تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,145 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,060 |
امام راحل سلام الله علیه و فقه سنتی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1371، شماره 128، مرداد 1371 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
امام راحل سلام الله علیه و فقه سنتی آیت الله محمدی گیلانی قسمت بیستم * بیرغبتی صحابه در تدوین احادیث، منافاتی با یادداشتهای برخی از احادیث را ندارد. * زندگی و معاشرت رسول الله (ص) با صحابه بیپیرایه و بدون ستر و حجاب بود. * حرص صحابه در تلقی شریعت از آن بزرگوار. * برخی از احکام حرم مکه در حدیث ابوشاه. * کیفیت نقل و تحمل احادیث در میان صحابه و تابعین قبل از تدوین احادیث با نصوص الفاظ رسول الله (ص) نبود، بلکه در واقع نقل احادیث به معنا بود، هر روای، معنائی که از روایت مسموع در ذهنش بوده، طبق سلیقه تعبیر میکرد. * اعتراف بخاری به اینکه حدیث مسموع در بصره را در شام مینوشت و مسموع در شام را در مصر مینوشت! * کلام عمران بن الحصین درباره صحابه که در نقل حدیث خطا میکردند. در بخش پایانی مقاله قبل گفتیم: «اخبار و آثار در بیرغبتی صحابه عظام در امر تحدیث و احیاناً نابود کردن احادیث موجود و مکتوب، و عدم وصول چیزی از صحابه به صورت مکتوب و مدّون به تابعین، بسیار است که استقضاء و رسیدگی به آنها در این مجال نمیگنجد و همه آنچه که بدانها اشاره گردید و آنچه که در اشاره هم نیامد، شاهدی هستند بر اینکه احادیث در نظر آن بزرگان، حجت و سند همپایه قرآن کریم، جهت شریعت نبوده، والّا اسناد بیرغبتی به صحابۀ عظام در امر حفظ و سند شریعت، و احیاناً نابود کردن آن، نوعی اِسناد الحاد «والعیاذالله» به آنان است، چگونه با فرض تدین به اسلام میتوان به سابقین از مهاجر و انصار نسبت داد که آن بنیانگذاران اسلام، در حفظ عدل قرآن یعنی احادیث و روایات مسامحه کردهاند تا چه رسد که گفته شود: آن عظماء، قسمتی از حجج و اسناد شریعت را محو و نابود کردهاند!!». مقصود ما از این گفته با توجه به مقالات قبل روشن است که در عصر رسول الله صلی الله علیه و آله و اصحاب محترم آن حضرت، احادیث و روایات، مانند قرآن کریم، تدوین رسمی نگردید. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در میان صحابه، زندگی بیپیرایهای داشت و هیچ گونه حجابی بین آن بزرگوار و اصحابش نبود، در مسجد و بازار و خیابان و کوچه و خانه و سفر و حضر با آنان، بدون حاجب و دربان و ستر و پرده معمول اصحاب قدرت، مخالطت و آمیزش داشت و گفتار و کردار آن حضرت بجمیع ابعادش مطمح انظار و محل عنایت آنان اعتقاداً و عملاً بوده است، زیرا آن بزرگوار محور حیات امور دنیوی و دینی آنان، پس از بعثت بوده است و در همه امور بدون استثناء او را اسوه حسنه میشناختند. و حتی حرص فرا گرفتن امور دینی و دنیوی از آن حضرت بدان پایه بود که با قرار تناوب جداً در پی آن بودند. بخاری در کتاب علم از عمربن خطاب نقل میکند که گفت: «کنت انا و جارُلی من الانصار فی بنی امیة بن زید- و هی من عوالی المدینه- و کنّا نتناوب النزول علی رسول الله (ص)ینزل یوماً و انزل یوماً، فاذا نزلت جئته بخبر ذلک الیوم من الوحی و غیره و اذا نزل فعل مثل ذلک...». (فتح الباری- ج 1، ص 185) - من و همسایهام که در بالای شهر مدینه سکونت داشتیم با هم قرار گذاشتیم که متناوباً یک روز او و یک روز من خدمت رسول الله (ص)برسیم و چنین نمودیم، روزی که من شرفیاب میشدم، خبر آن روز چه وحی یا غیر آن را به رفیق خودم میدادم و او نیز در نوبه خود چنین میکرد... و چه بسا از مسافتهای دور برای مسائل مبتلا بها به مدینه میآمدند و از رسول الله صلی الله علیه و آله میپرسیند و پاسخ دریافت مینمودند ماندن قصّه عقبة بن حارث که چون فهمید همسرش با او از مرضعۀ واحدی شیر خوردهاند فوراً از مکه به مدینه رهسپار شد و از رسول الله صلی الله علیه و آله حکم مسئله را پرسید و پاسخ گرفت و از همسر خود جدا