تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,347 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,298 |
انابه و بازگشت به خدا | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1371، شماره 128، مرداد 1371 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
هدایت در قرآن تفسیر سورۀ رعد انابه و بازگشت به خدا آیة الله جوادی آملی قسمت پنجاه و ششم « ãAqà)tur tûïÏ%©!$# (#rãxÿx. Iwöqs9 tAÌRé& Ïmøn=tã ×pt#uä `ÏiB ¾ÏmÎn/§ 3 ö@è% cÎ) ©!$# @ÅÒã `tB âä!$t±o üÏökuur Ïmøs9Î) ô`tB z>$tRr& tûïÏ%©!$# (#qãZtB#uä ûÈõuKôÜs?ur Oßgç/qè=è% Ìø.ÉÎ/ «!$# 3 wr& Ìò2ÉÎ/ «!$# ûÈõyJôÜs? Ü>qè=à)ø9$# úïÏ%©!$# (#qãZtB#uä (#qè=ÏJtãur ÏM»ysÎ=»¢Á9$# 4n1qèÛ óOßgs9 ß`ó¡ãmur 5>$t«tB ». (سوره رعد- آیات 27،28 و 29) و کافران میگویند چرا آیت و معجزهای از پرودگارش بر او نازل نمیشود؟ بگو- ای پیامبر- همانا خداوند هر که را هدایت میکند. آنان که ایمان آوردند و به ذکر خدا، قلبهایشان مطمئن میگردد و همانا قلبها و ذکرها اطمینان مییابد؛ آنان که ایمان آوردند و عمل صالح داشتند خوشا به حال آنها و مقام و مأورای خوب آنها. اعجاز، علّت تامّه ایمان آوردن نیست همانگونه که قبلاً بیان شد، کفّار، قرآن کریم را که معجزۀ جاودانۀ پروردگار است، به عنوان آیت و معجزه الهی نمیپذیرفتند و لذا پیوسته از پیامبر صلی الله علیه و آله، درخواست معجزه میکردند که این مطلب در سه امر خلاصه شد: امر اوّل این بود که بالالتزام، ثابت میکردند یا مدعی بودند به اینکه قرآن معجزه نیست. در امر دوّم به صراحت میگفتند که قرآن معجزه نیست. در امر سوّم میگفتند ما هم اگر بخواهیم میتوانیم مانند قرآن بیاوریم که این امر سوّم از سایر امور، بیشتر جرأت اینها را نشان میدهد. امر سوّم دو مقام داشت: مقام اوّل- راجع به سخن کفّار بود. مقام دوّم راجع به اینکه هدایت و ضلالت به اعجاز نیست که اگر معجزهای بیاید، حتماً اینها هدایت میشوند و اگر معجزهای نیاید، گمراه خواهند شد. هدایت و ضلالت به حسن اختیار یا سوء اختیار خودِ اشخاص است. افراد زیاید با دیدن معجزات ایمان نیاوردند. عدّهای هم با مشاهدۀ اولین معجزه امیان نیاوردند. پس اعجاز علّت تامّۀ ایمان آوردن نیست، گرچه معجزه را خدای سبحان به عنوان حجّت بالغه به انبیاء داد و همۀ پیامبران را با اعجاز اعزام کرد « ôs)s9 $uZù=yör& $oYn=ßâ ÏM»uZÉit7ø9$$Î/ $uZø9tRr&ur ÞOßgyètB |=»tGÅ3ø9$# c#uÏJø9$#ur» (سوره حدید- ایه 25)- همه انبیا را با بیّنات ارسال کردیم و با آن کتاب و میزان نازل کردیم. در مقام دوم بحث، به این جمله رسیدیم که میفرماید: «@ÅÒã `tB âä!