست تا منکشف شود و موجب تجدید نظر گردد . همان گونه که نسخ به معنایی که در قوانین بشری صدق می کند در شریعت الهی موردی ندارد . بشر گاهی قانونی را به عنوان یک قانون دائمی و بر اساس اطلاعی که از وضع جامعه انسانی به طور عموم دارد وضع می کند ولی در اثر پیشرفت علم و کسب اطلاع جدید متوجه می شود که آن قانون مفید نیست بلکه مضر است و لذا قانون را تغییر می دهد . این را می گویند نسخ قانون . ولی در مورد قانون آسمانی چنین چیزی ممکن نیست بلکه آن چه ممکن است تغییر قانون بر اساس تغییر وضع جامعه است نه تجدید نظر و کسب اطلاع جدید. مثلا در ابتدای امر که جامعه اسلامی از نظر نیروی نظامی در حال ضعف بود دستور الهی در برخورد با کفّار و مشرکین عفو و گذشت و ترک مخاصمه بود ولی پس از تغییر و تحوّلی که پیدا شد و مسلمین نیرومند شدند آیات جهاد نازل شد . حکم دوّم حکم اوّل را نسخ کرد ولی در واقع این نسخ به معنای تغییر یک قانون دائمی نیست بلکه دلیل بر پایان مدّت و زمان حکم اوّل است و چون شکل ظاهری حکم اوّل مانند یک قانون دائمی است قانون دوّم را اصطلاحا نسخ می گوییم . بداء در تکوینیات نیز از همین قبیل است . مثلا ظاهر امری اقتضاء میکند که حادثه ای در زمان و شرایط خاصی اتفاق افتد و کسی که بر قوانین طبیعی که مقتضی وقوع آن حادثه است آگاهی یافته از وقوع آن می تواند اطلاع دهد ولی قانون دیگری مانع وقوع آن می شود وچون اطلاع بر همه̾ قوانین حاکم در جهان هستی برای هیچ کس غیر از ذات اقدس الهی میسر نیست هیچ کس نمی تواند از آینده به طور قطع خبر دهد مگر این که از جانب خدا به او آگاهی داده شود . این گونه تغییر ظاهری که رخ می دهد به دلیل شباهت آن به تجدید نظر اصطلاحا بداء خوانده می شود ولی واقعا بداءنیست . به عبارت دیگر همه چیز در جهان هستی به جز ذات اقدس الهی در حال تغییر و تحوّل و زیادی و کمّی است و ظاهرا مراد از محو و اثبات در آیه 38 سوره̾ رعد « یمحوا الله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب » همین تغییر و تحّول است . و همه̾ این تغییرات و تحولات بر اساس قوانین لا یتغیر است و شاید مراد از عنده ام الکتاب همان باشد . زیرا تنها خداوند به همه قوانین لا یتغیری که در حوادث جهان مؤثر است محیط و آگاه است و همه̾ آن قوانین ساخته̾ او و تحت تدبیر و اراده̾ او است . « و لن تجد لسنة الله تبدیلا و لن تجد لسنة الله تحویلا » و معنای تقدیر نیز همین است . این که می گوئیم خداوند همه̾ حوادث را مقدر ساخته و آن چه مقدار است واقع می شود یعنی همه چیز بر اساس اصول و قوانین لایتغیر واقع می شود و قوانین تقدیر خداوند است . ما اگر چیزی را اتفاق و تصادف می دانیم به دلیل عدم اطلاع از قوانین حاکم بر جهان است و اگر کسی همه̾ آن ها را بداند همه̾ حوادث را دقیقا می تواند پیش بینی کند و هیچ چیزی از نظر او اتفاق و تصادف نخواهد بود . اگر کسی بر همه عواملی که در به وجود آمدن باران دخالت دارد مطلع باشد و همه موانع آن را نیز بداند می تواند با دقّت تمام پیش بینی کند که چه وقت و در کجا چه مقدار باران خواهد بارید و حتّی حوادثی که انسان در آن نقش دارد نیز قابل پیش بینی دقیق است زیرا انسان گرچه به اختیار خود عمل می کند ولی همین اختیار و انتخاب را از او سلب نمی کنند و لذا انسان نه کاملا مختار است که از قید و بند قوانین حاکم بر جهان رها باشد و نه کاملا مضطر است همچون یک دستگاه یا یک حیوان بی