تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,477 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,414 |
حوادث سال اوّل هجرت | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1371، شماره 126، خرداد 1371 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
درسهائی از تاریخ تحلیلی اسلام حوادث سال اول هجرت ـ3 حجة الاسلام و المسلمین رسولی محلاتی 3ـ پیوند اخوّت و برادری از جملۀ کارهای مهمی که رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از بنای مسجد در بدو ورود بمدینه و در سال اول هجرت انجام داد، و در ایجاد الفت و دوستی میان مسلمانان در آنروز بسیار با اهمیت و کارساز بود پیوند برادری و اخوتی بود که در میان مهاجر و انصار بست و به حدیث«مؤاخاة» معروف شد و اهمیت آن بقدری بود، که برخی از آنها پس از انجام این برنامه پنداشتند براساس این پیمان باید هر چه را دارند با یکدیگر تقسیم کرده و نصف کنند، و یا اینکه اگر یکی از آندو از دنیا بروند از یکدیگر ارث میبرند... که در این باره داستان جالبی نقل شده، و آن اینکه از جملۀ کسانی که در آن پیمان باهم برادر شدند سعدبن ربیع انصاری از اهالی مدینه با عبدالرحمان بن عوف از مردم مکه بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله میان آن دو پیمان برادری استوار فرمود. پس از انجام این پیمان، سعد بن عبدالرحمان رو کرده گفت: برادر! من اموالی دارم که همه را با تو نصف میکنم، و دو زن هم دارم. اکنون بنگر کدامیک از این دو زن را تو بیشتر دوست داری تا من او را طلاق دهم و پس از گذشتن عدّۀ طلاق وی، تو او را به همسری خود انتخاب کنی و با او ازدواج نمائی؟ عبدالرحمان بن عوف از وی تشکر کرد و در حق او دعا نمود و گفت: خدا در مال و خاندانت برکت دهد! مرا به آنها نیازی نیست. فقط راهی برای کسب و کار به من نشان ده تا روزی خود را از کسب و کار تحصیل کنم. سعد نیز ترتیبی داد تا او به کسب و کار مشغول شد و بعدها از ثروتمندان مدینه گردید.[1] و قبل از ورود در اصل مطلب و نقل ماجرا یادآوری چند مطلب بعنوان پیش درآمد و بصورت مقدمۀ بحث لازم است: 1ـ همانگونه که گفتیم مسئلۀ ارث بردن کسانی که در این مراسم با یکدیگر برادر شده اند از همدیگر ظاهراً روی برداشتی بوده که خود آن افراد از این پیمان میکرده اند و گرنه رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باره چیزی نفرمود، و از جانب خدای تعالی نیز در اینباره آیه ودستوری نرسیده بود تا اینکه نسخ شود، چنانچه در کلمات برخی از اهل تاریخ آمده... و روایاتی هم که در تفسیر آیه شریفۀ«واولوا الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله...»[2] در اینباره نقل شده سند آنها به ابن عباس میرسد، و او هم نظر شخصی خود را در اینباره گفته است و گرنه از رسول خدا صلی الله علیه و آله و یا امیرالمؤمنین علیه السلام چیزی در اینباره نقل نکرده[3] و آنچه عموم مورخین گفته اند: این پیمان بمنظور اخوّت و برادری در حق و مواسات و ایجاد الفت و صمیمین میان مسلمانان مکه و مدینه بوده و نه تا حدی که از یکدیگر ارث ببرند... والله العالم. 