$t±o üÏökuur Ïmøs9Î) ô`tB z>$tRr&» و در اینجا هم چند امر مطرح شده بود یکی اینکه اضلال و هدایت بدست خدا است، هر که را بخواهد گمراه میکند و هر که را بخواهد هدایت میکند و هر که را بخواهد هدایت میکند و این بنر اساس حکمت و عزت است. قسمت سوم، طایفهای از آیات بودند که نشان میدادند آنهائی را که خدا گمراه میکند، چه افرادی هستند که در این باره نیز بحث کردیم و معلوم شد هدایت ابتدائی فراگیر است و همه را شامل میشود اما هدایت پاداشی مخصوص مؤمنینی است که با حُسن اختیار خود، به جلو رفتند و این هدایت پاداشی، در مقابل اضلال کیفری است که در اضلال کیفری، خداوند به عنوان مجازات و کیفر، عدّهای را گمراه میکند. آنچه که فعلاً مطرح است، این است که فرمود: «üÏökuur Ïmøs9Î) ô`tB z>$tRr&». ریشه گناه، حبّ دنیا است همانطور که قبلاً بحث شد، قرآن کریم، ریشۀ کفر را معصیت را، محبّت دنیا میداند. اینجا هم ریشۀ ضلالت گمراهان را محبّت دنیا میداند. در سوره نحل، آیه 107 آمده است: «Ï9ºs ÞOßg¯Rr'Î/ (#q6ystFó$# no4quysø9$# $u÷R9$# n?tã ÍotÅzFy$# »- ما اینها را راهنمائی کردیم ولی دنیا را بر آخرت ترجیح دادند و دنیا را به عنوان محبوب خود، اتّخاذ کردند، لذا گمراه شدند. «cr&ur ©!$# w Ïôgt tPöqs)ø9$# tûïÍÏÿ»x6ø9$# » - و همانا خداوند کافران را هدایت نمیکند. معلوم میشود گمراه کردن امری وجودی نیست. کافی است که فیض نرسد و آنها سقوط کنند؛ لذا از اینها به قضایای سلبی تعبیر فرمودند: « اولئک الذین طبع علی قلوبهم و سمعهم و ابصارهم و اولئک هم الفافلون»- خداوند بر قلوب آنها و بر گوش و بر دیدگانشان ختم کرد و آنان از غافلیناند. و منشأ همه اینها همان ترجیح دادن دنیا بر آخرت است. در سوره فصّلت آیه 17 هم این مضمون آمده است: «$¨Br&ur ßqßJrO öNßg»oY÷yygsù (#q6ystFó$$sù 4yJyèø9$# n?tã 3yçlù;$#» و ما قوم ثمود را هدایت کردیم (به هدایت ابتدائی) پس آنان کوری را بر هدایت ترجیح دادند. یعنی به سوء اختیار خود، راه گمراهی را برگزیدند، ما هم دستشان را نگرفتیم، پس سقوط کردند. بهرحال، راه بهشت راه آسانی نیست، پر از گردنهها و دشواریها است و باید انسان از اینها بگذرد تا به بهشت برسد. حضرت امیر (ع)میفرماید: «انشاءالله الجنة حفّت بالمکاره و انّ النار حفّت بالشهوات» (خطبه 176 نهج البلاغه)- بهشت پیچیده از دشواریها است؛ اگر کسی خواست گلی بچیند باید رنج تیغ را هم تحمل کند یعنی مشکلات را تحمل کند ولی اطراف جهنّم لذتها و شهوات است، از هر راهی که پر از شهوت حرام است بروی، پایانش جهنّم خواهد بود. گذشتن از گردنهها لذا میفرماید: xsù zNystFø%$# spt7s)yèø9$# !$tBur y71u÷r& $tB èpt7s)yèø9$# 7sù >pt6s%u ÷rr& ÒO»yèôÛÎ) Îû 5Qöqt Ï 7pt7tóó¡tB » (سوره بلد- آیه 13) اینها چرا از این عقبات و گردنهها رد نمیشوند؟ و چه میدانی که چه عقبههائی هست. آن بنده را آزاد کردن است یا در روز قحطی، گرسنگان را اطعام کردن است یا به یتیم خویشاوند خویش، احسان کردن است، یا به فقیر بیچاره خاک نشین کمک کردن است. نقل شده که امام هشتم (ع)وقتی در کنار سفرۀ غذا مینشست، ابتدا یک ظرف خالی را میطلبید و از بهترین غذاهای دست نخوردۀ سفره، در آن ظرف میریخت و به مستمندان میداد، سپس این آیات را میخواند و غذا تناول میکرد. میفرمود غذاهای مانده و زائد از سفره را به این و آن دادن که در دشت صاف راه رفتن است؛ این غذای سالمی را که آوردهند، قبل از اینکه انسان خودش بخورد، اول به دیگران بدهد، این عقبه است؛ این صراط مستقیم است، این است که انسان را به بهشت میبرد. آری! بخشیدن غذای اضافی به زید و عمرو پیمودن راه مستقیم نیست پس راه مستقیم راه دشواری است و باید از عقبهها گذشت تا پایان شیرینش- که بهشت است- رسید. بنابراین، اگر در قرآن کریم فرمود: ما اینها را گمراه میکنیم؛ منشأ گمراه شدن اینها، همان حبّ دنیا است که رأس کل خطیئه است و اگر کسی دنیا را بر آخرت ترجیح داد، قابلیّت دریافت فیض الهی را از دست داده است. و اما در آن جملۀ اثباتی که میفرماید: «üÏökuur Ïmøs9Î) ô`tB z>$tRr& » - هر کس که به طرف خدا بازگردد، خداوند او را هدایت میکند، مقصود از این هدایت، هدایت پاداشی است نه هدایت ابتدائی. هدایت پاداشی یعنی ایصال به مطلوب، یعنی: موانع را برطرف کردن و در قلب، کشش ایجاد نمودن و مشکلات را از سر راه برداشتن «$¨Br'sù ô`tB 4sÜôãr& 4s+¨?$#ur s-£|¹ur 4Óo_ó¡çtø:$$Î/ ¼çnçÅc£uãY|¡sù 3uô£ãù=Ï9» ( سوره لیل- آیه 6) اما آن کس که احسان کرد و تقوا داشت و به نیکوئی تصدیق نمود، ما هم حتماً کار او را سهل و آسان کنیم و مشکلاتش را برطرف مینمائیم. افزایش هدایت پاداشی در این کریمه نیز که میفرماید «üÏökuur Ïmøs9Î) ô`tB z>$tRr& » یعنی هر چه انسان بیشتر به خدا باز گردد و مراجعه کند، خداوند نیز از آن هدایت پاداشی، بیشتر به او عطا میفرماید. این از جمله آیاتی است که رجوع مکرّر و متناوب انسان به خدا را مطرح میسازد و اعلام مینماید که هر کس به خدا برگردد، هر کس در نوبههای مکرّر، چندین بار به خدا مراجعه کند، چندین بار از هدایتهای الهی برخوردار میشود. درباره برخی از افراد میفرماید:« óOßg»tR÷Îur Wèd » (سوره کهف- آیه 13)- هدایتشان را بیشتر کردیم. یعنی در اثر بازگشتهای مکرر و متناسب به سوی خداوند، آنان را به هدایت پداشی، بهرهمند نمودیم. در آیه 31 سوره روم به پیامبر و امّت اسلام توصیه میکند که همیشه برای بازگشت به خداوند نوبت بگیرید و بازگشتشان به خدا متناوب باشد « tûüÎ6ÏYãB Ïmøs9Î) çnqà)¨?$#ur». در سوره زمر، آیه 53 میفرماید: « (#þqç7ÏRr&ur 4n<Î) öNä3În/u (#qßJÎ=ór&ur ¼çms9 `ÏB È@ö6s% br& ãNä3uÏ?ù't Ü>#xyèø9$# »- شما انابه کنید، شما نوبت بگیرید و تسلیم امرش باشید پیش از آنکه عذاب به شما برسد که همانا بخشنده است این طور نیست که خزینۀ رحمتش تمام شود. او همۀ گناهان را میبخشد « انه هو الغفور الرحیم» اول مغفرت است، سپس رحمت، اول لکه گیری گردگیری است، سپس شتشو کردن است. پس سیاق آیه، سیاق توبه و انابه است و مطلق است یعنی هر که توبه کند، او را میبخشد، اینجا دیگر «من یشاءن ندارد. یعنی با توبه همه چیز بخشیده میشود. فقط باید انسان