شعور . و از همین جا معنای این مطلب که در احادیث آمده است روشن می شود که احتیاط و حذر از وقوع حادثه مانع حدوث آن نمی شود ولی صدقه مانع می شود . منظور این نیست که انسان هنگام رانندگی یا هر کار دیگر احتیاط لازم را انجام ندهد بلکه منظور این است که اگر حادثه ای بر اساس قوانین حاکم بر جهان باید واقع شود هیچ چیزی مانع آن نیست مگر قانون دیگر ، و مانع بودن صدقه خود یک قانون است هر چند نحوه̾ تأثیر آن بر ما مجهول است و از همین روی آن را یک قانون و سنّت غیر طبیعی و غیر مادّی می دانیم . بنابراین احتیاط مانع ممکن است مانع می شود ولی هرگز چنین نیست که احتیاط در هیچ موردی مفید نباشد بلکه بسیاری از حوادث به دلیل بی احتیاطی واقع می شود و این خود یک قانون است . بعضی از ساده اندیشان چنین تصوّر می کنند که احتیاط در وقوع حوادث هیچ گونه نقشی ندارد . اگر تقریر شده است که در روز و ساعت معیّن انسان بمیرد یا دچار حادثه یا بیماری شود خواهد شد چه احتیاط بکند و چه نکند ، چه به پزشک مراجعه کند و چه نکند ، چه در رانندگی با سرعت زیاد بدون رعایت مقررات برود و چه با رعایت آن ها ، چه به هنگام بمباران به پناهگاه برود و چه نرود و .... و بعضی بر اساس همین تفکر بر اتومبیل های ضد گلوله مسئولین اعتراض داشتند ودارند ولی این پندار صحیح نیست . تقدیر خداوند چیزی نیست به جز همان قوانین و مقررات حاکم بر جهان هستی . بر اساس همان قوانین ، بمباران در ساعت معین انجام خواهد شد. حق انتخاب انسان هم پیرو مقررات و قوانین است و حتّی فرود آمدن بمب در لحظه̾ مخصوص و در جای مخصوص هم پیرو قوانین است ولی ما آن قوانین را دقیقا نمی دانیم . شکی نیست که در این صورت اگر انسان در آن لحظه و در همان موضع در پناهگاه باشد آسیبی نخواهد دید گرچه ممکن است طبق همان قوانین مجهول که به نظر ما اتفاق و تصادف است بمب در هواکش پناهگاه بیافتد و همه پناهندگان را بکشد ولی در این صورت آن ها از نظر منطق و عقل و در پیشگاه خداوند معذورند . البته پناه گرفتن و نگرفتن انسان نیز پیرو عوامل درونی و برونی است و نقش رهنمایان در این زمینه ایجاد انگیزه و عامل درونی در انسان ها است . و همین نقش انبیا و اولیا و دعوت کنندگان به راه خدا است . بنابراین تقدیر یعنی نظم در جهان هستی . خداوند معلول ها را جدا تقدیر نفرموده است بلکه معلول ها را از راه علت ها تقدیر فرموده است . این که می گوئیم هیچ چیز جلوی تقدیر را نمی گیرد درست است یعنی هیچ چیز نمی تواند خارج از برنامه و قانون حاکم بر جهان هستی اثری داشته باشد ولی این موجب نمی شود که بیمار مثلا به پزشک مراجعه نکند ،یا به دعا و صدقه متوسل نشود . تأثیر هر کدام از آن ها جزء برنامه است. اگر انسان به وسیله ای مانند خواب های اطمینان بخش متوجّه خطری شود که او را تهدید می کند یا از یک راه طبیعی تر پزشک او را متوجّه خطری سازد معالجه و دارو و صدقه و دعا و صله̾ رحم ( یعنی احسان به خویشاوندان مستحق ) می تواند مانع آن خطر باشد در عین حال آن خواب و آن پیش بینی هم دروغ نیست زیرا آن پیش بینی به معنای بیان مقتضی استکه انسان در برابر آن مانعی به وجود آورده است .