2ـ پیوند اخوت و برادری میان مسلمانان بوسیلۀ رسول خدا صلی الله علیه و آله قبل از ورود بمدینه نیز یکبار در مکه و میان مسلمانان آن شهر انجام شده بود، و بدون سابقه نبوده و اختلافی که در روایات دیده میشود گاهی در نامهای افراد و گاهی در عدد افرادی که میان آنها پیمان برادری برقرار شده ظاهراً از اختلاط میان روایاتی ناشی شده که دربارۀ این دو داستان نقل شده، و بخاطر بی دقّتی و بی توجهی در اصل ماجرا ـ این اختلاف پیدا شده ـ و این چیزی است که معمولاً در روایات وارده در حوادث سالهای آغاز ظهور اسلام و هجرت بچشم میخورد. 3ـ با اینکه در پیمان اخوّت مدینه هدف اصلی همان ایجاد الفت و صمیمیت و مواسات میان مهاجر و انصار بوده و معمولاً رسول خدا(ص) در این مراسم میان یک نفر از مهاجرین حاضر موارد نادری هم در این مراسم دیده میشود که پیمان اخوّت میان دو نفر از همان مهاجرین برقرار کرده، و یا میان دو نفری که یکی از آنها یا هر دوی آنها در مدینه و در آن مراسم حضور نداشته اند... و این بدانجهت بود که چون این پیمان مقدس بدست پیامبر اسلام ایجاد می شد و در آیندۀ اسلام مدال افتخاری برای آنها بود، و خود این پیوند حکایت از سنخیّت و تناسب افراد با یکدیگر میکرد، رسول خدا صلی الله علیه و آله اولاً: سنخیّت افراد را در این ارتباط مدّنظر داشت، و ثانیاً میخواست افرادی هم که حضور نداشتند و به جرم حمایت از اسلام در تبعید و یا غربت بسر میبردند در این افتخار سهیم باشند، که نمونه های هر دو را در اصل داستان که ذیلاً نقل میشود خواهید دید. پس از ذکر این مقدمات و توجه به این تذکرات اکنون اصل ماجرا را بشنوید: پیمان اخوت میان مسلمانان در مکه و مدینه همانگونه که اشاره شد رسول خدا(ص) یکبار در مکه میان یاران خود پیوند اخوّت و برادری برقرار کرد و یک بار در مدینه. افرادی که در مراسم مکه با یکدیگر برادر شدند عبارت بودند از: رسول خدا صلی الله علیه و آله با علی بن ابیطالب، و حمزة بن عبدالمطلب با زید بن حارثه، ابوبکر با عمر،عثمان بن عفان با عبدالرحمن بن عوف، زبیر بن عوام با عبدالله بن مسعود، عبیدة بن حارث بن عبدالمطلب با بلال، مصعب بن عمیر با سعد بن ابی وقاص، ابوعبیدۀ جراح با سالم مولی ابوحذیفه، سعید بن زید با طلحة...[4] و اما در مدینه: ابن هشام در کتاب سیره گوید: از جملۀ کارهائی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در همان اوائل ورود بشهر یثرب انجام داد(و برای مهاجرین کار بسیار سودمندی بود) پیمان برادری بود که میان مهاجر و انصار بست(و بدینوسیله مهاجرین را از غربت و پریشانی نجات بخشید) و خود آن حضرت نیز با علی بن ابیطالب عقد اخوت بست و در میان تمامی اصحاب خود ایستاده دست علی بن ابیطالب را گرفت و فرمود: این هم برادر من! و کسانی که در این پیمان با یکدیگر برادر شدند بدینقرار بودند: رسول خدا صلی الله علیه و آله که سید مرسلین و پیشوای متقین و پیامبر پروردگار عالمین بود و در میان تمام بندگان نظیری نداشت با علی بن ابیطالب