انابه کند یعنی پشت سر هم نوبت بگیرد. چندین بار مراجعه کند برای اینکه دشمن انسان که شیطان رجیم استف چندین بار به سراغ انسان میآید. البته در حال احتضار که مرگ برای انسان حتمی میگردد، دیگر جائی برای توبه نیست چون بساط عمل صالح برچیده میشود، و گرنه همه وقت، انسان میتواند بازگشت نماید و توبه کند. از دشمن خناس غفلت نکنید آری! اگر دشمن یک بار به سراغ انسان بیاید، یک توبه کافی است ولی اگر دشمن هر لحظه به سراغ انسان بیاید،- که میآید- چارهای جز انابه نیست و چارهای جز پشت سر هم به سوی خدا بازگشتن نیست. دشمن به این آسانی ما را رها نمیکند، دشمن خنّاس است یعنی وقتی میبیند انسان بیدار است و هشیار، کنار میرود و وقتی میبیند که انسان غافل است، به او حمله میکند. پس حال که شیطان خنّاس است و پشت سر هم میآید؛ حال که شیطان در کنار دیوار خود را پنهان کرده تا ما را غافل کند و به ما حمله نماید، چارهای جز انابه نیست. باید پشت سر هم نوبت بگیریم و از خودمان دفاع کنیم. و اگر کسی انابه داشت، خدای سبحان او را به هدایت پاداشی، هدایت میکند و در این میان هر چه نوبت گیری بیشتر باشد، هدایت خداوند بیشتر است. در سوره تغابن- آیه 11 میفرماید: «`tBur .`ÏB÷sã «!$$Î/ Ïöku mt6ù=s% » - اگر کسی به خدا ایمان آورد، خدای سبحان قلبش را هدایت میکند. و اگر قلب هدایت شد، انسان راه خود را مییابد و دیگر نمیلغزد. در پایان سوره عنکبوت میفرماید: «z`Ï%©!$#ur (#rßyg»y_ $uZÏù öNåk¨]tÏöks]s9 $uZn=ç7ß 4 ¨bÎ)ur ©!$# yìyJs9 tûüÏZÅ¡ósßJø9$# » - و آنان که در راه ما جهاد میکنند، ما راههایمان را به آنها نشان میدهیم. حرف لام با تأکید نون، نشانۀ آن است که این پاداش، قطعی و یقینی است. انابه کنندگان چه کسانی هستند؟ حال باید دی که مقصود از «من اناب» کیست؟ در آیه بعد توضیح داده و فرموده است: «tûïÏ%©!$# (#qãZtB#uä ûÈõuKôÜs?ur Oßgç/qè=è% Ìø.ÉÎ/ «!$# 3» و معنایش این است که «tûïÏ%©!$# (#qãZtB#uä ûÈõuKôÜs?ur Oßgç/qè=è%...» و در اینجا فعل مضارع بر آن ماضی (من اناب) عطف شده است و معنی ماضی به خود گرفته است: آنان که ایمان آوردند و قلوبشان به ذکر خدا، مطمئن گشت. منیب کسی اس تکه مؤمن دل آرام باشد و هیچ چیز، قلبش را نلرزاند، زیرا چندین بار نوبت گرفته و مراجعه کرده است و لذا از سعه رحمت الهی برخوردار گشته است. دلش به یاد خدا آرامش دارد و اطمینان خاطرش بقدری زیاد است که هرگز چیزی در او تأثیر نمیکند و قلبش را نمیتواند بلرزاند. و بیگمان آنان که ایمان آوردند و قلوبشان به یاد خدا آرامش بخشید، نمیترسند و نمیلغزند و در همه حال، یاد و ذکر خدا، آرامش جان و روان و قلوبشان است و با توکّل بر خدای سبحان، به پیش میتازند و از هیچ قدرت و نیروئی جز نیروی لایزال الهی، هراس به دل نمیدهند و همانا دل به یاد خدا میآرمد. والحمدالله رب العالمین. ادامه دارد | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 77 |