البته اخبار انبیا علیهم السلام هرگز دچار چنین نقصی نمی شود یعنی اگر خداوند آن ها را مطلع ساخت از آن چه در علم الهی است مطلع می سازد که همه̾ قوانین را شامل است و لذا هرگز خلاف واقع نخواهد بود . گر چه خلاف این امر در بعضی روایات آمده است ولی از آیات و روایات دیگر استفاده می شود که چنین چیزی نیست و خداوند هرگز وعده̾ خود را که به وسیله̾ انبیاء علیهم السلام ابلاغ می شود خلف نخواهد کرد و عقلا هم نباید چنین چیزی مکن باشد زیرا مستلزم سلب اعتماد از آن ها می شود . ولی در غیر انبیا و ائمه علیهم السلام اگر پیش بینی صحیح باشد بر اساس بعضی قوانین حاکم بر جهان است که ممکن است به وسیله قانون دیگر نقض شود. کسی که همه قوانین را بداند هرگز خبر او خلاف واقع نخواهد بود . این قوانین و مقررات بسیار زیاد و پیچیده است و بعضی از آن ها از محدوده̾ جهان طبیعت خارج است مانند تأثیر دعا و صدقه و صله رحم و امثال آن ها . و از همین جا نکته ای دیگر روشن می شود . گاهی انسان دعا می کند و صدقه می دهد ولی اثری از آن مشاهده نمی شود و بلا دفع نمی گردد . شاید دلیل آن نقض تأثیر آن به عملی دیگر باشد ممکن است انسان به مستحقی صدقه بدهد ولی از سوی دیگر با اهانت به مؤمنی اثر آن را نقض کند . البتّه این را از باب فرض و مثال می گوئیم معلوم نیست چه اموری تأثیر امر دیگر را نقض می کند . و لذا در روایت است که هیچ گناهی را کوچک نشمار ، ممکن است همان خشم خدا را در پی داشته باشد . این توضیح مختصری درباره̾ تقدیر خداوند . حال سخن در این است آیا خداوند قوانین و مقررات جهان را تنظیم فرموده و خود را کنار کشیده است و جهان مانند یک دستگاه سیستماتیک کار می کند . یا همچنان تحت قدرت و اراده و سلطه̾ خداوند است و هیچ حرکت و سکونی حتّی بسیار اندک و ناچیز بدون اراده و قدرت خداوند حاصل نمی شود . بعضی جاهلان چنین تصوّر می کنند که خداوند خالق جهان و نظم آن است ولی دیگر در تدبیر و گردانندگی جهان دخالتی ندارد. در قرآن از یهود چنین نقل شده : « و قالت الیهود ید الله مغلولة غلت ایدیهم و لعنوا بما قالوا بل یداه مبسوطتان ینفق کیف یشاء » ( مائده ـ 64 ) ـ یهودیان گفتند دست خدا بسته است ، دست آن ها بسته باد و از رحمت خداوند به دور باشند به خاطر چنین سخنی ، بکله او دستان قدرتش باز است و آن چه بخواهد می بخشد . در تفسیر این آیه در روایت آمده است که منظور یهود این بود که خداوند از کار جهان فارغ شده است . امروز نیز بعضی از منکران خدا می گویند اگر به خدا نیاز باشد در اصل خلقت است و اکنون دیگر جهان بر اساس نظم و قانونی که بر آن حاکم است خود به خود می گردد . منظور از اعتقاد به بداء نفی این تفکر است . تفکّر الهی صحیح این است که هیچ چیز در عالم به جز اراده̾ خداوند مؤثر نیست ولی اراده̾ او بر خلاف تفکّر اشاعره گزاف نیست بلکه بر اساس اصول و مقررات است . قرآن بر این نکته تأکید دارد : « یضل من یشاء و یهدی من یشاء و ما یضل به الا الفاسقین » ـ خدا هر که را بخواهد گمراه می کند و هر که را بخواهد هدایت می فرماید ولی گمراه نمی کند مگر آنان که فاسقند یعنی بر خداوند طغیان کرده و از روی عناد و لجاج آیات خدا را انکار می کنند . بنابراین نه این سخن صحیح است که در جهان نظم و قانون لایتغیری حاکم است ولی گرداننده ای ندارد و خداوند در مقابل این نظم و قانون دست بسته و بی اختیار است و نه این سخن صحیح است که اراده̾ خدا بدون هیچ قانون و نظمی جهان را اراده می کند . و تفکر صحیح این است که تمامی ذرات جهان تحت قدرت و اراده̾ خداوند است و در عین حال نظم و قانون بر همه̾ ذرات جهان حاکم است . نه قانون مندی جهان حاکمیت را نفی کند و نه خداوند از سنّت و قانونی که