علیه السلام برادر شدند. و حمزة بن عبدالمطلب عموی رسول خدا صلی الله علیه و آله با زید بن حارثه غلام آزاد شده آنحضرت برادر شدند، و بهمین واسطه در جنگ احد هنگامیکه حمزه بمیدان جنگ رفت به زید بن حارثه فرمود: اگر در جنگ مرگ من فرا رسید تو باید بوصایای من عمل کنی و سپس وصایای خویش را باو کرد. جعفر بن ابیطالب که آنروز در حبشه بسر میبرد با معاذین جبل که از قبیلۀ بنی سلمة بود برادر شدند. ابوبکر با خارجة بن زهیر که از تیرۀ بلحارث بن خزرج بود برادر شدند. عمر بن خطاب با عتبان بن مالک ـ از تیرۀ سالم بن عوف ـ برادر شدند. ابوعبیدة بن جراح با سعد بن معاذ ـ از تیرۀ بنی عبدالاشهل ـ برادر شدند. عبدالرحمن بن عوف با سعد بن ربیع ـ از تیرۀ بلحارث بن خزرج ـ برادر شدند. زبیر بن عوام با سلامة بن وقش[5] ـ از تیرۀ بنی عبدالاشهل ـ برادر شدند. عثمان بن عفان با اوس بن ثابت ـ از تیرۀ بنی بنی سلمة ـ برادر شدند. طلحةبن عبیدالله با کعب بن مالک ـ از تیرۀ بنی سلمة ـ برادر شدند. سعد بن زید با أبی بن کعب ـ از تیرۀ بنی النجارـ برادر شدند. مصعب بن عمیر با ابو ایوب انصاری ـ از تیرۀ بنی النجار ـ برادر شدند. ابو حذیفة بن عتبة با عباد بن بشرـ از تیرۀ بنی عبدالاشهل ـ برادر شدند. عمار بن یاسر با حذیفة بن الیمان ـ از تیرۀ بنی عبد عبس[6] ـ برادر شدند. ابوذر غفاری با منذرین عمرو ـ از تیرۀ بنی ساعدة ـ برادر شدند. حاطب بن ابی بلتعة با عویم بن ساعدة ـ از تیرۀ بنی عمرو بن عوف ـ برادر شدند. سلمان فارسی با ابودرداء ـ از تیرۀ بلحارث بن خزرج ـ برادر شدند. بلال(مؤذن رسول خدا صلی الله علیه و آله) با أبورویحة ـ از تیرۀ خثعم ـ برادر شدند. و از کتاب«محبّر» ابن حبیب نقل شده که اضافه بر اینها حدود پنجاه نفر دیگر ز مهاجرین را نام برده که رسول خدا(ص) میان آنها با انصار عقد اخوت و برادری بست که هر که خواهد با پاورقی بحارالانوار(ج 19 ص 135) مراجعه کند... و اینک چند تذکر: 1ـ همانگونه که گفته شد: پیمان برادری مدینه در سال اول هجرت انجام شد، اما اینکه درچه ماهی از ماهها و با چه فاصله ای از ورود بمدینه بوده اختلاف است که برخی بفاصله پنج ماه و برخی شش ماه و برخی هشت ماه پس از ورود بمدینه، و برخی هم در همان ماهها و یا روزهای اول ورود بمدینه آنرا ذکر کرده اند که ظاهراً مشهور همان قول اول باشد.[7] 2ـ اختلاف دیگری که در این داستان(حدیث موأخاة) دیده میشود در عدد و شمارۀ افرادی است که رسول خدا میان آنها پیمان برادری برقرارد کرد،که برخی آنها را جمعاً نود نفر ذکر کرده ـ چهل و پنج نفر از مهاجرین و چهل و پنج نفر از انصار ـ و برخی مجموع آنها را صد نفر ـ و از ابن جوزی نقل شده که گفته است: من آنها را شمرده ام و جمعاً 186 نفر بودند.