تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,280 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,189 |
نهضت عاشورا، مبارزه با تحریفها | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1371، شماره 127، تیر 1371 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
نهضت عاشورا، مبارزه با تحریفها بزرگترین مشکلی که شرایع آسمانی و نهضتهای الهی را- چه در گذشته و چه در حال و آینده- تهدید میکرده است، مشکل ایجاد انحراف در روند اصلی نهضت و شریعت بوده است. همانگونه که این انحرافها باعث از هم پاشیدگی ادیان گذشته و کتابهای آسمانی گذشته مانند تورات و انجیل شده و پیامبران الهی از این مسئله بسیار وحشت داشتهاند که مبادا پس از خویش، احکام خدا دستخوش تمایلات و اهواء نفسانی گردد و دین از مسیر اصلی خود منحرف شود که اکنون آثار شوم آن انحرافها را در پیروان دروغین آن پیامبران الهی آشکارا میبینیم که صهیونیستهای اشغالگر نمونهای از آن در زمان حاضر است اسلام نیز از این خطر بزرگ نمیتوانست مصون بماند، زیرا دشمنان قسم خوردهای داشت که با اکراه و انزجار به آن گرویده بودند و هرگز به آن علاقمند نبوده و پذیرشی نداشتند این منافقان را که خداوند از کافران نیز بدتر و خطرناکترشان میداند، از روز نخست در پی توطئهها و نقشههای پلید برای نابودی اسلام و ضربه زدن به احکام شریعت مقدّسه برآمدند. خطر شجرۀ ملعونه خطرناکترین گروهی که در برابر اسلام قد علم کردند و با ترفندهای موذیانه از زبان پیامبر اکرم (ص) با آن به ستیز و مبارزه پرداختند، بنی امیه، این شجرۀ ملعونه بودند که اگر فرصتی بیشتر بدست آورده بودند، ریشۀ اسلام را بکلی قطع کرده و آن را برای همیشه نابود میکردند یا چهرهای کژ و غلط از آن جلوه میدادند که از مسیر خود منحرف شده و تمام تلاشها و شهادتهای طول تاریخ را به هدر میدادند. همانگونه که در تاریخ طبری و مسعودی و ابن اثیر و دیگر بزرگان تاریخ اهل سنت آمده است روزی که اوّلین خلیفه اموی به حکومت رسید، ابوسفیان در مجلسی که تمام یاران و فرزندان و خویشانش جمع شده بودند، به آنها گفت: «یا بنی امیه تلقفوها تلقّف الکرة، فوالذی یحلف به ابوسفیان، مازلت أرجوها لکم، ولتصیرنّ الی صبیانکم وارثه»- ای بنی امیه، خلافت را مانند توپ به یکدیگر پاس دهید، به آنکه ابوسفیان به او قسم میخورد، سوگند که همواره آن را برای شما درخواست میکردم و حتماً به فرزندانتان از طریق وراثت، منتقل خواهد شد. ملاحظه کنید که چگونه به آنها خط میدهد و اعلام میکند که خلافت مسلمین را مانند تو پ به یکدیگر پاس دهند، زیرا ارزشی برای اسلام قائل نیست و جز زور او را به اسلام وارد نکرده است، تازه قسم هم که میخورد، معلوم است که به خدا قسم نمیخورد بلکه به همان بُتهای معروف خودشان قسم میخورد، زیرا او حتی خدا را هم قبول ندارد. در روایت دیگری، از او نقل شده است که میگوید: «آن را مانند توپ دربر گیرد و مطمئن باشید که نه بهشتی و نه جهنمی، هیچ در کار نیست!» در صحیح بخاری- ج 4- ص 122 (کتاب الجهاد) «قال ابوسفیان: والله مازلت مستیقاً بأن امره سیظهره، حتی ادخل الله قلبی الاسلام وانا کاره»- ابوسفیان گوید: بخدا قسم، همواره ذلیل و خوار بودم و یقین داشتم که امر (محمّد) ظاهر میشود، تا اینکه خداوند اسلام را در قلبم وارد کرد در حالی که از آن متنفر بودم. تازه در این روایت که بخاری آن را نقل میکند و احتمالاً آن را ویرایش! کرده است، با این حال، اعتراف میکند که من با کراهت و