گردید و او با دیگری ازدواج نمود و نظیر اینها که در کتب سیره و صحاح و سنن آمده است. با وجود این همه اهتمام در فراگیری سنن و احادیث یعنی افعال و اقوال رسول الله صلی الله علیه و آله، دست به تدوین سنن و احادیث نیازیدند، و این امر یک امری است بیّن، کسی در آن اختلاف نکرده و ما در بعضی از این سلسله مقالات، یادآور شدیم، و کلام امام الحفاظ احمد بن حجر عسقلانی را از مقدمه فتح الباری در شرح صحیح بخاری و بیان سیوطی را از تنویر الحوالک در شرح موطأ مالک و نظر قاطع قسطلانی از ارشاد السّاری در شرح صحیح بخاری نقل کردیم. در این امر هیچ منافاتی ندارد که در عصر رسول الله صلی الله علیه و آله، چیزی از احادیث و روایات بطور غیر رسمی یاداشت شده باشد، مانند صحیفه عبدالله بن عمرو بن عاص یا حدیث ابوشاه و نظیر اینها که قبلاً بیان کردیم در حدیث ابوشاه یمنی چون مشتمل بر لطائفی از احکام حرم است عین آن را در اینجا نقل و ترجمه میکنیم: در کتاب العلم از صحیح بخاری از ابوهریره روایت میکند: «انّ خزاعه قتلوا رجلاً من بنی لیث عام فتح مکه بقتیل منهم قتلوه فاُخبر بذلک النبی (ص)فرکب راحلته فخطب فقال: «ان الله حبس عن مکة القتل- او الفیل شک ابو بعدالله- وسلط علیهم رسول الله (ص)و المؤمنین. اَلا و انّهام تحلّ قبلی و لم تحلّ لاحد بعدی اَلا و انّها حلّت لی ساعة من نهار اَلا و انّها ساعتی هذه حرام، لایختلی شوکها ولایقفد شجرها ولاتلتقط ساقطها الّا لمنشد فمن قتل فهو بخیر المنظرین: امّا ان یقتل و امّا ان یقاد اهل القتیل» فجاء رجل من اهل الیمن فقال: اکتب لی یا رسول الله فقال: «کتبوا لابی فلان» فقال رجل من قریش: الّا الاذخر یا رسول الله، فانا نجعله فی بیوتنا و قبورنا فقال النبی صلی الله علیه و آله وسلم: «الّا الاذخر...» قیل لابی عبدالله: ای شیء کتب له؟ قال: کتب له هذه الخطبه». (فتح الباری- ج 1 ص 205) - قبیله خزاعه در سال فتح مکه مردی از قبیله بنی لیث را به انگیزه انتقام قتیلی که در جاهلیت بوسیله آنها کشته شده بود، کشتند، این خبر به نبیّ اکرم (ص)رسید، پس بر راحلۀ خویش سوار شدند، خطابه ایراد کرده و فرمودند: «خدایتعالی قتل را از مکه منع فرمود- یا فیل را که مراد اصحاب فیل است، این تردید از ابوعبدالله یعنی اباهریره است- و رسول الله (ص)و مؤمنین را بر اهل آن مسلّط فرمودند. هان آگاه باشید، شکستن حرمت آن بر احدی پیش از من حلال نبوده و بعد از من نیز حلال نیست، و هان که شکستن حریم آن، فقط ساعتی از روز بر من حلال گردید، آگاه باشید در همین ساعت که با شما سخن میگویم، به حرمت خویش باز گشته است، و احترام آن بدان حدّ است که حتّی جائز نیست خاری از آن قطع و درختی بریده شد و گمشدهای را نمیتوان برداشت مگر به قصد انشاد و اعلان. پس کسی که ولی دم قتیلی است، دو نظر در اختیار او است: یا دیه بستاند یا قصاص کند». مردی از اهل یمن- ابوشاه- به خدمتش آمد و عرض کرد: یا رسول الله برای من بنویسید، فرمودند: «برای ابوفلان بنویسید» پس مردی از قریش- عباس بن عبدالمطّلب- عرض کرد: مگر اذخر- گیاهی است خوشبو- یا رسول الله ، زیرا ما از آن گیاه در حیات و ممات بهرهور میشویم، پیغمبر اکرم (ص)فرمودند: «مگر اذخر» به ابوهریزه گفته شد: چه چیز برای مرد یمنی نوشتند؟ گفت همین خطبه را برای وی نوشتند. سیوطی در تنویر الحوالک از کتاب ذم الکلام هروی نقل میکند: «صحابه و تابعون در صدد کتابت حدیث نبودند و در مقام تأدیه و انتقال حدیث به غیر، بتلّفظ قناعت میکردند و متعلم نیز در مقام تلقی و فراگیری به حفظ اکتفاء مینمود. مگر کتاب صدقات و اندکی از غیر آن که اهل بحث آگاهی دارند تا آنجا این بیرغبتی ادامه یافت که بیم محو و نابودی حدیث میرفت و مرگ و میر در علماء سرعت گرفت پس امیرالمؤمنین عمربن عبدالعزیز ابابکر حزمی را مأمور کرد». (ج 1 ص 4) روشن است که در تأدیه و تحمل حدیث، محور، نصوص الفاظ نبیّ اکرم صلی الله علیه و آله نبوده است، و بعبارة اخری، احادیث نبویّهای که اینک در کتب صحاح و سنن