[8] و ظاهراً علت اختلاف ـ گذشته از آنچه در مقدمۀ داستان ذکر شد ـ این بوده که رسول خدا صلی الله علیه و آله در آغاز میان افرادی از مهاجرین که بمدینه هجرت کرده بودند با انصار مدینه ـ که عددشان چندین برابر مهاجرین بودـ روی تناسبها و سنخیّتهائی که مورد نظر شریف آنحضرت بود اخوّت برقرار کرد، و بتدریج افرادی که بمدینه می آمدند در طول سالهای نخست ـ تا وقتی که نیاز به اینکار احساس می کرد ـ میان آنها را نیز با مسلمانان مدینه پیمان برادری برقرار می کرد... و پس از اینکه مسلمانان قدرتی پیدا کردند، و مهاجرین در مدینه صاحب خانه و خانواده شدند و نیازی به اینکار احساس نمی شد این برنامه نیز لغو شد... چنانچه در برخی از روایات آمده که جریان مؤاخاة تا پیش از جنگ بدر ادامه داشت و پس از جنگ بدر دیگر مؤاخاتی نبود.[9] و روی همین جهت است که در میان آنها نام افرادی به چشم می خورد که در سال اول در مدینه نبوده و شاید هنوز مسلمان نشده بودند مانند ابودرداء و سلمان فارسی و برخی دیگر... 3ـ چنانچه مشاهده کردید در جریان موأخاة ـ چه در مکه و چه در مدینه ـ رسول خدا صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را به برادری خود انتخاب کرد، و این مطلب در بیش از پنجاه حدیث از احادیث اهل سنت به سندهای مختلف نقل شده که متن آنها را با سندها و مصادر آن، مرحوم علامه امینی بتفصیل در کتاب شریف الغدیر(ج3 ص 113 ـالی ـ 124) نقل کرده، و در احقاق الحق نیز در جلد 4 و جلد6 بیش از آن روایت شده و جالب است که در برخی از آنها که از جابر بن عبدالله و سعید بن مسیّب ویعلی بن مرّة شده اینگونه است: که رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از آنکه علی علیه السلام را به برادری خود انتخاب کرد بدو فرمودند:«... أنت اخی و أنا اخوک فان حاجّک احد[10] فقل: أنا عبدالله و اخو رسول الله لا یدّعیها بعدک الاّ کذّاب».[11] یعنی ـ... تو برادر منی و من برادر توام و اگر کسی در اینباره با تو به محاجّه و گفتگو برخاست بگو: منم بندۀ خدا و برادر رسول خدا ـ واین ادّعا را کسی پس از تو نخواهد کرد جز آنکس که خیلی دروغگو است... و در حدیث دیگری که از جابر بن عبدالله انصاری به سندهای مختلف از طریق اهل سنت روایت شده اینگونه است: «قال: قال رسول الله(ص) مکتوب علی باب الجنّة: لااله الا الله، محمّد رسول الله علیّ اخو رسول الله قبل أن تخلق السماوات و الارض بألفی عام».[12] یعنی ـ جابر گوید: رسول خدا(ص) فرمود: بر در بهشت نوشته شده: معبودی جز خدای یگانه نیست، محمد رسول خداست، علی برادر رسو ل خدا است و این مطلب دوهزار سال پیش از آنکه آسمانها و زمین خلق شود بر آنجا نوشته شده است. و از آنجا که دشمنان امیرالمؤمنین و شیعیان آنحضرت پیوسته در صدد از بین بردن فضائل آنحضرت و متهم کردن شیعه به کذب و انواع تهمتهای دیگر بوده اند، دربارۀ این حدیث متواتر هم هر کدام بنحوی خدشه و یا توجیه کرده اند مانند اینکه: ابن کثیر در سیرة النبویة(ج 2 ص 326) پس از نقل حدیث مؤاخاة گوید: برخی از علماء این حدیث را انکار کرده و صحّت آنرا منع کرده و مستند او در این سخن این است که این مؤاخاة برای ایجاد رفاقت و الفت میان اصحاب بود، و مؤاخاة میان رسول خدا و دیگری معنی ندارد، چنانچه در مؤاخاة میان حمزه و زید بن حارثة نقل شده... و سپس خود او در صدد پاسخ از این حرف برآمده و گفته است: حز این که کسی بگوید: رسول