زور وارد اسلام شدم. و همانگونه که وصیت به خویشانش میکند، از روز اوّل آنها را مطمئن میسازد که بهشت و جهنمی در کار نیست، باید حکومت را در دست بگیرید و از صاحب شریعت انتقام بگیرید. امام مجتبی سلام الله علیه، خطر امویان را بسیار روشن و از زبان پیامبر اکرم صل الله علیه و آله وسلم معرفی میکند. در سفینة البحار از آن حضرت نقل شده است که فرمود: «لولم یبق لبنی امیه الّا عجوزٌ درداء، لبغت دین الله عوجاً و هکذا قال رسول الله صل الله علیه و آله وسلم» اگر از خاندان بنی امیه، جز پیرزنی فرتوت و بیمار نماند، خواستار تحریف و کژی در دین خدا است، و این فرمودۀ رسول خدا صل الله علیه و آله وسلم میباشد. در این روایت امام مجتبی (ع)، سخن را مستند به قول صاحب شریعت میکند که چه دل پرخونی از این گروه خطرناک و انحرافی داشته است که حتی از یک پیرزن فرتوت و بیماری- از آن خاندان- نیز اطمینان ندارد. و اما سخنان پیامبر دربارۀ معاویه بسیار زیاد است که حتّی در چندین مورد، پیامبر او را نفرین کرده است در مسند احمدبن حنبل- ج4- ص 421 آمده است که پیامبر درباره معاویه و عمروعاص فرمود: «اللّهم ارکسهما فی الفتنة رکساً ودعهما الی النار دعّاً»- خداوندا آن دو نفر را در فتنه واژگون ساز و به شدّت در دوزخ بیافکن. و این خطر عمده در حکومت یزید، به شدّت جلوهگر بود، زیرا او دیگر به هیچ ظاهری از دین نیز پایبند نبود و اگر پدرش و جدش، منافقانه و موذیانه، با اسلام میجنگیدند، یزید تصمیم داشت با تمام اصول اسلام، بدون هیچ ملاحظهای مبارزهای جدّی کند و آنچه پدر و نیایش از دستشان برنیامده بود، او، انجام دهد. لذا اگر امام حسین سلام الله علیه، قیام خونبار خود را در مبارزه و پیکار مستقیم، علیه یزید، آغاز نمیکرد، قطعاً زحمات پیامبر اسلام و امیرالمؤمنین و تمام شهدای اسلام ضایع میشد و اثری از اسلام و قرآن و احکام جاویدانش باقی نمیماند. اینجا دیگر جای تقیّه و سازش به هیچ وجه نیست. در چنین مواردی که اصل اسلام در خطر است، تقیّه کردن و سازش نمودن، بزرگترین ضربه را بر اسلام وارد میکند و سزا است که در چنین مواردی، انسان سازشگر- بویژه اگر عالم و دانشمند باشد- با ستمگر در یکجا محشور گردند. فلسفه قیام امام حسین (ع) از این رو است که حضرت سید الشهدا (ع)علناً، فلسفه قیام خود را برای مردم بیان میکند و میفرماید: «ای مردم! رسول خدا (ص) فرمود: هر که حاکم ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال کرده و پیمانش را شکسته و با سنت رسول خدا به مخالفت برخاسته و در بین بندگان خدا با ظلم و حق کشی، حکومت میکند و علیه او در رفتار و گفتار، در قول و عمل، قیام نکند، بجا است که خداوند او را با همان ستمگر محشور سازد. ای مردم! اینان دست از اطاعت پروردگار برداشتهاند و سر به فرمان شیطان نهادهاند و فساد و تباهی و ظلم را برملا کردهاند و حدود خدا را کنار زدهاند و بیت المال مسلمین را به خود اختصاص دادهاند و حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام نمودهاند...». و بدینسان انگیزه قیام را روشن میکند و خطر انحراف را در دین برملا میسازد و مصمّم برای مبارزه و پیکار تا شهادت میگردد، فقط به خاطر اینکه اسلام را از وضعیت موجود برهاند و انحراف را از آن بزداید، لذا هنگامی که شعار انقلاب را سر میدهد، با لحنی قوی و محکم و بدون هیچ معامله و سازش و تعارفی، با شهامت و شجاعت نیرومندانه و پیروزمندانه فریاد بر میآورد که: «والله لاأعطیکم بیدی اعطا و لا أفرّ فرار