خود قرار داده تخطی می کند . و لذا استثنای مشیّت الهی در همه موارد حتی آن جایی که هیچ گونه استثنایی وجود ندارد صحیح و لازم است . خداوند در مورد خلود و جاودانگی بهشتیان و دوزخیان نیز « الّا ماشاء ربک » می فرماید و حتی در مورد نزول وحی بر پیامبر و عدم اشتباه آن حضرت که به هیچ وجه نباید استثنایی داشته باشد می فرماید : « سنقر ئک فلا تنسی الّا ماشاء الله » . منظور از همه این استثناها بیان همین نکته است که هیچ قانون و نظمی بدون اراده و مشیّت الهی در جهان حاکم نیست . و خلاصه بداء به معنای صحیح آن است که محو و اثبات یعنی تغییراتی که در جهان بر اساس قوانین و مقتضیات و موانعی پیدا می شود به دست خداوند است . و این عقیده را هیچ مسلمانی منکر نیست بلکه از اصول اساسی همه̾ شرایع آسمانی است . در روایات فراوانی که شاید نزدیک به تواتر باشد آمده است که هیچ پیامبری مبعوث نشده است مگر این که یکی از اصول عقاید او بداء بوده است و در روایتی است که هیچ عبادتی به اندازه̾ قول به بداء با توضیحی که گفته شد مستلزم این عقیده است که هیچ مؤثری در جهان به جز خداوند نیست و همه̾ حوادث و تغییرات به خواست و اراده̾ او است . طبعا کسی که چنین اعتقادی دارد نهایت کرنش در برابر خداوند قیوم خواهد داشت . آن چه را می خواهد از او می خواهد . به پزشک مراجعه می کند و از خدا شفا می خواهد برمی خیزد « و بحول الله و قوته اقوم و اقعد » می گوید . در همه امور و نیازهای زندگی به عوامل طبیعی آن متوسل می شود ولی موفقیت خود را فقط از خدا می خواهد و هر توفیقی نصیبش شود آن را فقط مستند به ذات اقدس احدیت می داند و هر مصیبتی که بر او وارد شود چون از جانب او است می پذیرد بلکه به آن افتخار می کند و نه تنها تسلیم بلکه راضی و خشنود است . و اما روایتی که در مورد جناب اسماعیل فرزند امام صادق سلام الله علیه نقل شده که برای خدا در مورد او بداء حاصل شده است آن چه را ما یافتیم سند معتبری ندارد و بر فرض صحّت توجیه شده است که مراد این جهت است که چون در ظاهر به دلیل جلالت مقام و منزلت او تصور می شد که او پس از پدر امام است و چون در حیات پدر وفات یافت گویی واقعیتی تغییر یافته و او که مقتضیات امامت را داشت به دلیل مرگ زود رس از این منصب محروم شد . ولی این توجیه گرچه معروف است قابل قبول نیست زیرا اصولا امامت بر اساس مقتضیات ظاهری نیست بلکه ائمه علیهم السلام از جانب خداوند منصوب شده اند و حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم همه را به نام مکرر ذکر فرموده اند و کلیه̾ شئون آن ها از ولادت تا مرگ با سایر انسان ها فرق های اساسی دارد که از جمله عصمت و علم است . و اگر منظور این باشد که بعضی از شیعیان توهم می کرده اند که او امام باشد و بعد معلوم شده است که چنین نیست این را به هیچ عنوان بداء نمی گویند آن هم با تعبیر ( بداء الله ) . بعضی توجیه کرده اند که مکرر جناب اسماعیل در معرض قتل و ترور قرار گرفته اند ولی خداوند او را نگه داشت . این توجیه نیز قانع کننده نیست زیرا تعبیر روایت این است که در هیچ چیز مانند این امر بداء حاصل نشده است . حال این که مسأله حفظ خداوند از کید و مکر دشمنان از اموری است که بسیار اتفاق می افتد و یک امر عجیب و اختصاصی نمی باشد ، ما هنوز توجیه قانع کننده ای برای این حدیث که سند معتبری ندارد نیافته ایم .
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 66 |