میخوانیم و به آنها در عقائد و احکام و مواعظ تمسک میجوئیم به همان الفاظ و مبانی و تألیفی نیست که از رسول الله صلی الله علیه و آله صادر گردیده و منطوق آنحضرت باشد و هیچگونه تغییر و تبدیلی در آن راه نیافته باشد چنانکه افراد ناآگاه میپندارند که صحابه و اخلاف آنان که حامل احادیث تا هنگام تدوین احادیث بودهاند. احادیث را بدانگونه که از حیث مبانی کلمات و ترکیبات از پیمبر گرامی صادر شده نقل میکردند و همه آنان از نظر توان صبر و جودت حفظ و قدرت اداء مساوی بودند و هیچیک از آنها در تأدیه و تحمل، مبتلا و تغییر و تحریف نبودند! این پندار سخیف موجب شد که احادیث مضبوط در مدوّنات قوم را عدل کتاب الله تخیّل نمایند و همانند کتاب الله تعالی باید بدانها تسلیم شد و اعتقاد به آنها را واجب بدانند و کسی که مخالفت کند محکوم به کفر است و باید توبه نماید و سخافتهائی نظیر اینها! در صورتی که واضح است احادیث رسول الله (ص)که نقل مینمودند در واقع نقل به معنی بوده، زیرا توان اداء به اعیان نصوص الفاظ ممکن نبوده، زیرا گذشت زمان و دوری از مصدر و مطلع احادیث و عروض نسیان و عوارض دیگر، موانع و آفات نقل به اعیان نصوصند و هر راوی، معنائی که در ذهنش باقی مانده بود نقل میکرد و الفاظی که در این جهت استخدام میکرد ارتباط مستقیم به مبلغ عملش در فنون عربیّت داشت. و بهمین جهت است که میبینی معنای واحدی را در مسئله واحدی به عبارات و الفاظ مختلف نقل میکنند، بدیهی است که ریشه این اختلاف در نقل همان اعتماد و تعویل بر معنای باقیمانده است. خطیب بغدادی در احوال ابوعبدالله محمدبن اسماعیل بخاری از والی بخاری نقل میکند که میگفت: «روزی محمدبن اسماعیل گفت: بسا حدیثی که در بصره شنیده بودم در شام مینوشتم و بسا حدیثی که در شام شنیده بودم در مصر مینوشتم، والی گفت: من به وی گفتم: یا اباعبدالله به کمال و تمام مینوشتی؟ ولی او ساکت شد و پاسخی به من نداد» (تاریخ بغداد- ج 2 ص 11) این است اعتراف بخاری مؤلف برترین کتاب از کتب صحاح در ضبط احادیث در صورتی که از او نقل شده که گفت: «در این کتاب صحیح، حدیثی را ننوشتم مگر آنکه پیش از آن، غسل نمودم و دو رکعت نماز گذاشتم». (مقدمه فتح الباری- ص 7) صحیح بخاری در نظر بسیاری از علماء شرق و غرب، صحیحترین مصدر شریعت بعد از قرآن کریم است، عینی در عمدة القاری میگوید: «به اتفاق علماء شرق و غرب بعد از کتاب الله تعالی کتابی صحیحتر از صحیح بخاری و مسلم نیست، بعضیها از آن جمله اهل مغرب صحیح مسلم را بر صحیح بخاری ترجیح میدهند ولی جمهور علماء، صحیح بخاری را بر صحیح مسلم ترجیح میدهند و نسائی صاحب سنن گفته در میان کتب روائی کتابی بهتر از صحیح بخاری نیست». (ج 1 ص 5) این بزرگوار که تمام عمر خویش را در تحصیل و تدوین احادیث سپری ساخت، خود اعتراف فرموده که حدیث مسموع در بصره را در شام مینوشت و حدیث مسموع در شام را در مصر مینوشت، تازه حدیث مسموع، خود منقول به معنا بوده آن هم نقل بمعنای بر طریق ترامی که در معرضیت غلط و خطا و تبدیل و تحریف، بیشتر است. ابن قتیبه در کتاب تاویل مختلف الحدیث میگوید: عمران الحصین گفت: بخدا سوگند رأی و نظر جدی من است که اگر بخواهم دور روز پیاپی از رسول الله (ص)حدیث میکنم ولی آنچه سبب کندی من در این کار است، آن است که رجالی از اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم، احادیث از آن حضرت شنیدند چنانکه من شنیدم و او را مشاهده کردند چنانکه من مشاهده کردم، اینها احادیثی را حدیث میکنند که آن طور نیست که میگویند، لذا من میترسم که مانند آنها دچار شبهه و غلط شود به شما اعلام میکنم که آنان در این خلاف واقع، متعمّد نبودند بلکه در اشتباه و غلط واقع شدند». (ص 40) ادامه دارد امام علی علیه السلام: خودبزرگ بینی «کَفی بِالْمَرْءِ مَنْقَضَةً اَنْ یُعَظَّمَ نَفْسَهُ». (غررالحکم- ص 558) بر نقصان معنوی یک انسان همین بس که خویشتن را بزرگ پندارد. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 65 |