خدا(ص) نمی خواست کار علی را به دیگری واگذار کند زیرا علی کسی بود که رسول خدا از کودکی واز زمان حیات پدرش ابوطالب، سرپرستی و خرج او را بعهده گرفته بود... و نظیر همین شبهه را ابن تیمیه کرده، که سمهودی ـ یکی از دانشمندان اهل سنت ـ پس از نقل کلام وی این گفتار او را ردّ نصّ رسول خدا و دلیل بر غفلت او از حکمت کار آنحضرت دانسته و گوید: «و هو ردّ للنصّ و غفلة عن حقیقة الحکمة فی ذلک، مع انّ بعضهم کان اقوی من بعض بالمال و العشیرة و الارتفاق ممکن، و قد کان النبی صلی الله علیه و سلم یقوم بعلیّ من عهد الصبا و استمرّ ذلک...».[13] و برخی هم آنرا به معنای برادری دینی و اخوّت معمولی معنی کرده، و آنها که جرئت بیشتری در اینکار داشته مانند ابن حزم اندلسی آنرا انکار کرده و مشابه آنرا برای دیگران امثال ابوبکر نقل کرده اند که بنابر نقل علامه امینی در کتاب الغدیر حدیث مجعول زیر را بنحو یک حدیث صحیح و مسلم ذکر کرده که گوید: «قال رسول الله(ص): لو کنت متخّذاً خلیلاً لا تخذّت ابابکر خلیلاً و لکن اخی و صاحبی». که باید گفت: اینان مشمول همان سخن رسول خدا گشته که در حدیث قبلی به علی علیه السلام فرمود: جز کذّاب، کسی چنین ادّعائی دربارۀ دیگری نکند... و گواه بر این سخن نیز گفتار ابن ابی الحدید معتزلی ـ یکی از دانشمندان بزرگ اهل سنت ـ است که میگوید: بکریّه ـ یعنی طرفداران ابابکر ـ در مقابل روایاتی که در فضیلت علی علیه السلام وارد شده بود احادیثی را جعل کردند که از آنجمله همین حدیث است و متن گفتار ابن ابی الحدید(در جلد 11 شرح نهج البلاغه ص49) اینگونه است. «و نحو«لو کنت متّخذاً خلیلاً...» فانّهم وضعوه فی مقابلة حدیث الاخاء...» که ما زحمت ترجمه و تحقیق بیشتر را بعهدۀ خوانندۀ محترم میگذاریم و این بحث را به پایان میرسانیم. ادامه دارد
[1] . اسدالغابه ج3 ص 314، سیره حلبیه ج2 ص 96. [2] . سوره انفال ـآیه 75. [3] . به تفسیر در المنثور ج 3 ص 207 و تاریخ الاسلام ذهبی ـص41 مغازی مراجعه شود. [4] . پاورقی بحارالانوار ـ ج 19 ص 131 ط بیروت ـ بنقل از کتاب محبر ـ ص 70 ـ71. [5] . و برخی گفته اند زبیر با عبدالله بن مسعود برادر شدد. [6] . وبرخی گویند عمار با ثابت بن قیس از تیره بلحارث بن خزرج برادر شدند. [7] . الغدیر ج3 ص 112(پاورقی) [8] . بحارالانوار ـج 19 ص130(پاورقی) [9] . بحارالانوار ـ ج 9ص138(پاورقی) [10] . و در نقل دیگری بجای آن«فان ناکرک احد...» آمده که در معنی چندان تفاوتی نمی کند. [11] . نقل از مناقب احمد، تاریخ ابن عساکر، کفایه گنجی، 83،82 تذکره سبط 14 المرقاة فی شرح المشاکاةص569، کنزالعمال ص154، 399(الغدیر ج 3 ص 115). [12] . نقل از مناقب احمد، تاریخ خطیب 7 ص 387، الریاض النضرة 2 ص 168، تذکرة سبط14، مجمع الزوائد9ص111،مناقب خوارزمی 87، شمس الاخبار ص 35از مناقب فقیه مغازلی، کنزالعمال 6 ص399از ابن عساکر، فیض القدیر4 ص355، کفایة الشنقیطی 34، مصباح الظلام 2 ص 56 از طبرانی(الغدیر ج3ص117). [13] . وفاء الوفاء ـج1ص268. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 159 |