العبید»- به خدا قسم، هرگز دست ذلت و خواری بدست شما نمیدهم و مانند بردگان از شما فرار نمیکنم. سپس با اعتراف به قلّت عدد و کمی یاران، هرگز آن را بهانه و دلیل تحمُّل شکست و ذلت نمیداند و میفرماید: «الا و انی زاحفٌ بهذه الأسرة مع قلة العدد و خذلان الناصر»- هان! من با همین خانوادهام و با این عدد کم از یارانم و با پذیرش خیانت بسیاری از پیروانم، به سوی میدان نبرد، حرکت خواهم کرد. او که مرگ را در راه احیای دین و سنت پیامبر اکرم، جز سعادت و خوشبختی نمیداند و او که زندگی در پرتو ظالمان و ستم پیشگان را جز قبول ذلت و خواری نمیداند که و او که عزّت را منحصراً برای خدا و رسولش و مؤمنین واقعی میداند، هر چند یقین دارد که کوفیان- گر چه به ظاهر پیروانش هستند و نامههای زیادی به او نوشتند و دعوتش کردند- با او خیانت میکنند، با این حال، درنگ در برابر تحریف احکام دین، لحظهای روا نمیدارد و قیام میکند. نکتهای که در اینجا بسیار حائز اهمیت است و متأسفانه کمتر به آن توجه میشود، همین است که یزید میخواهد احکام را وارونه جلوه دهد و اسلام را از مسیر خود منحرف سازد، و لذا باید در برابرش قیام کرد. یعنی آنچه بیشتر امام را به حرکت و قیام واداشت، ظلم و ستم یزید به بندگان خدا نبود زیرا قبل از او نیز ظالمان زیاد بودند و هر چند باید با ظلم مبارزه کرد ولی اگر ظالم قصد تحریف در دین نداشته باشد و سنت خدا و رسولش را برهم نزند، ممکن است در برخی از موارد تقیّه در برابرش، روا و مجاز باشد ولی اگر حاکمی با اصل و اساس دین مخالفت میکند، دیگر به هیچ وجه سکوت در برابرش روا نیست و باید قیام کرد، هر چند عدد یاران اندک باشد، بلکه حتی اگر یک نفر باشد باید به تنهائی قیام کند. و یزید میخواست اساس الام را نابود کند، لذا امام حسین (ع)به نصیحت برخی سازشکاران، گوش نکرد و بدون فوت وقت، به قیام و مبارزه علیه او برخاست. امام خمینی قدس سره- میفرماید: «اگر عاشورا و فداکاری خاندان پیامبر نبود، بعثت و زحمات جانفرسای نبی اکرم را طاغوتیان آن زمان، به نابودی کشانده بودند. و اگر عاشورا نبود، منطق جاهلیت سفیانیان که میخواستند قلم سرخ بروحی و کتاب بکشند و یزید، یادگار عصر تاریک بت پرستی که به گمان خود با کشتن و به شهادت کشیدن فرزندان وحی، امید داشت اساس اسلام را برچیند و با صراحت و اعلام «لاخبرٌ جاء ولا وحیٌ نزل» بنیاد حکومت الهی را برکند، نمیدانستیم بر سر قرآن کریم و اسلام عزیز چه میآمد؟ لکن ارادۀ خداوند متعال بر آن بوده و هست که اسلام رهائی بخش و قرآن هدایت افروز را جاوید نگه دارد و با خون شهیدانی چون فرزندان وحی، احیا و پشتیبانی فرماید و از آسیب دهر نگه دارد و حسین بن علیهم السلام، آن عصارۀ نبوت و یادگار ولایت را برانگیزد تا جان خود و عزیزانش را فدای عقیدۀ خویش و امت معظم پیامبر اکرم نماید، تا در امتداد تاریخ، خون پاک او بجوشد و دین خدا را آبیاری فرمایدی و از وحی و ره آوردهای آن پاسداری نماید». امام حسین و مبارزه با انحراف: و بدینسان امام حسین (ع)با نثار خون خود و یارانش، اسلامی که میرفت توسط امویان، به نابودی یا انحراف کشیده شود، احیا و زنده کرد و آن را جاویدان نمود و امویان را که میخواستند سنتهای الهی را به خاموشی بکشند و کلمات خدا را تحریف کنند، رسوا و برای همیشه نابود ساخت. لذا است که پیامبر(ص) میفرماید: «حسین منی و انا من حسین»- حسین از من و من از حسینم. روشن است که حسین از پیامبر است ولی چگونه میشود که پیامبر نیز از حسین باشد؟ در اینجا نکته بسیار ظریفی نهفته است که اگر قیام و نهضت حسین نبود، هیچ کس از محتوای این جمله کوتاه و بسیار پرمعنی، آگاه نمیشد «من از حسینم» یعنی شریعت من بوسیله حسین احیا و زنده میشود و نام من با ریختن خون حسین، جاویدان میگردد. اینجا است که باید به این نکته توجه کرد که مهمترین و خطرناکترین آفت برای احکام دین، ایجاد تغییر و تبدیل و انحراف در آنها است. از این رو است که رسول خدا (ص) میفرماید «هر کس که به آن سنّت عمل کند، تا روز رستاخیز، به او هم داده میشود و هر که سنّت بدی را در میان مردم ایجاد نماید، تا روز قیامت، هر که به آن عمل کند، او در گناه همۀ آنان شریک خواهد بود». و حتّی خود امام حسین علیه اسلام نیز بر همین مسئله تکیه فرموده و در چندین مورد که فلسفه قیام خود را گوشزد مینماید، تأکید میکند که میخواهد با انحراف و کژی که توسط امویان در دین جدش ایجاد شده، مبارزه کند و هر کس قیام نکند با او محشور خواهد شد. و حتّی در روز عاشورا نیز سپاهیان بنی امیه را بعنوان «محرّفیِ الکم و مطفئیِ السنن» مورد خطاب قرار میدهد و آنان را ملامت و سرزنش میکند که کلمات خدا و احکام خدا را تحریف و فروغ روشنی بخش و الهام دهندۀ سنّـ رسول خدا صلی الله علیه و آله را خاموش مینمایند. و اگر امام در آن شرایط بسیار خطرناک قیام نمیکرد، قطعاً مردم به جاهلیت و بدتر از جاهلیت میگرویدند، چرا که یزید فرزند خلف ابوسفیان، این بار تصمیم گرفته بود، نوای جان بخش «اشهد ان لاله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله» را براندازد و بجای تکبیر برای حضرت ذوالجلال، هُبل ولات و عزّی را به بزرگی یاد کند، یعنی او با کشتن امام حسین (ع)نه تنها او را که میخواست محمّد(ص) را نیز به قتل برساند، و چه کور خوانده بود که درست، نتیجه به عکس اهداف او ظاهر شد و قتل حسین، نه تنها حسین را زنده نگه داشت بلکه پیامبر و احکام پیامبر و شریعت پیامبر و نام پیامبر را نیز برای همیشه تاریخ، زنده و جاویدان ساخت. از این رو است که اقامۀ عزای حسین در تداوم خط حسین، قطعاً مؤثّر و نتیجه بخش است و اینجا است که یک قطره اشک بر حسین، دارای آنچنان اهمیّتی است که امام سجاد (ع)میفرماید: «هر مؤمنی که بر کشته شدن حسین (ع)، دیدهاش گریان شود و اشکش بر گونههایش جاری گردد، خداوند به او غرفههائی در بهشت عطا میفرماید که سالهای سال در آن مسکن گزیند». این گریه، دیگر گریه سکوت و سازش نیست. این گریه، گریه انتقام و خونخواهی است امام باقر (ع)به علقمه میفرماید: در روز عاشورا وقتی به یکدیگر تسلیت میگوئید، بگوئید: «عظم الله اجورنا بمصابنا الحسین (ع)و جعلنا و ایاکم من الطّالبین بثاره مع ولیه و الامام المهدی من آل محمد»- یعنی در همان عرض تسلیت از خدا بخواهید که شما را جزء خونخواهان حسین قرار دهد. پس ما وقتی بر مصایب امام حسین گریه میکنیم، باید خود را آمادۀ فداکاری در راه فرزندش امام مهدی (ع)بنمائیم تا با خون خود، خون حسین را طراوت بخشیم و از دین جدش نگهداری کنیم. امام خمینی (قدس سره) میفرماید: ما که مجالس عزا را به امر حضرت صادق (ع)و به سفارش ائمه هدی علیهم السلام بپا میکنیم، این مجالس عزا مقابله با ظلم ستمکاران است. خطبای ما قضیه کربلا را زنده نگه داشتند. گریه کردن بر شهید، زنده نگه داشتن نهضت است. حالا یک دسته آمدهاند میگویند: روضه نخوانید! اینها نمیفهمند که روضه یعنی چه؟ اینها ماهیّت عزاداری را نمیدانند چیست؟ نمیدانند که گریه کردن بر امام حسین، زنده نگه داشتن نهضت است. بچّهها و جوانهای ما خیال نکنند که مسئله، مسئله ملت گریه است. این را دیگران القاء کردند به شماها که بگوئید: ملت گریه!! آنها از همین گریهها میترسند برای اینکه این گریه، گریه بر مظلوم است، فریاد مقابل ظالم است... اینها شعائر مذهبی ما است که باید حفظ شود. و مگر همین مجالس عزاداری نیست که در آنها راز قیام حسین (ع)گفته میشود و با ذکر جریان عاشورا، مسئولیت هر انسانی در برابر دینش و قرآنش مشخّص میگردد و مگر در همین مجالس عزاداری حسین نبود، که خطبا و سخنرانان، با تشریح نهضت حسینی، مسائل روز را بیان میکردند و مردم را از خطر انحرافی که توسّط حکومت خائن پهلوی پیریزی میشد، برحذر داشتند و مگر از همین حسینیهها و مسجدها نبود که راهپیمائیها و تظاهرات شروع شد و دامنهاش سراسر ایران را دربر گرفت و به برکت پایداری مردم و پیروی از حرکات جاودانه امام حسین (ع)در روز عاشورا، نهضت اسلامی در ایران به ثمر رسید و امروز پرتو پرفروغ انقلاب، جهان را روشن ساخته و مسلمانان جهان را به حرکت و امید و نهضت و قیام واداشته و میرود تا سیلی جهانگیر ایجاد کند و تمام خس و خاشاکها و علفهای هرزه را از میان بردارد و کلمة الله را در جهان معاصر اعلا و بلند کند و منحرفان و تبهکاران و ستمکاران را رسوا و از صفحه روزگار براندازد ان شاءالله. امام خمینی، آن فرزند خلف حسین (ع)میفرماید: «این خون سید الشهدا است که خونهای همه ملتهای اسلامی را به جوش میآورد و این دستجات عزیز عاشورا است که مردم را به هیجان میآورد و برای اسلام و برای حفظ مقاصد اسلامی، مهیا میکند. در این امر، سستی نباید کرد». عزاداری سنّتی حال که سخن از عزاداری به میان آمد، تذکّری برادرانه به عزیزان عزادار در سراسر کشور اسلامیمان عرض کنیم: اینکه میبینیم حضرت امام خمینی رضوان الله علیه، تأکید بر عزداری سنّتی داشتند و همواره آن را مدّ نظر قرار میدادند، برای این بود که ایشان میخواستند به نحوی با انحراف- حتی در عزاداریها- مبارزه بکنند، زیرا از یک سوی، برخی مغرضان و یا جاهلان، مردم را از اصل عزاداری و روضه خوانی، با ترفندهائی زشت، میخواستند دور و منحرف کنند و برخی دیگر که مؤمن و متعهد نیز بودند، و شاید تحت تأثیر همان مخالفان عزاداری قرار گرفته بودند، راهپیمائیهای ایام محرم را فقط با شعارهائی سیاسی و به ظاهر انقلابی اختصاص میدادند و رگ عزاداری را از صبغة اللهیش بیرون آورده و میرفت که شعارهای اصل عاشورا که توسّط سید الشهدا سلام الله علیه اعلام شده بود، مانند «هیات منا الذله» به فراموشی سپرده شود. از آن گذشته، مراسم عاشورا منحصر شده بود به راهپیمائها و این نه تنها کافی نبود که آن برداشت واقعی از مجالس عزاداری- بطور کلی- گرفته نمیشد، زیرا ما در عزاداریهایمان باید به امامان معصوممان علی نگاه کنیم و روش و الگو را از آنان بگیریم. و این است معنای «عزاداری سنتی». آنچه از روایات استفاده میشود، این است که ائمه معصومین علیهم السلام، در طول سال، به ویژه در ایّام محرّم و در روز عاشورا مجالس عزاداری برپا میکردند و حوادث عاشورا و مصیبتهائی که بر خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام گذشته است را تذکّر میدادند و بر حسین علیهم السلام اشک میریختند و گریه میکردند. امام صادق (ع)به فضیل میفرماید: آیا کنار هم مینشینید و درباره ما سخن میگوئید؟ عرض کرد: آری، فدایت شوم! فرمود: «من آن مجالس را دوست میدارم، پس شما هم احیا کنید امر ما را ای فضیل. خدا رحمت کن کسی که امر ما را احیا کند. ای فضیل! هر کس از ما یاد کند یا اینکه نزد او ما را یاد کنند (و مصیبتهای ما را برای او ذکر کنند) و به اندازۀ پر مگسی، اشک از چشمش بیرون آید، خداوند گناهانش را میآمرزد هر چند به اندازه کف دریاها باشد». این همه اهمیّت دادن به ذکر و یاد ائمه و یادآوری مصیبتهایشان و این همه پاداش برای آن بیان کردن، مبیّن این حقیقت است که یاد آنان، اسلام را زنده نگه میداد و پیروان اسلام را از یاد میکند و دشمنانش را نسبت به آنان علاقهمند میسازد. ابوعماره میگوید: امام صادق (ع)به من فرموده: ای ابوعماره! شعری را درباره امام حسین (ع)برایم بسرای. او میگوید: من شعری را خواندم، حضرت گریست، باز هم اشعاری دیگر درباره سید الشهدا (ع)سرودم، باز هم حضرت گریست و همچنان من شعر میخواندم و او گریه میکرد تا اینکه صدای گریه از خانه حضرت بلند شد. سپس حضرت فرمود... ابوعماره هر که درباره حسین شعری بگوید و یک نفر را بگریاند، به بهشت میرود. و هر که شعری بگوید و بگرید، به بهشت میرود و هر که در باره حسین شعری بگوید و خود را به گریه بزند، برای او نیز بهشت است. بهرحال روایتهای زیادی داریم که امامان ما در ایام محرم، مجلس میگرفتند و به شیعیان سفارش میکردند که مجالس عزای حسینی برپا کنید و مصیبتهای آنحضرت را یادآور شوید و گریه کنید. شاید مهمترین انگیزه برای برپائی این مجالس، یادآوری شعارهای انقلابی حسین (ع)میباشد که با تکرار آنها، اسلام در هر زمان و مکانی از انحرافات نگهداری میشود و بر مبارزه جدّی- تا سرحدّ شهادت- با هر گونه انحراف و سنّت غلطی در اسلام و احکام مقدّسه آن، تأکید میگردد. بنابراین، باید مجالس ما یادآور مجالس سنّتی امامانمان باشد و از هر گونه تحریف و یا خدای نخواسته کاری که موجب وهن مذهب و دادن بهانه بدست مخالفین میباشد، جدّاً خودداری شود. ما هرگز در روایتها نداریم که در روز عاشورا، کسی به عنوان عزاداری قمه زده باشد!! لذا امام با قمه زدن جدّاً مخالفت میورزیدند و آن را موجب وهن مذهب میدانستند. پس باید از آن خودداری شود، گو اینکه اضرار به نفس است و گاهی موجب زیانهای جبران ناپذیر میگردد. مطالب در این زمینه بسیار است، به یک مطلب کوچک دیگر اشارهای کوتاه میکنیم و آن برداشتن علامتها و کتلها است که متأسفانه گاهی به صورت خودنمائی یا ظلم به نفس و یا ظلم به دیگران جلوه میکند و باید رعایت احتیاط را در این زمینه کرد که خدای نخواسته کسی از این بابت اذیّت و آزار نبیند و یا موجب خودنمائی نگردد که عزاداری را لکهدار کند. و حتّی در سینه زدنها و شبیهها باید مراعات موازین شرعیّه کنند و از حدّ و مرز شرع خارج نگردند. خداوند ما را جزء عزاداران واقعی سید الشهداء (ع)قرار دهد و توفیق خونخواهی از آن حضرت را در زیر پرچم ولی الله الاعظم ارواحنا فداه، عطا فرماید. آمین ربّ العالمین. موریس دوکبری: اگر مورّخین ما، حقیقت این روز را میدانستند و درک میکردند که عاشورا چه روزی است این عزاداری را مجنونانه نمیپنداشتند زیرا پیروان حسین بواسطۀ عزاداری حسین میدانند که پستی و زیردستی و استعمار و استثمار را نباید قبول کنند زیرا شعار پیشرو و آقای آنها ندادن تن به زیر بار ظلم و ستم بود. چارلز دیکنس: اگر منظور امام حسین جنگ در راه خواستهها دنیائی خود بود من نمیفهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند پس عقل چنین حکم مینماید که او فقط بخاطر اسلام فداکاری خویش را انجام داد.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 81 |